حالش رو گرفتم

1400/05/28

سلام به همه، اولین باره که دارم داستان مینویسم پس اگه جائی مشکلی داشت به بزرگی کیرهای خوشگلتون ببخشید.
یه مدت میشد با سعید آشنا شده بودم، پسر خوش تیپ و مهربونی بود، با هم زیاد بیرون میرفتیم و همین که فرصت پیدا میکرد شیطنت هاش شروع میشد…
یه روز پنجشنبه بود گفت فردا بیا بریم باغمون بیرون از شهر، صبح میریم عصر برمیگردیم، اونجا هیچکسی نیست و میتونیم تنها باشیم و اگه تو راضی باشی با هم برای اولین بار سکس کنیم، اول تردید کردم ولی بعدش راضی شدم.
شب رفتم حموم و حسابی به خودم رسیدم، صبح جمعه آرایش کردم و یه شلوارک تنگ که تا روی ساق پام بود با یه تاپ زرد که تا بالای نافم بود رو با یه مانتو جلو باز پوشیدم، یه شال زرد هم سرم کردم ولی سوتین نبستم چون میدونستم سعید دوست نداره.
ساعت 10 اومد دنبالم و تو ماشین یه لب از گرفت و سینه هام رو از زیر تاپ بوسید و حرکت کردیم، تو راه یه عالمه هله هوله و میوه با 8 تا کاندم خرید، شک کردم که چرا اینهمه کاندم خریده؟! آخه مگه نهایتاً از 2 تا بیشتر لازم میشه؟ ولی به روی خودم نیاوردم، وقتی رسیدیم باغ دیدم یه ماشین دیگه هم هست به سعید گفتم کس دیگه ای هم هست که گفت ماشین بابامه، یه روز اومده بودیم ویلا که خراب شد و بابام همینجا گذاشت تا یه روز بیاد درستش کنه
منو بغل کرد و تا داخل سالن ازم لب گرفت، بهش گفتم بیا اول بریم یکم شنا کنیم ولی قبول نکرد، تو سالن یه تختخواب بزرگ بود و منو برد انداخت رو اون و اومد روم، دست راستش رو گذاشته کنار سرم و دست چپش رو برد داخل شلوارکم و داشت با کسم بازی میکرد و هراز چند گاهی انگشتاش داخل میبرد، خودشم هم ازم لب میگرفت و زیر گردنم رو میبوسید، بعد از چند دقیقه تاپم رو درآورد و افتاد به جون سینه هام، با یه دستش یه سینم رو گرفته بود و اون یکی رو میخورد و بعد عوض میکرد، من هم تیشرتش رو درآوردم
تو تحریک کردنم خیلی حرفه ای بود، خیلی داشت حال میداد بهم، تو اوج لذت بودم که یه دفعه چشمام رو باز کردم و دو تا پسر لخت کنار تخت دیدم که کیرشون رو دستشون گرفته بودند، یه جیغ کشیدم که سعید متوجه اومدن اون دو تا شد و از روم بلند شد، به سعید گفتم اینا کین؟! اینجا چی میخوان؟! سعید گفت اینا رامین و رضا هستن من گفتم بیان تا از تیکه ای مثل تو فیض ببرن
با عصبانیت گفتم مگه من جندم که دو نفر رو آوردی تا ازم فیض ببرن آشغال، سعید یه قهقه زد و به اون دو تا گفت شما مشغول شید تا من برم از تو ماشین خریدارو بیارم، هردوشون اومدم دو طرفم خوابیدند رامین سمت چپم بود و با دست چپش داشت با کسم بازی میکرد و به زور ازم لب میگرفت و رضا هم سمت راستم بود و داشت سینه هام رو میخورد و منم داشتم جیغ میکشیدم و تلاش میکردم از دستشون فرار کنم ولی نمیشد که نمیشد، یه دفعه یه فکری به سرم زد با خودم گفتم باید حال این سعید بی شرف رو بگیرم، از اعتماد من سوء استفاده کرده و منو آورده اینجا و زیر این دو تا انداخته و الآن هم خودش میاد و سه نفری …
به هر دوشون گفتم یه لحظه صبر کنین کار دارم، با تعجب نگام کردن و گفتند چی میخوای؟ گفتم ببینید سعید منو گول زد من بهش اعتماد کرده بودم ولی اون منو تو این حال گذاشت، الآنم من اصلاً اینجوری راحت نیستم و وقتی هم راحت نباشم نه شما میتونید لذت ببرید و نه من، گفتن پس میخوای چیکار کنیم؟ گفتم شما دو نفرید و از پس سعید بر میایید بگیریدش به یه صندلی ببندینش تا با حسرت ما رو نگاه کنه و هیچ کاری نتونه انجام بده، من تجربه سکس سه نفره رو ندارم ولی خیلی دوست دارم انجامش بدم، اگه کمکم کنید حال سعید رو بگیرم باهاتون همکاری میکنم تا هم من لذت ببرم و هم شما، شمارم رو هم بهتون میدم تا با هم ازاین به بعد در ارتباط باشیم
اون دو تا هم بعد از کمی درنگ قبول کردند و دراین اثناء سعید هم با پلاستیک های خرید اومد داخل و اونارو برد تو آشپزخونه و با کاندوم ها اومد پیش ما و گفت چرا شروع نمیکنید که یه دفه رامین رفت از تو آشپزخونه یه صندلی آورد و رضا هم یه طناب پیدا کرد و هردوشون افتادند به جون سعید و محکم به صندلی بستنش
سعید هرچی داد و فریاد کشید نتونست کاری بکنه، پا شدم رفتم جلوش و یه تف انداختم تو صورتش و شلوارک و شورتم رو درآوردم و شورتم رو تو دهن سعید گذاشتم و از پشت سرش گره زدم و بعدش رفتم پیش رامین و رضا، پنج دقیقه واسه رامین ساک زدم و رضا کوس منو میخورد و بعدش شروع کردم واسه رضا ساک زدن و رامین هم کوسم رو شروع کرد به خوردن، بعدش هر سه تامون سرمون رو گذاشتیم و من وسط شون بودن و با دستام کیرهای هردوشون رو گرفته بودم و رضا ازم لب میگرفت و و رامین هم سینه هام رو میخورد، بعد از ده دقیقه رضا اومد روم و بعد از کمی خوردن کوسم کیرش رو گذاشت دم کوسم و فرو کرد داخل، کیرش کلفت بود و خیلی خوش اومده بود، رامین هم داشت سینه هام رو میخورد، آب رضا که داشت میاومد کیرش رو درآورد و خالیش کرد رو شکمم
این دفعه نوبت رامین بود به شکل داگی دراومدم و از پشت شروع کرد تو کوسم تلنبه زدن رضا هم اومد جلوم و کیرش رو داد دهنم و منم واسش ساک میزدم، بعد از چند دقیقه تلنبه زدن رامین آبش که اومد درآورد و ریخت رو کمرم و دوباره هرسه تامون کنار هم دراز کشیدیم و شروع کردیم به لب گرفتن، سعید از حسرت داشت میمرد و چون شورتم دم دهنش بود فهمیده نمیشد که چی داره میگه.
سعید و رامین گفتند دوست داریم از کون هم بکنیمت ولی گفتم من تا حالا از کون ندادم و باشه واسه بعد، یه نیم ساعتی درحال عشق بازی بودیم بعد رامین پاشد رفت خوراکی ها رو آورد سه تائی با هم شروع کردیم به خوردن و دو مرتبه دیگه هم سکس کردم با هردوشون
بعد شروع کردیم به پوشیدن لباسهامون رفتم شورتم رو از دهن سعید درآوردم و پام کردم و بقیه لباسهام رو هم پوشیدم، واسه اینکه سعید نتونه دنبالمون بیاد و بیشتر حرصش بدیم لباسهاش رو از تنش درآوردیم و هرکدوم رو یک قسمت از باغ انداختیم، تا اون لباسهاش رو میپوشه ما هم رفته باشیم، منو رامین رفتیم تو ماشین و صندلی عقب نشستیم، رامین سینه هام رو از تاپ درآورد و شروع کرد خوردن و رضا هم طناب سعید رو باز کرد و اومد سوار ماشین شد و حرکت کردیم تو راه یه کم واسه رامین ساک زدم و بعد منو نزدیکای خونم پیاده کردن و رفتم خونه و چند دفعه دیگه هم با هم قرار گذاشتیم…
سعید هم تو تل زیاد معذرت خواهی و خواهش میکرد که ببخشمش ولی تهدیدش کردم که دیگه اگه به من پیام بده میدم رامین و رضا ببرنش یه دل سیر بهش تجاوز کنن نامرد رو، که ترسید و دیگه پیام نداد.
قربون کیرهاتون برم، بای

نوشته: سارا خاتون


👍 6
👎 16
13701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

826919
2021-08-19 00:43:08 +0430 +0430

وقتی با طناب بسته بود چطوری لباساشو در آوردین؟؟ وقتی میتونستن سه نفری بکننت برای چی رفیقشون رو که براشون کس می آورد از دست خودشون برنجونن!! و مهمتر از همه وقتی پسری و کونی چرا الکی میگی دختری؟؟

6 ❤️

826935
2021-08-19 01:06:53 +0430 +0430

از سر لجش بازم برو بده😅😅😅
ولی فکر کنم سه تایی سرویست کردن🤣🤣

1 ❤️

826994
2021-08-19 07:24:57 +0430 +0430

نویسنده پسره و دقیقاً حالش رو گرفتن و از سوزشش، اومده، برعکس تعریف کرده.
اصلش اینه که به دوست‌دختر یکی از رفیقاش، تیکه میندازه و سعید، رامین، حسن، داوود، مجید، بهنام، محمّد، محمّدعلی، محمّدحسن، محمّدحسین، محمّدامین، محمّدصادق، محمّدرضا و غلام از خجالتش در‌میان و لخت توی باغ ولش می‌کنن و تا مدّت‌ها با آب رفقاش، درخت‌ها رو آبیاری می‌کرده!!
تمام درخت‌هائی که گفتم حواله‌ت بادا ابله الدنگ!

5 ❤️

827055
2021-08-19 17:30:58 +0430 +0430

فیلمه مگه
احساس میکنم یه دختر فمنیست که از پسرها متنفره این داستان رو نوشته :))
کسمغز

0 ❤️

827078
2021-08-19 23:50:00 +0430 +0430

یه سوال این هشتا کاندوم کجای داستان استفاده شدن ؟؟؟

1 ❤️

827268
2021-08-20 22:10:25 +0430 +0430

داداش دستتو از تو کونت دربیار داستان بنویس

0 ❤️

842127
2021-11-12 00:41:32 +0330 +0330

سارا خاتون آمدی داستان بنویسی ولی داستان شد میفهمی که چی میگم آخه کس مغز وقتی اون سه تا تو رو آوردن بکنن به زور حالا تو گفتی نمی‌تونید بکنید راضی نیستم اونا هم گفتن باشه و باز زدی ریدی رفاقتشون بابت تو جنده که تو مشت شون بودی گذاشتن کنار و کسی که آمده خفت کنه کسی رو حالش به زوری کردنش هست واسه اونجور آدما بعد تا گفتی رام شدن و …
پسر جان بس جق زدی مغزتم به فاک رفته

0 ❤️

849017
2021-12-21 08:50:05 +0330 +0330

😂 👌

0 ❤️