حس آدرنالین (۲)

1400/06/07

...قسمت قبل

… وقتی لبای پریسا رو میخوردم ؛ آروم دستام رو بدنش حرکت میکرد و اونم آروم و آروم تکون میخورد تو بغلم و دستاش رو شونه هام بود ؛ این چیزی بود که توی همه اون روزایی که باهم بودیم پیش نیومده بود و حالا امشب بصورت یه رویای زنده جلو چشمام بود!!
وقتی نگاش میکردم چشماش بسته بود ؛ چقدر ناز و خواستنی بود این بشر ؛ همونطور که سرپا بودیم چرخیدم و از پشت بغلش کردم و رفتم رو گونه ها و گردنش و خودمو چسبوندم از پشت بهش و پریسا یه آه خیلی آروم و کشیده کشید!
دستامو از پشت رسوندم به شکمش از زیر تاپش که بالا رفته بود ؛ واقعا بدنش نقص نداشت!
یه شکم تخت دخترونه خیلی خوش فرم که بخاطر ورزش کردن مداومش
بود ؛ خودمو بیشتر به کونش چسبوندم ؛ واقعا عالی بود یه کون خیلی خیلی خوش فرم که من تا حالا ندیده بودم انقد خوب و هر چی خودمو بیشتر روی بدنش حرکت میدادم صدای آخ و اوف و آه پریسا بیشتر بلند میشد و آروم میلولید توی بغلم!
همونطور که میخوردمش ؛آروم در گوشش قربون صدقه ش میرفتم و پریسا یه خنده شهوانی همراه با لذت سر میداد و سرشو جابجا میکرد رو سینه م.
دلم میخواس همه جای بدنشو کشف کنم ،
همه اون بدن زیبا و لوندش رو که منو دیوونه کرده بود ؛ آروم در گوشش
گفتم : میدونی چقدر عاشق خودت و همه جای تنتم؟؟
و همزمان دستمو رسوندم از روی شلوارکش روی کُسش و آروم روش حرکت دادم ؛ پریسا یلحظه دستاشو که حلقه کرده بود روی گردنم نگه داشت ؛ سرمو چسبوندم بهش و گفتم : میدونی چقدر اینو میخام ؟؟
نفساشو داد بیرون و دوباره دستاشو حرکت داد رو گردنم و آه کشید ؛
دلم نمیخاس این لذت تموم بشه ؛ نمیخواستم تمومش کنم ؛ نرمی کونشو که انقد برام خواستنی بود همیشه نزدیک تر از همیشه بهم بود و همزمان که داشتم میخوردمش حس میکردمش!
دستامو از روی کسش برداشتم و یکمی از خودم جداش کردم و تاپشو گرفتم و یکم وایسادم و گفتم :درش بیارم ؟
سرشو تکون داد و گفت اوکیه ؛ منم درش آوردم
واقعا بدنش خیلی خوشگل بود ؛ یه سوتین مشکی خیلی ظریف پوشیده بود و برجستگی سینه هاش از بالاش کاملا معلوم بود ؛
یه خنده آروم رو صورتش بود رفتم سمتش و دوباره گرفتمش بغلم و تو چصای قشنگش نگاه کردم و دوباره لبامو گذاشتم رو لباش و شروع کردم بیشتر از چن دقیقه پیش به خورردنش و دستامو بردم رو سینه هاش که دوباره آه و اوف پریسا بلند شد و یلحظه دستمو گرفت و گفت : آرمان !
؛ جانم؟
نگاش کردم انگار که یه تعجبی تو صورتش بود گفت : کیمیا و دانیال تو حال هستن آخههه!
نا خودآگاه خندیدم و با یه لحن خیلی مسخره گفتم : اونا خودشون مشغولن ؛نگران اونا نباش!
و بعدش زود پریدم سمتش و بغلش کردم و چرخیدم رو تخت و دوباره لبامو چسبوندم به لباش و اونم شروع کرد به خوردن و دوباره سینه هاشو ایندفه از زیر سوتین گرفتن تو دستام و باهاشون بازی میکردم.
و انگار که که یلحظه گمش کرده بودم ؛ دوباره دستام رفت رو جای جای بدنش
و تو دلم هیجان زیادی وجود داشت به خاطر همچین دختر سکسی و جذابی که تو بغلم بود!
صدای آه و اوف آروم پریسا تو فضای اتاق پیچیده بود و انگار که دلش نمیخاس زیاد بلند باشه که اونا بشنون صداشو!
به خودش میپیچید
منم در گوشش حرفای عاشقونه و سکسی میزدم بهش و اونم بیشتر و با حرارت بیشتری لبامو میخورد ؛ در همون حین دستامو رسوندم به سوتینش و اونم فهمید و خودش بازش کرد و برای اولین بار سینه هاش جلوی چشمام بودن ؛ واقعا مث دوتا گوی بلورین سفید بود ؛ خوش فرم و سربالا و روی یکیشون یه خال مشکی کوچیک بود ؛ انگار که دوباره دوز دیگه ای بهم زدن
از هیجان ؛ گرفتمش سمت خودم و سرم ناخودآگاه رفت روی سینه هاش و همزمان صدای آه و ناله پریسا بلند شد و شروع کردم به خوردن سینه هاش و واقعا بین این همه آدمی که دیده بودم این بهترین سینه هایی بود که دیده بودم و واقعا عطر تنش خیلی ملایم و خوب بود!
دست پریسا رو سرم بود و موهامو آروم دست میکشید و انگار داشت از حال میرفت و آروم میگفت : آره آرههههه ؛ بخورشون
منم همزمان که یکیو میخوردم ؛ دستم روی اون یکی سینه ش بود ؛
در همون حال ؛ دست پریسا رفت رو پیرهنم و کشیدش ؛ من یکم وایسادم و دوباره با دستش تقلا کرد که پیراهنمو در بیاره و دیدم نمیتونه ؛ یکمی خودمو بلند کردمو و دستاشو برد سمت پهلوهام و تی شرتمو درآورد و انداخت اون سمت اتاق ؛ همزمان صدای خنده ش اومد و نگاه کردم به صورتش !
دوباره خندید و گفت : حالا شد ‌!
نگام رفت رو صورتش و چشاش که حرارت و گر گرفتگی مستی و عشقبازی همزمان تو صورت قشنگش بود؛ واقعا مث ماه بود صورتش.
دستامو بردم سمت دو تا گونه هاش و آروم کشیدم رو صورتش و گفتم : میدونی چقدر این صورتتو دوست دارم ؟
اوهومی گفت و دوباره نگام رفت سمت سینه هاش که از خوردن و مالوندن یکمی قرمز شده بودن ؛ خودشم نگاهش رفت سمت سینه هاش و اتگار که یکمی خجالت کشیده باشه باز خندید و صورتشو یه وری کرد و رفتم سمتش انگار که بخوام حمله کنم و گرفتمش و بلندش کردم از تخت و به خودم چسبوندمش ؛ دوباره رفتم روی لب و گردن و سینه هاش و بصورت دیوونه واری روی همه شون جابجا میشدم و میخوردم و پریسا جیغ های کوتاه و آرومی میکشید و هی میگفت دیوونه ! دیوونه !
یهو بلندش کردم و دستمو بردم سمت شلوارکش ؛ پریسا انگار که جا خورده باشه یکمی خودشو سفت کرد و با دستام دستاشو گرفتمو ؛ سرشو تکون داد و اوکی داد و منم خیلی سریع شلوارکشو دادم پایین و از پاهاش درآوردم !
شورتش همون ست سوتینش بود و برعکسش کردم و دلم میخاس یکمی فقط به اون کون خوش فرم و قشنگش با همون شورت نازک مشکی نگاه کنم
آروم گفتم جوووون جووووون ؛ پریسا من عاشق اینم !
خنده ریزی کرد و همونجوری که سرپا پشت به من بود ؛ سرشو برگردوند با خنده گفت : چی ؟ و دستشو برد سمت لمبرای کونش و گفت :
دوسش داری ؟
اوهومی گفتم و دستامو بردم رو کونش و گفتم : مگه میشه اینو دوس نداشت !؟؟
پریسا دوباره خندید و گفت : اصن انقد زحمت کشیدم براش که تو دوسش داشته باشی و بعدش بلند تر خندید!
خنده هاش وقتی کونش روبروی صورتم بود و دستامو داشتم روش بازی میدادم شهوتمو چندین برابر میکرد!
و اونم انگار که فهمیده بود هی ریز ریز میخندید و دستشو رو کمر و بالای کونش جابجا میکرد!
نتونسم دیگه تحمل کنم همونجوری روی شورتش سرمو بردم رو کونش و آروم شروع کردم بوس کردن و دستام روی پاهاش و کونش بود یه طرفشو میخوردم و اون یکی لمبر کونشو میچلوندم و پریسا با جیغ های کوتاه با همون خنده های سکسی بهم داشت میفهموند که خیلی خوشش میاد از کارم!
واقعا عطر کونش محشر بود ؛ هیچ چیز بدی وجود نداشت این وسط ؛
ترکیب کمر باریک و کون بزرگ و خوش فرمش هارمونی واقعا زیبا و لذت بخشی رو ساخته بود که ادمو دیوونه و مدهوش خودش میکرد !
همونطورکه من مشغول بودم ؛ پریسا با جیغ میخندید و خودشو تکون میداد و هی میگفت دیوونه ؛ دیوووووونه ؛ تمومش کردی ؛ کندیش آرمان !
دیگه واقعا اینطوری نمیتونسم؛
کشیدم و شرتشو آوردم پایین و کونش مث ژله لرزید و افتاد بیرون
انقدر منظره قشنگی بود که دلت میخاس فقط وایسی و نگاش کنی !
دوباره رفتم رو کونش و شروع کردم خوردن و اونم دوباره دستش رفت سمت بالای کونش و جیغ ها و آه و ناله ش بلند شد و توی همون حال واقعا با دیدن کونش شهوتن صدها برابر شده بود و حین خوردن آروم روی کون
ژله ایش ضربه میزدم و لرزیدن کونش واقعا بهم حال میداد و پریسا هم با هق هق ناله میکرد و دیگه از خندیدنش خبری نبود!
یکمی که خوردم وایسادم و یه بوس رو کونش کردم و بلند شدم و برگردوندمش گرفتمش تو بغلم و پریسا هم هی دوباره میگفت دیوونه ؛ دیوونه !
همونجوری که دوباره دستم رفته بود رو کونش گفتم : دوس داشتی خوردمش؟؟
باز صدای خنده ش اومد و گفت : آره ؛ خیلی خوب بود!
دستام باز رو کونش بود و همونجوری گونه هاش و لباشو بوس میکردم ؛ پریسا هم تو بغلم میلولید و میگفت : همیشه وقتی بیرون میرم همه بخاطر این بهم تیکه میندازن و میگن جووون چه کونی بخورمش و از این حرفا !!
نگاش کردم و گفتم : خب واقعا خوردنیه آخه! خیلی قشنگه !
انگشت اشاره شو گذاشت رو بینی و لبم کشید و گفت : اما تو تنها کسی هستی که واقعا تونستی بخوریش!
و بعدش دوباره خندید و گفت : فقط توووووو!
گرفتمش دوباره سفت تر بغلم و گفتم :جوووون ! آره فقط من!
و باز لبامون به لبای هم گره خورد و چسبیدیم بهم دیگه که یهو دستاش رفت رو کیرم و گرفتشون و بهش دست کشید و یه آه کشید !
منم بیشتر لباشو شروع کردم به مکیدن و گفتم : اوهووووم!
اونم هی بییشتر لبامو میخورد و بیشتر دستش رو کیرم میچرخید و یهو کلا گرفتش تو مشتش و گفت : اوهومممم!
و خودشو یهو جدا کرد ازم و نگاش به کیرم بود
دستامو بردم و شلوارکمو کشیدم پایین و از پام درآوردم و پریسا هم با خنده نگاه میکرد و صورتشو به طرفین تکون میداد و میخندید !
فقط شورتم پام بود و رفتم سمش و آردم پیشونیشو بوس کردم و گفتم : خیلی دوست دارم قشنگ من!
اونم یه لبخند قشنگ زد و گفت : منم!
بغلش کردم و کبرمو قشنگ چسبوندم به شکمش و اونم یه اوه کرد و دستش باز رفت سمت کیرم و اینبار کرد تو شورتم و کیرمو گرفت تو دستاش و انگار خوب تو مشتش جا نمیشد و یه اهانی گفت و بعدش گفت : اوه اوه !
من کیرم خیلی بلند نبود در حد 16 17 سانتی میشد ؛ اما کلفتیش؟ خیلی خیلی کلفت بود!
همونجوری که تو هم بودیمو و دست پریسا رو کیرم بود دستم رفت رو شونه هاش و به طرف پایین هلش دادم و اونم دستاشو دراورد و رفت پایین و خندید و روی زانوهاش نشست و منم رفتم جلوتر و خودش با دستاش شورتمو کشید پایین و از پام درآورد و دستاش دوباره رفت رو کیرم و ایندفه در حالی که نگام میکرد با چشای مشکی قشنگش و لباشو آروم گاز میگرفت.
نگاش که تو نگام بود موهاشو گرفتم آروم و گفتم : دلت میخاد بخوریش؟؟ دوس داری؟؟
سرشو تکون داد و با خنده گفت :آره !
و همون لحظه سرش رفت سمت کیرم و سر کیرمو یدونه آروم بوس کرد!
واقعا لباش داغ بودن !
بعدشم شروع کرد زبون کشیدن رو ی کیرم و سرمو یکم که با زبونش بازی داد و یهو همه شو داد تو دهنش !
یهو انگار لذتم صد برابر شد و کیرم توی یه جای تنگ و داغ رفته سرشو گرفتمو و خودمو هم عقب جلو میکردم و چون کیرم واسه دهنش کلفت بود میکشیدیم بیرون و دوباره میکردم تو دهنش و پریسا هم با هر بار بیرون اومدن کیرم از حلقش یه تکونی میخورد و عقب میرفت یکم.
وقتی کیرم میرفت تو دهنش نگام به چشای قشنگش بود که آروم باز و بسته میشد نگاش بیشتر رو کیرم بود تا خودم ! واسه اینکه زیاد اذیت نشه بیرون میاوردم و یکم رو لباش و صورتش میمالیدم و بعدش دستامو از رو کیرم برداشتم و گذاشتم خودش اونجور که میخاد بخوره و صدای آه منم در اومده بود ؛ نگاش میکردم و باورم نمیشد پریسا اینجوری جلوم نشسته و داره برام ساک میزنه!
و بعدش همونجوری که تند تند داشت میخورد و با ولع ساک میزد…‌. نمیدونم چرا تو ذهنم اومد که پریسا هنوز رسما زن کسی دیگه هستو و هنوز طلاقشون صادر نشده!
و الان جلوم نشسته و داره برام ساک میزنه!
نمیدونم چرا ؛ اما انگار که با این فکر لذتم چندین برابر شده و انگار خون توی کیرم با فشار بیشتری جریان پیدا کرد!
صورت قشنگش رو کیرم بالا و پایین میشد و آروم آه و ناله میکرد و منم موهاشو گرفته بودم و بی اختیار میکشیدم .
یکمی بعدش بی اختیار زدم رو شونه هاش و اونم‌ انگار که فهمید دیگه بسه ساک زدن سر کیرمو یه زبون زد و بوسید و منم بلندش کردم از جاش و کلا از زمین بلندش کردم و کشیدم تو بغلم و گردنشو بوسیدم و انداختمش آروم روی تخت و دوباره محو تماشای همه جاش شدم !
آخه چطور ممکن بود یه دختر انقدر بی نقص و زیبا باشه!؟؟؟
چشام رفت سمت پاهاش که از کمرش به پایین خیلی میزون و کشیده و قشنگ پاهای فیت و جذاب یه سوپر مدل بودن انگار
خیلی از پاهاش خوشم میومد و منم علاقه اولم توی بدن خانوما همین پاها بودن!
و حالا پریسا درست همون پاهایی رو داشت که من همیشه دلم میخواست!
یه جوونی گفتم و رفتم سراغ پاهاش و از رونش شروع کردم به خوردن که پریسا صدای آه و خنده همزمانش دراومد و گفت : کجامو دوس نداری بخوری؟ُ
خودمم خنده گرفت و گفتم :همه جا ؛ همه جاتو دوس دارم فقط بخورم! جووون!
باز خندید و گفت : فقط ؟؟ فقط بخوری؟؟
بازم خنده م گرفت و منظورشو گرفته بودم و نگاش کردم و خندیدم و دوباره رفتم رو پاهاش و همه جاشو خوردم
حتی به انگشتاش که رسیدم واقعا اونا هم زیبا و بی نقص بودن و یه لاک خیلی خوشرنگ مشکی هم رو انگشتاش بود که تضادش با پوست فوق العاده سفیدش واقعا خیلی سکسی ترش کرده بود!
انگشتاشو هم بوسیدم و یکمی آروم خوردم و پریسا صدای اوف و آهش بیشتر دراومد و بعدش بلند شد و رفتم بالاتر و یه بوس رو شکمش زدم و پاهاشو باز کردم و پریسا انگار که بعد این همه باز یکمی خجالت کشید و یکمی پاهاشو بست که من سری تکون دادم و گفتم : راحت باش عزیزم خودتو رها کن و به چیز بد فکر نکن ؛ که اونم سری تکون داد و پاهاش شل شدن و من دوباره پاهاشو بازش کردم و ایندفه کُسش دقیقا جلوی صورتم بود!
یه کس سفید و خوشگل دخترونه که انگار آکبنده !
چشام رفت رو چشماش که انگار خمار تر شده بود و یکمی هم خجالت و تردید هم توی نگاش بود ؛
نگام باز رفت رو کسش که خیلی تمیز و خوشگل بود و یکمی موهای خیلی خیلی نازک داشت و شیو شده نبود ؛ اما با اون حال واقعا قشنگ و خوردنی بودن !
دستمو بردم رو کسش و یکمی آروم روش حرکت دادم و نازش کردم یجورایی و بعدش یکمی لبه هاشو باز کردم وای خدای من
چی میدیدم یه کس صورتی قشنگ که واقعا دهنمو آب انداخت !
یکمی سرعت انگشتامو بیشتر کردم و سعی کردم یکمی بیشتر روی نقطه حساس کسش متمرکز بشم که آه و ناله پریسا خیلی بیشتر شد و چشماشو بسته بود و اوووف اوووف کنان میگفت آرههههه آرههههه همینجا !
دیگه صداش بلندتر شده بود و اصن توجهی به اینکه دانیال و کیمیا هم تو خونه ن نداشت و منم تو همون حال سرمو بردم جلو و با به بوس شروع کردم به خوردن کسش که دیگه پریسا مث مار پیچ و تاب میخورد و چرخش و هارمونی اون بدن قشنگ با اون پاهای سکسیش واقعا اشتها و شهوت منو چند برابر میکرد و منم با تموم وجود اون کس قشنگ و خوش عطرشو میخوردم و با چوچولش بازی میکردم که یهو با چندتا تکون و حرکت دادن کمرش سرمو فشار داد و احساس کردم که کسش خیس ترشد و یهو آروم شد و فقط صدای اوفففف و ناله آرومش میومد و فهمیدم که ارضا شده و یکمی همونجوری رون پاهاشو ناز کردم و بوسیدم و گذاشتم یکم آروم بشه
و دستش هنوز توی موهام بود که سرشو بلند کرد و در حالی که یه لبخند آروم کنج صورتش بود گفت خیلی خوب بود مرسی!
منم باز یکمی بدنشو بوسیدم و دستم رفت رو کیرم که هنوز سفت بود و راست!
رفتم بالاتر و یکمی گونه و گردنشو بوسیدمو گفتم : هروقت اوکی شده بهم بگو!
که سرشو تکون داد و گفت : اوکیم ؛ میخای بکنی؟
نگاش تو چشام قفل بود که گفتم آره
و رفتم بین پاهاش و پریسا هم یه توکنی خورد و رفت بالاتر و منم کیرمو گرفتم دستمو و گذاشتم رو کسش که هنوز خیس بود و مالوندم روش که آه و ناله پریسا باز دراومد و منم در حال خیس کردن نوک کیرم با کسش بودم و کیرمو عمدا رو کسش بیشتر میکشیدم و پریسا با تاله گفت : من خیلی وقته سکس نکردم ؛ بکن توش دیگه آرمان !
و من باز ادامه دادم به مالوندن کیرم رو لبه های کسش و پریسا در حالی که پاهاشو برده بود سمت شونه هام دوباره گفت : بکن میخام همه شو تو خودم احساس کنم! و لباشو آروم گاز میگرفت!
منم سر کبدمو میزون کردم و با یه فشار کوچیک سرشو کردم تو که پریسا یه جیغ کشید و یکمی کمرشو حرکت داد و گفت اوفففف آخ! واااای
یکمی گداشتم همونجوری بمونه و با یه فشار دیگه کلا کردم تو کسش که صدای اه وناله پریسا رفت بالا و با اولین تلمبه ای که زدم چشای پریسا رفت و همش جیغ های کوتاه میزد و میگفت وای خدا خیلی کلفته !
واقعا کسش خیلی خیلی تنگ بود به نسبت اینکه زن بود و متاهل بود قبلا
واقعا عین کس یه دختر کم سن و سال بود و تنگیش به کیرم فشار وارد مبکرد وبه زود کیرمو انگار گرفته بود تو خودش‌!
و منم چند ماهی بود که سکس نداشتم و میدونستم یکمی مقاومتم در برابر اومدن آبم اومده پایین و حالا این کس تنگ هم بدجور داغیشو احساس میکردم و همونجور که داشتم تو کسش ضربه میزدم پاهاش ته رو شونه هام بود رو میبوسیدم و پریسا همش حرفای شهوانی میزد و میگفت وااااای پاره م کردی
خیلی کلفته کیرت !
اووووف ؛ جووووون جررررر خوردم ؛ واااای ؛ واااااای آرمان!
بخاطر الکل بود یا حالا نمیدونم چی اما با اینکه شهوتم رو صد بود اما داشتم میزدم و هر بار که میخاستم فوران کنم یکمی وایمیسادم ؛
اما واقعا خیلی پر بودم و همونجور که داشتم تلمبه میزدم احساس میکردم از تنگی این کس کم نمیشه و انگار که خیلی وقته کیر نرفته توش و پریسا هم کلا جیغ میزد ؛ البته آروم و همش میگفت بکککککن بککککن ، من میخام اینو! تا صب میخامش بککککن بککککن ؛ وقتی تو صورتش نگاه میکردم گاهی با چشمای بسته و صورت یه وری و گاهی هم تو چشام نگاه میکرد و میگفت بککککن!!
از اینکه انقد توی سکس هات و داغ و حشریه و بی سر و صدا نیست واقعا خوشم اومده بود!
با حرفاش آمپر و نبض کیرم هی بیشتر میشد و احساس کردم دارم میام و با چندتا ضربه کشیدم بیرون و آبم با فشار خالی شد رو شکمش و انقدر ابم زیاد بود که یکمی هم پاشید روی گردنش و بالای سینه هاش!
و هنوز داشت نبض میزد کیرم و باز ازش آب میومد و منم ناله و آهم رفته بود بالاو پریسا هم آروم آه میکشید و آبمو از روی سینه هاش و گردنش برمیداشت و میزد رو همونجا یی که بیشتر ریخته بود
نفس زدنم که آروم تر شد بلند شدم از روش و لباشو یه چن قانیه بوسیدم و
اونم میخورد و بهش گفتم : مرسی عشقم!
پریسا هم با یه خنده رو لبش گفت : خیلی خوب بود ؛ مرسی و کنار لپمو یه بوس آروم کرد و منم بلند شدم و بهش دستمال کاغدی دادم و کمکش کردم پاک کنه اونهمه آب رو از روی شکمش!
واقعا انگار خیلی خالی شده بودم و مزه بدنش و کس تنگش هنوز تو مغزم بود
واقعا پریسا حرف نداشت از همه لحاظ و همونجور که داشتم بهش نگاه میکردم و اونم با لبخند به من در حال تمیز کردن و پوشیدن لباساش بود
به این فکر میکردم که این واقعا بهترین سکس همه زندگیم بود
با زنی که واقعا دوس داشتنی و زیبا و بی نظیر بود!
و یهو با صدای پریسا به خودم اومدم که گفت : میشه من برم دستشویی!؟
که منم بهش گفتم : بذار یه خبر از بیرون بگیرم و بیام بعدش تو برو
که اونم سرشو تکون داد به نشونه تایید و رو تخت نشست. لباسمو پوشیدم و
درو باز کردم و اومدم به سمت حال که یهو صدای کیمیا اومد که خیلی آروم ناله میکرد و خواستم بیام رد و بشم و برم سمت آشپزخونه که یهو میخکوب شدم و کیمیا رو دیدم که رو مبل در حال بالا و پایین کردن بود!
و پشت هم ناله میکرد و آهههه کشیده ش بیرون میومد و از اون پشت بخاطر مبل فقط سر و گردن دانیال معلوم بود و بیشتر نگاهم مونده بود رو بدن و حرکتای بالا و پایین کیمیا که پشت به من و معلوم بود رو کیر دانیال در حال بالا و پایین کردنه!
اومدم حرکت کنم برم که همون لحظه یهو کیمیا گردنش به عقب کج شد و منو دید و درهمون حال معلوم بود که ازلذتش چشاش رو به بالا بود و وفتی منو دید یلحظه نگام کرد و سرشو برگردوند و موهاشو با یه دستش،گرفت و به یه سمت گردنش فرستاد و به بالا و پایین کردنش ادامه داد و منم زود رفتم سمت آشپزخونه!
یکمی خجالت کشیدم که منو دیده بود و داشتم به این فکر میکردم نکنه فکر کنه که در حال دید زدنشون بودم!
چون واقعا قصدم این نبود و یکمی شربت درست کردم سریع و با لیوان برداشتم و ایندفه خیلی سریع تر بسمت اتاق رفتم و موقع رد شدن فقط یلحظه برگشتم و دیدم کیمیا هنوز رو کار بود و ایندفه با دستاش موهای خودش رو گرفته بود و ناله ش بالا بود و زود رد شدم و رفتم تو اتاق و شربت رو گذاشتم رو میز کنار تخت و گفتم : بفرمایید ؛ نوش جون!
که پریسا یه مرسی گفت و پرسید بازم : میتونم برم دستشویی!؟؟
که من یکم من من کردم و گفتم : میشه ؛ اما اونااااا میدونی آخه چیزه…
که حرفمو قطع کرد و گفت : اوکی فهمیدم ؛ خب چرا نرفتن تو اتاق ؟
من یجوری میرم که نبینن منو !
گفتم : نمیدونم چرا نرفتن اتاق ؛ اما باشه برو زود بیا و بهش توضیح دادم که دستشویی و حموم کدوم طرفه
اونم گفت باشه و مرسی و رفت بیرون
منم رو تخت دراز کشیدم و غرق این فکر شدم که چقدر خوبه که پریسا توی زندگیمه و چقدر خوبه که یه همچین موجود سکسی و جذابی قراره امشب بازم کنارم باشه …
ادامه دارد…

نوشته: آووکادو


👍 13
👎 0
8801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

828766
2021-08-29 02:18:50 +0430 +0430

میمردی اگر شربت دو وارد داستان نمیکردی؟بابا چایی بدین بجای شربت

0 ❤️

828773
2021-08-29 03:14:10 +0430 +0430

حالت داستانی خوبی داره.فقط یکم غلط املایی داشت.آخرشم این شربت خوارکصه وارد داستان شد.لامصب اگه شربت تو داستان نباشه نمیشه😂.ولی درکل ادامه بده👍

0 ❤️

828782
2021-08-29 07:36:57 +0430 +0430

عالی بود
منتظر ادامش هستم
موفق باشی آووکادو

0 ❤️

828823
2021-08-29 13:00:19 +0430 +0430

👌

0 ❤️

828856
2021-08-29 16:39:35 +0430 +0430

عالیییی بود

0 ❤️

828951
2021-08-30 02:19:38 +0430 +0430

دمت گرم همین طوری پر قدرت ادامه بده
منتظر قسمت بعدی هستیم

0 ❤️

829077
2021-08-30 22:40:00 +0430 +0430

عالی بود تا اینجا ممنون

0 ❤️

829536
2021-09-01 23:44:40 +0430 +0430

سلی منتظریما

0 ❤️