… وقتی لبای پریسا رو میخوردم ؛ آروم دستام رو بدنش حرکت میکرد و اونم آروم و آروم تکون میخورد تو بغلم و دستاش رو شونه هام بود ؛ این چیزی بود که توی همه اون روزایی که باهم بودیم پیش نیومده بود و حالا امشب بصورت یه رویای زنده جلو چشمام بود!!
وقتی نگاش میکردم چشماش بسته بود ؛ چقدر ناز و خواستنی بود این بشر ؛ همونطور که سرپا بودیم چرخیدم و از پشت بغلش کردم و رفتم رو گونه ها و گردنش و خودمو چسبوندم از پشت بهش و پریسا یه آه خیلی آروم و کشیده کشید!
دستامو از پشت رسوندم به شکمش از زیر تاپش که بالا رفته بود ؛ واقعا بدنش نقص نداشت!
یه شکم تخت دخترونه خیلی خوش فرم که بخاطر ورزش کردن مداومش
بود ؛ خودمو بیشتر به کونش چسبوندم ؛ واقعا عالی بود یه کون خیلی خیلی خوش فرم که من تا حالا ندیده بودم انقد خوب و هر چی خودمو بیشتر روی بدنش حرکت میدادم صدای آخ و اوف و آه پریسا بیشتر بلند میشد و آروم میلولید توی بغلم!
همونطور که میخوردمش ؛آروم در گوشش قربون صدقه ش میرفتم و پریسا یه خنده شهوانی همراه با لذت سر میداد و سرشو جابجا میکرد رو سینه م.
دلم میخواس همه جای بدنشو کشف کنم ،
همه اون بدن زیبا و لوندش رو که منو دیوونه کرده بود ؛ آروم در گوشش
گفتم : میدونی چقدر عاشق خودت و همه جای تنتم؟؟
و همزمان دستمو رسوندم از روی شلوارکش روی کُسش و آروم روش حرکت دادم ؛ پریسا یلحظه دستاشو که حلقه کرده بود روی گردنم نگه داشت ؛ سرمو چسبوندم بهش و گفتم : میدونی چقدر اینو میخام ؟؟
نفساشو داد بیرون و دوباره دستاشو حرکت داد رو گردنم و آه کشید ؛
دلم نمیخاس این لذت تموم بشه ؛ نمیخواستم تمومش کنم ؛ نرمی کونشو که انقد برام خواستنی بود همیشه نزدیک تر از همیشه بهم بود و همزمان که داشتم میخوردمش حس میکردمش!
دستامو از روی کسش برداشتم و یکمی از خودم جداش کردم و تاپشو گرفتم و یکم وایسادم و گفتم :درش بیارم ؟
سرشو تکون داد و گفت اوکیه ؛ منم درش آوردم
واقعا بدنش خیلی خوشگل بود ؛ یه سوتین مشکی خیلی ظریف پوشیده بود و برجستگی سینه هاش از بالاش کاملا معلوم بود ؛
یه خنده آروم رو صورتش بود رفتم سمتش و دوباره گرفتمش بغلم و تو چصای قشنگش نگاه کردم و دوباره لبامو گذاشتم رو لباش و شروع کردم بیشتر از چن دقیقه پیش به خورردنش و دستامو بردم رو سینه هاش که دوباره آه و اوف پریسا بلند شد و یلحظه دستمو گرفت و گفت : آرمان !
؛ جانم؟
نگاش کردم انگار که یه تعجبی تو صورتش بود گفت : کیمیا و دانیال تو حال هستن آخههه!
نا خودآگاه خندیدم و با یه لحن خیلی مسخره گفتم : اونا خودشون مشغولن ؛نگران اونا نباش!
و بعدش زود پریدم سمتش و بغلش کردم و چرخیدم رو تخت و دوباره لبامو چسبوندم به لباش و اونم شروع کرد به خوردن و دوباره سینه هاشو ایندفه از زیر سوتین گرفتن تو دستام و باهاشون بازی میکردم.
و انگار که که یلحظه گمش کرده بودم ؛ دوباره دستام رفت رو جای جای بدنش
و تو دلم هیجان زیادی وجود داشت به خاطر همچین دختر سکسی و جذابی که تو بغلم بود!
صدای آه و اوف آروم پریسا تو فضای اتاق پیچیده بود و انگار که دلش نمیخاس زیاد بلند باشه که اونا بشنون صداشو!
به خودش میپیچید
منم در گوشش حرفای عاشقونه و سکسی میزدم بهش و اونم بیشتر و با حرارت بیشتری لبامو میخورد ؛ در همون حین دستامو رسوندم به سوتینش و اونم فهمید و خودش بازش کرد و برای اولین بار سینه هاش جلوی چشمام بودن ؛ واقعا مث دوتا گوی بلورین سفید بود ؛ خوش فرم و سربالا و روی یکیشون یه خال مشکی کوچیک بود ؛ انگار که دوباره دوز دیگه ای بهم زدن
از هیجان ؛ گرفتمش سمت خودم و سرم ناخودآگاه رفت روی سینه هاش و همزمان صدای آه و ناله پریسا بلند شد و شروع کردم به خوردن سینه هاش و واقعا بین این همه آدمی که دیده بودم این بهترین سینه هایی بود که دیده بودم و واقعا عطر تنش خیلی ملایم و خوب بود!
دست پریسا رو سرم بود و موهامو آروم دست میکشید و انگار داشت از حال میرفت و آروم میگفت : آره آرههههه ؛ بخورشون
منم همزمان که یکیو میخوردم ؛ دستم روی اون یکی سینه ش بود ؛
در همون حال ؛ دست پریسا رفت رو پیرهنم و کشیدش ؛ من یکم وایسادم و دوباره با دستش تقلا کرد که پیراهنمو در بیاره و دیدم نمیتونه ؛ یکمی خودمو بلند کردمو و دستاشو برد سمت پهلوهام و تی شرتمو درآورد و انداخت اون سمت اتاق ؛ همزمان صدای خنده ش اومد و نگاه کردم به صورتش !
دوباره خندید و گفت : حالا شد !
نگام رفت رو صورتش و چشاش که حرارت و گر گرفتگی مستی و عشقبازی همزمان تو صورت قشنگش بود؛ واقعا مث ماه بود صورتش.
دستامو بردم سمت دو تا گونه هاش و آروم کشیدم رو صورتش و گفتم : میدونی چقدر این صورتتو دوست دارم ؟
اوهومی گفت و دوباره نگام رفت سمت سینه هاش که از خوردن و مالوندن یکمی قرمز شده بودن ؛ خودشم نگاهش رفت سمت سینه هاش و اتگار که یکمی خجالت کشیده باشه باز خندید و صورتشو یه وری کرد و رفتم سمتش انگار که بخوام حمله کنم و گرفتمش و بلندش کردم از تخت و به خودم چسبوندمش ؛ دوباره رفتم روی لب و گردن و سینه هاش و بصورت دیوونه واری روی همه شون جابجا میشدم و میخوردم و پریسا جیغ های کوتاه و آرومی میکشید و هی میگفت دیوونه ! دیوونه !
یهو بلندش کردم و دستمو بردم سمت شلوارکش ؛ پریسا انگار که جا خورده باشه یکمی خودشو سفت کرد و با دستام دستاشو گرفتمو ؛ سرشو تکون داد و اوکی داد و منم خیلی سریع شلوارکشو دادم پایین و از پاهاش درآوردم !
شورتش همون ست سوتینش بود و برعکسش کردم و دلم میخاس یکمی فقط به اون کون خوش فرم و قشنگش با همون شورت نازک مشکی نگاه کنم
آروم گفتم جوووون جووووون ؛ پریسا من عاشق اینم !
خنده ریزی کرد و همونجوری که سرپا پشت به من بود ؛ سرشو برگردوند با خنده گفت : چی ؟ و دستشو برد سمت لمبرای کونش و گفت :
دوسش داری ؟
اوهومی گفتم و دستامو بردم رو کونش و گفتم : مگه میشه اینو دوس نداشت !؟؟
پریسا دوباره خندید و گفت : اصن انقد زحمت کشیدم براش که تو دوسش داشته باشی و بعدش بلند تر خندید!
خنده هاش وقتی کونش روبروی صورتم بود و دستامو داشتم روش بازی میدادم شهوتمو چندین برابر میکرد!
و اونم انگار که فهمیده بود هی ریز ریز میخندید و دستشو رو کمر و بالای کونش جابجا میکرد!
نتونسم دیگه تحمل کنم همونجوری روی شورتش سرمو بردم رو کونش و آروم شروع کردم بوس کردن و دستام روی پاهاش و کونش بود یه طرفشو میخوردم و اون یکی لمبر کونشو میچلوندم و پریسا با جیغ های کوتاه با همون خنده های سکسی بهم داشت میفهموند که خیلی خوشش میاد از کارم!
واقعا عطر کونش محشر بود ؛ هیچ چیز بدی وجود نداشت این وسط ؛
ترکیب کمر باریک و کون بزرگ و خوش فرمش هارمونی واقعا زیبا و لذت بخشی رو ساخته بود که ادمو دیوونه و مدهوش خودش میکرد !
همونطورکه من مشغول بودم ؛ پریسا با جیغ میخندید و خودشو تکون میداد و هی میگفت دیوونه ؛ دیوووووونه ؛ تمومش کردی ؛ کندیش آرمان !
دیگه واقعا اینطوری نمیتونسم؛
کشیدم و شرتشو آوردم پایین و کونش مث ژله لرزید و افتاد بیرون
انقدر منظره قشنگی بود که دلت میخاس فقط وایسی و نگاش کنی !
دوباره رفتم رو کونش و شروع کردم خوردن و اونم دوباره دستش رفت سمت بالای کونش و جیغ ها و آه و ناله ش بلند شد و توی همون حال واقعا با دیدن کونش شهوتن صدها برابر شده بود و حین خوردن آروم روی کون
ژله ایش ضربه میزدم و لرزیدن کونش واقعا بهم حال میداد و پریسا هم با هق هق ناله میکرد و دیگه از خندیدنش خبری نبود!
یکمی که خوردم وایسادم و یه بوس رو کونش کردم و بلند شدم و برگردوندمش گرفتمش تو بغلم و پریسا هم هی دوباره میگفت دیوونه ؛ دیوونه !
همونجوری که دوباره دستم رفته بود رو کونش گفتم : دوس داشتی خوردمش؟؟
باز صدای خنده ش اومد و گفت : آره ؛ خیلی خوب بود!
دستام باز رو کونش بود و همونجوری گونه هاش و لباشو بوس میکردم ؛ پریسا هم تو بغلم میلولید و میگفت : همیشه وقتی بیرون میرم همه بخاطر این بهم تیکه میندازن و میگن جووون چه کونی بخورمش و از این حرفا !!
نگاش کردم و گفتم : خب واقعا خوردنیه آخه! خیلی قشنگه !
انگشت اشاره شو گذاشت رو بینی و لبم کشید و گفت : اما تو تنها کسی هستی که واقعا تونستی بخوریش!
و بعدش دوباره خندید و گفت : فقط توووووو!
گرفتمش دوباره سفت تر بغلم و گفتم :جوووون ! آره فقط من!
و باز لبامون به لبای هم گره خورد و چسبیدیم بهم دیگه که یهو دستاش رفت رو کیرم و گرفتشون و بهش دست کشید و یه آه کشید !
منم بیشتر لباشو شروع کردم به مکیدن و گفتم : اوهووووم!
اونم هی بییشتر لبامو میخورد و بیشتر دستش رو کیرم میچرخید و یهو کلا گرفتش تو مشتش و گفت : اوهومممم!
و خودشو یهو جدا کرد ازم و نگاش به کیرم بود
دستامو بردم و شلوارکمو کشیدم پایین و از پام درآوردم و پریسا هم با خنده نگاه میکرد و صورتشو به طرفین تکون میداد و میخندید !
فقط شورتم پام بود و رفتم سمش و آردم پیشونیشو بوس کردم و گفتم : خیلی دوست دارم قشنگ من!
اونم یه لبخند قشنگ زد و گفت : منم!
بغلش کردم و کبرمو قشنگ چسبوندم به شکمش و اونم یه اوه کرد و دستش باز رفت سمت کیرم و اینبار کرد تو شورتم و کیرمو گرفت تو دستاش و انگار خوب تو مشتش جا نمیشد و یه اهانی گفت و بعدش گفت : اوه اوه !
من کیرم خیلی بلند نبود در حد 16 17 سانتی میشد ؛ اما کلفتیش؟ خیلی خیلی کلفت بود!
همونجوری که تو هم بودیمو و دست پریسا رو کیرم بود دستم رفت رو شونه هاش و به طرف پایین هلش دادم و اونم دستاشو دراورد و رفت پایین و خندید و روی زانوهاش نشست و منم رفتم جلوتر و خودش با دستاش شورتمو کشید پایین و از پام درآورد و دستاش دوباره رفت رو کیرم و ایندفه در حالی که نگام میکرد با چشای مشکی قشنگش و لباشو آروم گاز میگرفت.
نگاش که تو نگام بود موهاشو گرفتم آروم و گفتم : دلت میخاد بخوریش؟؟ دوس داری؟؟
سرشو تکون داد و با خنده گفت :آره !
و همون لحظه سرش رفت سمت کیرم و سر کیرمو یدونه آروم بوس کرد!
واقعا لباش داغ بودن !
بعدشم شروع کرد زبون کشیدن رو ی کیرم و سرمو یکم که با زبونش بازی داد و یهو همه شو داد تو دهنش !
یهو انگار لذتم صد برابر شد و کیرم توی یه جای تنگ و داغ رفته سرشو گرفتمو و خودمو هم عقب جلو میکردم و چون کیرم واسه دهنش کلفت بود میکشیدیم بیرون و دوباره میکردم تو دهنش و پریسا هم با هر بار بیرون اومدن کیرم از حلقش یه تکونی میخورد و عقب میرفت یکم.
وقتی کیرم میرفت تو دهنش نگام به چشای قشنگش بود که آروم باز و بسته میشد نگاش بیشتر رو کیرم بود تا خودم ! واسه اینکه زیاد اذیت نشه بیرون میاوردم و یکم رو لباش و صورتش میمالیدم و بعدش دستامو از رو کیرم برداشتم و گذاشتم خودش اونجور که میخاد بخوره و صدای آه منم در اومده بود ؛ نگاش میکردم و باورم نمیشد پریسا اینجوری جلوم نشسته و داره برام ساک میزنه!
و بعدش همونجوری که تند تند داشت میخورد و با ولع ساک میزد…. نمیدونم چرا تو ذهنم اومد که پریسا هنوز رسما زن کسی دیگه هستو و هنوز طلاقشون صادر نشده!
و الان جلوم نشسته و داره برام ساک میزنه!
نمیدونم چرا ؛ اما انگار که با این فکر لذتم چندین برابر شده و انگار خون توی کیرم با فشار بیشتری جریان پیدا کرد!
صورت قشنگش رو کیرم بالا و پایین میشد و آروم آه و ناله میکرد و منم موهاشو گرفته بودم و بی اختیار میکشیدم .
یکمی بعدش بی اختیار زدم رو شونه هاش و اونم انگار که فهمید دیگه بسه ساک زدن سر کیرمو یه زبون زد و بوسید و منم بلندش کردم از جاش و کلا از زمین بلندش کردم و کشیدم تو بغلم و گردنشو بوسیدم و انداختمش آروم روی تخت و دوباره محو تماشای همه جاش شدم !
آخه چطور ممکن بود یه دختر انقدر بی نقص و زیبا باشه!؟؟؟
چشام رفت سمت پاهاش که از کمرش به پایین خیلی میزون و کشیده و قشنگ پاهای فیت و جذاب یه سوپر مدل بودن انگار
خیلی از پاهاش خوشم میومد و منم علاقه اولم توی بدن خانوما همین پاها بودن!
و حالا پریسا درست همون پاهایی رو داشت که من همیشه دلم میخواست!
یه جوونی گفتم و رفتم سراغ پاهاش و از رونش شروع کردم به خوردن که پریسا صدای آه و خنده همزمانش دراومد و گفت : کجامو دوس نداری بخوری؟ُ
خودمم خنده گرفت و گفتم :همه جا ؛ همه جاتو دوس دارم فقط بخورم! جووون!
باز خندید و گفت : فقط ؟؟ فقط بخوری؟؟
بازم خنده م گرفت و منظورشو گرفته بودم و نگاش کردم و خندیدم و دوباره رفتم رو پاهاش و همه جاشو خوردم
حتی به انگشتاش که رسیدم واقعا اونا هم زیبا و بی نقص بودن و یه لاک خیلی خوشرنگ مشکی هم رو انگشتاش بود که تضادش با پوست فوق العاده سفیدش واقعا خیلی سکسی ترش کرده بود!
انگشتاشو هم بوسیدم و یکمی آروم خوردم و پریسا صدای اوف و آهش بیشتر دراومد و بعدش بلند شد و رفتم بالاتر و یه بوس رو شکمش زدم و پاهاشو باز کردم و پریسا انگار که بعد این همه باز یکمی خجالت کشید و یکمی پاهاشو بست که من سری تکون دادم و گفتم : راحت باش عزیزم خودتو رها کن و به چیز بد فکر نکن ؛ که اونم سری تکون داد و پاهاش شل شدن و من دوباره پاهاشو بازش کردم و ایندفه کُسش دقیقا جلوی صورتم بود!
یه کس سفید و خوشگل دخترونه که انگار آکبنده !
چشام رفت رو چشماش که انگار خمار تر شده بود و یکمی هم خجالت و تردید هم توی نگاش بود ؛
نگام باز رفت رو کسش که خیلی تمیز و خوشگل بود و یکمی موهای خیلی خیلی نازک داشت و شیو شده نبود ؛ اما با اون حال واقعا قشنگ و خوردنی بودن !
دستمو بردم رو کسش و یکمی آروم روش حرکت دادم و نازش کردم یجورایی و بعدش یکمی لبه هاشو باز کردم وای خدای من
چی میدیدم یه کس صورتی قشنگ که واقعا دهنمو آب انداخت !
یکمی سرعت انگشتامو بیشتر کردم و سعی کردم یکمی بیشتر روی نقطه حساس کسش متمرکز بشم که آه و ناله پریسا خیلی بیشتر شد و چشماشو بسته بود و اوووف اوووف کنان میگفت آرههههه آرههههه همینجا !
دیگه صداش بلندتر شده بود و اصن توجهی به اینکه دانیال و کیمیا هم تو خونه ن نداشت و منم تو همون حال سرمو بردم جلو و با به بوس شروع کردم به خوردن کسش که دیگه پریسا مث مار پیچ و تاب میخورد و چرخش و هارمونی اون بدن قشنگ با اون پاهای سکسیش واقعا اشتها و شهوت منو چند برابر میکرد و منم با تموم وجود اون کس قشنگ و خوش عطرشو میخوردم و با چوچولش بازی میکردم که یهو با چندتا تکون و حرکت دادن کمرش سرمو فشار داد و احساس کردم که کسش خیس ترشد و یهو آروم شد و فقط صدای اوفففف و ناله آرومش میومد و فهمیدم که ارضا شده و یکمی همونجوری رون پاهاشو ناز کردم و بوسیدم و گذاشتم یکم آروم بشه
و دستش هنوز توی موهام بود که سرشو بلند کرد و در حالی که یه لبخند آروم کنج صورتش بود گفت خیلی خوب بود مرسی!
منم باز یکمی بدنشو بوسیدم و دستم رفت رو کیرم که هنوز سفت بود و راست!
رفتم بالاتر و یکمی گونه و گردنشو بوسیدمو گفتم : هروقت اوکی شده بهم بگو!
که سرشو تکون داد و گفت : اوکیم ؛ میخای بکنی؟
نگاش تو چشام قفل بود که گفتم آره
و رفتم بین پاهاش و پریسا هم یه توکنی خورد و رفت بالاتر و منم کیرمو گرفتم دستمو و گذاشتم رو کسش که هنوز خیس بود و مالوندم روش که آه و ناله پریسا باز دراومد و منم در حال خیس کردن نوک کیرم با کسش بودم و کیرمو عمدا رو کسش بیشتر میکشیدم و پریسا با تاله گفت : من خیلی وقته سکس نکردم ؛ بکن توش دیگه آرمان !
و من باز ادامه دادم به مالوندن کیرم رو لبه های کسش و پریسا در حالی که پاهاشو برده بود سمت شونه هام دوباره گفت : بکن میخام همه شو تو خودم احساس کنم! و لباشو آروم گاز میگرفت!
منم سر کبدمو میزون کردم و با یه فشار کوچیک سرشو کردم تو که پریسا یه جیغ کشید و یکمی کمرشو حرکت داد و گفت اوفففف آخ! واااای
یکمی گداشتم همونجوری بمونه و با یه فشار دیگه کلا کردم تو کسش که صدای اه وناله پریسا رفت بالا و با اولین تلمبه ای که زدم چشای پریسا رفت و همش جیغ های کوتاه میزد و میگفت وای خدا خیلی کلفته !
واقعا کسش خیلی خیلی تنگ بود به نسبت اینکه زن بود و متاهل بود قبلا
واقعا عین کس یه دختر کم سن و سال بود و تنگیش به کیرم فشار وارد مبکرد وبه زود کیرمو انگار گرفته بود تو خودش!
و منم چند ماهی بود که سکس نداشتم و میدونستم یکمی مقاومتم در برابر اومدن آبم اومده پایین و حالا این کس تنگ هم بدجور داغیشو احساس میکردم و همونجور که داشتم تو کسش ضربه میزدم پاهاش ته رو شونه هام بود رو میبوسیدم و پریسا همش حرفای شهوانی میزد و میگفت وااااای پاره م کردی
خیلی کلفته کیرت !
اووووف ؛ جووووون جررررر خوردم ؛ واااای ؛ واااااای آرمان!
بخاطر الکل بود یا حالا نمیدونم چی اما با اینکه شهوتم رو صد بود اما داشتم میزدم و هر بار که میخاستم فوران کنم یکمی وایمیسادم ؛
اما واقعا خیلی پر بودم و همونجور که داشتم تلمبه میزدم احساس میکردم از تنگی این کس کم نمیشه و انگار که خیلی وقته کیر نرفته توش و پریسا هم کلا جیغ میزد ؛ البته آروم و همش میگفت بکککککن بککککن ، من میخام اینو! تا صب میخامش بککککن بککککن ؛ وقتی تو صورتش نگاه میکردم گاهی با چشمای بسته و صورت یه وری و گاهی هم تو چشام نگاه میکرد و میگفت بککککن!!
از اینکه انقد توی سکس هات و داغ و حشریه و بی سر و صدا نیست واقعا خوشم اومده بود!
با حرفاش آمپر و نبض کیرم هی بیشتر میشد و احساس کردم دارم میام و با چندتا ضربه کشیدم بیرون و آبم با فشار خالی شد رو شکمش و انقدر ابم زیاد بود که یکمی هم پاشید روی گردنش و بالای سینه هاش!
و هنوز داشت نبض میزد کیرم و باز ازش آب میومد و منم ناله و آهم رفته بود بالاو پریسا هم آروم آه میکشید و آبمو از روی سینه هاش و گردنش برمیداشت و میزد رو همونجا یی که بیشتر ریخته بود
نفس زدنم که آروم تر شد بلند شدم از روش و لباشو یه چن قانیه بوسیدم و
اونم میخورد و بهش گفتم : مرسی عشقم!
پریسا هم با یه خنده رو لبش گفت : خیلی خوب بود ؛ مرسی و کنار لپمو یه بوس آروم کرد و منم بلند شدم و بهش دستمال کاغدی دادم و کمکش کردم پاک کنه اونهمه آب رو از روی شکمش!
واقعا انگار خیلی خالی شده بودم و مزه بدنش و کس تنگش هنوز تو مغزم بود
واقعا پریسا حرف نداشت از همه لحاظ و همونجور که داشتم بهش نگاه میکردم و اونم با لبخند به من در حال تمیز کردن و پوشیدن لباساش بود
به این فکر میکردم که این واقعا بهترین سکس همه زندگیم بود
با زنی که واقعا دوس داشتنی و زیبا و بی نظیر بود!
و یهو با صدای پریسا به خودم اومدم که گفت : میشه من برم دستشویی!؟
که منم بهش گفتم : بذار یه خبر از بیرون بگیرم و بیام بعدش تو برو
که اونم سرشو تکون داد به نشونه تایید و رو تخت نشست. لباسمو پوشیدم و
درو باز کردم و اومدم به سمت حال که یهو صدای کیمیا اومد که خیلی آروم ناله میکرد و خواستم بیام رد و بشم و برم سمت آشپزخونه که یهو میخکوب شدم و کیمیا رو دیدم که رو مبل در حال بالا و پایین کردن بود!
و پشت هم ناله میکرد و آهههه کشیده ش بیرون میومد و از اون پشت بخاطر مبل فقط سر و گردن دانیال معلوم بود و بیشتر نگاهم مونده بود رو بدن و حرکتای بالا و پایین کیمیا که پشت به من و معلوم بود رو کیر دانیال در حال بالا و پایین کردنه!
اومدم حرکت کنم برم که همون لحظه یهو کیمیا گردنش به عقب کج شد و منو دید و درهمون حال معلوم بود که ازلذتش چشاش رو به بالا بود و وفتی منو دید یلحظه نگام کرد و سرشو برگردوند و موهاشو با یه دستش،گرفت و به یه سمت گردنش فرستاد و به بالا و پایین کردنش ادامه داد و منم زود رفتم سمت آشپزخونه!
یکمی خجالت کشیدم که منو دیده بود و داشتم به این فکر میکردم نکنه فکر کنه که در حال دید زدنشون بودم!
چون واقعا قصدم این نبود و یکمی شربت درست کردم سریع و با لیوان برداشتم و ایندفه خیلی سریع تر بسمت اتاق رفتم و موقع رد شدن فقط یلحظه برگشتم و دیدم کیمیا هنوز رو کار بود و ایندفه با دستاش موهای خودش رو گرفته بود و ناله ش بالا بود و زود رد شدم و رفتم تو اتاق و شربت رو گذاشتم رو میز کنار تخت و گفتم : بفرمایید ؛ نوش جون!
که پریسا یه مرسی گفت و پرسید بازم : میتونم برم دستشویی!؟؟
که من یکم من من کردم و گفتم : میشه ؛ اما اونااااا میدونی آخه چیزه…
که حرفمو قطع کرد و گفت : اوکی فهمیدم ؛ خب چرا نرفتن تو اتاق ؟
من یجوری میرم که نبینن منو !
گفتم : نمیدونم چرا نرفتن اتاق ؛ اما باشه برو زود بیا و بهش توضیح دادم که دستشویی و حموم کدوم طرفه
اونم گفت باشه و مرسی و رفت بیرون
منم رو تخت دراز کشیدم و غرق این فکر شدم که چقدر خوبه که پریسا توی زندگیمه و چقدر خوبه که یه همچین موجود سکسی و جذابی قراره امشب بازم کنارم باشه …
ادامه دارد…
نوشته: آووکادو
حالت داستانی خوبی داره.فقط یکم غلط املایی داشت.آخرشم این شربت خوارکصه وارد داستان شد.لامصب اگه شربت تو داستان نباشه نمیشه😂.ولی درکل ادامه بده👍
عالی بود
منتظر ادامش هستم
موفق باشی آووکادو
دمت گرم همین طوری پر قدرت ادامه بده
منتظر قسمت بعدی هستیم
میمردی اگر شربت دو وارد داستان نمیکردی؟بابا چایی بدین بجای شربت