حس جدید (۲)

1402/03/04

...قسمت قبل

سلام
پارسال اولین داستان واقعی با عنوان حس جدید رو براتون نوشتم
الان با گذشت یک سال و اندی از اون موضوع میخوام حدیدترین اتفاقی که افتاده رو واستون بازگو کنم، امیدوارم خوشتون بیاد
خب تا اینحا رسیدیم که بعد از ازدواج مجدد ما و گفتن خاطرات خانومم از دوران صیغه بودنش و اون مرد جنوبی چقدر لذت میبردم و حس جدید رو تجربه کردم، اما فقط در همین حد بود و پارو فراتر نمیزاشتیم تا اینکه یه شب در حین سکس و یاداوری جزییات سکساشون حرف عحیبی زد خانومم و گفت اون اقا بهش پیام داده و با اینکه گفتم دیگه ازدواج کردم اما بازم اصرار داره که حداقل یه بار دیگه باهم خلوتی داشته باشن، برام سنگین بود اما نمیشه از هبجانش غافل بشم و اختیار و تصمیمش رو به خودش سپردم، حتی گفت میخوای خودتم باشی و ببینی که من گفتم ترجیح میدم اصلا از مکان و زمانش مطلع نباشم و فقط بعد از انجامش با جزییات برام تعریف کنی، به شرطی که فقط یه بار باشه و دیگه راههای تماس احتمالی با اون رو مسدود کنی که قبول کرد و منم دیگه تا چند روز هیچ صحبتی ازش نکردم تا از سمت اداره به یه ماموریت دوروزه رفتم به یکی از شهرستانهای غرب کشور، بعداز برگشتن از ماموریت اومدم خونه و استراحت کردم و یه غذای حاضری واسه شام و اماده شدم واسه سکس
شروع کردم به اماده کردنش روی تخت و مشغول خوردن هلوی پوست کنده اش شدم که در حین خوردن من شروع کرد صحبت کردن، شهوتی شده بود و گفت تغییری احساس نمیکتی، گفتم چه تغییری؟ اابته یکم احساس میکنم ببشتر از معمول خیس شدی، گفت اگه بدونی چه زجری زیرش کشیدم، اگه بدونی چه مزه ای داد، تازه یادم اومد درمورد چی داره صحبت میکنه، با تعجبت گفنم یعنی اومد کارشو کرد؟ گفت چه جوورم
شدت خوردنمو بیشتر کردمو خواستم تعریف کنه
گفت همون صبحی که تو رفتی یه ساعت بعدش پیام دادم که من حاضرم واسه دیت، گفت خونه یکی از همشهریاش تو تهران هست و خونه هم تا شب خالیه و میاد دنبالم، تو یه جایی از شهر قرار گذاشتیم ساعت 11، خودمو و کوصمو اماده کردم واسه جر خوردن مجدد بعداز مدتها، دلمو صابون زده بودم که بعد از ببشتر از یه سال یه سکس خوب و درست و درمون نصیبم میشه، رفتم سرقرار و دیدمش یکم چاقتر شده بود و همو دیدمو یه راست با یه دربستی رفتیم خونه دوستش، یه خونه ویلایی با سال ساخت بالا اما دنح و خلوت، تا وارد خیاط شدیم چند تا درکونی بهم زد و وارد حال شدیم، گفت تا تو بری اماده شی منم یه چایی بزارم، رفتم سرویس یکم خیسی کوسمو شستمو اومدم تو اتاق خواب که یه تشک و دوتا بالش رو زمین پهن بود دراز کشیدم، از تو اشپز خونه بوی میومد. رفتم دیدم که داره با چیزی که بهش میگفت قلقلی یه چیزی میکشه که گفت شیره تریاکه و واسه سفت کردن کمرش خیلی به کارش میاد، گفتم تو همینطورشم زود اب کمرت خالی نمیشه، گفت با این کوسی که تو داری فکر نکنم بدون این زیاد دووم بیارم
اومدم تو اتاق و شروع کردم مالوندن خودم، یه ربع بعدش که دیگه حسابی حشری شده بودم اومد تو با یه شلوارک که از زیرش کیر نیم خیزشو میشد متصور شد، بلند شدم برم شلوارکشو دربیارم که سریع منو برگردوند و قمبلی نگه داشت، حتی نزاشت ببینم اون کیر لعنتیشو، یکم لای شیارم بازی داد، بدجور داشتم اب پس میدادم، گفت چه خبرته مگه این مدت کوس ندادی به شوهرت، گفتم چرا اما سیر نمیکنه که منو، تا اینو گفتم یهویی احساس کردم یه حجم کلفتی داره منو بالا میره، نامرد تا نصفشو یهویی هول داده بود تو، فقط چون خیلی خیس بودم تونستم تحمل کنم اما بازم جیغم دراومد، اه اه اه، یواشتر مرد، چه خبرته، کشتیم، وایی جرم دادی، دربیار، اوووخ اوووخ، گفت چقدر تنگ شدی، قبلا راحتتر برمیداشتی، گفتم خب کیر تو کجا دودول شوهرم کجا
داشتم سفت چوچولشو میک میزدمو اب شهوتم داشت میومد،
گفت میبینم بدجور سیخ کردی از بگا رفتم، با سر تایید کردمو ادامه داد، از درد و فشار زیاد کامل دراز کشیدمو اونم افتاد رومو تا بیخ فرو کرد بهم، بی اراده دستام و پاهام به لرزش افتاده بودن و همزمان داشتن بالا پایین میشدن، کوسم سفت دور کیرش حلقه زده بودو اصلا نمیزاشت که راحت واسه تلمبه زدن بکشه عقب، روم دراز کشبده بود و میگفت حسابی قفل کرده کوست کیرمو، گفتم واییی فعلا هیچ تکونی نخور تا عادت کنه بهش، یکم که گذشت یه کش و قوسی به خودم دادمو فهمید که میتونه تقه بزنه، اروم و با خوصله تا کله کیرش میکشید بیرونو دوباره تا دسته جا میکرد، واییی که درد و حال باهم افتاده بود تو جوونم، تو حال خودم بودم که گفت چطوره، گفتم اصل حاله، بززن تندش کن، موقع تلمیه زدن میگفت اووف که چه کوسی میگام، این مدت کم کوس جنوبی نکردم، اما مال تو تنگترینه، ببشتر حشری شدمو خودمو دادم عقبتر و پاهامو بیشتر باز کردم تا کارشو بهتر انجام بده، از رو شهوت زیاد ازش میخواستم رحم نکنه به کوسم، میگفت اخه میترسم صاحبش بفهمه، گفتم اون از خداشه، تو فقط بگا، گفت عحب کوسکشبه شوهرت، گفتم خیلییی،بززن خارکسده، جرررم بده، پاهاشو دور پام قفل کردو دبگا، گفت به من فحش میدی حقته که خشنتر بگامت، گفتم مگه دروغ میگم، خب شوهر خواهرتم میگادش دیگه، پس خارکسده ای، گفت اگع بدونی جه خرکیریه دامادم، چون دوست دوران قدیمش بود همه جزییات بدنشو تو دریا دیده بود، گفتن بیچاره ابجیت چی میکشه زیرش تا برش داره، تازه حرصش بیشتر شدو وحشیانه تلمبه میزد، شاید سه بار زیرش ارضا شدم تا اب تخماشو کشیدم، وقت داشت میومد کشید بیرون و اب کیرش تیر کشید و تا موهای سرم پرت شد، چندین بار رو کمر و کونم شلیک ابشو احساس کردم واقعا داغ و سوزنده بود، بی حال کنارم دراز کشید و منم بعد چند دقیقه رفتم خودمو شستم، واقعا نای راه رفتن نداشتم، گفت یه ساعت بمونی راند دومو میتونم برم، گفتم اصلا نمیتونم تصورشم بکنم از بس کوسم میسوزه، فقط منو زودتر برسون خونه که قراره دوستم بیاد شب پیشم بمونه، باید شام درست کنم، با اژانس اومدم خونه تا غروب خوابیدم،
منم اصلا نفهمیدم این وسط و موقع خوردن و شنیدن حرفاش دوبار ابم اومده بود، ببخشید با حزییات کاملتر نتوتستم بگم، تو اداره تصمیم گرفم بنویسم، چون با گوشی تایپ کردم غلطای املایی و تایپ اشتباه رو ببخشین
خوش باشین


👍 8
👎 4
18901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

929717
2023-05-25 01:03:32 +0330 +0330

خیلبا با گوشی مینویسن ولی یدور مرور کن غلط املاییاتو درست کن خوب :/

0 ❤️

929763
2023-05-25 05:07:10 +0330 +0330

دنباله داستانت رو بنویس

0 ❤️

929771
2023-05-25 07:19:32 +0330 +0330

خوشت میا بده ما هم تکونی بدیم بهش

0 ❤️

929784
2023-05-25 09:29:05 +0330 +0330

خاک تو سرت که از دادن زنت لذت میبری.متاسفم واسه این جریان

0 ❤️