تو این سایت گاهی اوقات خاطرات سکس رو میخونم خیلی هاشون فیک هستن و بعضی هاشون ممکنه واقعی … امروز بیکار بودم یهو به سرم زد این خاطره رو براتون تعریف کنم که واقعی هستش این داستان مال سال 79 است الانم هم متاهل هستم .
ما خونمون تو روستا بود اون موقع یه عمو داشتم که شهر نشین بودند فکر کنم اوایل خرداد 79 بود که امدن خانه ما منم برای کنکور درس می خواندم . من حتی یک ذره به سکس با دختر عموم یه هم سن خودم بود فکر نمیکردم … همه تو حیاط بودن که من تو اتاق پذیرایی مون تنها داشتم ضبط کاست گوش میدادم قدیمی های سایت میدونن اون موقع پذیرایی ها اتاق جدایی بود ضبط کاست هم رو طاقچه بود یه آهنگی رو گوش میدادم از یه تیکه اش خوشم اومد هی پلی میکردم دوباره میاوردم عقب… اسم دختر عموم فرشته بود اسم واقعیش… دیدم اومد تو یه سال از خودم کوچیکتر بود گفت داری چیکار میکنی گفتم این تیکه رو متوجه نمیشم دارم چند باره گوش میدم گفت الان خودم کمکت میکنم . که اومد کنارم وایساد طوری بهم نزدیک شد که من وقتی ریپلای میکردم نوار ضبط رو ته آرنجم چند بار به سینه هاش خورد –واقعیت خودم داغ کرده بودم ولی جرات نداشتم باز چند بار دیگه اینکارو کردم و آرنجم رو بیشتر به سینه هاش فشار میدادم قلبم تند تند میزد زیر چشمی نگاش کردم دیدم قرمز شده و چشماش زل زده به ضبط و اصلا تو ای عالم نبود فهمیدم کار تمامه اینقدر ارنجم رو فشار دادم که باعث شد تکون بخوره عقب منم رفتم در رو بستم اون همونجا عین مجسمه خشکش زده بود دوباره رفتم سراغ نوار میدونستم که کار تمومه دوباره ضبط رو عقب جلو میکردم به این بهمونه دلم زدم به دریا و دستم رو انداختم دور کمرش — اون قرمز شده بود و عرق میکرد سینه هاش سفت شده بودن منم دستم رو حلقه کردم دور کون و کمرش سریع یه لب ازش گرفتم … و جدا شدم میدونستم الان وقتش نیست
اون موقع مثل الان نبود هوا خیلی خنک تر بود اون منطقه کلا شبها رو تو حیاط میخوابیدن بهش گفتم بابات اینها غروب رفتن تو نرو بگو دوسه روز اینجا میمونم … منم که برای کنکور درس می خواندم معمولا تا سه شب درس میخوندم دم غروب گفتم تو حیاط کنار بخواب که من بتونم شب بیدارت کنم بیای تو اگه هم کسی ازت پرسید چرا رفتی داخل تو بگو عادت به بیرون خوابیدن ندارم. تو خونه ما پدرم مادرم مادربزرگم و برادر کوچیکم بودن و خواهرم رفته بود کرمانشاه …همه چی آماده بود چون همه خسته کار کردن بودن و خوابشان سنگین…حدود ساعت 2 شب رفتم دستشویی از کنارش رد شدم با پا یه ضربه بهش زدم دیدم بیدار شده و بعد چند دقیقه رفت تو … منم عادی کار خودم رو انجام میدادم و رفتم رو جام …تا رفتم تو خودش اومد پیشم زیاد وقت نداشتم چون ممکن بود کسی بیدار بشه … چند دقیقه سینه های بزرگ سفتشو مالیدم و لاپایی رفتم و به کوسش هم دست زدم دیدم خیسه ولی خوب پرده داشت … موقع لاپایی سر کیرم رو گذاشتم دم کونش دیدم سریع سرش رفت تو تعجب کردم درش آوردم گفتم نکنه یهو بره تو کوسش بیچاره بشم درگوشش به ارمی گفتم دراز میکشم با کونت بشین روش وو وقتی نشت روش اصلا فکر نمیکردم به این راحتی تا آخر بره تو کونش اصلا هم نپرسیدم ازش… ولی بعدا فهمیدم که تو شهر دوست پسر داشته و مطمئن بودم که حسابی از کون اونو کرده—خلاصه چون من عصری یه جقی زده بودم حدود پنج دقیقه رو کیرم بالا و پایین رفت مث دیوونه ها مطمئن بودم ارضا شده … منم برش گردوندم و تو حالات داگی کیرم و تا خایه هام فرستادم تو کونش دوسه دقیقه بعد کل آبم رو تو کونش خالی کردم.
از اون به بعد هر وقت فرصتی میشد از کون میکردمش یا خانه خودشان یا میومد روستا . اصلا لامصب طوری بود که تا سر کیرم رو میزاشتم در کونش خود به خود تا ته میرفت تو …اونم واقعا لذت میبرد و همیشه میگفت آبت رو بریز توش … هرچی کون کردم هیچ وقت مزه اونو بهم نداده حتی الان که زنم رو از کون میکنم باز حس خوب اونو نمیده حدود سه سال بعد ازدواج کرد ولی بعد عقد هیچ رابطه ای با هم نداشتیم.
روز خوش
نوشته: بهنام
همه تا آخر شب کار میکردن و خسته میامدن خانه؟
تو هم تا سه شب بیدار
سریع اومد تو اتاق کسی نبینه
اما همه مدلای سامورایی رو روش پیاده کردی
اینا رو ول کن از رتبه کنکور بگو واسم
اگر راست بگی سال ۷۹ کون کردی باید گفت کیرم تو کس دختر عموی کونیت که کون ترکیدش رفته زیر تو والا با چند بار دادن کون اینقدر گشاد نیست اگر دادن واسش عادی نبود به این راحتی شب نمیموند که بکنیش ولی کون نداده یا کم داده اگر کیر اندازه باتری قلمی هم باشه تا بکنی توش کونت پارسا کم کم بالای صد نفر کرده بودن
داداش یارو کونی بود ، تهدیگش بهت رسید 😂😂😂
داداش به دخمه خورده بودی نه کون تو نفر آخر بودی
دختر عموت جنده کونی بود. یکی دیگه کونش میزاشت گشادیش و تهش به تومیرسید