دختر کوسخول دهه شصتی

1402/04/05

سلام عارف هستم چهل و سه سالمه.
داستان واسه بیست و یکی دو ساله پیشه الان متاهلم و سایت شهوانی رو از پونزده سال پیش می شناختم حدود ده سالی میشد سر نزده بودم و دیدم هنوز بازارش گرمه.
بریم به داستان،من توی جنوب تهران زندگی میکنم پسری معمولی بودم که واقعا قابل پیش‌بینی نبودم همیشه وقت شکار ریدنم میگرفت و موقع پا دادن دخترها به پته پته می‌افتادم و موقع متلک پرانی یه پا استاد بودم تو دوره ما متلک باحال از پدر و مادر خوب هم خوبتر بود.یه غروب زمستون داشتم با یکی از رفیقام از نزدیک مدرسه دخترونه محلمون رد می‌شدیم دو تا دختر رو دیدیم من بلبل زبونیم گل کرد و گفتم ببخشید خانم مستقیم کدوم طرفیه؟
دختره اهمیتی نداد و رفیقم بلند بلند خندید منم از تیکه ام حال میکردم ،یه چند روز گذشت و من رفته بودم دم در خونه یکی دیگه از رفیقام، اینو بگم اون زمون ما یه جمع رفیق حدود بیست نفری داشتیم که یه تیم فوتبال هم با عضویت همه مون داشتیم.همسایه بغلی هم رفیقم بود .یه دفعه مادر بابک(همون همسایه بغلی)اومد روبروی من گفت عارف تو خجالت نمیکشی گفتم برای چی طاهره خانم چی شده؟گفت چرا به دختر من متلک انداختی؟گفتم من؟من غلط کنم طاهره خانم.دخترای شما مثل خواهر من می‌مونن.گفت خر خودتی بزار صداش کنم الان میفهمی من هم از خجالت به پته پته افتاده بودم کم بود گریه کنم واقعا جلوی رفیقام مونده بودم چیکار کنم چند نفر هم دور ما جمع شده بودند به طوری که میشد بگی دور و اطرافمون شلوغ شد وقتی دختره اومد بهزاد(همون رفیقم که رفته بودم دم خونه شون)دست منو گرفت کشوند تو حیاط خونه شون و طاهره خانم و دخترش سهیلا رو هم دعوت کرد بیان تو حیاط و محکم در خونه شون رو بست و گفت فیلم سینمایی تموم شد برید به جهنم . خانواده بهزاد هم اومدن تو حیاط و من دیگه واقعا آچمز شده بودم .
سهیلا گفت آقا عارف از شما بعید بود به من ودوستم متلک بندازی .منم گفتم من غلط بکنم شما خواهر بابک هستی و من و بابک نون و نمک خوردیم .بالاخره غائله رو بهزاد ختم به خیر کرد و با خنده ریزی گفت اگه عارف گفته باشه هم شما رو نشناخته سهیلا خانم، و قصدی نداشته. بالاخره قصه تموم شد و بهزاد قسمشون داد به بابک چیزی نگن که بین من و بابک کدورتی پیش نیاد. یه شش ماه گذشت و سهیلا از یه پسره خوشش میاد با هم دوست میشن.اتفاقی من سهیلا و دوست پسرش رو جلوی یکی از سینماهای خیابون انقلاب دیدم و بدون هیچ عکس العملی رد شدم ولی داشتم سهیلا رو نگاه میکردم و ترس رو تو وجودش احساس کردم ولی واقعا اگه خودش پیگیر نمیشد من به سادگی از کنار این قضیه رد میشدم و اگه خودش انکار می کرد هیچ کس حرف منو باور نمیکرد و همه فکر میکردند با تهمت دارم انتقام میگیرم. دو روز بعدش صبح ساعت ده بود از جلوی مدرسه دخترونه محل رد میشدم و خایه هم نمیکردم به کسی نگاه کنم واقعا تو محل وجهه خوبی داشتم و قبل از اون داستان فقط بیرون محل دختر بازی و متلک پرانی میکردم ولی از شانس…
بگذریم،مسیرم به پارک نزدیک مدرسه بود اونجا میخواستم یه سیگار بکشم هنوز تو حال خودم بودم و تو جیب لباسم دنبال یه نخ سیگار که از دیشب مونده بود میگشتم که دیدم یه دختره بهم سلام داد تا سر چرخوندم خشکم زد دیدم سهیلاست ،از سهیلا بگم یه دختر هفده ساله یه کم سبزه قد کوتاه و کون قلمبه سینه هاش هم حدود هفتاد میشد که برای یه دختر تو اون سن یه کم زیاده دندونهای خرگوشی ازش یه چهره بامزه ساخته بود با چشمهای بزرگ و دماغ باریک کلا قیافش خوب بود ولی استیلش بهتر بود .این بار دیگه پته پته نکردم و راحت گفتم چی شده حال و حولت با کس دیگه اس فحشاشو من باید بشنوم.
گفت واقعا شرمنده من اون موقع غلط اضافه کردم فکر نمیکردم مامانم اونجوری جلوی شما رو بگیره .منم گفتم خب حالا که من رو بی آبرو کرد الان چرا اومدی ؟گفت امتحان داشتم داشتم از مدرسه بیرون میومدم تو رو دیدم اومدم بهت بگم خیلی مردی. خنده ام گرفت گفتم چرا؟گفت همین که آبروی منو نبردی و تلافی نکردی.منم فاز بهروز وثوقی گرفته بودم و بهش گفتم سهیلا خانم منو چی فرض کردی من انسان هستم و لزومی نداره تلافی کنم(تو دلم گفتم جنده خانم اگه سندی داشتم و یا میدونستم تو کوسخولی و گردن میگیری انگشت نمای محله ات میکردم).
خیلی ازم تشکر کرد و گفت اینجا همه ما رو میشناسن من زودتر برم گفتم باشه اگه دوست داشتی پس فردا ساعت چهار بیا جلوی سینما… ببینمت (اسم سینما رو نمیگم چون نزدیک محلمونه)مفصل صحبت کنیم. سهیلا گفت باشه میام من باید از شما تشکر کنم .
طبق موعد ساعت بیست دقیقه به چهار رفتم جلوی سینما گرمای هوا زیاد بود ولی بخاطر سهیلا زودتر رفتم تا اونجا علاف نشه ده دقیقه از چهار گذشته بود که خانم پیداش شد تا منو دید که یه کم عرق کردم گفت چرا نرفتی تو سایه بهش گفتم بیست دقیقه زودتر اومدم که علاف نشی ده دقیقه هم دیر اومدی طلبکاری در ثانی اینجا سایه ای نیست اگه هم باشه ده نفر تجمع کردند پس همون بهتر که تو گرما واستم و بپزم یه لبخند ریز تحویل من داد و گفت حق با شماست حالا میشه صحبت کنی من باید زودتر برم بهش گفتم اینجا که نمیشه اگه زود میخوای بری ولش کن حرفی ندارم گفت تا یکی دو ساعت اشکالی نداره فقط اینجا یه جوریه.بهش گفتم حلش میکنم سریع یه دربست گرفتم برای میدون انقلاب گفتم زود سوار شو بریم ،عقب ماشین نشسته بودیم و تا میدون انقلاب حداقل بیست دقیقه راه بود .آروم بهش گفتم کرایه ماشین داری؟گفت یعنی تو پول نداری؟من پولم کمه بهش گفتم هر وقت گفتم بدو بپر پایین و فرار کن. رنگش پرید و گفت بهش بگو وایسته من یه خورده پول دارم ازش معذرت‌خواهی میکنیم میگیم پشیمون شدیم خندیدم بهش گفتم باورت شد من بدون پول میام سر قرار؟سهیلا گفت مگه سر قرار بود ؟گفتم نه پس سر فرار بود…سهیلا آروم گفت من فقط اومدم از شما تشکر کنم و بابت چند ماه پیش عذرخواهی کنم .خودمو تقریبا بهش چسبونده بودم به بهانه صدامون رو راننده میشنوه یه بوی خوبی میداد با اینکه هیچ ادکلن یا عطری نزده بود .راست کرده بودم و هی خودمو جمع و جور میکردم تا تابلو نشم تقریبا پنج دقیقه مونده بود برسیم به میدون که خودم ازش فاصله گرفتم تا کیرم بخوابه .
خلاصه اونم تحریک شده بود و با اولین پیشنهاد من که بریم سینما، بیرون خیلی گرمه.موافقت کرد .رفتیم تو سینما و همون اول که میخواستیم وارد سالن بشیم یکی دوبار بهش برخورد کردم و خودمو میزدم به اون راه مثلا عمدی نبود و خیلی تاریکه .
روی صندلی هامون نشستیم و همون لحظه اول شروع کردم به کرم ریختن باورم نمیشد که سهیلا اینقدر زود پا بده و هنوز تیتراژ اول فیلم تموم نشده بود که دستاش تو دستم بود گفت دستم رو ول کن حرفها تو بزن منم گفتم از فیلمه خیلی خوشم اومده بزار ببینمش بعد وقت زیاده سهیلا گفت هنوز فیلم شروع نشده تو چجوری خوشت اومده؟بهش گفتم خودتو نبین من اولین باره با جنس مخالف اومدم سینما اونم سهیلا خانم دستاش هم تو دست منه خوب معلومه این فیلم باید سیمرغ بلورین بگیره سهیلا خندید گفت اینا چه ربطی به فیلم داره؟ گفتم من اینجا راحت نیستم حرف بزنم.سهیلا گفت خودت دعوت کردی آقا عارف؟گفتم تو که تجربه داری باید میگفتی اینجا نمیشه حرف زد اینجا باید !!!
حرفمو ادامه ندادم اونم که کوسخول بود و اصلا نمی‌گرفت که چی میگم با جدیت پرسید اینجا باید چیکار کرد؟منم گفتم باید فیلم دید.و یه کم بلند خندیدم .
از شانس فیلمه خوب در اومد و همه سینما تقریبا با هر جمله آکتور بلند بلند می‌خندیدند ولی من فازم چیز دیگه ای بود و به بهونه خنده با کف دستم آروم میکوبیدم روی رونهای سهیلا دیگه مطمئن شدم سهیلا هم میخواد و دستم رو روی رونش گذاشتم و به بهونه حرف زدن لپ شو بوسیدم و کم کم شروع کردم به مالیدن و دیدم زیاد عکس العملی نشان نداد و من جسورتر شدم و به سمت سینه هاش بردم تنها عکس العملش این بود که کسی نبینه. دیگه امون ندادم و با دستم سینه های سفتشو فشار دادم و هی باهاشون ور رفتم خیلی کیف داد .بهش گفتم بلند شو برو دستشویی منم اگه خلوت بود میام دستشویی زنونه اگه کسی هم دید میگم اشتباهی اومدم .یه کم ناز کرد ولی زود قبول کرد و هنوز نیم ساعت از فیلم نگذشته بود که من کیرم رو لای چاک سهیلا میمالیدم ولی اونقدر حشری بودم که به سه چهار دقیقه نرسیده آبم اومد اونم افتضاح شد و نتونستم جلوی پرتاب آب کمرم رو بگیرم و بیشترش ریخت روی مانتو سهیلا.
بعد از اون سکس های طولانی با سهیلا داشتم و بعد از ازدواجش دیگه قطع رابطه کرد ولی چند روزیه که فهمیدم شوهرش فوت کرده.دعا کنید دوباره بهم پا بده بیام براتون تعریف کنم.
عارف

نوشته: عارف


👍 1
👎 19
30501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

935001
2023-06-27 03:38:48 +0330 +0330

من نمی‌خوام بهت توهین کنم
چیزی که می نویسم عین حقیقته
باتوجه به چیزایی که تو نوشتی
باید بهت بگم اونی که کوسخوله تو هستی با این افکار و رفتارهای بچگانه ت
عقب مونده ای چیری هستی؟

6 ❤️

935005
2023-06-27 04:21:32 +0330 +0330

داستان از اونجا که بردنت توی خونه و در رو محکم بستن، عوض شد و دروغ نوشتی.
اصل داستان: سهیلا که چهارده برادر داشت، شکایت عارف رو برای انداختن متلک، بهشون می‌بره و… جوری گشادش می‌کنن که تا سی سال بعدش از جلوی مدرسه‌ی دخترونه رد نمیشه.
تمام صندلی‌ها و گیشه‌های تمام سینماها حواله‌ت بادا گشاد ابله متوهّم الدنگ!

5 ❤️

935027
2023-06-27 10:01:29 +0330 +0330

بابا ای ول از معدود داستان‌هایی بود که تو این سایت دره پیت و هذیان پسند میشه باور کرد واقعیه خیلی به واقعیت نزدیکه حتی اگر تخیل باشه تخیل منطقی و قابل پذیرش عقلی است.

0 ❤️

935030
2023-06-27 10:34:18 +0330 +0330

باحال بود

0 ❤️

935041
2023-06-27 11:53:18 +0330 +0330

ناموسن قبول داریدداستان های سایت به غیرازسفیددندون،هیچکس،سعید،شیوا،کنستانتین یکی ازیکی کیری ترن

0 ❤️

935052
2023-06-27 14:21:44 +0330 +0330

همه رو خودش نوشتهESF_ROMANCE

0 ❤️

935069
2023-06-27 17:27:35 +0330 +0330

فـقط دنبال کُس مفت میگردی؟
خوب مادَرجِنده باهاش ازدواج کن

0 ❤️

935129
2023-06-28 02:11:28 +0330 +0330

عه. احمد اینبار نگفت چرندیات واقعی یک مجلوق جقی کس ندیده. 😂 😂 😂

0 ❤️

935206
2023-06-28 16:14:42 +0330 +0330

کسکش فکر کردی ما کسخلیم یا احمق؟
تو پول تاکسی نداشتی بدی بعد رفتی تو سینما 2 تا بلیط خریدی؟ کیرم تو ناموست

0 ❤️