رضا و آقا مهرداد

1401/08/08

سلام دوستان… من رضا هستم38سالمه قبلا بااین نیما داستان کون دادن خودمو ب آقا مهراد نوشتم
اینم سکس جدیدم
تو گروه گی ی دوست پیدا کردم ب اسم حبیب بچه تربت
57ساله لاغر و کیرقلمی
خودم38سالمه باسن تپل سفییید تنگ. ی جورایی کونم دخترونس
اما فیسم ریش بلند ومردونه جوری ک هیچکس باورش نمیشه همچون کونی توشرتم باشه بعدازاشنایی و عکس وفیس قرارگذاشتیم میخاست برا دکتر مادرش بره منم همراهش شدم
برگشت تو مسیر شب حدود8شب دیگ ی جا واستادیم رفتیم توبیابون زیرانداز واینا… کاندوم و اسپری خلاصه کشیدم پایین درازکشیدم تاکونمو دید دهنش آب افتاد زبونش گیرند دقیقا تااونجا باورش نمیشد کون ب اون خوبی مال خودم باشه
شروع کرد مالیدن لپای کون و گاز گرفتن البته خوشم نیومد ازگاز
بعد پاشدم کیرشو خوردم آه و اوخش دراومد
خودم ب سوراخم تف زدم چون فهمیدم حاجی بدسیخ کرده
روم خوابید یکم لاپا زد و گفت بکنم. بکنم توش
دیدم نمیتونه خودشو نگه داره
گفتم بکن توش
متاسفانه بی دریغ زد درد داشت یواشم بلد نبود بکنه… اولش کاندوم داشت چون گفتم اسپری امکان داره سوراخمو حالت داغی و سوزش بده
بعد چاردس پا کردم کاندومم درآورد دیگ د بزن هرچ گفتم باو یواش اصلا نمیفهمید حتی از درد از زیرش یبار خودم دررفتم دراز کشیدم گفتم درد دارم بسه
گفت لعنتی الان نمیشه خواهش کرد
هیچی دیگ قمبل کردم اونم رو زانو شروع کرد 5دقه زد ک گفت آبم داره میاد درازکشیدم ک بریزه رو کونم اونم خوابید کرد توش و ابو کلا خالی کرد توکونم نفساش داشت بند میومد گفتم این بشر سکته نکنه خخخ
خالی کرد حالا پایینم نمیاد گفتم حبیب خان پیاده شو دیگ
برگشت درازکش شد
منم کونمو شستم و تمیز کردم اونم دستمال برداشت خودشو تمیز کرد و رفتیم سمت ماشین ی قهوه خوردم و حرکت… بعد گفتم چراگازگرفتی
گفت راستش باورم نمیشد اینقدر کونت خوب باشه
گفت چقد تنگ بودی تو
گفتم خب فک کردی دروغ میگم مگ… خوشحال بودم کیف کرده… هرچندخودم درد کشیدم… منو سر راه پیاده کرد و رفت
فعلا ک در انتظار تا دوباره پابدم… خلاصش کردم امیدوارم همه از سکس هایی ک دارن لذت ببرن
فاعل سن بالا55اگ بود ب شرط ادب واحترام متقابل خوشحال میشم اشنابشیم
آرزوی موفقیت برای همه

نوشته: سعید دوطرفی. معروف ب نیما سفید


👍 4
👎 6
12301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

900841
2022-10-30 10:12:08 +0330 +0330

قسمت سکته کردنش قشنگ بود…

0 ❤️

901039
2022-11-01 05:33:12 +0330 +0330

اولا مسیر دکتر مادر حبیب آقا از بیابون میگذره
دوما وسط همین بیابون چجوری ایشون کونشو شسته معلوم نیس 😎

0 ❤️

901057
2022-11-01 08:53:23 +0330 +0330

داستانت قشنگ بود. همیشه لذت ببری از سکست

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها