زندائیهای شیطونم

1396/04/07

با سلام به دوستان شهوانی . این یه خاطره هست و خوندنش هم حوصله میخاد اگر حوصلشو ندارید نخونید بهتره .
شاید مسخره ام کنید و کلی بهم فحش بدین ولی میخام براتون بگم که چطوری شد زن دائی های خوشگلم یکی یکی بهم کس دادن .
اسمها هم همه مستعاره و اسامی خودشون نیست .
خب اسم خودمم میزارم ناصر .
من تا سن بیست سالگی اصلا تو فکر هیچکدوم از زنهائی که تو فامیلمون بودند نرفته بودم چون همش با دوستام خوش میگذروندم گردش و تفریح و ورزش و کوه و موزیک اینجور چیزها از خودمم بگم تعریف نباشه صورت جذابی دارم واقعا خیلی از دخترها دلشون میخاست من باهاشون درارتباط باشم ولی من نمیخاستم قدم 180 شده بود وقتی بیست سالم بود و هیکلمم چون همش ورزش و تفریح و کوه میرفتم واقعا عالی و متناسب بود شکم که صاف عظلات دست و پا و شکم و کمر هم نه اینکه بدنسازی باشه ولی خیلی خوشگل شده بود بدنم خودم که عاشق هیکلم بودم دیگه بقیه رو خودتون پی ببرید ، بگذریم تو فامیل ما اکثرا یا بی حجاب هستند یا حجابشون شل و وله از مادر و خواهرهای خودم تا خاله و دختر خاله و زن دائی از اونطرفم زن عمو و دختر عموهام عمه خلاصه خیلی تو نخ مذهب و نماز اینا نبودیم و نیستیم . تا اینکه اون روز که زندگیمو از این رو به اون رو کرد فرا رسید خودمم باورم نمیشد ولی وارد ماجراش شده بودم.
یه روز شنبه ای بود دیدم زن دائی بزرگه که اسمش زهره بود بهم زنگ زده گفت ناصر جون میتونی یه توکه پا بیائی خونه ما گفتم چشم زن دائی چی شده دائی حالش خوبه ؟ گفت اره عزیزم خوبه فقط کارت داشتم اگر میشه زودی بیا گفتم چشم الان راه میافتم . از همه جا بی خبر راه افتادم سمت خونه دائی بزرگم اینم بگم که زهره یه زن 41-42 ساله هست و سه تا بچه داره که دختر بزگش یه سالی با من فاصله داره یعنی اون از من بزرگتره . رفتمو در خونشونو زدم چون صبح بود دائی هم سرکار بود زهره درو برام باز کرد انتظارشو نداشتم اینطوری زهره رو ببینم تو مهمونیها با دامن دیده بودمش و حتی تا بالای رونهاشو هم دیده بودم ولی دیگه نه با شلوارک کوتاه و تاپ زهره تعارفم کرد رفتم تو گفتم چی شده زن دائی نگران شدم ؟گفت نه عزیزم نگرانی برای چی چیزی نشده بیا بشین بیا خسته هستی رفت دوتا لیوان شربت اورد گفتم کسی خونه نیست زندائی؟گفت نه عزیزم میدونی که سمانه دانشگاهه و پسرا هم مدرسه هستند دیگه گفتم دائی چکار میکنه گفت اونم خوبه عزیزم همونطور که روبروم نشتسه بود پاشو انداخت رو اون یکی پاش وای لامصب پاهای خیلی خوشگلی داره زهره قدش بلنده سفید و تو پر کونشم بزرگ و گرد سینه هاشم 85 هست یه تاپ تنش بود که نزدیک بود سینه هاش ازش بیافته بیرون گفتم زندائی من درخدمتتم بگو چکارم داری ؟زهره هم بلند شد اومد کنارم نشست چسبید بهم گفت ناصر تو پسر خیلی خوبی هستی تو فامیل هم همه دوستدارند گفتم مرسی زندائی . گفت ناصر میشه هی نگی زندائی گفتم پس چی بگم گفت مگه من اسم ندارم گفتم اخه شما احترامت برام واجبه نمیتونم به اسم کوچیک صداتون کنم گفت من ازت میخام الان که با هم تنها هستیم منو به اسم صدا کن باشه عزیزم؟ گفتم باشه بعد دستشو برد دور کمرم منو به خودش و خودشو به من چسبوند گفتم زندائی چکار میکنی ؟گفت ناصر بگو زهره گفتم زهره … تا میخاستم چیزی بگم که همه سنگینیشو انداخت رو من و منو خوابوند رو مبل و فرصت نداد چیزی بگم لبشو فرو کرد تو دهنم و زبونشو میزد به زبونم منکه انتظار چنین چیزی را نداشتم چند دقیقه طول کشید که دیدم نه زهره همه وجودش شده شهوت چنان زبونمو مک میزد که منم دیگه زبون اونو مک میزدم دست انداختم دور کمرش و کونشو براش میمالیدم کیرمم قشنگ شق شده بود دیگه زهره هوووووووومممممممم هوممممم میکرد و با چشمای شهلاش بهم نگاه میکرد دیونه وار لب و دهنمو مک میزد منم کمر و کونشو میمالیدم البته کونشو چنگ میزدم زهره لبشو برداشت گفت وای دارم میمیرم ناصر کیر میخام لبشو بوسیدم گفتم زهره مگه دائی نمیکندت گفت ناصر اون لامصب چند ماهه بهم دست نزده کیرش فایده نداره دیگه، خندیدم گفتم زهره چی میگی دائی که ماشاالله قویه گفت اره بکنه ولی منو دیگه نمیخاد منم کیر اونو نمیخام حالا تو منو میکنی یا نه گفتم نوکرتم زهره جون کیرم بدجور سیخ شده بود زهره هم با اینکه سنی داشت ولی رو فرم بود تاپشو از تنش دراوردم سینه هاش افتاد جلوی دهنم مکشون زدم براش زهره چی اه میکشید و جون جون میکرد دیگه یکمی خوردمشون زهره گفت بلندشو بریم تو اتاق بلند شدیم همونجا همه لباسهامونو کندیم زهره تا کیرمو دید یه اخ جونی گفت نشست به خوردن کیرم خیلی بلد نبود انگار فقط فیلم سوپر دیده باشه که زنها ساک میزنند ناشیانه ساک میزد گاهی هم گاز میگرفت کیرمو که دردم میگرفت و میگفتم گاز نگیر مک بزن سر زهره رو گرفته بودم تو دهنش عقب جلو میکردم تا میخاست ابم بیاد درش اوردم بلندش کردم کس تپل و خوبی داش کونشم که حرف نداشت بردمش رو تخت چند دقیقه ای کسشو براش خوردم مزه شوری میداد یکمی هم بوی عرق میداد خلاصه خیلی خوردن کسش چنگی به دل نمیزد ولی دلم میخاست اون حال کنه براش خاطره بشه دفعه بعدهم با رغبت بهم حال بده زهره که موقع خوردن کسش داشت فریاد میزد تا برگشتن بچه هاش سه ساعت فرصت داشتیم زهره گفت ناصر بزار تو کسم کیرتو هی اه میکشید کیر منم خوب 17 سانت بود کلفتیشم خوبه خیلی سیخ رو به بالا هست نشستم روبروی کسش و گفتم زهره خیلی بدن توپی داری کس خوشگل و خوشمزه ای داری عزیزم دلم میخاد هر روز بکنمت گفت وای ناصر منم دلم میخاد هر روز کیرت تو کسم بره گفتم پس خودت خونه رو خالی کردی بگو تا بیام حسابی با همخوش باشیم گفت باشه عزیزم حالا بکن کسمو وای دلم کیرتو میخاد منم کیرمو کردم تو کسش که خیلی تنگ نبود ولی خوب بود داغ و خیس بود شروع کردم تلمبه زدن تو کسش خوابیدم روش چون قویتر از دائیم بودم حسابی کسشو براش گائیدم گفتم زهره برگرد میخام کونتو هم بکنم زهره گفت نه ناصر تورو خدا دست به کونم نزن نمیتونم کیرت کلفته جر میخورم گفتم من حالیم نیست کونتو میخام وگرنه دیگه نمیام بکنمت خودت کیرمو از دست میدی زهره دمر خوابید گفت ناصر تورو خدا یواش بکن تاحالا دائیتم نکرده تو کونم وای چه کونی داشت لامصب سقید خوشگل گرد خوردنی گفتم قمبل کن اونم کونشو داد عقب سوراخ قهوه ای تنگش نمایان شد راستم میگفت خیلی تنگ بنظر میومد گفتم واقعا تاحالا کسی کونتو نکرده گفت نه بخدا الانم دارم از ترس میمیرم چون مال تو خیلی بزرگه میدونم کونم پاره میشه ولی نمیخام تورو کیرتو از دست بدم دلم براش سوخت و پشیمون شدم از کون بکنمش برعکس زبونمو گذاشتم رو سوراخش و حسابی براش لیسیدم انگار دیروزش حموم بوده چون همه تنش بوی عرق میداد ولی چون خوشگل و خوردنی بود بوشو تحمل میکردم سوراخ کونشم بوی گوهشو میداد (عععههههه) ولی بدمصب خیلی ناز و خوشگل و خوردنی بود برای همین تا میتونستم لیسیدمش بوشم برام عادی شد زهره اخ و اوخ میکرد میگفت جوووووووووووووووننننننننننننننن وای ناصر دیونم میکنی بکن جرم بده کسمو جر بده دیگه از کونش پشیمون شدم بلند شدم کیرمو کردم تو کسش محکم میگائیدمش زهره که چندبار ارضا شد منم دیگه ابم اومد چندتا فریاد کشیدم ابمو تو کسش خالی کردم هردو باهم خوابیدیم رو تخت کیرم تو کسش بود داشتم پشت گردنشو میبوسیدم تنش خیس عرق شده بود ولی خوشم اومده بود از کس دادنش وقتی نفسمون جا اومد گفت پس چرا نکردی تو سوراخ کونم گفتم خیلی تنگی باید کم کم گشادش کنم الان میکردمت دیگه بهم کس هم نمیدادی زهره گفت مرسی عزیزم گفتم زهره ببخشید ابم تو کست ریخت گفت عیبی نداره لوله هام بسته است نترس همشو بریز توم بوسیدمش از روش بلند شدم زهره هم برگشت تاق باز شد کسشو دیدم وای خیلی ناز بود دیونه کننده بود گفتم زهره دیونه کستم گفت مالتوه خب تو میکنیش باشه عزیزم ؟ گفتم میخامت بخدا خوابیدم روش حسابی ازش لب میگرفتم کمک کردم بلندش کردم من رفتم دستشوئی خودمو تمیز کردم بعدم زهره رفت خودشو تمیز کرد تا بیاد من لباسمو تنم کردم اونم اومد تاپ شلوارکو برد انداخت تو حموم رفت یه دست لباس عادی پوشید گفتم چرا همونارو نپوشیدی گفت اونارو بخاطر تو پوشیده بودم تا دل تورو بدست بیارم . دیگه همون شد که تقریبا هر هفته دوسه بار زهره رو میکردمش . یه چند ماهی منو زهره با هم بودیم که ماجرای زن دائی کوچیکه شروع شد من سه تا دائی دارم که زن دائی دومیم خیلی راحت نیست باهام ولی زن دائی کوچیکه واقعا شیطونه از زهره هم بازتر لباس میپوشه و وقتی میدید من چطوری با زهره تو مهمونیها گرم میگیرم نمیدونم از روی حسودی یا چیز دیگه میخاست منو بدست بیاره کلا دائیهام هم مثل تراکتور فقط کار میکنند و پول درمیارند زنهاشون ول خرجی میکنند منم ازشون پول قرض کرده بودم یه پراید خریده بودم که اخرشم پولشونو درست و حسابی ندادم بهشون البته اونها خیلی پولدار بودن و 20 میلیون براشون چیزی نبود به روم نیاوردن . همینطور که با زهره سکس میکردم و میبردمش بیرون با هم خوش بودیم وقتی با زهره بودم منیر که زن دائی کوچیکه هست بهم تو تلگرام پیغام داد برام نوشت ناصر جون میخام ببینمت عزیزم میشه بیائی دنبالم باهم بریم خرید پیام منیر رو به زهره نشون دادم زهره گفت غلط نکنم میخاد بهت بده ناصر جون گفتم چکار کنم زهره ؟گفت برو ببین مزه دهنش چیه اون منیر جنده که من میشناسم کسش میخاره خندیدم گفتم واقعا ؟ گفت تو هنوز زوده زنهارو بشناسی ناصر جون برو که نونت تو روغنه گفتم زهره من نمیخام به تو خیانت کنم من تورو میخامت عاشقتم دیونتم زهره لبی بهم داد و گفت ناصر جون این خیانت نیست برو حالشو ببره اونم داره بهت پا میده خب گفتم تو ازم ناراحت نمیشی گفت نه عزیزم من همیشه باهاتم نگران نباش از دستت فرار نمیکنم عاشق کیرتم خوشگلم زهره گفت ناصر منو بزار خونه برو سراغش خبرشو بهم بده باشه گفتم باشه عزیزم تو خیلی ماهی یه پیغام دیگه منیر داد گفت ناصر چی شد کجائی ؟کی میائی پس منتظرتم عزیزم . منیر یه زن 30 ساله ای هست قدش متوسطه رنگ پوستش خیلی سفید نیست ولی اونم بدن خیلی خوردنی داره لامصب براش نوشتم دارم میام خونه زهره با منیر زیاد راهی نیست زهره رو روسندم رفتم سراغ منیر . زنگ زدم درو باز کرد سلام کردم گفت علیک سلام اقا کجائی تو چرا اینقدر دیر کردی گفتم تو راه بودم خب خب کجا میخاهی بری با منیر خیلی راحتتر بودم خیلی در بند احتارم نبودم گفت میخام برم مرکز خرید گفتم باشه بریم . بردمش یه مرکز خرید یه راست رفت سمت لباس زیر زنونه منیر رفت تو گفت زودی برمیگرده نیم ساعت طول کشید تا بیاد بیرون یه کیسه پر خرید کرده بود بعد رفتیم سمت مانتو و شلوار اونجاهم نزدیک یک ساعت انواع مانتو انتخاب میکرد هی میپوشید بهم میگفت این خوبه یا اون خوبه یا شلوار پاش میکرد میگفت این چطوره کلی اذیتم کرد انگارکه من باید میپسندیدم بعدشم نزدیک ظهر بود گفت بریم ناهار بخوریم رفتیم یه رستوران باهم غذا خوردیم منیر بچه نداشت و تقریبا دوسالی بود ازدواج کرده بود چرا بچه دار نشده بودن نمیدونم دیگه همش بگو بخند و چکار میکنی دوست دختر داری یا نداری از این حرفها تا اینکه گفت بریم خونه تو راه گفت ناصر تو با این تیپی که داری واقعا دوست دختر نداری ؟گفتم نه منیر ندارم گفت دروغ میگی مگه میشه پس چطوری نیازتو برطرف میکنی گفتم چه نیازی ؟ یه خنده ای کرد و گفت چه نیازی؟ بعد بی مقدمه دستشو گذاشت رو کیرم گفت نیازو اینو میگم تا کیرمو گرفت کنترل ماشین داشت از دستم در میرفت هول شده بودم دستشو گرفتم برداشتم گفتم چکار میکنی منیر ؟نزدیک بود تصادف کنم گفت خب حواستو جمع کن دوباره دستشو گذاشت رو کیرم اینبار داشت حسابی میمالیدش کیرم داشت هی زیر دست نرمش شق میشد گفت وای ناصر چی داری تو شورتت جوووووووووووووووننننننننن دیگه کیرم کامل شق شده بود منیر محلت نداد سریع زیپمو کشید پایین و کیرمو کشید بیرون گفت جووووووووووووووننننننننننننننننننننننننن بخورم کیرتو منکه میدونستم مرگش چیه گفتم دوسش داری ؟گفت دیونشم خره دوسش دارم؟گفتم از مال شوهرت بزرگتره گفت اره بخدا داشت با کیرم بازی میکرد نزدیک بود تابلو بشیم چون ظهر بود پیچیدم تو کوچه خلوت زیر یه درختی لای ماشینها پارک کردم صندلیمو دادم عقب منیر هم خودش دهنشو اورد جلو حسابی برام کیرمو خورد دیگه منم حال میکدرم گذاشتم ابم زودی بیاد تا زودتر بریم چند دقیقه خورد و مک زد و لیسش زد که ابم اومد ریخت تو دهنش منیر هم همشو ریخت رو کیرم با تفهاش دستمال کاغدی چندتا داد بهم خودشم سرشو کرد بیرونو هی تف میکرد منم خودمو پاک کردم کیرمو کردم تو شورتم شلوارمو بستم صندلی رو درستش کردم به منیر گفتم مگه تاحالا اب کیر نورده بودی گفت نه دیونه اولین بارم بود خندیدم گفتم میخوردیش خب برات مفیده گفت زر نزن عوضی برو خونه کسم پر اب شده باید خوب بهم حال بدی وگرنه ابروتو با اون زهره جنده میبرم گفتم زهره چیه دیگه ؟گفت فکر میکنی من خرم نمیفهمم چه سر و سری با زهره حانمت داری گفتم از کجا میدونی الکی میگی ؟گفت ناصر خره اینقدر تو زهره تو فامیل تابلو بازی درمیارین که هر خری میفهمه خب میخاهی بکنیش دیگه تابلو نکن گفتم ماکه کاری نکردیم حرف مفت میزنی الان خودت چرا بهم گیر دادی چرا کیرمو خوردی ؟لحنش عوض شد مهربونتر شد گفت ناصر منو با زهره یکی میکنی من جوونم حداقال ده دوازده سال از اون زهره عوضی جوونترم گفتم به زهره فحش نده من دوسش دارم اونم منو دوست داره عاشق هم هستیم اره راست میگی منو زهره با هم هستیم حالا برو هرکاری میخاهی بکن فوقش دائی طلاقش میده خودم باهاش ازدواج میکنم منیر که دید داره منو میپرونه گفت ناصر تورو خدا منو ببخش نمیخاستم ناراحتت کنم گفتم منیر میرسونمت خونه دیگه بهم زنگ نزن همه چیز تموم شد هرکاری هم میخاهی بکن من با زهره ازدواج میکنم گفت تورو خدا ناصر نه غلط کردم گوه خوردم التماست میکنم گفتم پس دیگه راجب زهره حرفی نمیزنی اگر دوست داری باهات باشم کاری به منو زهره نداشته باش گفت باشه باشه تورو خدا بزار منم باهات عشق کنم این دائیهای تو همشون اوشکولن خندیدم گفتم خب شماهم سوارشونید دیگه بده خندید گفت بریم خونه عزیزم بخدا کسم برات هلاکه کسشو گرفتم تو دستم وای چه کس داشت فکر کنم کوچیک بود منیر که دید کسشو گرفتم گفت میخاهی ببینیش گفتم اره سریع شلوارشو باز کرد کشید پایین با شورتش وای حدسم درست بود یه کس کوچولو ولی صاف و زیبا و ناز لاشو دست کشیدم خیس خیس بود بهش گفتم صنلیتو بده عقب بخوابون میخام کستو بخورم گفت دیونه اینجا سر صدام بلند میشه نمیتونم جلوی دهنمو بگیرم گفتم میخام بخورمش یالا بخواب منیر هم که خیلی داغ کرده بود کلا قاطی کرد شلوار و شورتشو از پاش کند انداخت عقب خوابید رو صندلی من بیرون خوب نگاه کردم دیدم خیلی خلوته کسی نیست سریع دهنمو گذاشتم رو کس منیر دو سه تا لیس زدم که سر صدای منیر بلند شد و ناله میکرد و اه میکشید دستمو گذاشتم جلوی دهنش و حسابی کسشو میخوردم اون بدبختم هی سرشو اینور اونور تکون میداد و هوم هوم میکرد هی بلند میشدم اطرافو نگاه میکردم هی کسشو میخوردم بعد دیدم یکی داره از دور میاد دیگه کسشو نخوردم بلند شدم ماشینو روشن کردم راه افتادم منیر بدبخت داشت از شهوت میمیرد هی ناله میکرد دستش رو کسش بود میگفت جووووووووننننن چووووووون یالا بکن منو بزن کنار بکن منو گفتم دیونه نشو خودتو جمع کن بریم خونه شلوارشو بهش دادم گفتم پات کن یالا رفتم یه کوچه دیگه منیر دیگه شهوتش پریده بود شلوارشو پاش کرد گفت خیلی خری ناصر من الان کیر میخام لعنتی گفتم میریم خونه همچین بکنمت که تا حالا نداده باشی گفت جووووووووووووووووووووونننننننننننن باید جرم بدی عوضی گفتم باشه عزیزم کس و کونتو جر میکدم گفت کون زهره رو کردی گفتم نه خیلی تنگ بود مال تو چی مال توهم تنگه گفت اره منم کون نمیدم بهت گفتم غلط میکنی باید بدی خندیدو گفت بی شرف اگر دوست نداشتم نگاتم نمیکردم گفتم حالا که خودت بهم پا دادی یه مشت بهم زد و گفت میکشمت ناصر دیونتم عوضی بغلش کردم بوسیدمش گفتم منیر تورو خدا نزار کسی چیزی بفهمه ازت خواهش میکنم من مال تو زهره میشم ولی مواظب باشین لطفا نمیخام منم شمارو از دست بدم منیر گفت عاشقتم ناصر جونم میخامت دیونتم نمیزارم کسی بفهمه به زهره میگی من باهاتم گفتم اون میدونه پیامتو به زهره نشون دادم زهره گفت میخاد بهت کس بده برو بکنش منیر گفت کثافت گفتم کی گفت زهره گفتم قرار شد به زهره چیزی نگی میتونی یا نه ؟گفت باشه بابا زهره مال تو عه گفتم قهر نکن عزیزم حالا که دارم به تو هم میرسم چرا قهر میکنی گفت ناصر دلم میخاست تورو از زهره بگیرم مال خودم باشی گفتم خب حالاهم مال توام عزیزم پس دیگه غر غر نکن باشه گفت باشه بابا برو حالا حالم خرابه میخام تا شب حسابی بهم حال بدی گفتم دائی کی میاد گفت رفته شهرستان نیستی دو سه روز گفتم همه سه روزو میخاهی بکنمت گفت اره اگر بشه که عالیه گفتم باشه عزیزم خلاصه رفتیم خونه منیر سریع هردو لخت شدیم بازم کسشو براش خوردم و کیر بزرگمو کردم تو کس تنگ و کوچیکش زیر جیغ و اه و ناله میکرد تا صبح چندبار کردمش ابمو میریختم رو سینه و لبهاش و کونش و کمرش دیگه هردو بی حال خوابیدیم منیر تو عمرش اینطوری گائیده نشده بود فکر کنم بالای بیست بار ارضاش کردم خودمم چهار بار ابم اومد ولی دفعات سوم و چهارم دیگه بزور ابم میومد کس بدبخت داشت جر میخورد از بس تو کسش تلمبه زده بودم صبح زهره بهم زنگ زد گفت کجائی عزیزم گفتم پیش منیرم . منیر هنوز خواب بود بیچاره اینقدر کس داده بود که بیهوش شده بود گفت کردیش گفتم گائیدمش زهره هم زد زیر خنده گفت چطوری بود گفتم نپرس عزیزم یه چیزی میگم تو ازم ناراحت میشی گفت نه بگو ناراحت نیمشم گفتم نه ولش کن نپرس گفت پس تنگ و خوب بوده که نمیگی گفتم زهره ترو خدا نگو میدونی که من عاشقتم دیونتم میخامت صداش بغض داشت گفت ناصر … بعد زد زیر گریه و قطع کرد بلند شدم سریع لباسمو تنم کردم منیرو بیدار کردم گفتم من باید برم خونه زهره میام دوباره باشه زهره فهمید من باهات بودم انگار ناراحت شده داشت گریه میکرد منیر گفت وای چه خانم ناراحت شدن خودش اینهمه بهت کس داده یبارم من دادم مگه چی شده گفتم منیر من زهره رو میخام میفهمی یا باید داد بزنم گفت ناصر من چی پس منم میخامت لامصب گفتم منیر جون منم میخامت ولی اخلاقتو درست کن برمیگردم بازم باشه ؟ گفت برو دیونه تو لیاقتت همون زهره پاره پورست گفتم خفه شو منیر دیگه منو نمیبینی تموم شد از در اومدم بیرون رفتم خونه زهره در زدم اومد درو باز کرد تا منو دید بازم زد زیر گیره بغلش کردم بردمش تو صورتش از بس گریه کرده بود چشمای قشنگش پف کرده بود هی میبوسیدمش گفتم عشقم تورو خدا اینطوری نکن من نمیتونم اشکاتو ببینم زهره سرش توی بغلم بود هق هق میکرد گفت تو دیگه منو دوسم نداری اون منیرو دوست داری میدونم اون از من جوونتره خوش هیکلتره تنگتره گفتم زهره اگر بخواهی از این حرفها بزنی بخدا خودمو میکشم گفت مگه نگفتی خوب بود خودت گفتی من خوب نیستم من گشادم من پیرم گفتم زهره حرف نزن الان با منیر سر تو دعوام شد باهاش بهم زدم اگر میخاهی بازم بگی بگو ولی میرم خودمو میکشم بیا سر قبرم گریه کن زهره گفت تورو خدا ناصر بگو دوستم داری بگو منو میخاهی من بدون تو میمیرم ناصر گفتم زهره ترو خدا اروم باش من به چه زبونی بگم عاشقتم ؟گفت باشه باشه عشقم تورو خدا بلائی سرخودت نیاری وگرنه منم خودمو میکشم هردومون دیونه هم شده بودیم با اینکه بیست سال فاصله سنی داشتیم زهر شده بود یه دختر بیست ساله منم شده بودم یه مرد چهل ساله براش حسابی بوسیدمش و نوازش کردم گفتم بخدا من میخامت اگر طلاق بگیری خودم عقدت میکنم میریم یه جای دور خندید گفت من الانم زنتم عشقم الانم مال توام من همینطوری هم راضیم که تورو دارم گفتم پس دیگه گریه نکن عزیزم حیف ای صورت خوشگل این چشمهای زیبا نیست اینطوری پف بکنه ؟زهره خندید و گفت مرسی ناصر جون مرسی که مال منی عشقم . گفتم نوکرتم عزیزم بعد بردمش رو شوئی صورتشو شست و باهم نشتسیم گفت چرا با منیر دعوات شد گفتم ولش کن دیونست دختره صدبار بهش میگم راجب تو حرف نزنه هی میخاد یکاری کنه منو تو از هم جدا بشیم زهره گفت میدونم اون خیلی حسوده گفتم بخدا یه تار موی تور با صدتا مثل اون نمیدم تو برام همه عشقمی عزیزم تو مال خودمی زهره جونم گفت پس سر من دعواتون شد گفتم فدای سرت خانمی توی بغل هم بودیم که منیر زنگ زد به گوشیم منم برنداشتم قطع شد زهره گفت جواب بده عزیزم گفتم نمیخام باید ادم بشه دو سه بار زنگ زد جوابشو ندادم تو تلگرام برام یه عالمه استیکر گریه فرستاد زیرش نوشت ناصر خودمو میکشم لعنتی من میخامت عوضی من میخامت زهره که پیامشو دید گفت ناصر برو ساکتش کن خر بازی درنیاره گفتم چکارش کنم خب تقصر خودشه دیشب کلی بهش حال دادم صبح حالمو گرفت زهره گفت بخاطر من برو گفتم زهره تو دوباره از من ناراحت میشی خب گفت نه عزیزم نمیشم بخدا بهت قول میدم گفتم بیا باهم بریم نمیخام تو اینجا اشک بریزی گفت باشه حاضر شد و باهم رفتیم دم خونه منیر هرچی در زدم جواب نداد خونش حیاط داره از دیوار پریدم تو حیاط درو برای زهره بازش کردم سریع دویدم تو ساختمون دیدم منیر احمق رگشو زده بیهوش افتاده کف سالن زهره م تا منیرو دید زد تو سرش منیر لخت لخت بود سریع یه چیزی تنش کردیم هنوز خیلی خطرناک نبود وضعش بلندش کردم بردیمش درمانگاه دستشو بخیه زدن سرم بهش زدن خلاصه برشگردوندن سه ساعتی درمانگاه بودیم منیر کم کم بهوش اومد منو زهره رو بالای سرش دید زد زیر گریه بغلش کردم گفتم خیلی خری عزیزم خیلی خری بخدا اینچکاری بود کردی دیونه منیر گفت تو خری ناصر تو خری نمیفهمی منم عاشقتم باهام بد رفتاری میکنی گفتم دیونه منو تو دیشب اون همه خوش بودیم چرا صبح اعصابمو خورد کردی که دعوامون بشه زهره هم وایساده بود نگاهمون میکرد دوتا جاریها سرمن دعواشون شده بود البته با من نه با خودشون زهره اومد جلوی تخت منیر دست کشید تو موهای منیر گفت دیونه این چکاری بود کردی فکر کردی بمیری چیرو از دست میدادی زندگیتو از دست میدادی ناصرو از دست میدادی میارزید اره؟منیر زهره رو بغل کرد تو بغلش گریه میکرد گفت منو ببخش زهره جون منو ببخش تورو خدا گفت ناصر و من فرستادم پیشت وگرنه میتونستم نفرستمش گفتم برو بهش برس حالا این جوابمه منیر گفت غلط کردم زهره گفت فقط سعی کن درست رفتار کنی ناصر که دوست داره بهت میرسه پس اذیتش نکن مریضهای بغل دستی مشکوک شده بودند ولی نمیفهمیدن موضوع چیه دیگه منیر رو مرخصش کردن بردیمش خونه اش دستش باند پیچی بود زهره گفت به کسی چیزی نمیگی ناصر مال ما دوتاست هم مال تو هم مال من پس یکاری نکن ناصرو از دست بدیم ناصر هم میخاست بره خودکشی کنه من التماسش کردم منیر بیچاره مثل یه دختر بچه هی میگفت چشم چشم زهره بلند شد برای ناهار سوپ درست کرد باهم خوردیم بعد گفت ناصر منو ببر خونه گفتم باشه عزیزم منیر گفت ناصر برمیگردی گفتم اره عزیزم برمگیردم زهره گفت خوشبحالت منیر خانم امشبم پیش توه از این بهتر میخاهی منیر گفت زهره نرو توهم بمون تنهام من تورو خدا نرو زنگ بزن خونه بگو اینجام منم گفتم نرو زهره جون بمون گفت باشه منیر پرید زهره رو بغلش کرد بوسیدش گفت منو ببخش فکر میکردم باید هرطور شده ناصرو ازت بگیرم نمیدونستم تو چقدر مهربونی زهره گفت باشه حالا استراحت کن حالت بهتر بشه . زهره به دائی زنگ زد و گفت من خونه منیر هستم منم یه زنگ به خونمون زدم گفتم با دوستام هستم شب نمیام خلاصه اون شب سه تائی باهم گذروندیم ولی فقط با زهره جلوی منیر سکس کردم کس و کون منیر رو هم خوردم تا ارضا بشه چون دستش بخیه داشت نخواستم بهش صدمه ای برسه ولی چه حالی میکرد از دیدن گائیدن زهره منیر هم برام ساک میزد دیگه دوبار هم زهره رو از کس حسابی کردمش ابمو تو کسش ریختم منیر هم وقتی کیرمو درمیاوردم حسابی کیرمو برام تمیزش میکرد ته مونده ابمو از کیرم میکشید بیرون میخوردش فرداش زهره رفت خونه اش منو منیر تنها شدیم بغلش کردم حسابی بوسیدمش بهش گفتم دیدی زهره چقدر مهربونه چقدر دوستت داره منیر گفت ناصر من عاشقت شده بودم لعنتی ولی تو رفتی سراغ زهره بهم برخورده بود لبشو بوسیدم گفتم عشقم منم بخدا دوستت دارم وقتی تورو تو اون وضعیت دیدم قلبم داشت میایستاد اگر زهره نبود بخدا منم میمیردم منیر گفت دیدی بخاطر تو چکار کردم پس مال منم باش حالا که منو تو زهره همه چیز همو میدونیم پس قول بده به منم میرسی ناصر شوهرم منو ارضا نمیکنه من جوونم داغم شهوتیم دلم سکس میخاد همه جور سکسی میخام اگر تو بهم نرسی من میرم بیرون … دستمو گذاشتم رو دهنش گفتم منیر حرف نزن لطفا دیونه اگر بفهمم رفتی بیرون غلطی کردی بخدا خودم میکشمت منیر خودشو برام لوس کرد گفت پس جای شوهرمو برام پر کن اون احمق بیشعور فقط بلده پولدربیاره باشه بزار دربیاره کیفشو تو بکن منم خندیدم گفتم باشه عزیزم دیگه کاری نکن که ازت ناراحت بشم تو به این خوشگلی به این خوش هیکلی فکر میکنی من وقتی میدیمت کیرم بلند نمیشد نمیدونی چقدر برات جق زدم منیر خندید و گفت دیونه راست میگی؟ گفتم اره بخدا دیگه با هم هی عشق بازی میکردیم عصری زهره زنگ زد گفت حالتون چطوره گفتم خوب خوب عزیزم میائی اینجا ؟ گفت شب میام الان بچه ها هستند و دائیت هم شام بدم میام گفتم منتظرتم عشقم شب رفتم دنبال زهره رو اوردمش دیگه شب دوم هردوشونو باهم کردم وای چه حالی میداد دوتا جاری رو لخت کنی کنار هم بکنیشون چه عشوه هائی هم میومدن چه کسهای نازی داشتند هردوشون به زور تونستم چهار بار بکنمشون که دوبار تو کس زهره خالی شدم دوبار هم برای منیر که دفعه اخری منیر نزاشت ابمو بیرون کسش بریزم مجبور شدم ریختم تو کسش . دیگه از اون به بعد رابطه منیر و زهره هم خیلی بهتر شده بود همه تعجب کرده بودن این دوتا جاری چقدر باهم مهربونند همش هم بخاطر سکسهای من باهاشون بود یه شش هفت ماهی مرتب هر هفته با هم سکس میکردیم یا خونه منیر یا خونه زهره شاید در هفته سه یا چهار بار میشد بعضی وقتام هم یکیشون پریود میشد با اون یکی سکس میکردم سیرمونی نداشتیم هیچکدوممون اونام داشتن با یه جوون خوش هیکل و خوش تیپ و کیر کلفت سکس میکردن و معلوم بود سیر نمیشن .
از زن دائی دومیم بگم که اون زن خیلی خیلی خوشگلی نیست ولی بدک هم نیست از منیر و زهره عادیتره خیلی باز لباس نمیپوشه تقریبا فکر کنم 35یا 37 باید باشه و وقتی میدید تو مهمونیها زهره و منیر چطور دور و بر من میپلکن و باهام بگو بخند دارند بقول معروف خیلی باهام راحتند ، از منیر شنیدم اینو که سارا یعنی زن دائی دومیم اومده پیش منیر و باهاش در من حرف زده که چرا اینقدر با من راحتند منیر هم یکمی دست به سرش کرده بود یه بار که سه تائی باهم سکس میکردیم منیر قضیه سارا رو به منو زهره گفت . زهره که خیلی تیز تر از منیر بود گفت منیر غلط نکنم سارا هم کسش میخاره باید یکاری کنیم اونو هم بکشونیم تو جمع خودمون منیر گفت وا نه زهر فکر نکنم اون مثل منو تو نیست خیلی افاده ایه زهره گفت ناصر تو چی دلت میخاد ترتیب سارارو بدی ؟سارا هم هیکلی خیلی خوب بود ولی فقط صورتش معمولی بود خیلی به خودش نمیرسید گفتم نمیدونم میده یعنی یه موقع اگر نده و از کارمون باخبر بشه چی بره لومون بده ؟زهره گفت یکاریش میکنیم باید مزه دهنشو بفهمم اون با من گفتم باشه من حرفی ندارم اگر شما دوتا راضی باشین . دیگه زهره یهبار سارا رو خونه اش دعوت میکنه از همه چی حرف میزنند و بحثو به سکس میکشونه که سارای بیچاره هم سفره دلشو پیش زهره باز میکنه انگار واقعا این سه تا داداش عرضه گائیدن زنهاشونو ندارند سارا به زهره میگه سه ماهه که سکس نداشته زهره هم باهاش همدردی میکنه کلی باهاش حرف میزنه کم کم بهش میفهمونه که میتونه بیاد با ما باشه بیچاره سارا باورش نمیشد منیر وو زهره دارن هر هفته با من سکس میکنند دیگه زهره به منو منیر زنگ میزنه که بریم خونه اش سارا وقتی منو دید خودشو جمع و جور کرد خجالت میکشید البته منم ازش خجالت میکشیدم قضیه منیر و زهره از روی هوسشون بود خودشون پا پیش گذاشته بودن ولی سارا رو زهره راضیش کرده بود به سارا سلامی کردم زهره گفت سارا جون دیگه خجالتو بزار کنار عزیزم تو دیگه همه راز منو ناصر و منیر و میدونی قبول کردی با ما باشی پس دیگه چه خجالتی داری امروز بهت یه حال اساسی میدیم که مشتری خودمون میشی سارا هم سرش پایین بود و نمیخاست بهم نگاه کنه زهر یه چشمکی بهم زد که برم طرف سارا منم رفتم جلو دستشو گرفتم اوردم بالا بوسیدمشون گفتم سارا دلم میخاد بامن راحت باشی عزیزم بعد بغلش کردم سرشو ارودم بالا و لبمو گذاشتم رو لبش با موهاش بازی میکردم طولی نکشید که سارا خودشو بهم تسلیم کرد محکم منو به خودش چسبونده بود هوم هوم میکرد خوبی سه تائیشون این بود که لامصبا همشون داغ بودند تو همون لب گرفتن سارا دستشو گذاشت رو کیرم برام میمالیدش کیرم خیلی سریع شق شد و سارا که بزرگ شدن کیرمو تو دستش حس کرده بود هی میگفت وی این چیه چه بزرگه اخ جون جوووووون هی محکم فشارش میداد کیرمو منیر و زهره هم نگاهمون میکردن و میخندیدن زهره که نشسته بود اومد جلو کمر بند و زیپ دکمه شلوارمو بازش کرد کشید پائین کیرم افتاد تو دست سارا کیرم داغ بود دست سارا داغتر سرشو گرفت پاین و کیرمو دید زهره گفت سارا دوسش داری عزیزم سارا یه جوووووووووننننننننییییی گفت و گفت وای میمیرم برای این کیر ناصر جون زهره گفت بلدی ساک بزنی گفت اره بابا همه کار بلدم نشست و حسابی برام کیرمو خورد چقدرم وارد بود بهش نمیومد ولی وارد بود همونطور که ساک میزد منیر و زهره لختش کردن دلم میخاست خودم لختش کنم ولی اونا هم دلشون میخاست خودشون جاریشونو بی حیا کنند دیگه داشت ابمو میاورد کشیدم بیرون گفتم میخام کستو بخورم سارا سریع کف اتاق دراز کشید وای عجب بدنی داشت سینه هاش 75 بودند از مال منیر و زهره کوچیکتر بودن ولی گرد و خوردنی تنش سفید شکم صاف رونهای کشیده و ناز کسشم که یکمی مو داشت ولی خوردنی بود گفت ناصر جون ببخشید مو داره نمیدونستم باید کس بدم وگرنه تمیزش میکردم گفتم خیلی هم خوشگله سارا جون رفتم نشستم وسط پاهاش و دهنمو گذاشتم رو کسش بوش میکردم صورتمو بهش میمالیدم کسش بوی عرق میداد ولی خیلی خوردنی بود مثل اولین باری که با زهره خوابیده بودم تا زبونمو کردم لای کسش خیسی اب کسشو چشیدم ناله سارا هم بلند شد و دیگه اخ و اوخ و اه و ناله میکرد هی میگفت جون بخورش عزیزم بخورش کسمو جون فدات بشم منم پاهاشو دادم بالاتر تا کونشم بتونم بخورم وای چه سر صدای میکرد سارا زهره گفت جرش بده ناصر لباسمو کندم لخت لخت شدم خوابیدم رو تن سارا سینه هاشو براش میخودرم ازش لب میگرفتم کیرم افتاده بود بالای کسش سارا دستشو بزرو کرد بین شکممون کیرمو گرفتو میمالیدش جق میزد برام هی میگفت میخامش میخامش میخامش یالا جرم بده با این کیر نازت منم گردن و سینه و لبشو میخوردم داشت دیونه میشد کیرمو بزور کرد لای کسش دیگه با یه تکون همه کیرم تو کسش جا شد عجب کسی بود داغ داغ پر از اب نرم تنگ محکم به کیرم فشار میاورد دیگه حالیم نشد چطوری دارم میگامش فقط صدای شلپ شلپ شلپ و ناله های سارا و نفس زدنهای من میومد تند تند داشتم تو کسش تلمبه میزدم سینه هاش تند تند موج میزد هفت هشت دقیقه بیشتر طول نکشید که فریادهای منم بلند شد دیگه داشتم ارضا میشدم نمیدونم سارا ارضا شده بود یا نه ولی معلوم بود خیلی حال کرده از گائیده شدنش دیگه همه ابمو با یه اخ جون بلندی که گفتم تو کسش خالی کردم کیرمو چندبار محکم تا ته فشار دادم تو کسش افتادم روش سارا هم نفس نفس مییزد ولی دست و پاش شل شده بودن هردمون خیس عرق شدیم در کمتر از ده دقیقه که نوازش دستی رو روی کمرم حس کردم بعد یه دست دیگه که فهمیدم منیر و زهره دارن نوازشم میکنند تو چشمهای خوشگل سارا نگاه کردم لبشو بوسیدم گفتم خوب بود عزیزم سارا گفت دهنمو سرویس کردی هیچ وقت اینطوری حال نکرده بودم عالی بود مرسی عزیزم گفتم قابل تورو نداشت خانمی تو اراده کن من درخدمتتم عزیزم از روش بلند شدم تا اونم حالش بهتر بشه که منیر و زهره جلوی سارا کیرمو که خیس اب منی اب کس بود میخوردن دوباره شق شق شد منیر و زهره هم لخت لخت شده بودن زهره گفت منیر جون اول تو منیر گفت نه عزیزم اول تو بلاخره منیر خوابید و رفتم سراغ کس لیسی منیر جون زهره هم با سارا داشتن نگاهمون میکردن زهره داشت با کس سارا بازی میکرد منم کس منیرو میخوردم بلند شدم شروع کردم کردن کس خوشگلش حسابی بهش حال دادم همه بدن منیرو میخوردم لامصب منیر از همشون بهتر بود چون جوونتر بود در گوشش اروم اروم هی میگفتم میمیرم برات عشقم میمیرم برات نفسم تو مال خودمی اونم دیونه میشد بیشتر حشری میشد و بیشتر ناله میکرد منم دوست داشتم که بیشتر اه و ناله هاشونو بشنوم خلاصه اینقدر کردمش تا چندبار ارضاش کردم به زهره گفتم عشقم بیا ونوبت توه زهره هم کنار سارا خوابید رفتم سراغ لیسیدن کسش و کونش بعدم گائیدن کسش چشمهای زهره پر از عشق بود پر از خواستن پر از تمنا نمیدونم چرا ولی زهره برام خیلی خاصتر از منیر و سارا بود یه رابطه قلبی عمیق بین منو زهره بود هردومونم این و میدونستیم برای همین سکسمون هم متفاوت تر بود وقتی میکردمش همه عشقمو نثارش میکردم وقتی تو کسش ارضا میشدم عمیقترین لذتو از وجود زهره میبردم ولی برای منیر و سارا فقط حس شهوت بود حس گائیدن کس و لذت بردن از سکس تمام طول مدت سکس با زهره هردو خیره تو چشمهای هم نگاه میکردیم هزارتا حرف عاشقانه با نگاهمون بهم میگفتیم که خودمون میفهمیدیم دیگه برای دومین بارم تو کس خوشگل زهره ارضا شدم چهارتائیمون ولو شده بودیم کف اتاق . اون روز هم خیلی حال کردیم باهم بیشتر سارارو کردمش سارا هم انگار تازه معنی سکس رو چشیده باشه همش بهم چسبیده بود . سارا هم دوتا بچه داره خوشبختانه همیشه خونه یکدومشون خالی بود دیگه چون سکسمون سنگین شده بود هفته ای یکبار سه تائیشونو حسابی یه شب تا صبح میکردمشون تا اینکه تقریبا بعد از یک سالی که باهاشون سکس میکردم و از کون انشگتشون میکردم کم کم تونستم یکی یکیشونو از کونم بکنم ولی هرکدومشون اولین بارشون حسابی زیر کیرم زار میزدن و اشک میریختند ولی هفته بعدش برای کیرم له له میزدن دیگه برناممون روتین شده بود میدونستیم هر هفته سکس داریم منم اینقدر کرده بودمشون که دیر ارضا میشدم اونا بیشتر حال میکردن بعضی وقتا پریدوشون باهم یکی میشد من از سکس محروم میشدم سال اول خیلی داغ بودیم ولی سال دوم دیگه هروقت هرچهارتائیمون حشری میشدیم برنامه میزاشتیم البته تکی تکی باهاشونم سکس میکردم ولی گروهی کمتر شده بود دائیهای بی شعور منم اصلا نمیفهمیدن که زنهاشون چقدر کس دادن بهم چقدر هم منو دوست داشتند منم بروز نمیدادم که حسی به خانمهاشون دارم کلا این دوسال خیلی زرنگتر شده بودم . درسته که باورش سخته ولی وقتی سه تا زن داغ حشری باهم جور باشند هیچی ناممکن نیست . منم تو خانواده ای بدنیا اومده بودم که همه ولنگ و باز بودن و فقط کافی بود یه استارتی خورده بشه و همه چیز جفت و جور بود دم زهره جونم گرم که این استارت رو اون زد همه رو دور هم جمع کرد الان من 27 سالمه زهره 48 سالش شده این هفت سال بهترین سالهای عمرم بود منیر 37 سالش شده و سارا 42 یا 43 سالش شده اینقدر به هم وابسته شدیم که حد نداره هم منیر و هم سارا اخلاقشونو بهتر کردند دیگه چشم هم چشمی نمیکردن باهم انگار سه تا خواهر شده بودند تو فامیل همه از رابطه گرم و صمیمی این سه تا زن دهنشون باز مونده بود همش هم بخاطر رابطمون بود چندباری هم باهاشون رفتم مسافرت دائیهای بیچاره همه خرج سفرمونو قبول میکردند خوشی زنهاشون مال من بود خرجشون مال اونا خب تقصیر خودشون بود اونا پول را به زنهاشون ترجیه داده بودند اگر منم نمیکردمشون حتما میرفتند بیرون جندگی میکردند خوبیش همین بود تو خانواده خودمون بودند کسی هم بلائی سرشون نمیاورد مخصوصا منیر که خیلی داغتر بود .

نوشته: ناصر


👍 17
👎 15
79937 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

636659
2017-06-28 20:24:55 +0430 +0430

کارت عالیه ادامه بده

2 ❤️

636664
2017-06-28 20:31:44 +0430 +0430

كسخل…

0 ❤️

636687
2017-06-28 21:08:43 +0430 +0430

دیشب نادر رید امشب ناصر…

2 ❤️

636713
2017-06-28 21:43:39 +0430 +0430
NA

اره
الكسيس هم پرده داره
جاني هم تو حوضه علميه قم هست
بيا برو كونتو بده
بدبخت داييت كونت گذاشته اومدي اينجا كسشعر ميگي

0 ❤️

636721
2017-06-28 22:05:40 +0430 +0430

خداوکیلی کونت تاب ورنداشت اینهمه کسشعر تایپ کردی؟با سالاد ساز نوشتی؟!

0 ❤️

636745
2017-06-28 23:56:56 +0430 +0430

حالا داییت زنشو نمیکرده قبول حشری بوده. دیگه مخش که تاب نداشت که به تو یه الف بچه بده که فردا تو فامیل پر کنی…اونم به این ضایعی که زنگ بزنه ناصر جون بیا داییت نمیکنه تو بکن…از پسر عمه هات یه امار بگیر ببین با مامی چطورن…و اما اصل داستان…به پرو پاچه زنداییت نگاه کردی اونم زده تو گوشت بعدشم به داییت گفته اونم با بقیه داییهات زده کونتو جر داده .توهم از سوزت اومدی این کسشعرارو تلاوت میکنی…مته الماسه 22 تو کونت چپ دور بچرخه که دیگه دروغ نگی

1 ❤️

636762
2017-06-29 03:01:46 +0430 +0430

واقعا دمت گرم من نخوندم و فقط صفحات رو رد کردم دستم خسته شد تو خیلی حال داری که نوشتی

2 ❤️

636766
2017-06-29 04:15:42 +0430 +0430

نمیدونم واقعا کسی شما رو مجبور میکنه دروغ بگین خوب چیزی نگین کسی نمیگه شما لال هستین که !!
سر صبح شربت ؟
حیف ما که وقت میزاریم اینا رو میخونیم ???

0 ❤️

636772
2017-06-29 05:20:11 +0430 +0430
NA

بیا برو خواهر کسه ،آباجی جنده فقط کس و شعر بلدی بگی

0 ❤️

636785
2017-06-29 06:42:53 +0430 +0430

کلید اسرار: دایی های عزیز خواهر زاده هاتونو در زمان کودکی دسته جمعی نکنید بزرگ که شدن میان شهوانی تو داستانهاشون تلافی میکنن!!

2 ❤️

636796
2017-06-29 07:28:32 +0430 +0430

ریدی تو دهن خودت

0 ❤️

636809
2017-06-29 08:08:20 +0430 +0430

خوبه .
ایدی تلگرامم برای … beh11

1 ❤️

636851
2017-06-29 12:34:07 +0430 +0430

آغا من که خیلی حال کردم دمت گرم فقط جانه زندایی هات پوستو استخون نشدی هفته ای دو سه بار سکس داشتی تو هر نوبت سکستم سه یا چهار بار ارضا میشدی والا رضازاده هم بودی باید شده باشی به لاغری گرگ تو میگ میگ … تورو خدا راز موفقیت چی بوده (clap) ?

1 ❤️

636877
2017-06-29 18:11:44 +0430 +0430

تخمم تو دهن شگردت، داستان طولانی تر باشه، باور پذیریش بالاتر میره عایا؟؟؟؟ (dash) (dash)

1 ❤️

636925
2017-06-29 21:48:47 +0430 +0430

خوب بود ولی واقعی تر بنویس

1 ❤️

636943
2017-06-29 22:58:04 +0430 +0430

از طرف من به داییات بگو
خسته نباشید پههلوونا
خدا قوت قهرمانا

0 ❤️

636972
2017-06-30 04:44:37 +0430 +0430

دوستان این بنده خدا رو هم ارجاع بدید به اول داستان من.
غضنفروزلیخا

0 ❤️

637001
2017-06-30 10:15:13 +0430 +0430

خعاااک تو سرت زن داییات بهت تجاوز کردن اینطور که نوشتی خخخ

0 ❤️

637004
2017-06-30 10:55:28 +0430 +0430

منم مثل تو هنوز کس از نزدیک ندیدم ولی این باعث نشده ذهنم به تراوش کسشعر بپردازه !!

0 ❤️

637022
2017-06-30 14:06:32 +0430 +0430
NA

بابا دنبال سيم خاردار باش واسه كونت كه اگه بگيرمت خودم كونت ميزارم با اين داستان تخيليت برو جقتو بزن داداش

0 ❤️

637029
2017-06-30 15:17:56 +0430 +0430

خارتو ساییدم چقد طولانیه (hypnotized) (erection)

0 ❤️

637039
2017-06-30 18:25:12 +0430 +0430

نظراتو خوندم دیگ بی خیال داستانت شدم.
میترسم آخرش به اینجا بکشه : (dash)

0 ❤️

637395
2017-07-02 05:13:53 +0430 +0430

میخواستم بگم دمت گرم. کاش منم مثل تو فقط یه زندایی hot داشتم که بهم میرسید. به هر حال نوش جونت خوش باشی.

0 ❤️

638237
2017-07-05 23:16:55 +0430 +0430

خداییش کدوم بیمارستان احمقی بود که زن داییتو بردی واسش،رگشو زده بود اما دردسر نشد پلیس هم نیومد؟؟؟

0 ❤️

641496
2017-07-24 02:13:44 +0430 +0430

کسس کش مصب آخه چه کسشعریه نوشتی !!! مادر جده کاپ کس و کون زندایی گذاشتن بر گزار کردی؟؟؟خب همرو یه جا میکردی دیگه …تا دومیو خوندم پشمام شکسته بود دیگه رسید به سومی خاایه فنگ شدم نخوندم:))))))))))))
حیف حسش نیس وگرنه داستان منو و دوس دخترمو با دوس دختر سابقمو مینوشتم بفهمی داستان یعنی چی!!بیناموس زندایی کن:))))))))) حالا کدوم یکی ازین جنده ها اول شد ؟؟؟ننه کیر دزد چه تحویلم میگیره خودشو!!!کونی سگ واسه تو خودکشی نمیکنه چه برسه به اون پتیاره

0 ❤️

641982
2017-07-26 17:11:16 +0430 +0430

کسمغز. مگه چشمه تولید اب داری…
چقدر بکنی بابا

0 ❤️

658803
2017-10-20 12:04:04 +0330 +0330

چطوری کازانوا جقی کص مغز فک و فامیل جنده

0 ❤️

659679
2017-10-26 17:23:51 +0330 +0330

فانتزیاتو گائیدم جقی

0 ❤️

672340
2018-02-05 15:48:25 +0330 +0330

j

0 ❤️

679603
2018-03-29 23:35:11 +0430 +0430
NA

احتمالا کمرت ب قنات وصل بوده ها که نخشکیدی ما ی دس جق میزنیم ی هفته دهنمون خشکه خر کره. تو هنو کص ا نزدیک ندیدی چجور شد همه رو کردی.ببر سیبری تو کونت گوزو

0 ❤️

691637
2018-06-02 17:24:51 +0430 +0430

طول شو دیدم ، عرض ش رو ول کردم
تو دوران مدرسه خلاصه نویسی یادت ندادن ؟

0 ❤️

699712
2018-07-05 11:45:17 +0430 +0430

سلام
ناصر کارت از یه جنبه خوبه از یه جنبه بد
جنبه خوبش اینه که زند داستان نرفتن به غریبه کوس بدن
جنبه بدش اینه که به غیر از شوهرشون کوس دادن
اما دمت گرم

1 ❤️

711121
2018-08-17 06:44:32 +0430 +0430

کسکش من ۳ساله تو کف ۳تا زن دایی هامم.ولی کس نمیگم و نمیام کسشر بنویسم.دیوث یهو میگفتی کل فامیل رو میکردی.یا میگفتی دایی هات گفتن بیا زن مارو بکن ما حال نداریم

0 ❤️

718421
2018-09-20 13:44:16 +0430 +0430
NA

با اینکه تخیلی بود ولی قشنگ بود

1 ❤️

848410
2021-12-17 23:09:55 +0330 +0330

خدارو شکر با سارا تموم شد،والا کل شهرو میکردی

0 ❤️