زنپوشی که برای یه شب عروس شد

1401/03/17

سلام من اولین باره که دارم از زنپوشی خودم با کسی صحبت میکنم اونایی که زنپوشن میدونن من چی میگم این یه حسه درونیه دست خود آدم نیست و نمیشه سرکوبش کرد هر چقدر هم سنت بره بالا از بین نمیره این حس تا آخر عمر باهات میمونه.
اسم دخترونه من نسترنه من اولین بار تو سن ۶ سالگی این حس اومد سراغم الانم ۲۸ سالمه و هنوز زنپوشی میکنم وقتی بچه بودم میرفتم لباسای خواهرمو یواشکی میپوشیدم و گل سر میزدم به موهام و روسری سرم میکردم و خودمو با این کارا خالی میکردم تا وقتی بزرگتر شدم .یه خواهر داشتم یه سال از من بزرگتر بود وقتی خونه نبود همش از وسایل اون استفاده میکردم از بچگی تا قبل از شوهر کردنش. یه بار وقتی دوتایی خونه تنها بودیم داشت از وسایل آرایشش صحبت میکرد منم کم کم داشتم شق میکردم خیلی دلم میخواست جلوی خودش لباسای خودشو بپوشم دیگه نتونستم تحمل کنم منم بهش گفتم چقد این رژ لب رنگش قشنگه و کم کم از لوازم آرایشش تعریف کردم بعد همه لوازم آرایششو میریخت تو یه کیف بدجور حشری شده بودم فقط میخواستم منو تو لباس دخترونه و آرایش کرده ببینه دلو زدم به دریا بهش بهش گفتم میشه کیف لوازم آرایشتو بهم قرض بدی چند دقیقه، گفت میخوای چیکار بعد بهش گفتم تو چیکار داری فقط چند دقیقه قرض بده اونم کیفو داد بهم بردمش تو اتاق برگشتم گفتم میشه کیلیپس و تل مو هم بدی گفت اوناهاش اشاره کرد به کمدش گفت وردار ولی همینجور داشت هاج و واج نیگام میکرد رفتم اونارو ورداشتم یه مقنعه هم تو کمد که کلی باهاش خاطره داشتم ورداشتم راستش من از اون مقنعه و تل مو بیشتر از خواهرم استفاده کرده بودم و یه مانتو نارنجی که خیلی چسب بدن بود ورداشتم و یه ساپورت با یه سوتین رفتم تو اتاق اول لباسای خودمو درآوردم بعد ساپورتو و سوتین با مانتو رو پوشیدم و به موهام تل زدم از پشت سرم کیلیپس زدم به موهام ، موهام یکم بلند بود کیلیپس بند میومد راحت بعد مقنعه مو سرم کردم خیلی با نازو عشوه اینکارارو‌ میکردم واقعن حشرم زده بود بالا فقط میخواستم برم بیرون منو با اون لباسا و آرایش ببینه بعد وقتی در پنکک رو باز کردم با بوی پنکک کیرم داشت میترکید چون هر بار موقع زنپوشی کردنم از رژ لب قرمز براق با پنکک استفاده میکردم با بوی پنکک شرطی شده بودم وقتی بوش میخورد بهم بی اختیار شق میکردم بعد از کلی آرایش و سایه و ریمل آروم از اتاق اومدم بیرون خیلی میترسیدم که بعدش میخواد چی بشه ولی شهوتم به ترسم غلبه میکرد رفتم تو حال دیدم خواهرم نشسته جلو تلوزیون یکم چپ نیگام کرد بعد دیدم یه لیخند ملیحی زد با عشوه و ناز رفتم نشستم کنارش بعد بهم گفت چطوری آبجی کوچولو منم یه لبخندی زدم یکم خیالم راحت شد که درکم میکنه تو دلم میگفتم کاش یه دیلدو بود با اون منو میکرد ولی افسوس که نیست یکم با هم تلوزیون نیگا کردیم اون رفت تو اتاقش منم رفتم تو اتاق با یه خیار خودمو ارضا کردم و دیگه از اون به بعد وقتی دوتایی تنها میشدیم لباسای اونو میپوشیدم و دیگه جفتمون به این وضعیت عادت کرده بودیم منم تو کارای دخترونه خونه بهش کمک میکردم چند بارم با هم رفتیم برای من خرید یه بار دامن لاتکس خریدیم خیلی دوس داشتم دامنشو یه بارم تل مو طلایی گرفتیم یه بار رژ خریدیم دیگه کم کم داشتم وسایل خودمو تکمیل میکردم که خواهرم شوهر کرد رفت.وقتی خونه تنها میشدم زنپوشی میکردم دلم کیر میخواست هر روز حشری تر میشدم نمیدونستم به کی اعتماد کنم و مرد خودمو چه جوری پیدا کنم.


بعد از این که خواهرم شوهر کرد منم داشتم داستان زنپوشی تو سایت شهوانی میخوندم که حشرم زد بالا و خونه کسی نبود فقط مادرم بود که رفته بود حموم پیش خودم گفتم تا از حموم نیومده خودمو ارضا کنم رفتم ساپورت با دامن لاتکسمو که تا ساق پام اومده بود پوشیدم راستش خیلی دامن تنگ بود اصلا نمیشد باهاش راحت راه رفت همین باعث شد حشرم چند برابر بشه تل موی خودمو زدمو روسری ساتنمو سرم کردم با یه کفش پاشنه بلند تو حیاط داشتم با عشوه راه میرفتم صدای تق تق کفش پاشنه بلند داشت دیوونم میکرد واقعن احساس میکردم یه زنم و این حس خیلی خوبی بود برام و وقتی راه میرفتم تو شیشه خودمو میدیم که تصویرم منعکس شده بود خیلی لذت میبردم هم خودمو انگشت میکردم هم سر کیرمو آروم میمالیدم تا ارضا شدم وقتی داشتم برمیگشتم تا لباسامو عوض کنم یکی صدام کرد دیدم مادرمه پیش خودم گفت بدبخت شدم بهم گفت این چه سرو وضعیه منم هیچی نگفتم رفتم لباسامو عوض کردم به روی خودم نباوردم یکم که پیش خودم فک کردم گفتم بهتر که دید شاید بتونم پیشش راحت زنپوشی کنم اونم دیگه به روم نیاورد.
بعد از چند روز بیکار بودم تو اینستا دور میزدم یهو به سرم زد تو اینستا کلمه زنپوشی سرچ کردم یه عالمه مطلب بالا آورد با یه زنپوش دیگه چت کردم گفتم که منم زنپوشم منو راهنمایی کرد و گفت برو یه پیج مخصوص زنپوشی بزن واسه خودت و عکسای زنپوشیتو بزار تا فالورات برن بالا منم همین کارو کردم چنتا عکس زنپوشی از خودم گزاشتم با دامن و کفشای پاشنه بلند اینا تا کم کم فالورام زیاد شدن بعد از تقریبا دوهفته که پیجو زده بودم یکی اومد دایرکت پیام داد سلام میتونیم بیشتر آشنا بشیم منم قلبم داشت تند تند میزد گفتم شما که جواب داد یه عاشق کم کم با هم حرف زدیم و آشنا شدیم و اون گفت اهل کجایی و من گفتم اهل کجام گفت خب پس نزدیکیم منم ترس ورم داشت پیش خودم گفتم نکنه آشنا باشه بخواد اذیتم کنه منم میخواستم مطمعن بشم گفتم بیا تصویری تا بدونم کی هستی گفت به یه شرط گفتم چه شرطی گفت باید کامل لباس یه زن بپوشی و خودتو آرایش کنی تا بیام منم از خدا خواسته گفتم اوکی خلاصه لباسای زنونمو پوشیدم آرایش کردم و رفتیم تصویری یکم حرف زدیم دیدم مرد خوبیه و سن و سالشم که ۴۰ ساله و خوبه با هم قرار گزاشتیم که من برم پیشش تو خونش اونم از زنش طلاق گرفته بود اسمش علی بود و تنها زندگی میکرد تو یه آپارتمان. بعد از چند روز به هم پیام میدادیم کم کم گرم شدیم و اونم حرفای عاشقانه اینا میزد بعضی وقتم میگفت زن خوشگلم و همسر نازم منم کیف میکردم از این حرفاش همش خودمو تو بغلش تصور میکردم تا این که روز موعود فرا رسید و منم همه لباسای زنونمو با لوازم آرایشمو ریختم تو کوله رفتم سمت ترمینال رفتم سمت کرج وقتی رسیدم زنگ زدم اومد دنبالم رفتیم خونش وقتی رسیدم یکم استراحت کردمو به علی گفتم میرم حموم رفتم حموم و خودمو تمیز کردم و اومدم بیرون گفت برو تو اون اتاق آماده شو رفتم اتاق وقتی لباسامو میخواستم عوض کنم دیدم لای کمد یکم بازه یه لباس عروس داخلش هست از بچگی عاشق لباس عروس بودم درو باز کردم لباسو دراوردم پوشیدمش وای که چقد عروس خوشگلی شده بودم کیلیپس زدم به موهام خودمو مثل عروس آرایش کردم توری لباس عروسم انداختم رو سرم گشوارهامو انداختم به گوشم النگوهامم دستم کردم به ناخونامم لاک قرمز جیغ زدم وقتی تو آینه خودمو نیگا میکردم واقعن احساس میکردم که یه عروسم و امشب شب حجله منه کارم که تموم شد رفتم بیرون دیدم علی نشسته رو مبل وقتی منو با لباس عروس زنش دید تعجب کرد ولی انگار خیلی خوشش اومده آروم رفتم نشستم سر کیرش یکم کونمو مالیدم به کیرش دیدم کم کم کیرش داره راست میشه زیپ شلوارشو باز کردم آروم چند بار سر کیرشو بوس کردم یکم سر کیرشو خوردم منو بلند کرد نشوند رو پاهاش توری لباس عروسمو زد کنار گفت امشب تو زن منی عروس این خونه ای لبامو بوس کرد و گردنمو میخورد و انگشتم میکرد داشتم دیوونه میشدم بعد دستمو گرفت منو برد تو اتاق خواب انداخت رو تخت با یه شهوت خاصی وقتی پیرهنشو درمیاورد گفت بخواب رو تخت لباس عروسمو بلند کرد با انگشتش با کونم بازی میکرد تا جا باز کنه یکم که جا باز کرد کیرشو کرد تو کونم و خوابید روم وای که چقد لذت بخش بود خوابیده بود روم داشت تلمبه میزد محکم منو بغل کرده بود از گوشه آینه خودمو تو اون وضعیت دیدم انگار رو ابرا بودم نهایت لذتو میبردم تا اینکه من آبم اومد اونم بعدش آبش اومدو ریخت تو کونم وقتی بلند شد رفت دسشویی برگشت گفت از این به بعد تو زن منی یه بچه هم گزاشتم تو شکمت گفتم چشم شوهرم.جفتمون از شدت لذت خیس عرق بودیم رفتم یه دوش گرفتم دوباره لباسای خودمو پوشیدم سوتینمو زیرش دوتا سینه مصنوعی گذاشتم با یه دامن کوتاه با یه روسری ساتن با تل مو و ساپورت اینا اومدم رو مبل نشستم هوا داشت تاریک میشد گفت برو حاضر شو بریم بیرون یه دور بزنیم منم رفتم یکم خودمو آرایش کردم مانتومو پوشیدم کفشای پاشنه بلندمو پام کردم گشواره هامو انداختم به گواشم النگوهامم دستم کردم با یه کیف زنونه اومدم جلوش گفتم بریم وقتی منو دید گفت وای که چقد تو زن خوشگلی هستی از اتاق اومدیم بیرون صدای تق تق کفش پاشنه بلند و اون لباسا و با عشوه راه رفتن پیش شوهرم انگار واقعن تو خواب میدیدم با هم سوار ماشین شدیم تو آینه یکم رژ لب قرمزمو پررنگ کردم دستم تو ماشین همش سر کیرش بود وقتی برگشتیم شبو تا صبح با لباس عروس تو بغلش بودم.

نوشته: نسترن


👍 26
👎 5
21501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

878089
2022-06-07 01:56:16 +0430 +0430

دوس نداشتم
نظر شخصیمه

0 ❤️

878093
2022-06-07 02:03:04 +0430 +0430

اینقدر راحت کون دادی؟
من اولین بارم جونم اومد بالا چند بار از نفس افتادم و نفسم بالا نمی اومد
به نظرم تخیلی بود

7 ❤️

878122
2022-06-07 03:27:25 +0430 +0430

قابل درک نیست این کوسشرا

0 ❤️

878134
2022-06-07 04:24:05 +0430 +0430

درنوع خودش جالب بود ونگارش بدنبود. به مراد دلت برسی 👌

1 ❤️

878227
2022-06-07 13:11:48 +0430 +0430

اقا چرا هرکی هرچیزی تعریف میکنه عادت کردیم قضاوت کنیم وچون خودمون اون حس ونداریم بیاییم وحرف بارش کنیم این بنده خدا نیامد بگه من برق اختراع کردم یا موشک فرستادم تو هوا گفت ارایش کردم وکون دادم حتی نگفت کردم چراانقدر عجیبه براتون

1 ❤️

878237
2022-06-07 14:22:10 +0430 +0430

عزیزم😘

1 ❤️

878254
2022-06-07 16:38:43 +0430 +0430

قشنگ بود

0 ❤️

878274
2022-06-07 21:25:38 +0430 +0430

👌

1 ❤️

878283
2022-06-07 23:57:11 +0430 +0430

همه اش الکیه

0 ❤️

878540
2022-06-09 10:42:29 +0430 +0430

عاشق زنونه پوشیم

1 ❤️

962231
2023-12-14 15:28:51 +0330 +0330

اووف عالی بود.ایکاش حسابی ان و بدنتو میخورد و میک میزد .بخصوص اگه به حد مرگ سوراختو میلیسید خیلی معرکه میشد

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها