زن عموی خیانتکار

1399/09/23

سلام به دوستان شهوانی
من کسرا ۲۳ سالمه میخواستم امروز خاطره سکس با زن عموم رو براتون بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد .
سال ۹۶ دفترچه پست کردم که برم خدمت حاشیه رو کم میکنم میرم سر اصل مطلب.
اموزشی افتادم تهران، خونه عمو داود تهران بود. خلاصه روز اول ۳‌روز‌مرخصی دادن برای اندازه کردن لباس و نصب ارم و علائم از پادگان زدم بیرون راه افتادم سمت خونه عموم.
رابطه من با عمو داود و زن عمو ستاره خیلی خوبه زنگ زدم وارد خونه شدم هر دو از دیدنم خوشحال شدن،به محض ورودم عموم معذرت خواهی که و گفت که باید بره سرکار.
عموم سوپرمارکت داره صبح تا اخر شب سرکاره فقط ظهرا یکساعت میاد خونه ناهار میخوره و کمی استراحت میکنه.
۳روز مرخصی ما گذشت برگشتم پادگان با تلفن کارتی پادگان با خونه عموم تماس گرفتم و شماره تلفن گروهان رو به ستاره دادم که اگه کاری بود تماس بگیرن.
شب چهارشنبه ستاره زنگ زد تلفن گروهان یکی از سربازا صدا زد رفتم تلفن رو جواب دادم
_سلام کسرا جان خوبی؟
_سلام زن عمو ممنون شما خوبین عمو داود خوبن؟
_مرسی عزیزم، کسرا فردا پنجشنبه اخر هفتس مرخصی بهت دادن بیا خونمون
_ممنون زن عمو ولی مرخصی نمیدن فقط به بچه های تهران میدن
_در هر صورت اگر دادن تعارف نکنی حتما بیا قبلش بهم خبر بده
_باشه زن عمو لطف کردی حتما خداحافظ
_خداحافظ عزیزم
راستی از زن عمو بگم یه زن ۵۰ ساله سفید با باسن فوق بزرگ و ران گوشتی سایز سینه رو دروغ نگم نمیدونم ولی شاید ۸۰ به بالا.
فردا اسممو واس مرخصی نوشتم رفتیم تمرین رژه بعد اومدیم جلو گردان تا مرخصی ها رو اعلام کنن،یکی یکی اسامی رو خوندن شانس من اسم منم بود دو روز مرخصی اخر هفته.
رفتم آسایشگاه وسایلمو جمع کردم راه افتادم برم بیرون که گفتم قبلش یه خبر به زن عمو بدم ولی بیخیال شدم راه افتادم سمت مجیدیه خونه عموم.
رسیدم در خونه زنگ آیفون رو زدم ستاره برداشت
_بله بفرمایید
_منم کسرا
_عه کسراجان تویی چرا یهویی خبر ندادی
_ببخشید دیگه یادم رفت
_باشه عزیزم الان درو باز میکنم بیا بالا
در باز شد از پله ها رفتم بالا خونشون ۴ طبقه تک واحدی آسانسور هم نداشتن رسیدم پشت در ورودی در زدم زن عمو صدا زد وایسا الان میام چند دقیقه منتظر موندم درو باز کرد رنگش پریده بود یه دامن بلند با تونیک و روسری مثل همیشه پوشیده بود کلا لباس میپوشید فقط وقتی عموم هم بود روسری نمی پوشید
_چیشده زن عمو چرا رنگت پریده
_من، نه
_پریشونی مشکلی پیش اومده ناراحت شدین بی خبر اومدم؟
_نه عزیزم این چه حرفیه بیا داخل
وارد خونه شدم ولی شک کردم حتما یه اتفاقی افتاده که ستاره دست و پاش رو گم کرده.
ستاره اومد کوله پشتیمو گرفت گفت
_کسرا جان میدونم خسته ایی برو حمام دوش بگیر تا برات یه چیزی آماده کنم
_نه زن عمو صبح حمام بود شب میرم الان میخوام تلویزیون تماشا کنم
_الان خسته ای پاشو برو دوش بگیر و استراحت کن.
به اصرار زیاد پاشدم رفتم حمام، آب رو که باز کردم صدای در اتاق که بسته شد رو شنیدم پریدم بیرون از جا کلید در، داخل پذیرایی رو نگاه کردم زن عمو ستاره در نبود عموم یه مرد رو اورده خونه از اشپزخانه اومد بیرون و رفت زن عمو هم درو پشت سرش بست و رفت داخل آشپزخانه.
یه دوش۱۵ دقیقه ای گرفتم و اومدم بیرون لباس پوشیدم چشمم خورد به شورت و سوتین مچاله شده پایین تخت یهو یه حالی شدم شورت و سوتین ست کرمی براق تصور اینکه الان اون عوضی اینا رو از تن ستاره دراورده و ترتیبشو داده حالمو بد کرد و دلم واسه عموی سادم سوخت.
اومدم تو پذیرایی نشستم رو مبل و تلویزیون رو روشن کردم زن عمو هم با یه ظرف شیرینی و چای اومد نشست روبروم چهره خندانش بیشتر عصبیم میکرد دیگه خیالش راحت شده بود.
راجب پادگان سوال پرسید منم با دلخوری فقط اره یا نه جواب میدا‌دم که فهمید گفت
_مشکلی داره کسراجان ناراحتی، سربازی سخت میگذره؟
_نه زن عمو جان راستش دارم به یک مسئله ای فکر می کنم.
_چه مسئله ای کسراجان بگو شاید تونستم کمکت کنم!
_راجب اینکه اگر همسر آینده ام خیانت کنه چیکارش کنم؟
یهو زبون ستاره بند اومد و رنگش مثل گچ دیوار شد بدون حرفی پاشد رفت تو آشپزخانه.
اعصابم خورد شد پاشدم دنبالش رفتم آشپزخانه
_جواب سوالمو ندادی زن عمو
زیر چشمی نگام کرد گفت
_اوووم اووم باید از خونه پرتش کرد بیرون
_یعنی الان زنگ بزنم عمو داود خودش شخصا بندازتت بیرون یا خودم میتونم به نمایندگیش اینکار رو انجام بدم؟
_چی میگی کسرا این حرفا چیه؟معلومه چی میگی؟
_خودت خوب میدونی چی میگم اون لندهور کی بود قایمش کرده بودی؟هااان؟
اول زیر بار نمی رفت تا اینکه تسلیم شد و زد زیر گریه
اییی تو نمیدونی عموت به من توجه نمیکنه، ماهی یک بازم بهم دست نمیزنه و …
دلم براش سوخت ولی توجیه کار اشتباهش نبود ، بهم گفت
_میخوایی همه چیز رو به عموت بگی؟
_معلومه که میگم
دوباره زد زیر گریه دلم واسش سوخت رفتم جلوتر بغلش کردم اروم شد
-توروخدا به کسی نگو دیگه خیانت نمیکنم
_بهم قول بده
_بخدا به جان سوگل(سوگل دختر عموم که ازدواج کرده شهرستان)
_باشه اروم باش پاشو برو صورتت رو بشور
شب عموم اومد خونه خیلی طبیعی رفتار کردیم که اصلا اتفاقی پیش نیومده.
صبح جمعه طبق معمول عمو داود صبح زود رفته بود مغازه منم تو سالن جلوی تلویزیون خوابیده بودم که با سرو صدای زن عمو بیدار شدم. از جام تکون نخوردم همون اونجوری چشمام رو نیمه باز کردم دیدم ستاره اومد از بالای سرم رد شد رفت تو آشپزخانه تو صفحه نمایش تلویزیون خاموش دیدمش که با تن پوش و موهای زرد خیس که نشان از این بودکه تازه از حمام بیرون اومده، در کابینت پایین و باز کرد نمیدونم دنبال چی بود همینکه خم شد حوله تا زانوهاش بالا اومد و اون پاهای بلوری سفید مشخص شد، تو صفحه به خوبی مشخص نبود برگشتم تا چشمم به پاهاش خورد خشکم زد ساق پاهاش دیوونم کرد از خودم بدم اومد ولی حس شهوت وادارم کرد دوباره نگاه کنم.
داشتم از پاهاش لذت میبردم که برگشت منم سریع خودمو به خواب زدم رد شد رفت تو اتاق درم بست. پاشدم رفتم پشت در از سوراخ کلید نگاه کردم تو دید نبود مشغول دید زدن بودم که اومد نشست لب تخت و حوله رو باز‌کرد چشمام چهار تا شد عجب بدن سفیدی ران تپل و گوشتی و سینه یه کم شل با نوک قهوه ایی. مشغول دید زدن بودم یه دستم به کیرم بود و ستاره هم لوسیون میزد به بدن بلوریش پاشد رفت یه شورت یاسی با یه سوتین مشکی پوشید اصلا تو این دنیا نبودم چشمامو بسته بودم و به یاد بدنش با کیرم ور میرفتم یهو دنیا روسرم خراب شد.
ستاره با داد و فریاد اسممو صدا میزد
_کسرا عوضی ، بیشعور ،گمشو از جلو چشمم
به خودم اومدم کیر بدست جلوی ستاره، درو باز کرده و دیده که داشتم دید میزدم ، منم صدامو بردم بالا گفتم
_خفه شو زنیکه هرزه
هلش دادم داخل اتاق خورد به لبه تخت افتادم روش شروع کردم به لب گرفتن با مشت و سیلی میزد تو صورتم ولی من توجهی نمیکردم لب هاش طعم زندگی میدادن شیرین و خوشمزه همینجوری اومدم رو گردنش رو خوردم جیغ میزد میخواست خودشو آزاد کنه ولی اجازه نمیدادم نشسته بودم رو شکمش مثل وحشیا لباسش رو جر دادم سوتینش رو بدون اینکه باز کنم تا زیر گلوش دادم بالا
_جوووون چه ممه هایی سرمو بردم وسط سینه هاش و مثل وحشیا میخوردم و گاز میگرفتم ستاره همچنان تقلا میکرد ولی من کوچکترین توجهی نداشتم اومدم پایین منتظر اون کس طلاییش بودم دستشو گرفته بود به دامنش و التماس میکرد که نکشمش پایین خیلی مقاومت کرد مجبور شدم یه سیلی زدم تو صورتش اروم شد ولی بغض کرد شروع کردم پایین اوردن دامن از روی شورت کسشو بو کردم
بوی حمام و لوسیون خوبی میداد از روی شورت زبون زدم به کسش و شروع کردم به خوردن صدای خفیف ناله هاش به گوش می رسید میخواستم خودش خواهش کنه که بکنمش ۱۰ دقیقه از روی شورت کسش رو خوردم و گاز گرفتم شورت خیس خیس شده بود با صدای ناله مانند ازم خواست که کارو تموم کنم منم شورتشو کشیدم پایین لبه های کسش ترکیده بود معلوم بود خیلی داده منم شلوارمو با شورتم کشیدم پایین یه تف انداختم رو کیرم و گذاشتم رو کسش بالا و پایین کردم جیغ ودادش بلند شد
_کسرا توروخدا بکن تمومش کن جون به لبم کردی
سرش فشار دادم تو تنگ نبود ولی داغ داغ تا نصف دادم تو، پاهاشو دور کمرم حلقه کرد تا تهش رفت داخل تلمبه زدم میکشیدم بیرون دوباره میکردم تو ۵ دقیقه تلمبه خشن و سرعتی زدم آبم نزدیک اومدن بود کشیدم بیرون گذاشتمش لای پاهای گوشتی عقب و جلو کردم آبم اومد ولی اون هنوز ارضا نشده بود شروع کردم با کسش ور رفتن خودشم کمک کرد تا ارضا شد یه حس خجالت اومده بود سراغم تا ظهر یه کلمه هم حرف نزدیم ولی شد برنامه اخرهر هفته تا اینکه بعد ۲ ماه آموزشی تموم شد افتادم یه شهر دیگه ولی تو اون مدت نهایت استفاده رو بردم .
ببخشید طولانی شد امیدوارم خوشتون بیاد.

نوشته: سرباز حشری


👍 5
👎 18
75601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

781498
2020-12-13 00:27:02 +0330 +0330

اخه چاخان الدوله اگه زنه بخواد مرد بیاره هفت روز هفته که نه شوهرش هست نه توی شاسمیخ میاره چرا بزاره جمعه که همه همسایه ها خونن؟؟ به علاوه چون میخواست مرد بیاره زنگ زد پادگان اصرار کرد حتما بری خونشون که مچشونو بگیری؟؟ راستشو بگو عموت بابت شامو ناهاری که اخر هفته بهت میداد چند دست میکردت که حالا با جنده کردن زنش میخوای انتقام بگیری!!


781503
2020-12-13 00:31:58 +0330 +0330

👍

2 ❤️

781526
2020-12-13 01:28:33 +0330 +0330

موقع نوشتن فورسد پورن میدیدی؟!

1 ❤️

781533
2020-12-13 01:42:00 +0330 +0330

کص ننت خندیدی جقی پشت کوهی

1 ❤️

781548
2020-12-13 03:35:55 +0330 +0330

چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است

0 ❤️

781551
2020-12-13 04:10:37 +0330 +0330

آقای سرباز حشری یا همون کسری
عزیز دلم ببین من خیلی وقته که توی شهوانی هستم و اکثر عزیزان پیش کسوت که استادهای من محسوب میشن ، می‌دونن که عادت به ناسزا و الفاظ رکیک ندارم اما
خواهش میکنم لااقل اگر داستان سکسی هم می‌نویسید در اون نمک نشناسی و بی معرفتی و نمک به حرومی رو ترویج ندید که برای اون دوستانی که زیر سن قانونی هستندو اومدن توی سایت و یا کسانی که زود جوگیر میشن این کار عادی بشه یا بخوان خودشون این داستانهای دروغ و بی سر و ته رو روی فامیلها اجرا و تجربه کنن .
این کار شما تجاوز محسوب میشه و شما یک انسان متجاوز که بویی از انسانیت و اعتماد و معرفت هستید . وقتی میگی رابطه ات با عنو و زن عموت خوب بوده پس واقعا چجوری تونستی دقیقا هفته دوم که پا توی خونه عموت گذاشتی و تو رو محرم به خودشون می دونستن تمام فاکتورهای انسانیت ، آدمیت ، محرمیت ، وجدان ، عقل و شعور رو بزاری کنار و با زن عموت به زور و خشونت سکس کنی ؟؟؟
من یکی خودم که مغزم داره سوت می‌کشه که این فکر حتی توی ذهن یک انسان گذشته باشه چه برسه به اتفاق افتادنش

5 ❤️

781626
2020-12-13 23:11:36 +0330 +0330

اخه کس موتور مگه خر با کیر سیخ شده دنبالت کرده گفته حتما باید داستان بنویسی وگرنه کونت میذارم.
ننویس کس مشنگ
اینقدر ضایع حاصل تخیلات مغز جقیت و ننویس
معلوم نیست سوراخ کلید در یا بنز دوربین همه جارو دید داشته
بعد چشماتو بستی نفهمیدی زن عموت اومده بیرون

0 ❤️

781755
2020-12-14 21:37:21 +0330 +0330

چرا بعضیا هستن که فقط فحش بلدن؟! حالا یکی میگه چرا خیانت کردی، یکی میگه چرا فلان کردی و … میگی خب مخالفن با این کارا!! اما بعضیا فقط فحش میدن! خفه شید دیگه بابا!! … داستانت هم خیلی خوب نوشته بودی بنظر من. البته حدس میزنم توصیف سکست رو یه کم سانسور کردی یا احتمال میدم که در واقعیت کمی متفاوت از اون چیزی بوده که نوشتی. ولی خوب بود، من که لذت بردم. اینطور سکسا هم خیلی حال میدن!

0 ❤️