سکس با خواهر زنم عسل (۱)

1401/07/02

سلام اسم من محمده 30سالمه این داستان برمیگرده به چند سال پیش که اونموقع من یکسال بود ازدواج کرده بودم …قبل اینکه خاطره سکس با عسل خواهر زنمو بگم اینو بهتون بگم که خواهر زنم با همسرش مشکلات خیلی زیادی داشتن و همیشه باهم سر هر موضوع دعواشون میشد باجناق من خیلی هات بود و خواهرزنم جوابگوش نبود …یادمه تو دوران نامزدی که برای اولین بار با هم رفته بودیم شمال بعد اینکه ویلا گرفتیم من و خانمم رفتیم تو اتاق خواب و با جناقم و خواهر خانمم حال خوابیدن من خیلی خسته بودم و خوابم برد نصفه شب پاشدم برم سرویس درو ک باز کردم دیدم باجناق مو عسل رو کارن و منو تا دیدن رومو اونور کردم و رفتم سرویس و بعد چند دقیقه ک برگشتم گفتم ببخشید مزاحم شدم و اونا خودشونو جمع کرده بودن … وقتی رفتم رو تخت فکر خواهر خانمم که قمبل کرده بود و باجناقم سوارش بود اصن از سرم بیرون نرفت .خلاصه اون شب تموم شد و روز بعدش رفتیم کنار دریا من میخواستم لباسمو در بیارم رفتم تو ماشین که کسی منو نبینه خواهر خانمم خیلی شیطون بود و به بهونه یه سویشرت اومد سمت ماشین و من و دید دارم لباس عوض میکنم و یه خنده کرد و سویشرت و برداشت و رفت …خلاصه رفتیم تو دریا و با لباس یکم شنا کردیم و اون مسافرت تموم شد … بعد اون قضیه من و عسل ارتباطمون نزدیک شده بود و در مورد همه چی چت میکردیم و درد و دل اینم بهتون بگم عسل از خانمم قدش بلند تر بدن سفید و سکسی با چشمای درشت که هرکسیو دیوانه خودش میکنه . خلاصه بهتون بگم این صمیمیتا بیشتر شد تا اینکه من با خانمم ازدواج کردیم و بعد یه سال تقریبا این روال ادامه پیدا کرد جوری ک وقتی میخواستم جایی برسونمش همیشه دستم تو دستش بود تو ماشین و گاهی وقتا م بغل ش میکردم …‌‌خیلی اروم میشدم یه جورایی عشق واقعی ام شده بود . یه شب که سرکار بودم بهش گفتم عسل دوس دارم یه بار هم که شده باهم یه جای خلوت عشق بازی کنیم و اونم همش میخندید میگفت مگه من چی دارم اینجوری میگی خوشم نمیاد و از این حرفا … یه روز بهم زنگ زد و گفت پسرمو میخوام بزارم مهد کودک بیا دنبالم بریم بیرون منم شب خانممو بردم خونه مادرش و صبح مرخصی گرفتم و رفتم دنبال عشقم عسل اون پسرشو گذاشت مهد کودک و اومد تو ماشینمو منم مستقیم بردمش خونمون اولش قبول نمیکرد ولی بهش گفتم فقط همین یه بار و باهم رفتیم بالا درو باز کردم و بغلش کردم وای که یه رویا بود باهم عشق بازی کردیم و اون میگفت بریم و من تا دیدم اینجوریه برش داشتم بغلم و بردم رو تخت و شروع کردم خوردن گوش و گردنش دیدم داره شل میشه و اه کشید و اروووم دستم و بردم سمت شلوارشو و بزور در اوردم خیلی تنگ بود شلوارش وای ک چی میدیدم یه شرت پلنگی خوشگل تو پاهای سفید اروووم لخت شدم و گفتم لاپایی بزارم من کیرمم 17سانته و کلفت وقتی اینو گفتم قبول کرد ولی بعدش از خود بی خود شدم و شروع کردم سارافون و دادم بالا و از کنار سوتین ممه شو خوردن نمیزاشت همش میگفت ج خرابش کرده نوکشو نمیخوام ببینی

نوشته: محمد


👍 4
👎 14
47501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

896715
2022-09-24 00:18:54 +0330 +0330

کس کش خودت اصلا فهمیدی چی نوشتی راستش بگو باجناقت روزنت بود رسیدی سرشون بعد باجناقت کون توهم گذاشت

2 ❤️

896725
2022-09-24 01:12:55 +0330 +0330

کیر سگ فقط کون خودت نه خانمت نه خواهر خانمت اونا زیر خودم با این نوشتنت الدنگ بیسواد

1 ❤️

896821
2022-09-25 00:58:32 +0330 +0330

چی شد رفتی تو خونه خوردیش یا کردیش😅😅

یا خوابت تعریف کردی🤣🤣🤣

0 ❤️

896878
2022-09-25 08:53:26 +0330 +0330

بچه کونی الدنگ
همینجور تو کفش بمون

0 ❤️

896901
2022-09-25 11:47:56 +0330 +0330

احتمالن بعدش باجناقت با یه کیر30 سانتی اومده از زنش تشکر کرده که یه کون سفید واسش جور کرده و کونت گذاشته آخه ملجوق این کسشر چیه نوشتی مغزتو گاییدم

1 ❤️

896916
2022-09-25 15:31:50 +0330 +0330

ادامه بده ولی باجزعیات کامل

0 ❤️