سکس با دخترعموی بزرگتر از خودم

1393/04/30

داستان از اونجایی شرو میشه که منو دختر عموم مژده خیلی رابطه صمیمی با همدیگه داشتیم عین اجی داداش هم بودیم مثلا من با هر دختری میحرفیدم به اون میگفتم اونم همینطور به من اما تا حالا یه کلمه هم سکسی بل همدیگه حرف نزده بودیم یه روز یکی از فامیلای بابام فوت کرده بودو هکمه جمع شده بودیم تو خونه مرحوم مژده هم روبه روی من نشسته بود و به من نگا میکرد و میخندیدو سرشو مینداخ پایین
بهم اس زد ارتین میخوام ازدواج کنم منم گفتم خب این پسر خوش شانس کیه گف نمیدونم شاید تو …
نمیدونستم چی بگم استرس تم بدنمو گرفته بود گفتم مژده اشتبا اس زدی اره؟گف نه با خودت بودم ارتین جونم…
گفتم مال ما نمیشه اخه مژده 4 سال از من بزرگتر

بود اون موقع من 18 سال داشتمو
مژده 22 سال
خلاصه من راضی شدم یه مدت باهم حرفیدیم قرارامونو گذاشتیم حتی اسم بچه هامونم انتخاب کردیم تا یه روز یه من مست کردمو بهش ز زدم گفتم عشقم میخوام ببپسمت اونم بدون هیچ مخالفتی گف باشه فک کردم منو سر کار گذاشته گفتم کی؟بلافاصله گف فردا
گفتم اخه کجا گف میرم خونه مام بزرگ بیا اونجا میگم بهت گفتم باشه منم مست عقلم سر جاش نبود فرداش ز زد حدود ساعت 3 ظهز بود گف نمیای گفتم کجا گف که منو ببوسی من فهمیدم مستیم کار دستم داده منم که از خدام بود ببوسمش خلاصه رفتم گف بیا راه پله اخه خونه مام بزرگمون 2 طبقس خودش هم بالا میشینه ظهر هم خوابیده بود فقط من بودمو مژده اومد جلوم ایستذد من خجالت کشیدم بعد اروم لباشو کجاش رو لبام بعد حدود 1 ساعت از هم دیگه لب گرفتیم همم سینه هاشو خوردم در زدند زود جمع کردیم عصر همون روز بهم گف تا حالا فیلم سوپر دیدیی منم mp5 amپیشم بود با کلی سوپر دادم رف تو اطاق نگا کرد مژده یه داداش ذاشت به اسم علیسان هم سن من بود مژده بهم گف امشب با علیسان بیا خونه ما منم که از خدام بود گفتم بوس بهم میدی گف تو بیا حلش میکنیم از خوشحالی زود رفتم حموم و موهای کیرمو زدم و با علیسان رفتیم خونشون اول رفتم اطاق علیسان یه کم حرفیدیم و بازی کردیم مژده هم تند تند اس میزد بیا اطاق من دیگه اخه اطاق اونا طبقه بالای خونشون بود بهار خواب بود 2 تا یکی ماب علیسان یکی هم مال مژده
به مژده گفتم خوب بذار داداشت بخوابه بیام دیگه ساعت 1 شب یود دیدم بله علیسان خوابید اروم رفتم اطاق مژده گف میدونی چند وقته منتظرتم وای داشتم دیگه از حال میرفتم مژده با یه تاپ مشکی رنگ که از سوتین هم کوچیک بود پوشیده بود با یه شلوارک بالا زانو چسبان رو تختش دراز کشیده بود و زانوشو خم کرده بود و زانوهاش بالا بودن کوسش کاملا دیده میشد کیرم داشت شلوار جینمو پاره میکرد گف درو قفل کن بیا پیشم اونم به هوای بوس دعوتم کرده بود یه
اروم رفتم کنارش دراز کشیدم لب پایینیشو تا سر حد مرگ خوردم دیدم چشاش وا نمیشه کیرم کاملا راست شده بود با خودم گفتم اگه امروز کاری نکنی از دستت میپره ها واس همین اروم رفتم پایین گردنشو لیس زدم وای صدای ایییییی گفتنش دیوونم کرد دستمو از رو شلوارک گذاشتم رو کوسش و باهاش ور رفتم بعد گفتم عشقم سینه هاتو میدی بخورم تاپو که دراورد دیدم اصلا سوتین نداره از اولشم خودش میخواس که…
اروم دستو بردم تو شرتش میخواستم ارضاش کنم که مچمو گرف و ممانعت کرد گف عشقم نکن با یه اه حال اور…
اخه باکره بود گفتم فدات شم نترس کاریتتتتت ندااااااررررم …سینشو گذاشتم دهنم بعد با دستم روی کوسش ور رفتم دیدم صداش داره درمیاد وای اخ و اه گفتناش ادمو از حال میبرد یه هویی دستشو برد رو کیرم محکم فشارش داد گف کلا شلوارک و شورتشو دراوردم گفتم بخورم گف هر کاری میخوای بکن وای پاهاشو که باز کردم یه کوس سغید و ناز بدون مو امد جلو چشام بدون معطلی با زبونم باهاش بازی کردم دیدم اینجوریا نمیشه یه طرف کوسشو بردم دهنم کم کم داشتم میخوردم دستمو گرف گف پاشو زود باش شلوارمو در اورد کیرمو که حدود 14 سانته گرف تو دستش و محکم فشار داد از بالا ازم لب گرف بعد ااومد پایین
گردنم واااااااای…
شکمم…
اروم نوک کیرمو کرد تو تو دهنش اول نوکشو خورد بهد همه کیرمو کرد دهنش هی مک میزد داشتم میمردم دیگه بعد رف پایین سراغ تخم ها…وای داشتم از حار میرفتم که گفتم عشقم برمیگردی بکنمت گف اخه درد داره گفتم نمیذارم دردت بگیره به پهلو خوابوندمش از پشت با کیرم اروم رو کونش فشار دادم هنوز هیچی نشده صداش داش دراومد گفتم یواش الانه که همه بریزن اینجا گف خیس کن نمیره تو یه کم خیس کردم اروم سرش رف تو فهمیدم قبل من با کسی س داشته که راحت رف تو ولی به روش نیاوردم…
اروم اروم شرو کردم به تلمبه زدن با دستش کیرمو در اورد گف پاهام بی حس شدن منم تو اوج حال نمیتونستم صبر کنم که خابوندمش رو سینش اروم همه کیرمو تو کونش جا کردم اگه دهنشو با دستم نمیگرفتم…
داشتم تلمبه میزنم گف یه لحظه صب کن پاشو منو برگردوند به پشت خابوند خودش اومد نشست رو کیرم بهم گف دارم جر کیخورم ولی به خاطر تو تحمل میکنم خودش شرو کرد به بالا و پایین رفتن وای کوس ابدارش تند تند میخورد به شکمم یه صدای دیوونه کننده شاپ شاپ میداد
گف ابت نیومد پس گفتم صب کن پا شد منم پاشدم ایشتاده یه پاشو گذاشتم لبه تخت کمرشو خم کرد اروم کردم تو کونش باز وای داشتم میمردم کم کم ابم داشت میومد گفتم کجا بربزم گفت هر کاری میخوای بکن فقط کیرتو درنیار زود زود تلمبه بزن اونم داشت ارضا میشد خایه هام هم میخوردن به کوسشو…
بعد کلی تلمبه ابمو ریختم تو کونش بعد برگشت گف عاشقتم عشقم خوابیدیم رو تخت یه کم از هم لب گرفتیم و یه وقتی پاشدم دیدم صبحه و من لخته لخت کنار مژده جونم هستم فقط شانس اوردیم در بسته بود پاشدم لباسامو پوشیدم به مژدهم بیدار کردم گفتم پاشو لباساتو بپوش بخواب منم رفتم کنار علیسان خوابیدم وقتی زن عمو اومد دید اوضاع امنه

بعد از اون ماجرا من چند باری با دختر عموم س کردم چند ماه پیش عروسیشم شد چه جوری بگم الانم باهاش رابطه دارم البته این دفعه از جلو…
امیدوارم خوشتون بیاد چون به جون یه دونه داداشم همش حقیقت بود…

نوشته: آرمین


👍 1
👎 0
156400 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

428002
2014-07-21 14:20:27 +0430 +0430
NA

خب عقدش کن برای همیشه مال خودت بشه

0 ❤️

428003
2014-07-21 15:51:53 +0430 +0430
NA

" حدود 1 ساعت از هم دیگه لب گرفتیم">>> 1ساعت؟ :| بعد الان لباتون سرجاشه؟ :|
“س”>>>منظورت سکسه دیگه :|
بدک ننوشتی چیز خاصی هم نبود
بعد ازدواجشم باهاشی؟ :| >>>ای تف بروت بیاد >>>بعد زنه توهم با دوست پسر سابقش سکس میکنه اونوقت میفهمی :|

0 ❤️

428004
2014-07-21 16:51:03 +0430 +0430
NA

توهم فانتزی

0 ❤️

428006
2014-07-21 18:34:42 +0430 +0430

کسشعری بیش نبود دیگه ننویس bad

0 ❤️

428007
2014-07-21 18:58:07 +0430 +0430
NA

قشنگ نوشته بودی.حالا چرا قسم میخوری که راسته.مشخص شد که دروغ بود همش :|
ادامه بده ;)

0 ❤️

428008
2014-07-21 19:52:29 +0430 +0430
NA

با نظر طبقه بالایی کاملا موافقم ؛ زاییده افکار مخملین نویسنده بود ؛ خیلی مزخرف بود ، تا وسطش خوندم ، حالم بهم خورد ، بعد یه سوال ، چرا همه تو وسط داستانشون جو گیر میشن داستان رو از نظم میندازن ؟! قابل توجه کس شعر نویسا دقت کنید ، من خودم نویسنده ام ، البته نه ازینا biggrin داستان وقتی واقعیه که ریتم شو حفظ کنه ، منگل قصه ی خودته ، تو خاطرت تو دوباره هیجانی میشی؟ ک…م تو دهنت معلومه خالی میبندی دیگه ، آدم مگه وسط داستان خودش ک…ش راست میشه؟ یکم عقل خواهشا

0 ❤️

428009
2014-07-21 21:08:35 +0430 +0430
NA

آخر کتاب چرند وپرند باید داستان تو رو اضافه کرد خوب بود

0 ❤️

428010
2014-07-22 05:46:52 +0430 +0430
NA

چونی این داستان مال یه سایت دیگه بود اوبی دوست ندارم فحشت بدم ولی دیگه داستان ننویس وگرنه دفعه بعد فحش ناموس میدم

0 ❤️

428011
2014-07-22 10:47:52 +0430 +0430
NA

کاملا مشخصه که یه جلقی هستی آخه جلقی ها چشاشون ضعیف میشه واسه همینه از اول تا آخرش پر از غلط بود.بی سواد

0 ❤️

428012
2014-07-22 11:44:20 +0430 +0430

جوجه تو با اون شومبولت میخواست 10 مدل دیگه هم بکنیش دیگه.کنتور که نمیندازه تو خالی ببند 4 تا اسکل تر از خودت هم باور میکنن.کیرم از پهنا تو کون همون یه دونه داداشت گوزو.

0 ❤️

428013
2014-07-23 16:05:07 +0430 +0430

خیلی سریع نووشتی! از جزئیات و فانتزی های جنسیش ننوشتی!!

0 ❤️

428014
2014-07-25 14:01:37 +0430 +0430
NA

رابطه بغد از از ازدواچ درست نیست

0 ❤️

428015
2014-07-28 22:04:31 +0430 +0430
NA

حیف رو ندارم، اگه داشتم دخترعمو که سحله همرو ب سیخ میکشیدم

0 ❤️

428016
2014-07-29 07:22:28 +0430 +0430
NA

نمیخوام فحشت بدم:
کسخل مجلوق الدوله مادر …خواهر…پدر…برادر…جدوآباد…
دیدی فحشت ندادم :)

0 ❤️

428017
2014-08-09 09:31:17 +0430 +0430
NA

آورین … بدک نبود

0 ❤️

428018
2014-08-10 15:30:17 +0430 +0430
NA

یک ساعت لب گرفتی !!!؟
چرتی بیش نبود!!

0 ❤️