سکس با دختر تلگرامی که خیلی ازش خوشم اومد

1401/01/29

سلام من اولین داستانمه اگه کمی چیزی داشت ببخشید بیشتر خودم خاطرهای سکسی میخونم که داستان دارن نه فقط بکن بکن باشه.این داستان که میخام بگم براتون چندین مرحله داره گه خواسته یا ناخواسته درگیرش شدم. خخخ همش واقعیه شاید ازش کم کنم ولی دروغی نمیگم .اصل کاریشو بگم اول.
اسم و چیزا همه رو عوض میکنم چون نمیشه بگم.
حدود ۶ سال پیش با دختری تو تلگرام اشنا شدم اون موقع ۲۲ سالم بود باشگاه میرفتم در کل همیشه ورزش میکنم از بچگی همه میگن خوشگل و خوشتیپی ولا دیگه نمیدونم خخخ.نیلام ۱۸ سالش بود دختر منکنی خوشتیپ خوشگل تو دل برو خوش پوش بدن ورزیده داشت.خلاصه بعد چند وقت که تو گروهم بود زیاد با هم چت میکردیم تو گروه میگفت پشت کنکورم منم بهش گیر میدادم برو درستو بخون اینا اسمش نیلا بود خیلی شوخ بود با دوستاش همش برا مسخره بازی اینا اومده بودن تو گروه چیزا انقد شیطون بود که به دل همه می نشست. اسم خودمم پژمان
دیگه تا یه حسی بیمنمون درست شد چند پسر دیگ میخاستن تورش کنن ولی پا نمیداد تا اینکه کامل هر دو فهمیدیم از هم خوشمون میاد گفتم تو گروه میگم ما از هم خوشمون میاد کسی دیگه چیزی نگه گفت بگو من گفتم خلاصه اونم پشتمو گرفت گفتن راست میگه گفت اره دیگه بعضی دختر پسرا ناراحت شدن من کلن خیلی حساسم دختریم که ازش خوشم بیاد تا وقتی با منه خوشم نمیاد با هیچ کسی حرفی بزنه خودمم اینطورم مخصوصا ازش خیلی خوشم بیاد بعد چند روز گفتم از گروه بیایم بیرون خوشم نمیاد بعضیا هی دور ورتن و اینا اونم گفت توم پس بیا از گروه اومدیم بیرون خلاصه بعد مدتی گفتم شماره میدم زنگ بزن اونم اول بارش بود میترسید از خانوادش هم شهر ما هم چون کوچیکه خیلی باید مراقب بود واسه چیزا
اومده بود با گوشی یکی دوستاش زنگ زد برا اول بار رفتم دیدمش خیلی از نزدیک خیلی خوشم اومد ازش یه دختر یکم سبزه ناز و لاغر اندام خواستنی که منم دقیق همچین چیزی میخواستم راه میرفت انگار اسبی بود انقد راستو قشنگ راه میرفت.
بعدن دیگه با شماره خودش بهم زنگ زد همش حرف میزدیم و اینا خیلی روزهای قشنگی بودن یه روز گفتم نیلا
ببینمت چون خونمون نزدیک بود از هم چند کوچه گفت باشه خلاصه بعد کلی قول و حرف و اینا اومد هی با کفش اومد تو خخخخ فقط دوست داشتم نگاهش کنم سر پا دم در بودیم که اونم شیطونی میکرد دستاشو گرفتم حسی خوبی بود تو چشاش نگاه کردم.یادم افتاد دوستش یبار که قهر بودیم پیام داد نیلا حالش خیلی بعده واینا بهش پیام بده و یکم راجبش گفت منم گفتم با کسی نبوده اینا گفت نیلا همیشه میگه هی میگن لب یبار لب پسری که عاشقشم بگیرم ببینم چطوره هی میگن(((.یاد اون حرف دوستش افتادم. گرفتمش گذاشتمش رو اوپن اشپزخانه لبامو بردم گذاتم رو لباش چشاشو بست یه بوس چند ثانیه ای کردیم بعد دوباره حدود یه دقه لب همو خوردیم دستم رو بدنش بود بعدش گفت من برم دیرم شده .گفتم باشه برو.رفت اون روز بعد یه هفته که چند بار دعوا میکردیم و خدافظی بازم پیام میدادیم دل نمی کندیم از هم.که خیلی وابسته هم شده بودیم هردومون هم خیلی مغرور بودیم اونم دختر خیلی خیلی مغروریه ولی میگن در مقابل عشق و دوست داشتن نمیشه دیگ کاری کرد.باز به هم پیام دادیم کم کم حرفای سکسی میزدیم واینا بعد چند روز باز قرار گذاشنیم همو ببینیم.باکلی استرس وترس اومد تو خونه همو بغل کردین سیر لب گرفتیم از هم دستم گذاشنم پشت گردنش زبونم کردنم تو دهنش مک میزد زبونمو کامل تو بغلم بود خودشو جا میکرد تو بغلم که همین کارش منو بدتر دیونه میکرد لباس هاش خواستم در بیارم که اول گفت نه برم زود دوباره یکم حال کردیم که انیبار باز دستم رفت سمت دکمش که دیگه حشری شده بود اونم کاری نکرد لباسش در آوردم از رو تابش ممه های کوچیکش میمالیدم خیلی حال میکردم که اون داره لذت میبره یعنی بیشتر از حال کردن اون منم لذت میبردم.خیلی خجالت میکشیدپیشم مخصوصا که تابشو در اوردم وای چه ممه های نازو لیموی داشت سبزه بدن صاففففف بدون کوچکترین موی اوووففف چون خجالت میکشید منم تی شرتم در آوردم گفتم یکم راحت باشه ممه هاشو گرفتم تو دستام میمالیدم و لبای همو میخوردیم گردنشو میخوردم اونم دست میکشید رو پشتم منم چون دستای نازو دخترونش رو پشتم بود خیلی حال میکردم ممه هاشو یکم خوردم تو دستم میگرفتم هنوز پر تو دستم نشد هرچند بعد که دیگه اونقد خوردمو حال میکردیم تا ۷۵ رسیدن که دیونشون بودم رگاهشون زده بود بیرون میدیمشون ذیق میکردم خخخ‌.بیشترم فک کنم بخاطر این وبد عاشق هم بودیم.اون روز سکس نکردیم کامل هر دو لخت شدیم بغل هم روش نمیشد نگاه کیرم کنه منم یکم چوچولشو میمالیدم خاستم از باسن بکنم که حالت داگی وایساد نگاهش ممیکردم انقد ناز بود وخواستننی که دوستداشتم هی باهاش حال کنم هی رابطه نداسته باشیم .از طرفی چون میگفتم ازدواج نمیکنم حیفه دست خوردش کنم از طرفی انقد هر دو میخواستیم همو که نمیشد جلو خودمون بگیریم .یکم کیرم و گرفت تو دستش مالیدش میگفت خیلی بزرگه ترس داشت .منم خیسش کردم اروم گذتشتم رو باسنش فشار دادم نمیرفت داخل اونم بهش فشار میومد دلمم نمیومد اذیتش کنم با زحمت سرش یکم رفت داخل که جیغ بدی زد دست جلو دهنش گرفت که دیگ فشار ندادم کم بازی کردیم ارضا شدیم هر دو لباساش تنش کردم کلی لب گرفتیم و رفت)اون روز گذشت وتازه شروع رابطه ما اغاز شدبا کلی خاطره و سکس های جذاب.اگ دوست داشتین بگین تا شاید بقیشو بگم.هرچند شایدم نگم.بعضی رابطه ها واقعن فقط برای دو نفر بمونن بهتره.اون وقتا هیچ دختری تو دانشگاه یا هر جایی محل نمیزاشتم چون اونو داشتم .اونم هرکی میومد خاستگاریش رد نیکرد یا هرکسی بهش پیشنهاد میداد.فکر کنم تو ۲۴ ساعت روز ۷ هشت ساعت خواب فقط از هم خبر نداشتیم.هرشب تا دیر وقت چت میکردیم بعضی شبا خوابم میبرد وسط چتا تا صبح نمیخابید و گریه میکرد که چرا من خوابم برده بهش شبخیر نگفنم😪😪😪
هرچند با نادونی خودم و غرور بی جا از دستش دادم .ولی واقعن یه چیزیو بگم کسی که ازش مطمعنید و میخایدش رهاش نکنید بزارید تا اخر برا خودتون باشه خوش باشید .یا حق. ش اگه اینو خوندی که البته میدونم تو برنامه چیزا نیستی منم یکی دو روزه اومدم بدون که خیلی عاشقتم هنوزم چون عشق اول نمیشه فراموش کرد واقعن.

نوشته: پژمان(


👍 5
👎 8
12101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

869394
2022-04-18 02:07:03 +0430 +0430

مهد کودک شده

1 ❤️

869408
2022-04-18 02:39:19 +0430 +0430

اخرشم مینوشتی پژمان اوبی از یه شهر کوچیک
قدیما پسرا بعد سربازی رفتن و کتک زدن فرمانده کسشعر میگفتن الان متاسفانه سن کسشعر به زیر ۱۰سال رسیده
اقای رییسی بیا تحویل بگیر ناهار نخورده اومده گوه میخوره

0 ❤️

869438
2022-04-18 07:12:47 +0430 +0430

برو تو کونم رنگی بیا بیرون بچه مزلف.
بابا دهنمون گاییده شد که کصتان بچه کونیای زیر سن نیاد رو سایت ولی کو گوش شنوا.
خخخخ اینا فلان ….

0 ❤️

869453
2022-04-18 09:16:11 +0430 +0430

تا اونجا خوندم که از گروه رفتین بیرون و تصمیم گرفتم یه دیسلایک حروم کسشعرت کنم .

0 ❤️

869606
2022-04-19 06:42:56 +0430 +0430

با با ، قیصر ، ته مرام و معرفت ، شب بود سیبیلاتو ندیدیم . اخه اب چاقال ، چی فک کردی خلق و الله رو ؟

0 ❤️

869686
2022-04-19 20:13:49 +0430 +0430

Extra tokhmi !!!

0 ❤️