سلام دوستان اسم من محمد د هستش یه راست میخام موضوع سکسمو براتون تعریف کنم
من تو شهرستانی از خراسان زندگی میکنم یه دوست دارم اسم زنش ماجده هستش یه زنه ریز و پیزه و کوچولو یکمی هم مذهبی و شوهرشم اسمش جابر هستش از اونجا ک من با اقا جابر دوست بودم باهاش رفت و امد داشتم جابر یه مرد معتاد ب تریاک بود و وضع مالی خوبی نداشت سعی میکرد دوستاش رو معتاد کنه تا کنارشون پول کشیدن موادش جور بشه خلاصه من میرفتم خونش برا کشیدن تریاک و خانمش گاهی اوقات برامون چایی میاورد
اوایل تو نخ خانمش نبودم تا اینک منم گیر مواد افتادم و معتاد شدم و رفت و امدم زیاد شده بود و گاهی ک با ماجده چشم تو چشم میشدم خیره تو چشمام نگاه میکرد انگار یه چیزی میخاد بگه روش نمیشه خلاصه من نامزد کردم و گاهی اوقات با ماشینم نامزدم و زن جابر رو میبردم بیرون گردش تو این رفت و امدا شماره ماجده رو ازش گرفتم تا اینک زنگ زدم بهش و گفتم چرا تو چشام نگاه میکنی ووو اونم شروع کرد ب راز دل گفتناش با من و گف ک جابر چن تا دوس دختر داره و ب من رسیدگی کمی داره و ماهی یبار نزدیکم میشه و ازینجور صحبتا منم ک میدونستم جابر با چن تا دختر روستایی دوسته گفتم پ بزار لااقل من ب زنش رسیدگی کنم یه روز ازین روزا ک جابر رفته بود مسافرت خانمش رو نبرده بود ب هر دلیل ک خودشون میدونن دیگ
من زنگیدم ب خانمش و هزار فهش جابر رو دادم ک چرا عوضی تو رو نبرده ووو تا اینک ماجده گف دیگ طاقت ندارم بهش وفا کنم زنگید بیا فلان کوچه دنبالم بریم یکم گردش منم از خدا خاسته اومدم دنبالش
خودم یه پسر قد بلند با یه کیر دراز ماجده هم ک خیلی کوچولو و فسقلی بود گاهی با خودم میگفتم اگ کیرمو تو کوس ماجده کنم از وسط نصف میشه یا از دهنش بیرون میشه خلاصه برا اینک زن اون جابر اشغال بود و اینک منو معتاد کرده بود
دلم میخاست یه دل سیر زنشو بکنم
ماجده اومد تو ماشین نشست برا اولین بار تنها بودیم با ماشین رفتم بیرون شهر اونم فقط برا سکس اومده بود انگاری بعد من دستم گذاشتم رو پاهاش یواش یواش دیدم لبخند زد همینجور ک رانندگی میکردم رون پاشو ماساژ میدادم اینقدر شهوتی شده بود ک دستم نزدیک شکمش و کوسش ک میرسید بشدت داغ بود و گرمی کوسش رو داشتم حس میکردم ماشین رو ک پارک کردم دستم بردم لا پاهاش وای نگم انگار از کوسش یه لیتر اب اومده بود کل شلوار و شرتش خیس شده بود فکر نمیکردم اینقدر شهوتش بالا بزنه من داش کیرم منفجر میشد این صحنه رو ک دیدم تصور میکردم ک کمر اینو بگیرم بزارمش رو کیرم کوسش جرر نخوره خیلی فسقلی بود
خلاصه دستم ک لایه پاهاش بود با دوتا پاهاش محکم دستم فشار داد دستم کنار کوسش گیر کرده بود بس ک شهوتی شده بود میشد با دستم بلندش کنم خلاصه دستم رو ک برداشتم رفتیم صندلی عقب بدون مکثی لباشو شروع کردم ب خوردن بعد رو زانو نشستم گفتم کیرمو ساک بزن خندید گف تا بحال اینکارو نکردم گفتم غلط باید مال منو بخوری گف باشه شلوارمو ک داد پایین کیرم زیر شورت باد کرده بود ک نگو چشماش برق زد گف وایی با این پاره میشم گفتم یه کاریش بکن دیگ شورتم یواش یواش ک دراورد کیرم مث فنر بیرون زد خورد ب لپاش کیرمو با دو دستش گرف شروع کرد با ارامی ب خوردن کله کیرمو اول تو دهنش کرد خیس ک شد کم کم تو لپاش میکرد یجور میخورد ک فهمیدم تا بحال کیر نخورده اما برا این ک منو از دس نده کیرمو میخورد ک رازی باشم ازش بعد ک کیرمو داش میخورد دیدم داره هی چشاش سفید میشه تو اوج شهوت رسیده بود گفتم حالا بزار من شروع کنم منم تا بحال کوس زنی رو نخورده بودم اما چون اون ساک زد گفتم بزار منم بخورم با خودم گفتم یه حالی خوبی بهش بدم تا تقاص اینک شوهرش منو معتاد کرده بود رو بگیرم و زنش تا اخر عمرش این سکس رو تو ذهنش بمونه در ماشین رو باز کردم رفتم بیرون ماشین و نشستم رو ب رو صندلی اونم گفتم دراز بکش چون فسقلی بود زیاد جا نمیگرف بعد ک دراز کشید شروع کردم از بالایه کوسش ب خوردن هی مث سگا ک اب میخورن کوسش لیس میزدم دیدم بشدت داره ناله میکنه گفتم چیه ماجده جون زیاد لذت داره گف اولین بارمه دارم دیوونه میشم بعد شروع کردم دوباره ب خوردن همش دستش رو سرم بود هی هر لحظه میگف بسه ک ارضا میشم گفتم اوکی پ خوردن دیگ کافیه همینجور دراز کشیده باش ک میخام جرت بدم کوسش بس ک خورده بودم سوراخش پر از اب بود کیرمو یواش گذاشتم در کوسش یکم بازی بازی کردم تا کله کیرم خوب خیس شد و پر از اب کوسش شد بعد کله کیرمو فشار دادم داخل کوسش گف وایی وایی نفسم داره بند میاد یکم با کله کیرم توکوسش بازی بازی کردم تا جا باز کنه فشار بهش نیاد بعد یواش یواش کیرم فشار دادم داخل جوری ک نصف کیرم رف داخلش با همون نصفه یکم عقب جلو کردم دیدم خوب خیس شده کیرم تا بحال اینهمه اب کوس ندیدم ازکسی جوری کیرمو خیس کرد ک خودش میرف داخل با همون نصفه دیدم چشاش کاملا سفید شده و داره از شدت شهوت از حال میره و میگف اشکال نداره فشار بده دردش تحمل دارم منم کیرم یواش یواش تا اخرش فرو کردم ک گف اخ معدم حس میکنم تو شکمم داره میره کیرت یکی دو تلمبه تا اخر زدم و فشار دادم ک دیدم هی دردش میاد و عقب عقب میره از درد کیرم گفتم باشه تا اخر نمیکنم و شروع کردم ب تلمبه زدن اب کوسش جوری ب راه افتاده بود ک تموش داش میچکید رو صندلی ماشین جوری شهوتی بود فسقلی ک تا بحال ندیدم این همه اب کوس هنگام کردن بچکه کیرمو ک از تو کوسش دراوردم بیرون کوسش ک نگاه کردم مث یه حفره بزرگ وا شده بود همینجور وا مونده بود بهش گفتم دیگ جابر کوس تنگ مگه تو خابش ببینه ک گف بدرک اون مفنگی هر چند ماه یبار سکس میکنه باهام کوس تنگ میخاد چکارش بکن ک مث دروازه بشه کوسم میخام جوری گشادش کنی ک دیگ فقط با کیر خودت حال کنم منم دوبلره فرو کردم و تلمبه ک میزدم یهو پاهش بزور دور کمرم میرسید سفت کرد بهم و دیدم دستامم محکم گرفته چشماشم سفید شده فهمیدم داره ارضاه میشه و یه چن تا تکون خورد و نیم خیز کمرش راست کرد در حالی ک کیرم تو کوسش بود فهمیدم ارضا شد منم چن لحظه کردمش و ابمو ریختم تو کوسش اون زمان یه بچه دختر داش گف بریز یه بچه هم از تو داشته باشم خلاصه حیف ک بچه دار نشد البته بهتر دوس نداشتم بچه من دست اون مفنگی بزرگ بشه بعد ک اوردمش خونه تا چن مدتی ازش خبر نشد چون بشدت مواظبش هستن نمیتونه زیاد بیرون بشه تا اینک با شوهرش قطع رابطه کردم داداششم دوستم بود و رفت و امد داش زن داداششم گاییدم اونم بعدا تعریف میکنم البته یه چن باری ک کلید خونه داشش رو گرفتم گفتم میخام دوس دخترمو بیارم میرفتم ماجده رو میاوردم میترسید میگف اینجا ک خونه داداشمه میگفتم اشکالی نداره رو تخت داشش چن باری با ماجده سکس داشتم
همش واقعیه اولین نوشتن خاطراتم برا شما عزیزان هستش اگر بلد نبودم جذاب تعریفش کنم معذرت از همگی اخه چون داستان ک نمیخاستم بگم فقط مروری بر خاطراتم بود شرمنده از همگی

نوشته: محمد