برای کنکور آماده میشدم ، از درس خودن خسته شده بودم، کتابو بستم و رفتم تو بالکن . هوای بارونی اردیبهشت ، هیچی بهتر از یه پیاده روی تو پارک نبود. سریع لباس ورزشی پوشیدم و زدم بیرون .
هندز فری گوشم بود و داشتم موزیک گوش میدادم ، کلاه سویشرتمو گذاشته بودم سرم و دست تو جیب داشتم تو پارک نزدیک خونه قدم میزدم که یهو با ضربه محکمی که از پشت بهم خورد پرت شدم زمین .
تا بخودم بیام فهمیدم یه موتور زده بهم ، حالا من با اونا که دونفر بودن و موتورشون ، همه نقش زمین بودیم .
یکیشون بلند شد موتورو جمع و جور کرد و اون یکی اومد سمت من که داشتم به زور بلند میشدم .
حین کمک کردن عذرخواهی میکرد که شرمنده داداش موتور لیز خورد و نشد جمعش کنیم ، منم گفتم مهم نیست اتفاقی بود دیگه و بخیر گذشت. رفیقش اومد و گفت ببخشید مقصر ماییم نبایست با موتور میومدیم تو پارک ، حالا مشکلی نداری ؟ جاییت درد نمیکنه ؟ گفتم یکم پای راستم درد داره که فکر کنم چیز خاصی نباشه .
گیر دادن که بیا برسونیمت خونه . راستش با شرایطی که داشتم از پیشنهادشون بدم نیومد و قبول کردم .
راننده نشست و رفیقش کمک کرد منم بشینم و خودشم نشست پشتم . من چون از موتور سواری یکم میترسم راننده رو بغل کردم و دوستشم برای اینکه نیوفته چسبید به منو بغلم کرد و راه افتادیم.
با وجود یکم دردی که داشتم ولی از شرایط موجود خوشم اومده بود ، به پشت سری گفتم شرمنده جاتون تنگ شد بیاید جلوتر نیوفتید. یکم کونمو دادم بالا انگار اونم بدش نیومد و با یه فشار اومد زیرم و وقتی نشستم قشنگ رو کیرش بودم . چون شلوارم ورزشی و نازک بود ، کلفتی کیرشو از روی شلوار اسلش نخی که پوشیده بود قشنگ حس میکردم .
مخصوصا یکم خودمو دادم عقب و کونمو رو کیرش جابجا کردم و گفتم راحتید ؟ اونم با یه لحن خاصی گفت عاااالی ، تو هم راحت باش .
حالا یکی از پشت کیرشو چسبوند بود و منو بغل کرده بود ، منم راننده رو طوری بغل کرده بودم که دستم بیشتر نزدیک کیرش بود . اصلا انگار قرار بوده این اتفاق بیوفته که سه تایی به یه فیضی برسیم .
حین آدرس دادن سعی میکردم دستمو به کیر راننده بیشتر نزدیک کنم و بمالم . اونم بزرگ و برجسته بود زیر شلوار جین .
دیگه حالم عوض شده بود ، کیر بزرگ و نیمه راست راننده زیر دستم و کیر کلفت رفیقش زیر کونم نبض میزد . بنظرم راننده هم مخصوصا آروم میرفت که زود نرسیم ولی بالاخره رسیدیم جلوی خونه ، دلم میخواست مسیر طولانی تر بود و بیشتر حال میکردم ، ظاهراً به اونا هم خوش گذشته بود چون هردو گفتن شمارتو بده حالتو بپرسیم اگه لازم بود دکتر بری ما ببریمت .
شماره دادم و تشکر کردم ، رفتم خونه و اوناهم حین جابجا کردن کیرشون سوار شدن و رفتن .
یه ساعتی گذشت ، از فکر و خیال اتفاقی که افتاده بود تمرکز نداشتم درس بخونم ، همش به گوشیم نگاه میکردم و منتظر بودم شاید زنگ بزنن .
تو کف کیر اون دو نفر بودم که گوشیم زنگ خورد ، شماره ناشناس بود ، گفتم جانم بفرمایید ، یه صدای گرم و مردونه جواب داد من حمید هستم امروز تو پارک خوردیم به شما خواستم ببینم مشکلی نیست ؟
قند تو دلم آب شد و گفتم نه خداروشکر بهترم ، گفت گوشی رو میدم محمد رفیقم میخواد حالتو بپرسه ، دوستش بعد از سلام و احوالپرسی گفت مطمئنی خوبی ، گفتم من خوبم شما چطوری ؟ با حس خاصی گفت از وقتی رفتی بد …
با تعجب پرسیدم چرا ؟ گفت آخه دوست داشتم دیرتر میرسیدیم و بیشتر باهم بودیم .
گوشی دستم اومد که اوناهم دلشون گیر کرده و دنبال بهونه هستن که یه حالی باهم بکنیم . منم که برای این موضوع لحظه شماری میکردم بدون تعارف گفتم الآنم دیر نشده میتونیم همدیگرو ببینیم و یه دور دیگه بزنیم .
انگار دنیا رو بهش دادن ، با ذوق گفت راست میگی ؟ دمت گرم پس اگه پایه ای حاضر شو یه ساعت دیگه میایم دنبالت .
اوکی دادم و خودمو انداختم رو تخت و چشامو بستم و خودمو تو بغل اون دوتا تصور کردم .
حالا باید چیکار کنم ؟ سریع رفتم حموم و بدنمو شیو کردم و اومدم بیرون و موهامو سشوار کشیدم و یه تیپ اسپرت زدم و رفتم جلوی آینه یکم از ذوقم قر دادم و منتظر تماس شدم .
چند دقیقه بعد همون شماره زنگ زد و گفت ما پایین منتظر هستیم بیا ، یه عطر گرم و سکسی زدم و رفتم .
وقتی درو باز کردم دیدم هردو دارن با تعجب و اشتیاق نگاهم میکنن . رفتم جلو با یه لبخند ملیح گفتم سلام ، راستی من بهادر هستم .
حمید که راننده بود گفت چقدر خوشگل شدی ، محمد در ادامه گفت البته خوشگل بودی جیگر شدی . سه تایی خندیدیم و باز با همون ترتیب قبل نشستیم رو موتور .
از حمید بگم ، یه جوان حدود ۳۸سال با قدی بلند و سیبیل مشکی تاب داده ، و محمد حدود ۳۵ سال با قدی متوسط و ته ریش . هیکل هر دو خیلی رو فرم و ورزشکاری بود با تاتوهای زیاد روی دست و بازو . معلوم بود ازین تیپهای لوطی و بامرام هستن .
بگذریم ، محمد که پشت من نشسته بود خودشو قشنگ چسبوند و منم دستمو انداخت دور حمید و محکم بغلش کردم و راه افتادیم .
بارون بند اومده بود ولی خیابونا خیس بود ، حمید گفت وضعیت خیابونا خوب نیست بهتره بریم خونه یه ساعت دورهم خوش بگذرونیم . محمد گفت خونه ما کسی نیست بریم اونجا و منم از خدا خواسته قبول کردم .
تا خونه محمد یه ربع راه بود و تو همین فاصله من قنبل کرده بودم رو کیرش و از جلو هم با کیر حمید بازی میکردم . وای چه حالی میداد .
یکم بعد رسیدیم جلوی یه آپارتمان و حمید با موتور رفت تو پارکینگ و سه تایی رفتیم طبقه اول که خونه محمد بود .
داخل شدیم محمد مارو تعارف کرد سمت پذیرایی . منو حمید نشستیم کنار هم روی کاناپه و شروع کردیم صحبت کردن که محمد با ظرف میوه و تنقلات اومد نشست کنار من .
تی وی روشن کرد و گفت دیروز یکی از رفیقام یه فیلم جدید برام ریخته موافقید ببینیم ؟
حمید گفت اگه سوپره آره ، محمد گفت اتفاقا سوپره و سه تایی خندیدیم و محمد رفت فلش آورد زد و فیلم شروع شد .
خیلی جالب بود که موضوع فیلم mmf بود و درست مثل ما ، دو نفر مرد که یه خانم خوشگلو برده بودن خونه و رو مبل سه نفره داشتن سکس میکردن. با این تفاوت که جای اون خانم من نشسته بودم بین حمید و محمد .
در حین فیلم دیدن و خوردن تنقلات ، حمید دست انداخته بود پشت سر من و داشت با گردن و لاله گوشم ور میرفت ، محمدم دستش روی رونم بود و آروم میمالید . منم بین این دوتا مست شده بودم .
هر سه منتظر یه حرکت برای شروع سکس بودیم که حمید صورتشو آورد دم گوشم و گفت خوشگله حاضری ماهم مثل اینا شیطونی کنیم ، با کمی ناز گفتم بله .
تا بله رو دادم جفتی گفتن جوووون دمت گرم ، امروز مارو دیونه خودت کردی پسر ، کاری میکنیم تصادف جبران بشه .
هردو شروع کردن بوسیدن صورت و لب من ، گوشامو میک میزدن و گردنمو میلیسیدن .
حین این لب و بوسه بازی دستشونو بردن زیر تی شرت من و سینه هامو میمالیدن . منم کیر هر دو رو از روی شلوار میمالیدم .
دیگه کسی به تی وی توجه نداشت و هرکس مشغول کار خودش بود .
یکم بعد تیشرت منو درآوردن و شروع کردن مکیدن سینه هام . هردو با ولع میلیسیدن و میک میزدن ، حمید گاهی نوک سینمو آروم گاز میگرفت که دلم ضعف میرفت .
حالا دیگه کیر جفتشون حسابی راست شده بود و داشت شلوارشونو پاره میکرد . منم تکیه داده بودم به مبل و کیرشونو میمالیدم .
حمید همچنان سینه هامو میخورد و محمد شکم و بدنمو لیس میزد . بعد از کمی هردو لباساشونو درآوردن و با شورت نشستن ، بعد حین لب گرفتن و خوردن سینه هام ، باهم دیگه شلوارمو در آوردن و دیگه سه تایی با شورت بودیم .
محمد تا شورت پلنگی و لامبادای منو دید گفت جووون شورتتم مثل خودت سکسیه و حمید ادامه داد و البته کیر راست کن .
با یه لبخند تشکر کردم و گفتم شما هم خیلی جذاب و حشری هستید ، من دربست در خدمتم .
اینو که گفتم حمید رفت رو لبام و با اون سیبیل کلفتش شروع کرد به خوردن و مکیدن لب و زبونم .
محمدم دستشو برده بود زیرم و از لای بند شورتم انگشتم میکرد و سینه هامو میخورد .
یکم بعد حمید تکیه داد به دسته مبل و یوری نشست و یه پاشو گذاشت بالا و منو کشید طرف کیرش ، منم استایل داگی شدم رو مبل و صورتم سمت کیر حمید بود و کونم سمت محمد .
شورت حمید رو در آوردم و کیر کلفت و بزرگش افتاد بیرون . شروع کردم بوسیدن و لیسیدن و مکیدن کیر و خایه های بزرگش ، چشماشو بسته بود و ناله میکرد . محمدم شورت من و خودشو در آورد و شروع کرد لیسیدن کونم .
گاهی اسپنک میزد و گاهی زبونشو لای چاک کونم بالا پایین میکرد . ته ریشش دیوونم کرده بود . هر سه حسابی حشری بودیم و از شرایط لذت میبردیم .
یکم بعد هردو روبروی هم نشستن روی مبل و بهم نزدیک شدن تا جاییکه کیراشون بهم چسبیده بود ، منم نشستم زمین و شروع کردم خوردن کیر جفتشون .
هر دو بزرگ و کلفت بود ولی برای حمید یکم بزرگتر و پشمالوتر . یکم اینو میخوردم و یکم اونو ، بعد به زور جفتشو میکردم تو دهنم و تا جاییکه میتونستم ساك میزدم .
خیلی حالی میداد و تجربه جالبی بود ، معلوم بود کسی این مدلی کیرشونو باهم نخورده . تا تونستم حسابی و حرفه ای کیر و خایه بزرگشونو بوسیدم و لیسیدم و مکیدم و خوردم . سر کیراشونو میمالیدم بهم و زبونمو دور جفتشون میچرخوندم میک میزدم .
حشرمون حسابی زده بود بالا و آه و ناله و جون جون هر سه مون در اومده بود که حمید گفت من دیگه طاقت ندارم بریم برای کردن کون خوشگل و سفیدت .
محمد رفت از تو اتاق دوتا کاندوم و کرم آورد داد بمن ، خودش نشست رو مبل و منم یکی از کاندومارو باز کردم کشیدم رو کیر حمید و براش فیکس کردم ، بعد جلوی محمد مدل داگی شدم و شروع کردم ساک زدن براش و حمیدم پشتم رو زمین زانو زد و کیرشو چندبار کوبید رو کونم و کمی کرم زد و آروم آروم فرو کرد توش .
یه کیر کلفت تو دهنم و یه کیر کلفت توی کونم عقب جلو میرفت ، کیر محمد تا ته تو دهنم بود تا جایی که سرش میرفت تو حلقم و حمیدم طوری تو کونم تلمبه میزد که خایه هاش تاپ و تاپ میخورد به کونم .
خیلی حرفه ای بودن و کلی حال میداد ، دور کیر محمد و خایه هاشو پر تف میلیسیدم و میخوردم ، همزمان حمید کمرمو گرفته بود تو دستهاش و با یه ریتم منظم تلمبه میزد . محمد داشت از حال میرفت که گفت نوبت منه بزارم توش .
همونطور که نشسته بود کاندوم براش باز کردم و کشیدم رو کیرش و یه ساک مشتی و پرتف براش زدم و حمید هم کیرشو کشید بیرون و رفتم پشت به محمد آروم نشستم رو کیرش و با هدایت خودم تمام کیرشو جا کردم تو کونم ، حمید کاندومشو در آورد و یکم کیرشو با دستمال تمیز کرد و اومد جلوم وایستاد و منم همینطور که رو کیر محمد بالا پایین میرفتم یکم دولا شدم و شروع کردم به خوردن کیر حمید .
محمد خودشو یکم بالا پایین میکرد تا کیرش تا دسته بره تو ، حمید سر منو گرفته بود تو دستهاش و رو کیرش عقب جلو میکرد . سینه هام تو دستهای محمد بود و میمالید و چنگ میزد .
یدفعه حمید کیرشو تا ته فرو کرد تو دهنم تاجایی که لبام رسید به پشمای کیرش و داشتم اوق میزدم و یهو کشید بیرون و یه لب داغ ازم گرفت و زبونمو میک میزد و دوباره کیرشو کرد تو دهنم بافشار و چندبار این کارو تکرار کرد . محمدم با دستهاش کون منو حین بالا پایین رفتن با فشار میکوبید به کیرش که تا خایه بره توش .
چند دقیقه ای با لذت اینجوری دهن و کون منو گاییدن که حمید گفت داره آبم میاد ، محمدم گفت منم آماده هستم .
من از روی کیر محمد بلند شدم و نشستم زمین و حمید کنارم ایستاد و محمد هم کاندومشو درآورد روبروی حمید طرف دیگه من وایستاد و منم شروع کردم ساک زدن برای جفتشون .
کیر هر دو رو گرفته بودم تو دستام و با ولع نوبتی میخوردم ، ناله جفتشون بالا بود و تو موهای من چنگ میزدن و قربون صدقه کونم و دهنم و خودم میرفتن که یهو آب محمد اومد و یکم پاشید تو دهنم و بقیه شم ریخت رو سینه هام و در همون حین آب حمیدم اومد و یکم پاشید رو صورتم و بقیه شو ریخت رو گردن و سینه و بدنم .
کیر هردو رو با دستم پمپاژ میکردم تا آخرین قطرات آبشونم بریزه روم و اونا هم با جوووون و آااااه و اووووه همراهیم میکردن.
وقتی اومدن آبشون تموم شد و یکم کیراشون شل شد دوباره سر کیر جفتشونو مالیدم بهم و چسبوندم کنار هم و کردم تو دهنم که لذت عشقبازی برای هر سه مون تکمیل بشه .
بعد از چند دقیقه از محمدم خواستم منو راهنمایی کنه برم دوش بگیرم ، چون تمام هیکلم شده بود آب کیر .
خلاصه بعد از دوش اومدم بیرون دیدم هر دو لباس پوشیدن و جمع و جور کردن و منم آماده شدم که برسونم خونه …
ظاهراًبعد از اون روز یبار سه تایی رفتیم ویلای شخصی حمید تو کردان کرج و شب هم موندیم با کلی خاطره سکسی که اگه ازین داستان خوشتون اومد اونم تعریف میکنم .
نوشته: بهادر
اون ظاهرا اخرت قشنگ معلومه داستان واس یکی دیگست داشته بنده خدا واست تعریف میکرده
سامعلیک
خوشگل پسر خوبی گلم خلاصه با یه تصادف شدی بهادر کونی که بودی مبارکه عروس دوتا دوماد.
اون ظاهراً جمله آخر برای چی بود ؟
رفتی یادت نمیاد ؟
خیال کردی رفتی ؟
مستت کردن بردنت یه جای دیگه و الکی گفتن کردان و تو هم مطمئن نیستی ؟؟
یا شاید آرزو داشتی بری باهاشون اونجا ؟؟
😳 😬