شوهرم یه پسرعمو داره که توی شهری دیگه زندگی میکنه و معمولا سالی یکی دو بار به ما سری می زنه چون سه تا از عموم هاش توی شهر ما هستند که یکیش پدرشوهر خودم باشه . اون پسره خیلی خوش قیافه و خوش تیپه کم کم ازاین رفت و آمدهاو شوخی ها و حرکات اون باعث شد بهش توجه کنم.
اونم مشخص بود که بهم نظر داره و سعی می کرد به هر شکلی شده خودش رو به من نزدیک کنه یا دست مالی کنه و از این کارها
راستش منم علیرغم اینکه دلم نمی خواست به همسرم خیانت کنم اما حالی به حالی شده بودم و توی خیال خودم گاهی به فکر همبستر شدن باهاش می افتادم.
این قضیه دست مالی و لاس زدنهاش دیگه علنی شده بود مثلا یکبار که با ماشین شوهرم رفتیم جایی اون عقب و در کنار من نشست و شوهرم رانندگی می کرد و پدر شوهرم (عموش) جلو نشسته بود هوا تاریک شده بود و اون یواش یواش دستش رو گذاشت روی رونم و بعد با انگشت نوازش کرد منم ترسیدم حرکتی کنم و همسرم متوجه بشه اونم حسابی سو استفاده کرد و دستش رو برد زیر رونم و دنبال کجا بود نمی دونم اما هرچی بود خودش و من حالی به حالی شدیم
از این برنامه های اینطوری و لاس زدنهای یواشکی و با ترس و لرز چندتا دیگه هم اتفاق افتاد تا اینکه یه روز که من و اون توی خونه تنها بودیم و همسر نیز سر کار بود ساسان اومد تو آشپزخونه که ببینه من دارم چکار می کنم . به هوای کمک هی کیرش رو می مالوند به پشتم یکی دو بار چیزی نگفتم تا اینکه اومدم از بالای کابینت چرخ گوشت رو بیارم پایین
چون دستم نمی رسید اون اومد که کمکم کنه واسه همین از پشت بهم چسبید و چرخ گوشت رو آوردیم پایین اما حالا کنار نمی رفت و همین طور از پشت باسنم رو گرفته بود با صدای بلند به حالت ناراحتی گفتم ساسان ؟!
جا خورد و رفت کنار بعدش گفت چرا داد می زنی ؟
بهش گفتم : یه خورده رعایت کن
گفت : فقط یو خورده ؟ پس بقیه اش رو رعایت نمی کنم
گفتم : آخرش این دست زدن ها و مالیدن های تو کار دست هر دوی ما می ده ، ازت خواهش می کنم رعایت این چیزها رو بکن
اما اون گوشش به این حرفها نبود . اومد نزدیکم و گفت : فقط یکبار !!! قول می دم دیگه کاری نداشته باشم فقط راحتم کنم خیلی تحت فشارم
این حرفهاش باعث شد قلبم تند تند بزنه و خجالت هم به چهره ام بشینه . بهش گفتم : خجالت بکش برو گم شو بی شعور اما دیگه دیر شده بود چون اونم فهمیده بود که من شهوتی اش شدم
گرفتم توی بغل و همین طور که سرش روی شونه هام بود کمرم رو ماساژ داد و بعد دستی توی موهام کشید می خواستم خودم رو از توی بغلش بکشم کنار اما محکم منو گرفته بود
بعد از ماساژ کمرم دستش رو برد سمت باسنم و از روی دامن پشتم رو مالید . من به ماساژ پشت و کمرم خیلی حساسام و وقتی همسرم می خواد باهام نزدیکی کنه از این کار خیلی لذت می برم
سرش رو از روی شونه هام بلند کنار و نگاه عاشقانه ای به چشمام انداخت و ازم لب گرفت
بعد زدمش کنار و گفتم : خوب بسه دیگه و رفتم سراغ ادامه آشپزی
چند دقیقه بعد دوباره برگشت و از پشت گرفتم توی بغل و اینار سینه هام رو توی دستش گرفت و مالید و همین طور که این کار رو می کرد ، گردنم رو بوسید . راستش خیلی شهوتی شدم و دیگه نمی تونستم تحمل کنم اما خجالت می کشیدم و می ترسیدم . ضربان قلبم بخوبی حس می شد . دستم رو گرفت و بردم توی پذیرایی روی مبل . لباسم رو زد بالا و سوتین رو هم همین طور و شروع کردم مکیدن سینه هام و زبون زدن لای اونا
با دستم دور کمرش حلقه زدم و صورتش رو آوردم سمت خودم و شروع کردم لب گرفتن بعد بلند شد و لخت شد منم دامنم رو در آوردم .
پاهام رو داد بالا و کشاله های رانم رو ماساژ داد خیلی کیف کردم و حسابی تحریک شده بودم اومد که کسم رو بخوره اما بهش گفتم نمی خواد فقط بکن داخل
شورتش رو در آورد و سر کیرش رو به ترشحات کسم مالید و یواش کردش تو منم پاهام رو از پشت دور باسنش حلقه کردم و در دخول بهش کمک می کردم و لذت می بردم
بعد برگشتم روی شکم و خوابیدم روی مبل و اون از پشت گذاشت توی کسم و با دستاش سینه هام رو گرفت
دیگه اوج شهوتم بود . سرم رو کج کردم و ازش خواستم لب بده نمی دونید چه حسی داشت
بعد بهش گفتم تو روی کمر بخواب تا من برم روی کیرش و همین کار رو کردم اما اونم می خواست در عقب و جلو کردن همراهی کنه که بهش گفتم تو فقط پاهات رو جفت کن و نکن من می خوام خودم بکنم
چند بار که روی کیرش بالا و پایین شدم ارضا شدم و دیگه مست و بیحال . هیچ حسی توی پاهام نبود و بیحال افتادم روی مبل و اون اومد و دوباره کیرش رو نهاد داخل بهش گفتم دیگه تمامش کن فقط ترا خدا نریزی داخل خواست بیاد بیارش بیرون که بعد از چند بار ضربه محکم که دلم ور آب کرد کیرش رو کشید بیرون و آبش رو ریخت روی شکمم
بعدم با شرتش آب کیرش رو روی شکمم پاک کرد و بلند شد منم که بیهوش و مست دلم می خواست ول بشم و بخوابم
نوشته: ؟
خوشم امد
لهجت به جنوبى ها مىخوره! من بوشهرم پى ام بده آشنا بشىم
و دوباره کیرش رو نهاد داخل
عججججججججججججججججججججججججججب
از همون رفتارهات معلومه پسري ميدوني تو رو بايد چيكار كرد بايد ببرن به تگزاس انقدرت سياه پوستها تو كونت بزارن تا ديگه سيراغده بشي
|( |( |( |( |( :Sp :Sp J) کس شعر خالص بود بقول دوستمون برید داخله توالت فرنگی خودتونو قرق کنید
چه راحت از خیانت حرف میزنی.ایا بعدش عذاب وجدان نگرفتی
Akharesh chera lahje gerefti?
Vazeho jaleb nabud aziiz!
خائن! مسطراب!گوسفند!بزمجه!
کیر لرد ولدمورت تو کونت
(توضیح: لرد ولدمورت همون طور که میدونین ارباب تاریکی بود تو هری پاتر)
ایشالا بری تو کوچه دستغیب
(توضیح:یکی از مخوف ترین کوچه های دنیا در قزوین به نام دستغیب هست در این کوچه اگر وارد شویم و ساکن این کوچه نباشیم احساس می کنیم دست کسی در کون ما هست بدون این که شلوار ما پایی کشیده شود یا حضور کسی را احساس کنیم قربانی درد شدیدی را از کون حس میکند و عرض 30ثانیه سوراخ کون ما به اندازه یک توپ تنیس خاکی میشود در این حالت یا دیوانه میشویم یا کونی
خیانت بود دیگه ننویس
صد بار گفتیم انگار داریم یاسین میخونیم به گوشتون
خیانت ننویس نفهم
چه با افتخارم توضیح میده!
اگه نمیخواستی خیانت کنی میزدی تو گوشیش و از جلوی چشمش میرفتی
دیگه نبینمت این طرفا
بابا خسته شدم از این داستانات چرا همش داستانای تو اپ میشن یعنی تو شهوانی نویسنده ی دیگه پیدا نمیشه ی بار تو داستانات دختر میشی ی بار پسر غیر منطقی ترین نوشته ها رو داری حالم از این سبک نوشته هات به هم میخوره تا حالا هرچی نوشتی جز مزخرف چیز دیگه ای نبوده در ضمن کسی مجبورت نکرده بنویسی نمیخواستم کامنت بذارم ولی بعد خوندن این همه داستان افتضاح که یکی از یکی بدتر بودن(منظورم داستانای شخص به ظاهر نویسنده ی این داستانه)مجبور شدم کامنت بذارم
در اخر بت میگم یا رو نوشته هات وقت بذار یا برا خودت بنویس اینجا نذارشون یا به عنوان بهترین راه حل دیگه ننویس
خانم ساغر میشه بفرمایید ابن سایت ارثیه پدریتونه که اینجور با تغیرحکم میکنید.اصلا مگه نه اینکه صدبار گفتید و کسی محل نگذاشت پس از همین بفهمید که این نوشته ها طرفدارای خودشون رو دارند.بزارین رک بهتون بگم که سکسی که به نوعی هیچ خیانتی توش نباشه عمل زناشویی بین زنو شوهره.و از نظر من که میدونم نظر بعضیهای دیگه هم هست سکس با چاشنی خیانت لذت بخش تره.
بابا چیکارش دارین؟داستانش هم خوب بود هم متفاوت.همه ی داستانا مثل هم شده،برای اونایی که می گن نباید از خیانت بنویسی من خوشم نیومد یا به سکس با محارم گیر میدن بعد کلی هم فحش به طرف میدن میگم:خوب موضوعشو بخون بعد بیا داستانو بخون
از دختر جماعت خوشم نمياد ولي با نظر فرنوش كلي خنديدم خيلي با حال بود.
داستانيوس تخميس
خيانتيوس(يوناني نظر دادم)
:~ :O :|
خیلی دلم می خواد بدونم که آیا خوشت میاد که همسرت هم بهت همین خیانت رو بکنه و با دختر عموت سکس داشته باشه؟
من یه چیز رو نمی فهمم. چرا ما آدما وقتی یه چیزی رو داریم قدرشو نمی دونیم و میریم سراغ یکی دیگه که چه بسا از اون قبلی کمتر و ناچیزتر باشه…؟ واقعا چراااااا…؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من داستانو نخوندم ولي كامنت خيانت وديدم خواستم فقط بكم اقايون خانومهاي وفادار هركس واسه خودش دلايلي توجيح كننده براي كاري كه ميكنه داره شما جاي خداش حكم صادر نكنين
اكه ازداستان بدتون اومد نخونيين
اكه حكم خيانتي هست خداش هست وصادر ميكنه ومجازاتش ميكنه
خيلي وقته كه خودم ديكه داستاني نميخونم جراكه اينجا يعني توقسمت داستان يه سري جمع شدين به جاي اينكه از داستان ونحوه نكارش نويسنده ايراد بكيرين خودتونو خدا ميدونيد وكارو عمل طرف وقضاوت ميكنيد بياين نويسنده رو تشويق به نكارش درست داستان نويسي كنيد
اينجا فقط يه سري خاص مورد تشويق قرار ميكيرند
بقول قديمي ها
هركه باما همدم هست اوادم است
خيلي ها.هم كه خودشون شعور نويسندكي ندارن ميان نظرات اين واون و تاىيد ميكنن
درست كه بعضي ها مهملات ميبافند ولي ازراه درستش وارد بشين اينجا داستان نويسي نه قضاوت در مورد عمل ديكران
فكر كردى ما نميفهميم تو همه اين كارارو كردى كه غذا درست نكنى !
بابا طرف برادر مسلمان ازكشور همسايه از افغانستانه متوجه املا كلماتش نشدين خيلي تلاش كرد نشون نده
کيرش رو نهاد.از اينجا فهميدم ک اهل شوشتري باقله خوري.
تخماتیک بود دیگه ننویس . . . . . . . . . . . . . .
پسر هستی و داستانت هم موضوع خاصی نداشت. تخمی هم نوشته بودی. حال نکردم، دیگه ننویس.
سکس بالا ترین لذت در تمام دنیاست و تمام انسانها از فقیر و غنی ازش لذت میبرن،ولی زنان و مردان خیانت کار از سگ کمتر هستن،به شوهرت خیانت کردی داستان هم میفرستی؟خایانت کار کثیف
کس قشنگ زیبا بود. بازم بنویس…