سکس من و پسر عموی همسرم

1391/06/10

شوهرم یه پسرعمو داره که توی شهری دیگه زندگی میکنه و معمولا سالی یکی دو بار به ما سری می زنه چون سه تا از عموم هاش توی شهر ما هستند که یکیش پدرشوهر خودم باشه . اون پسره خیلی خوش قیافه و خوش تیپه کم کم ازاین رفت و آمدهاو شوخی ها و حرکات اون باعث شد بهش توجه کنم.
اونم مشخص بود که بهم نظر داره و سعی می کرد به هر شکلی شده خودش رو به من نزدیک کنه یا دست مالی کنه و از این کارها
راستش منم علیرغم اینکه دلم نمی خواست به همسرم خیانت کنم اما حالی به حالی شده بودم و توی خیال خودم گاهی به فکر همبستر شدن باهاش می افتادم.
این قضیه دست مالی و لاس زدنهاش دیگه علنی شده بود مثلا یکبار که با ماشین شوهرم رفتیم جایی اون عقب و در کنار من نشست و شوهرم رانندگی می کرد و پدر شوهرم (عموش) جلو نشسته بود هوا تاریک شده بود و اون یواش یواش دستش رو گذاشت روی رونم و بعد با انگشت نوازش کرد منم ترسیدم حرکتی کنم و همسرم متوجه بشه اونم حسابی سو استفاده کرد و دستش رو برد زیر رونم و دنبال کجا بود نمی دونم اما هرچی بود خودش و من حالی به حالی شدیم
از این برنامه های اینطوری و لاس زدنهای یواشکی و با ترس و لرز چندتا دیگه هم اتفاق افتاد تا اینکه یه روز که من و اون توی خونه تنها بودیم و همسر نیز سر کار بود ساسان اومد تو آشپزخونه که ببینه من دارم چکار می کنم . به هوای کمک هی کیرش رو می مالوند به پشتم یکی دو بار چیزی نگفتم تا اینکه اومدم از بالای کابینت چرخ گوشت رو بیارم پایین
چون دستم نمی رسید اون اومد که کمکم کنه واسه همین از پشت بهم چسبید و چرخ گوشت رو آوردیم پایین اما حالا کنار نمی رفت و همین طور از پشت باسنم رو گرفته بود با صدای بلند به حالت ناراحتی گفتم ساسان ؟!
جا خورد و رفت کنار بعدش گفت چرا داد می زنی ؟
بهش گفتم : یه خورده رعایت کن
گفت : فقط یو خورده ؟ پس بقیه اش رو رعایت نمی کنم
گفتم : آخرش این دست زدن ها و مالیدن های تو کار دست هر دوی ما می ده ، ازت خواهش می کنم رعایت این چیزها رو بکن
اما اون گوشش به این حرفها نبود . اومد نزدیکم و گفت : فقط یکبار !!! قول می دم دیگه کاری نداشته باشم فقط راحتم کنم خیلی تحت فشارم
این حرفهاش باعث شد قلبم تند تند بزنه و خجالت هم به چهره ام بشینه . بهش گفتم : خجالت بکش برو گم شو بی شعور اما دیگه دیر شده بود چون اونم فهمیده بود که من شهوتی اش شدم
گرفتم توی بغل و همین طور که سرش روی شونه هام بود کمرم رو ماساژ داد و بعد دستی توی موهام کشید می خواستم خودم رو از توی بغلش بکشم کنار اما محکم منو گرفته بود
بعد از ماساژ کمرم دستش رو برد سمت باسنم و از روی دامن پشتم رو مالید . من به ماساژ پشت و کمرم خیلی حساسام و وقتی همسرم می خواد باهام نزدیکی کنه از این کار خیلی لذت می برم
سرش رو از روی شونه هام بلند کنار و نگاه عاشقانه ای به چشمام انداخت و ازم لب گرفت
بعد زدمش کنار و گفتم : خوب بسه دیگه و رفتم سراغ ادامه آشپزی
چند دقیقه بعد دوباره برگشت و از پشت گرفتم توی بغل و اینار سینه هام رو توی دستش گرفت و مالید و همین طور که این کار رو می کرد ، گردنم رو بوسید . راستش خیلی شهوتی شدم و دیگه نمی تونستم تحمل کنم اما خجالت می کشیدم و می ترسیدم . ضربان قلبم بخوبی حس می شد . دستم رو گرفت و بردم توی پذیرایی روی مبل . لباسم رو زد بالا و سوتین رو هم همین طور و شروع کردم مکیدن سینه هام و زبون زدن لای اونا
با دستم دور کمرش حلقه زدم و صورتش رو آوردم سمت خودم و شروع کردم لب گرفتن بعد بلند شد و لخت شد منم دامنم رو در آوردم .
پاهام رو داد بالا و کشاله های رانم رو ماساژ داد خیلی کیف کردم و حسابی تحریک شده بودم اومد که کسم رو بخوره اما بهش گفتم نمی خواد فقط بکن داخل
شورتش رو در آورد و سر کیرش رو به ترشحات کسم مالید و یواش کردش تو منم پاهام رو از پشت دور باسنش حلقه کردم و در دخول بهش کمک می کردم و لذت می بردم
بعد برگشتم روی شکم و خوابیدم روی مبل و اون از پشت گذاشت توی کسم و با دستاش سینه هام رو گرفت
دیگه اوج شهوتم بود . سرم رو کج کردم و ازش خواستم لب بده نمی دونید چه حسی داشت
بعد بهش گفتم تو روی کمر بخواب تا من برم روی کیرش و همین کار رو کردم اما اونم می خواست در عقب و جلو کردن همراهی کنه که بهش گفتم تو فقط پاهات رو جفت کن و نکن من می خوام خودم بکنم
چند بار که روی کیرش بالا و پایین شدم ارضا شدم و دیگه مست و بیحال . هیچ حسی توی پاهام نبود و بیحال افتادم روی مبل و اون اومد و دوباره کیرش رو نهاد داخل بهش گفتم دیگه تمامش کن فقط ترا خدا نریزی داخل خواست بیاد بیارش بیرون که بعد از چند بار ضربه محکم که دلم ور آب کرد کیرش رو کشید بیرون و آبش رو ریخت روی شکمم
بعدم با شرتش آب کیرش رو روی شکمم پاک کرد و بلند شد منم که بیهوش و مست دلم می خواست ول بشم و بخوابم

نوشته: ؟


👍 12
👎 2
257160 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

332633
2012-08-31 05:47:16 +0430 +0430
NA

کس قشنگ زیبا بود. بازم بنویس…

0 ❤️

332636
2012-08-31 05:52:45 +0430 +0430

مخ گوزيده با جاش

0 ❤️

332637
2012-08-31 06:10:45 +0430 +0430
NA

خوشم امد
لهجت به جنوبى ها مىخوره! من بوشهرم پى ام بده آشنا بشىم

0 ❤️

332638
2012-08-31 08:18:06 +0430 +0430
NA

و دوباره کیرش رو نهاد داخل

عججججججججججججججججججججججججججب

0 ❤️

332639
2012-08-31 09:27:32 +0430 +0430
NA

عالي بود كاس من جاي اون بودم

0 ❤️

332640
2012-08-31 10:13:34 +0430 +0430
NA

غذا چی شد؟
درست کردی؟

0 ❤️

332641
2012-08-31 11:19:40 +0430 +0430
NA

از همون رفتارهات معلومه پسري ميدوني تو رو بايد چيكار كرد بايد ببرن به تگزاس انقدرت سياه پوستها تو كونت بزارن تا ديگه سيراغده بشي

0 ❤️

332642
2012-08-31 11:30:43 +0430 +0430
NA

|( |( |( |( |( :Sp :Sp J) کس شعر خالص بود بقول دوستمون برید داخله توالت فرنگی خودتونو قرق کنید

0 ❤️

332643
2012-08-31 11:32:05 +0430 +0430
NA

|( |( |( |( |( |( |( |( |( |( |(

0 ❤️

332644
2012-08-31 11:48:23 +0430 +0430
NA

داستان بی خودی بود ارزش خوندن نداشت

0 ❤️

332645
2012-08-31 13:05:22 +0430 +0430
NA

زرشک خیانت کاری رو رواج ندید

0 ❤️

332647
2012-08-31 13:40:48 +0430 +0430
NA

چه راحت از خیانت حرف میزنی.ایا بعدش عذاب وجدان نگرفتی

0 ❤️

332648
2012-08-31 13:53:50 +0430 +0430
NA

Akharesh chera lahje gerefti?
Vazeho jaleb nabud aziiz!

0 ❤️

332650
2012-08-31 15:29:31 +0430 +0430
NA

خائن! مسطراب!گوسفند!بزمجه!
کیر لرد ولدمورت تو کونت
(توضیح: لرد ولدمورت همون طور که میدونین ارباب تاریکی بود تو هری پاتر)
ایشالا بری تو کوچه دستغیب
(توضیح:یکی از مخوف ترین کوچه های دنیا در قزوین به نام دستغیب هست در این کوچه اگر وارد شویم و ساکن این کوچه نباشیم احساس می کنیم دست کسی در کون ما هست بدون این که شلوار ما پایی کشیده شود یا حضور کسی را احساس کنیم قربانی درد شدیدی را از کون حس میکند و عرض 30ثانیه سوراخ کون ما به اندازه یک توپ تنیس خاکی میشود در این حالت یا دیوانه میشویم یا کونی

0 ❤️

332651
2012-08-31 15:31:33 +0430 +0430
NA

بد نبود ولی ای کاش توش خیانت نداشت.

0 ❤️

332652
2012-08-31 16:45:59 +0430 +0430
NA

خیانت بود دیگه ننویس
صد بار گفتیم انگار داریم یاسین میخونیم به گوشتون
خیانت ننویس نفهم
چه با افتخارم توضیح میده!
اگه نمیخواستی خیانت کنی میزدی تو گوشیش و از جلوی چشمش میرفتی
دیگه نبینمت این طرفا

0 ❤️

332654
2012-09-01 07:41:28 +0430 +0430
NA

بابا خسته شدم از این داستانات چرا همش داستانای تو اپ میشن یعنی تو شهوانی نویسنده ی دیگه پیدا نمیشه ی بار تو داستانات دختر میشی ی بار پسر غیر منطقی ترین نوشته ها رو داری حالم از این سبک نوشته هات به هم میخوره تا حالا هرچی نوشتی جز مزخرف چیز دیگه ای نبوده در ضمن کسی مجبورت نکرده بنویسی نمیخواستم کامنت بذارم ولی بعد خوندن این همه داستان افتضاح که یکی از یکی بدتر بودن(منظورم داستانای شخص به ظاهر نویسنده ی این داستانه)مجبور شدم کامنت بذارم
در اخر بت میگم یا رو نوشته هات وقت بذار یا برا خودت بنویس اینجا نذارشون یا به عنوان بهترین راه حل دیگه ننویس

0 ❤️

332655
2012-09-01 08:50:46 +0430 +0430
NA

خانم ساغر میشه بفرمایید ابن سایت ارثیه پدریتونه که اینجور با تغیرحکم میکنید.اصلا مگه نه اینکه صدبار گفتید و کسی محل نگذاشت پس از همین بفهمید که این نوشته ها طرفدارای خودشون رو دارند.بزارین رک بهتون بگم که سکسی که به نوعی هیچ خیانتی توش نباشه عمل زناشویی بین زنو شوهره.و از نظر من که میدونم نظر بعضیهای دیگه هم هست سکس با چاشنی خیانت لذت بخش تره.

1 ❤️

332656
2012-09-01 21:22:33 +0430 +0430
NA

بابا چیکارش دارین؟داستانش هم خوب بود هم متفاوت.همه ی داستانا مثل هم شده،برای اونایی که می گن نباید از خیانت بنویسی من خوشم نیومد یا به سکس با محارم گیر میدن بعد کلی هم فحش به طرف میدن میگم:خوب موضوعشو بخون بعد بیا داستانو بخون

0 ❤️

332657
2012-09-01 22:10:36 +0430 +0430
NA

از دختر جماعت خوشم نمياد ولي با نظر فرنوش كلي خنديدم خيلي با حال بود.
داستانيوس تخميس
خيانتيوس(يوناني نظر دادم)

0 ❤️

332658
2012-09-02 03:19:37 +0430 +0430
NA

:~ :O :|
خیلی دلم می خواد بدونم که آیا خوشت میاد که همسرت هم بهت همین خیانت رو بکنه و با دختر عموت سکس داشته باشه؟
من یه چیز رو نمی فهمم. چرا ما آدما وقتی یه چیزی رو داریم قدرشو نمی دونیم و میریم سراغ یکی دیگه که چه بسا از اون قبلی کمتر و ناچیزتر باشه…؟ واقعا چراااااا…؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

332659
2012-09-02 04:45:13 +0430 +0430

من داستانو نخوندم ولي كامنت خيانت وديدم خواستم فقط بكم اقايون خانومهاي وفادار هركس واسه خودش دلايلي توجيح كننده براي كاري كه ميكنه داره شما جاي خداش حكم صادر نكنين
اكه ازداستان بدتون اومد نخونيين
اكه حكم خيانتي هست خداش هست وصادر ميكنه ومجازاتش ميكنه
خيلي وقته كه خودم ديكه داستاني نميخونم جراكه اينجا يعني توقسمت داستان يه سري جمع شدين به جاي اينكه از داستان ونحوه نكارش نويسنده ايراد بكيرين خودتونو خدا ميدونيد وكارو عمل طرف وقضاوت ميكنيد بياين نويسنده رو تشويق به نكارش درست داستان نويسي كنيد
اينجا فقط يه سري خاص مورد تشويق قرار ميكيرند
بقول قديمي ها
هركه باما همدم هست اوادم است
خيلي ها.هم كه خودشون شعور نويسندكي ندارن ميان نظرات اين واون و تاىيد ميكنن
درست كه بعضي ها مهملات ميبافند ولي ازراه درستش وارد بشين اينجا داستان نويسي نه قضاوت در مورد عمل ديكران

0 ❤️

332660
2012-09-02 05:05:08 +0430 +0430

فكر كردى ما نميفهميم تو همه اين كارارو كردى كه غذا درست نكنى !

0 ❤️

332661
2012-09-02 12:37:54 +0430 +0430
NA

ببخشید(ضربه محکم که دلم ور آب کرد )یعنی چی؟

0 ❤️

332662
2012-09-02 13:42:07 +0430 +0430
NA

کس شعر بود پسر بودی چاخان میکردی

0 ❤️

332664
2012-09-02 14:01:19 +0430 +0430

بابا طرف برادر مسلمان ازكشور همسايه از افغانستانه متوجه املا كلماتش نشدين خيلي تلاش كرد نشون نده

0 ❤️

332665
2012-09-02 14:01:44 +0430 +0430
NA

کيرش رو نهاد.از اينجا فهميدم ک اهل شوشتري باقله خوري.

0 ❤️

332666
2012-09-02 14:34:07 +0430 +0430
NA

to boro moshaere aval mishia
khob kosesher migi

0 ❤️

332667
2012-09-07 16:45:10 +0430 +0430
NA

SIK DIR SHO BABA

0 ❤️

332668
2012-11-11 13:14:56 +0330 +0330

تخماتیک بود دیگه ننویس . . . . . . . . . . . . . .
پسر هستی و داستانت هم موضوع خاصی نداشت. تخمی هم نوشته بودی. حال نکردم، دیگه ننویس.

0 ❤️

680432
2018-04-04 21:09:04 +0430 +0430

سکس بالا ترین لذت در تمام دنیاست و تمام انسانها از فقیر و غنی ازش لذت میبرن،ولی زنان و مردان خیانت کار از سگ کمتر هستن،به شوهرت خیانت کردی داستان هم میفرستی؟خایانت کار کثیف

0 ❤️

709934
2018-08-12 13:23:55 +0430 +0430

نوش جون هر دوتاتون گاییدنی باید گایید

0 ❤️