باسلام
دوستان این اولین داستان من هست وچیزی جزحقیقت محض نیست
اسم من امیر30ساله وچهارساله ازدواج کردم اسم شیدا و سنش الان26سالشه جقی هم نیستم پس لطفا اشتباه نظر ندید
داستان برمیگرده به 8سال قبل
البته ناگفته نماندقبل اولین رابطه جدی با شیدا شیطنت های زیادی داشتیم اما در حد بغل و دستمالی کردن
یک شب خونه خواهرم بودم و با شیدا تواتاقش نشسته بودیم و داشتیم دردودل میکردیم که شیدا ازخواستگاراش میگفت وازمخالفت های پدرش ومن میگفتم که نگران نباش اونی منتظرشی ی روز میادو هیچکس هم نمیتونه مخالف ازدواجتون بشه مطمأباش که هنوزقسمت نشده که بری خونه بخت همین جور سرگرم حرف زدن بودیم که خواهرم صدام زد وگفت جات روتواتاق بغلی باداداش شیدا که اسمش شهرام و11 سالش بودانداختم منم گفتم که فعلا دارم باشیدا درددل میکنیم و بعدش رفت باشوهرش تواتاق خوابشون بازم سرگرم حرف زدن شیدم که شیدا ازم پرسید که امیرتاحالا عاشق شدی گفتم راستشوبخوای اره ولی متاسفانه اونی که دل منوبرده اصلا نمیتونم باهاش ازدواج کنم بانگاهی متعجبانه پرسیدمگه متاهله باخنده جوابشو دادم کاش متاهل بود وده تابچه داشت گفت اذیتم نکن بگوببینم کیه من میشناسمش منم که شهوت همه وجودم روفراگرفته بود گفتم آره شیداجون توازمن بهترمیشناسیش گفت اسمش چیه گفتم اگه اسمش روبهت بگم قول میدی ناراحت نشی وبین خودمون بمونه ؟گفت آره به جون شهرام که میخوام دنیانباشه قول میدم ودلخورهم نمیشم گفتم اسمشونمیگم فقط میگم که بدجوری منوشیدای خودش کرده با یه اخم کوچولو گفت داری دیونم میکنی بامنظورنحرف زودباش اسمش روبگو گفتم نمیشه گفت فامیله؟گفتم آره گفت اول اسمش روبگو گفتم ش گفت خوشگله گفتم چشای من ازاون خوشگلترنمیبینه گفت اندامش چی روفرمه گفتم شکل خودته خندیدوگفت مثل من که پیدانمیشه گفتم نکته همینجاست گفت یعنی چی گفتم هیچی نفهمی به صلاح دوتامونه گفت اونجوری که بوش میادفکرکنم الان پیشت نشسته وداری باخودش دردودل میکنی
ی نگاه معصومانه بهش انداختم گفتم کاش خواهرزادم نبودی خندیدوگفت مگه چه اشکالی داره فکرکن دختردایتم گفتم اگه دخترداییم بودی که همین الان امونت نمیدادم گفت مثلأ چکارم میکردی گفتم ی گازازلبای خوشمزه ت میگرفتم با ی خنده شهوانی گفت وااای ترسیدم نکنه میخوای جرم بدی گفتم اگه فقط واسه5 دقیقه خواهرزادم نبودی جوری میکردمت که تا صبح ازدرد به خودت بپیچی باشهوت گفت 5دقیقه سهله اگه تاصبح هم جای دوست دخترت بودم بازم نمیتونستی دردم بیاری گفتم اگه راست میگی شلوارتودربیارببینیم چه بلالی سرت میاد گفت من کاری نمیکنم خودت هرکاری دلت میخوادبکن منم بدون هیچ مقدمه ای بغلش کردم لباموگذاشتم رولباش جوری مکیدم که داشت مثل ماربهم میپیچید دستاموگذاشتم روسینه هاش جوری میمالیدم که ازدردوشهوت ناله میکرد دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم محکم میمالید دستمو آوردم پایین شلواروشرتش رو تازانوش کشیدم پایین کیرمو گذاشتم لای پاش کنترلم روبدجورازدست داده بودم اونم اختیارش روازدست داده بود جوری خودش روتصلیمم کرد که انگار ی عمرمنتظرهمچین لحظه ای بوده آروم زیرگوشم گفت توروخدا هرکاری دوست داری باهام بکن دارم میمیرم فقط کسم رو جرنده منم به شکم خوابوندمش ی بالش گذاشتم زیرشکمش کس تپلش ازپشت مثل قارچ زدبیرون لباموگذاشتم روکسش دهنم پراب شدزبونموتوسوراخ کسش میچرخوندم داشت ناله میکرد امیررررم زودباش کیرتو بذارلای پاهام کسم داره آتیش میگیره منم شلوارموتازانوم کشیدم پایین درازکشیدم روش کیرمو گذاشتم لای پاهاش یکم عقب جلوکردم کیرم با آب کسش خیس خیس شد آروم زیرگوشش گفتم میخوام اون کون تپلتوجربدم بالحن شهوت آمیزی گفت قربون کیرت بشم تاته بکن توکونم کیرموگذاشتم روسوراخ کونش آروم فشاردادم سرش رفت توخودشوکشیدجلوگفت خیلی دردم میادگفتم عزیزم هنوز که نرفته یکم باهاش بازی کن بازبشه چندباری سرکیرموگذاشتم توسوراخ کونش تابازشد آروم آروم کردم توش تاته رفت شروع کردم به تلمبه زدن تا آبم اومدخالی کردم توسوراخش دستموگرفت گذاشت روکسش محکم میمالیدبه کسش میگفت قربون کیر گندت بشم اب کسم داره میادمیخوام بریزم رولبات منم درازکشیدم به پشت اومدرولبام نشست یکم ک کسشو لیس زدم ارضاشد بعدش رفت به دیوارتکیه دادوکسشو برام بازکرد وگفت کاش زن وشوهربودیم تاصبح کیرتومیکردی تو سوراخ کسم گفتم بزار ازدواج کنی هرروز میام ازکس وکون میکنمت گفت دوست دارم زن توبودم ولی حیف که توجامعه اسلامی زندگی میکنیم اون شب گذشت والان چهارساله ازدواج کردم و شیدا دو ساله ازدواج کرده و دیگه بینمون اتفاقی نیفتاد…واقعا نمتونم فراموش کنم که چه کاراشتباهی مرتکب شدم هر بار که با هم روبرو میشیم رومون نمیشه بهم نگاه کنیم
نوشته: امیر
هییی یعنی کی میخواد این اراجیف تموم شه
مگه کوس و کون کمه که به فکر محارم هستید داستان رو نخوندم فقط اومدم بگم کیر ترامپ تو کونت
دیس سوم زدم به خاطر اینکه جاکش اگه شیدای جنده ناله کرد اون خاهر کونیت صداشو نشنید بیاد با شوهرش کونت بزاره
همون جامعه عیراسلامیشم کسی با خواهرزادش ازدواج نمیکنه و البته سکس جز تو منحرف ذهنی
اونوقت وایسا ببینم از کی تا حالا کسی که دیوونه وار عاشق یه نفره فقط به کردنش فکر میکنه به این میشه گفت عشق خاک برسرت با این عشقت
نیستی و نابودی و عدم بهتر از بودن با همچین طرز تفکریه.جدی برو خودتو بکش.خیلی مریضی
بدجور سرت به کونت پنالتی میزنه یارو.
روی هرچی جقیه سفید کردی تو.
فهمیدیم لاشی هستی دیگه ننویس کیر کاهن معبدآمون تو کیونت پسرک اوبنه ای
حالا پيش خودت فك نكني كه يه كس باز قهاري
دختره خودش ميخواسته بده، توئه كون نشسته هم كرديش
الدنگ کثافت.ترامپ با کابینه اش تو کیونت.چقدر لجن زیاد شده.
یکی از سوالهایی که ذهن بشر رو مشغول کرده اینه که چجوری بدون هیچ ماده لیز کننده ای میکنین توی کون
آقا سر جدت بگو مام بدونیم ثواب داره بخدا
جامعه غیر اسلامی هم نمیتونین ازدواج کنی برادر.
مردم مسیحی با دخترعمو پسرعمو دختر خاله و … ازدواج نمیکنن چه برسه به خواهرزاده. درضمن تف به اون عشقتون.
دردودل میکردی بهش گفتی عاشقت شدم اونم گفت بیا منو بکن؟؟؟
ملت دوست دخترشون رو میبرن خونه خودشون رو جر میدن بکننش اونوقت تو خواهرزادت رو حین دردودل کردی؟؟؟؟
الهم اشف کل جقیا
خدایی با این بلغوریات سرانه مطالعه داره بالا میره دوست من کص شعر خوبی بود
فقط توایران سکس بامحارم کم داره که همه چیزمون تکمیل بشه
خواستم فوش بدم اما دوستان زحمتش روکشیده بودن لیاقت فوش هم نداری
هنوز ذهنم با داستان محارم و زن شوهردار نتونسته کنار بیاد . تا وسطاش خوندم بعدش حالم یه جوری شد نخوندم . اهل فحش دادن نیسم ولی در کل دوست نداشتم داستانتو . فقط میتونم در مورد قلمت نظر بدم . قلمت متوسط بود . عجله داشتی زود بری سر اصل مطلب . از جزئیات نگفتی زیاد . میتونستی بیشتر توصیف کنی . من تا وسطاش خوندم . بازم میگم من مخم کنار نمیاد با این موضوع بالاخره شاید بعضیا دوست داشته باشن. سلیقه ها متفاوته .
نه لایک نه دیس .
عجب دروغگویی من تا حالا فحش نداده بودم ولی خیلی بیشرفی پسره کونی پدرمادرش تو رو تو اتاق خواهرزادت تنها گذاشتن این یک دروغ ودرضمن خواهر زادتو میکردی صداش درنیومد کسی نشنید سوما گفتی عاشقتم اونم گفت بیا منو بکن
کاملا دروغ ونوشتن کلمات وانتخاب جملات هم افتضاح بود خواهش میکنم ننویس چون واقعا اسم نویسنده رو هم خراب کردی.
جانی جون کسی بیدار نشد؟
کص شر فقط کص شر