مجازی های حضوری

1400/11/20

چند سال قبل، چند اپ مد بود: ​چت یاهو و ​مسنجر: ​نیمباز . هر دو را نصب کرده بودم. همش تو یاهو و نیمباز بودم.
روزی توی چت یاهو، یه پسره به من پیام داد. من با ایدی دخترونه رفته بودم . فکر کرد دخترم . به قول امروزی خواست با من رل بزنه. آنزمان زید می گفتن به جای رل.
چند روزی باهاش تو یاهو بودم . رلش بودم. دلم میخواست بهش کون بدم. بچه کرج بود. تقریبا ۲۵ سالش بود .
یه روز ، بی اختیار شمارم بهش دادم . حشری بودم.
شب ساعت ۳ زنگ زد. من بیدار بودم . زود یواش بهش گفتم بذار بیام حیاط حرف بزنیم. خونه نمیشد صحبت کنم باهاش. رفتم داخل دستشویی که تو حیاط بود زنگ زدم .
تا شنید صدام پسر هست جا خورد. فکر می کرد دخترم. بهش گفتم پسرم. بهش گفتم میخوام بهت کون بدم . اونم قبول کرد . فردا صبح به یه بهانه از خونه زدم بیرون.
زنگ زدم اومد. دیدمش یه پسر سیاه پوست اما جذاب و لاغر. گفتم میخوام حال کنیم. باورش نمیشد. فکر کنم تا حالا سکس حضوری نداشته. ‌گفت کجا بریم؟. بهش گفتم بریم فلان حمام . می ترسید. گفتم نترس صاحب حموم دوستمه.
رفتیم. داخل حموم نمره، تا لخت شد دیدم چه بدن و کیر جذابی داره .‌خلاصه راحت بهش دادم و منو کرد. زود آبش اومد . ریخت داخل کونم .
بعدش داشتیم دوش می گرفتیم که در حمام زده شد. صاحب حموم گفت در باز کن. ترسیدم. در باز کردم اومد تو.
ما لخت بودیم. صاحب حموم گفت که منم حشری شدم وقتی دیدم پسر اوردی بکنه تو رو. گفتم خب خودت میدونی مفعولم و بارها منو کردی. گفت الان میخوام بکنمت. گفتم خب حموم به کی سپردی. گفت به پسرم . خلاصه اومد و یه سکس خوب باهام کرد. اینم آبش ریخت داخل کونم. زود لباس پوشید و رفت از نمره.
​پسره دوباره حشری شد. دوباره گفت ساک بزن. زدم و بعدش کرد منو . اینبار پدرم در اومد تا آبش بیاد. بعدش ریخت داخل کونم.
بعدش یه دوش گرفتیم و اومدیم بیرون . صاحب حموم پول ازمون نگرفت.
بعد اون روز ، دیگه شاید تعجب کنید چت یاهو و نیمباز را باهم و برای همیشه گذاشتم کنار .
تقریبا یه سال با این پسر سکس داشتم .
یه روز زنگ زد و گفت که رفتن فلان شهر . از کرج رفته بودن.
ناراحت بودم. خدا چه کنم؟. شهوت اذیتم می کرد.
رفتم یه یوسی بروزر نصب کردم . آنزمان ها مد بود.
داخل یوسی بروزر داشتم تبلیغ اپ ها رو نگاه می کردم : یه چت دیدم اسمش avacs live chat بود. نصب کردم . بلد هم نبودم.
داخل چت روم های اواکس ول می چرخیدم. بلاک میشدم مکرر . انتی فلود نمی ذاشت چت کنم . پی وی دادن بلد نبودم. بدبختی بود که نگو‌ .
ظهر یه پسر پی وی داد. گفت بچه آبادانه. گفت ۲۰ سالشه. منو دعوت کرد به چت روم خصوصیش. چند روزه کل آواکس را یادم داد.
شاید تعجب کنید: تو آواکس لایو چت هم با ایدی دخترونه رفته بودم. بدبخت فکر میکرد دختر کرجی دوستش شده.
خلاصه یه روز بهش گفتم: عزیزم اگه یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟. گفت نه عشقم بگو. گفتم من پسرم. تعجب کرد . بعدش گفت اشکال نداره، فقط عین دختر تک پر من بمان. گفتم همون مد نظر منه.
تو آواکس هم، چت روم سکس چندتا معروف بود. چت روم های غیر سکس هم که پر بود . چت رومها هم بر اساس امتیاز بودند . امتیاز هم نتیجه تعداد پیامهای داخل چت روم، ضمنا نتیجه دادن امتیاز شارژی با پورس بود. پورس اسم پول آواکس بود، چیزی مثل بیت کوین.
من به این پسر گفتم عشقم چت روم عمومی بساز و معروف بشیم.
تو آواکس، چت رومها فروش هم میرفتند. فروش اکانت و چت روم و پورس مرسوم بود.
قبول نکرد این دوستم که چت روم بسازه. من فکری به ذهنم رسید: با اکانت دیگه یه چت روم بسازم. عشق چت روم عمومی داشتم.
نصف شب ساعت ۴، یه چت روم ساختم و این پسر را اد کردم . البته با یک ایدی دخترونه دیگر. منو نشناخت.
داخل چت روم که ساختم یه پسر اهوازی اومد و کلید کرد که عشقش بشم .‌ مجبور شدم قبول کردم . داخل چت روم، میشد یکی رو مالک و مدیر ( ادمین و مودراتور) روم قرار بدیم. پسر اهوازی شد مالک چت روم من. این دوستم هم که در اکانت دیگر عشقش بودم اونم مدیر چت روم بود، اما مالک ( اونر) نبود.
من دو عشق همزمان در دو اکانت جداگانه داشتم.
چند ماه گذشت تا اینکه این پسر آبادانی ( دوست اولم) گفت که چرا تا این اکانتت خاموش میشه ، بلافاصله یه اکانت دیگه روشن میشه ؟. شک کرده بود که دوتا اکانت هم خودم باشم که یکی افلاین میشم و اون دیگری انلاین میشم. ‌
گیر کردم . نتونستم قانعش کنم . مجبور شدم اون اکانت دومیم، با وجود علاقه ام به چت روم عمومی، مدتی افلاین موندم.
یک شب تازه رفته بودم داخل چت روم عمومی اکانت دومیم، هردوی اینها اومدند پی ویم: یعنی هم پسر اهوازی و هم پسر آبادانی. رگبار پی وی .
خلاصه مجبور شدم بهشون حقیقت رو گفتم. اینها هم استانی ، و هردو دوست قدیمی بودند و من خبر نداشتم.
بهم یه شرط گذاشتند که به هر دوشون کون بدم. قبول کردم .
یه چند ماهی گذشت و یه هو گوشیم زنگ خورد. دوتاشون با اتوبوس داشتند میومدند تهران .
گفتم شما برید تهران پیاده شدید میام پیشتون.
صبح زود آماده شدم و رفتم تهران . توی افسریه قرار گذاشته بودیم . افسریه تهران. اونجا دوستم مغازه داشت جا داشت. چندبار منو تو مغازش کرده بود.
رفتم و دیدم دو پسر سفید پوست. هردو عرب زبان. کمی لاغر. ‌اما حشری. شهوت ازشون می بارید.
باهاشون رفتم مغازه دوستم تو افسریه . دوستم گفت مغازه تا ۸ شب کار داره، نمیشه تعطیل کنه.
ما موندیم و خیابانهای تهران. رفتیم یه پارک پیدا کردیم و نشستیم.
یه هو یکی از این پسرا گفت که عمش میدان خراسان تهرانه.
باهاشون رفتم .
در زدیم . پسرعمش اومد و رفتیم داخل. ترس برم داشت. خونه غریبه. از شانس ما خونه مکان بود، و پدر و مادرش رفته بودند فکر کنم مشهد زیارت .
اون قدر این پسرا حشری بودن، تا رسیدم شروع کردن به لب گرفتن و بغل کردن .‌ پسر عمشونم همین طور.
بهشون گفتم: یکی یکی بکنید .
خلاصه یکی یکی رفتم و تو اتاق خواب منو کردن. کیرهای عربی خفن. چه حالی داد خدا میدونه.
ناهار هم اگر چه دیر شده بود اونجا خوردم. گفتم میخوام برم. التماس کردن که نرو. ما به خاطر تو اومدیم.
به خونواده شون الکی گفته بودند که تهران کار پیدا کردن. به اسم کار اومده بودن تهران.
گفتم کار چی میشه؟. گفتن یه چیزی میگیم و خونواده با ما‌ .
یه خرده صحبت کردیم و تخمه خوردیم.
شب‌ که شد بدون خوردن شام چراغ ها رو خاموش کردن و افتادن به جونم. اگر چه یکی یکی، اما پیش هم و نوبتی. تا صبح پدرم در اومد. تلمبه بود و تلمبه بود و تلمبه.
صبح رفتم حموم خونه شون و خودم شستم، و خدا حافظی کردیم . و اومدم خونه.
رسیدم خونه تا عصر خوابیدم .
ساعت تقریبا ۶ عصر بود که خواستم برم آواکس دیدم بلاک شده ام. وای خدا چی شده.
بعدها فهمیدم که این دو پسر، از سوپر مدیران آواکس بودن و منو کردن و بعدش بلاکم کردن تو آواکس .
خیلی ناراحت بودم. وابسته آواکس بودم. هوس آواکس ولم نکرد.
چند روز بعد، رفتم و یه گوشی خریدم و دوباره اینبار با ایدی پسر رفتم آواکس. اما دیگه نه چت روم عمومی ساختم. و نه پی وی کسی جواب دادم ، و نه عشق کسی شدم. فقط سرگرمی. ول بودم داخل چت رومهای سکس و غیر سکس.
تا اینکه یه روزی یه نفر داخل آواکس، منو دعوت کرد به چت روم خصوصیش، و ایمو و تلگرام یادم داد.
شاید باور نکنید شنیده بودم تلگرام هست، اما نصب نکرده بودم. می ترسیدم ازش. خخخ.
اونروز آواکس بوسیدم و گذاشتم کنار .
گاها یه دور چند دقیقه ای توش چرخ میزدم و بعدش آواکس لغو نصب میزدم .
با اون پسر که تلگرام و ایمو یادم داد، تقریبا نزدیک ۴۰ بار سکس داشتم. بچه کرج بود.
چند سالیست ازش خبر ندارم . اما خاطرات سکسیمون باهم آرامشم میده.
الان هم چند ساله که رنگ آواکس ندیدم .
نکته جالبتر اینکه داستان های با فرمتهای : html , pdf, مخصوصا Txt : همش داخل چت رومهای سکس و غیر سکس آواکس فایل منتشر میکردن که بعدها فهمیدم داستان های سایت شهوانی هستند .
چه لذت میبردیم من و بقیه کاربران از این داستانهای سکسی. هر کی از راه میرسید می گفت داستان جدید چی داری؟. یادش به خیر.
دوستان نظر بدید اما خاطره جعلی نبود که گفتم، بلکه عین واقعیت بود .

نوشته: سالار


👍 4
👎 4
14501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

858186
2022-02-09 01:52:08 +0330 +0330

سالار خدايي فقط تو داستان گي مي نويسيااااا… بيا كوني و زير خواب مام بشو ديگه راه دوري نمي ره

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها