سلام من رویا هستم متولد ۷۸/۴/۱۵ حدود ۴ ساله ازدواج کردم قدم ۱۶۸ و وزنمم ۶۹ هستش یه دختر توپر و سفید پوست هستم نمیخوام تعریف کنم اما دختر خوشکل و خوش پوشی هستم و به ظاهر و پوششم خیلی اهمیت میدم …خودم اهل قم هستم ولی چون شوهرم مشهدی بود اومدیم مشهد.
قبل همه چی میخوام بهتون بگم این یه داستان نیست و اتفاقی هست که ناخواسته برام افتاده پس خواهش میکنم سعی کنین قضاوتم نکنین .
شوهرم رامین از یه خانواده ی تقریبا مذهبی هستش که پدر و مادرش همیشه نذر و دعا و این برنامه هارو دارن البته نظر شخصیه من اینه که باطن انسان باید پاک باشه …
شغل رامین کارای ساختمونی هستش و کارشم تقریبا سخته چون بیشتر اوقات خسته و کسله.
برای همین ما شاید در ماه یک بار یا نهایت دو بار سکس داشته باشیم البته رامین تو رابطه هم خیلی ضعیفه ولی من هیچ وقت گلایه ای از این موضوع نداشتم اما از سردی و بی خیالیش همیشه تو خودم بودم .
همیشه این حس ارضا نشدن و داشتم و واقعا دلم میخاست رامین یه بارم که شده بتونه من و از لحاظ سکس سیرم کنه اما متاسفانه زود انزالی شدید داشت و نمیتونست طفلک بگزریم .
من یه دوستی دارم اسمش مرضیه هست اونم متاهله ولی خب شخصیتش با من فرق میکنه خصوصا که با اونکه متاهله خیلی راحت تو فضای مجازی با غریبه ها حرف میزنه دوست میشه و قرارهای کافه و بیرون و تفریح میزاره
همیشه اصرار میکنه که منم مثل اون ازاد زندگی کنم و هرکاری دلم میخاد انجام بدم .
اما راستش یکی دوبار که باهاش رفتم بیرون میبینم خیلی راحت سوار ماشین غریبه ها میشه و میره دور دور و کافه و حتی میرن ویلا …ولی همون یکی دوبار ترس ورم داشت و واقعا نمیتونم اونجوری باشم .
مخصوصا که شوهرشم نمیدونست و همیشه در غیبت شوهرش اینکارارو انجام میداد…
راستش همه چی از اونجا شروع شد که یه مدت کلا با رامین رابطه ای نداشتیم و من درونم اشوب بود
حتی تو اون مدت بخاطر اینکه یه وقت شهوت کورم نکنه و اشتباهی نکنم تو حموم زیر دوش با خودم ور میرفتم تا اون شعله ی شهوتم کمتر بشه .
اما کم که نمیشد هیچ بیشتر از قبل شعله ور شده بود به قدری که کم کم وارد سایت های پورن میشدم و فیلم نگاه میکردم.
یه روز خیلی اتفاقی وارد سایت شهوانی شدم و بدون اینکه متوجه بشم چند ساعت و داستان خونده بودم و حسابی حشری شده بودم اونقدری که دلم میخاست پاشم برم بیرون و سوار ماشین یه غریبه بشم
اما با هر سختی بود جلوی خودم و میگرفتم .
چند روز از داستان خوندم میگذشت و دیگه دلم نمیخاست برم تو شهوانی چون حس میکردم اون داستان ها حسابی روم تاثیر گذاشته و فکر و ذهنم و درگیر سکس کرده اونم سکس و رابطه های عجیب و فانتزی .
دوستم تماس گرفته بود و داشتیم باهم صحبت میکردیم مثل همیشه داشت از دوس پسراش و تفریحاتش میگفت که متوجه یه پیام تو دایرکت شهوانیم شدم در حالی که داشتم صحبت میکردم بازش کردم .
یه اقایی پیام داده بود :
سلام خانم محترم سیاوش هستم ببخشید مزاحمتون شدم اگه انلاین هستین میتونم کمی باهاتون صحبت کنم ؟
توجه ای نکردم و جوابش و ندادم که دیدم دوباره پیام فرستاد :
من رئیس یه شرکت بازرگانی هستم اسم و رسمی دارم ادم بی شخصیت و بیشعوری نیستم
فقط امروز روز بدی داشتم و خیلی حالم گرفته بود گفتم شاید بهتر باشه با یه نفر صحبت کنم
وقتی این پیام و خوندم نمیدونم چرا باورش کردم
و جواب پیامش و دادم
سلام ممنونم
بفرمایید چه کمکی ازم ساختست؟
لطف کردین که جواب دادین بسیار خوشحال شدم
همینجور سر صحبت باز شد و از کارش و زندگیش گفت : تو حرفاش و صحبت هاش حس کردم خیلی ادم باشخصیت و تحصیل کرده هستش …
راستش هرچی بیشتر حرف میزدیم بیشتر باهاش همدم میشدم جوری حرف میزد باهام انگار درکم میکرد انگار کامل من و میفهمید و بهم حق میداد
بعد تقریبا یک ماه چت کردن تو سایت شهوانی کامل بهش اعتماد کرده بودم و همونجورم که تو حرفاش میگفت دنبال رابطه و سکس نیست
و نیاز به یه هم صحبت داره
وقتی به سردی و بی توجه ای رامین نگاه میکردم
بیشتر با سیاوش گرم صحبت میشدم
با دوستم مرضیه در میون گذاشتم اونم بهم گفت
چه عیبی داره در حد یه هم صحبته دیگه راحت باش
خلاصه یه روز سیاوش خیلی اصرار کرد که همدیگرو بیرون ببینیم اولش قبول نکردم ولی چون تو این مدت شناخته بودمش و میدونستم ادم خوبیه قبول کردم تو فضای باز همدیگرو ببینیم
سه شنبه بود و برای اخر هفته پنج شنبه قرار گذاشتیم ساعت ۲ بعد از ظهر
با اونکه تردید داشتم ولی بلاخره پنج شنبه رسید و دیگه کم کم باید میرفتم
رفتم حسابی اماده شدم دوس داشتم یه خانم تمیز و مرتب به نظر بیام
یه مانتوی مشکی بلند داشتم پوشیدم با یه تیشرت و یه شلوار جین ابی کمرنگ و یه شال مشکی سرم کردم و راه افتادم سر قرار …
سمت خیام مشهد قرار گذاشتم سر قرار رسیدم یه ماشین شاسی بلند مشکی بود برام چراغ زد و رفتم و سوار شدم …
وقتی دیدمش کمی جا خوردم اونجوری که تو عکس نشون میداد نبود و کمی سنش بالاتر بود
اما اخلاق و شخصیتش همونجور محترمانه و موادب بود .
سلام خانم زیبا خیلی خوش اومدی
مرسی ممنونم خوبین شما
به لطف شما بله عالی هستم
ببخشید دستم و دراز نکردم برا عرض ادب گفتم یه وقت مواذب نباشین
ممنونم
خب کجا بریم رویا خانم
نمیدونم یه پارک خلوتی که خدای نکرده یه وقت برام بد نشه کسی نبینه
نگران نباشین بریم سمت باغ وکیل اباد خوبه ؟
باشه ایرادی نداره
راه افتادیم یه چند دیقه ای که گذشت گوشیش زنگ خورد
الو جانم …
خب …
عه صب کن ببینم
ای بابا اصلا حواسم پرت بود
باشه بزارش العان میام دنبالش شرکت
قطع کردش گفتم چیزی شده مزاحم کارتون شدم امروز ؟
ن ن راستش یه دو سه تا چک و مدارک بود که باید با خودم میاوردم از بس تو فکر قرار با شما بودم
تو شرکت روی میز جا گذاشتم
ایرادی نداره بریم شرکت برشون دارم
وقتی اسم شرکت اومد خب راستش جا نخوردم گفتم ن ایرادی نداره برین
رفت سمت شرکتش داخل سید رضی شدیم دقیق یادم نیست سید رضی چند بود ولی خب تو ذهنم تصویر اون کوچه و شرکت هست .
جلو یه ساختمونی اداری پارک کرد گفتم من بمونم تو ماشین ؟
گفت اگه ایرادی نداره بیاین داخل شرکت چون اینجا محل کارمه یه وقت همکارام نبینن ممنون
بدون هیچ فکری کاملا اعتماد کرده بودم باهاش رفتم داخل ساختمون اداری
طبقه ی دوم بود در و زد و وارد ساختمون شدیم دیدم یه دفتر اداری هست کمی خیالم راحت شد یه اقایی هم بودن سلام کرد باهام اون وسط یه دست مبل انتظار بود نشستم رو همونا رفت داخل یه اتاق دیگه تا مدارکاشو برداره …بعد چند دیقه اون اقارو صدا زد تو اتاقش یه دیقه ای باهم بودن تو اتاق و اون اقا اومد بیرون و رفت سمت میز کارش و وسایلش و گرفت و رفت بیرون از دفتر …
دیدم که سیاوش اومد و رفت سمت درب دفتر و با کلید قفلش کرد
دیگه ترس ورم داشته بود
چیکار میکنین اقا سیاوش مگه نباید بریم ؟
اومد سمت من رو مبل نشست کنارم و گفت خب رویا خانم تنها شدیم …
تمام وجودم میلرزید تازه متوجه شده بودم چه اشتباه بزرگی کردم
بهم چسبید و دستش و انداخت دور گردنم هولش میدادم و التماسش میکردم که ولم کنه
اما خیلی ازم درشتر و زورش بیشتر بود
منو رو مبل خابوند و افتاد روم التماسش میکردم که ولم کنه گریم گرفته بود
دستش و گذاشت روی گلوم و گفت به نفعته کنار بیای باهام چون مجبور میشم کاری کنم که خودم نمیخام چیزی از توام کم نمیشه که شوهرتم بهت نمیرسه نیاز داری به دادن
گفتم ترو خدا ترو امام رضا ولم کن برم بخدا من اهلش نیستم
هرچی التماسش کردم فایده نداشت
گفت اگه صدام در بیاد همینجا خفم میکنه
دوس ندارم جزئیات اون لحظه رو بگم فقط اینکه
یه دستش رو گلوم بود و با اون دستش دکمه های مانتوم و باز کرد و تیشرتم و داد بالا و سوتینم و زد کنار و شروع کرد به ازار دادنم یکم که گذشت برم گردوند
دیگه انقدر ترسیده بودم که تسلیم شده بودم
حتی یه زره حس لذت نداشتم فقط خدا خدا میکردم زودتر تموم بشه و از اونجا برم بیرون
برم گردوند و مدام تهدیدم میکرد که صدام در نیاد
شلوارم و به زور از پام کشید و شورتم و زد کنار
و همونجا حالت خوابیده افتاد روم و هرومزاده عوضی بهم تجاوز کرد خیلی وحشتناک بود
اون لحظه دلم میخواست بمیرم اصلا هیچ لذتی جز وحشت و ترس نداشتم
کارش که تموم شد لباسام و پوشیدم و اومدم جلو درب و بهش گفتم ترو خدا باز کن برم به هیچکس چیزی نمیگم قسم میخورم
گفت ن خودم میرسونمت
دستم و گرفته بود محکم از طرفی هم از ترس ابروم صدام در نمیومد
درب و قفل کرد و راه افتادیم سمت ماشینش و سوار شدیم و راه افتاد سمت مسیر برگشت
به قدری تو شوک و ترس بودم که هیچی یادم نبود که بخام پلاک ماشینش و بردارم یا ازش عکس بگیرم
وقتی رسیدم درب ماشین و باز نکرد و گفت به کسی چیزی نگو وگرنه میام ابروت و میبرم جلو شوهرت و فامیلت
در ماشین که باز شد سریع اومدم بیرون اونم گازش و گرفت و رفت تمام بدنم داشت میلرزید گریم گرفته بود یه ماشین دربست گرفتم و اومدم خونه
رفتم دوش گرفتم و سریع پیام ها و اون اکانت شهوانی که باهاش اشنا شده بودم و حذف کردم حتی سیم کارتمم شکستم
از اون روز افسردگی شدید گرفتم و خیلی از نظر روحی شکست خوردم هر مردی میاد سمتم حس میکنم میخاد بهم تجاوز کنه و همش نگرانم
هرجا میرم با اسنپ و تاکسی میترسم
چند باری خواستم برم شکایت کنم اما اشتباهات زیادی کردم که اکانتش و پیام هاش و تماس هاش و حذف کردم
هرچند اون محله و اون دفتر تو ذهنم هست
اما ترس از ابروم دارم و نمیدونم چیکار کنم
دیگه بعد اون به هیچ مردی نتونستم اعتماد کنم اون ادم نامرد و بی وجدان میدونم که تو شهوانی هست هنوزم حتی شاید این داستانم و بخونه
واقعا نمیدونم چیکار کنم خیلی داغون شدم و باید یه جایی حرفام و خالی میکردم برا همون اینجا براتون نوشتم …
فقط پشیمونم از کارم از اعتماد بیجا …خواهش میکنم به هرکسی اعتماد نکنین واقعا حتی یه درصدم فکرش و نمیکردم که همچین موجود پست و بی وجدانی باشه به قدری نقشش و خوب بازی میکرد که راحت گول حرفاش و خوردم
میخوام ازتون بپرسم اگه شما جای من بودین چیکار میکردین العان ؟
…
نوشته: Roya
ببین دوست عزیز اینکه شما قربانی شدی تو این قضیه کاملا واضحه
ولی دوستان دقت کنن وقتی یه نویسنده ای میاد فانتزیای عجیب غریبشو مینویسه و اسرار داره که واقعیه دو تا جوون کسخل عین این باورشون میشه ناخودآگاهشون درگیر میشه و ادامه ماجرا
حالا بگین به نویسنده ها فحش ندین
مثلا یکیش همین کامنت اول!! تو پروفایلش نوشته از کاناداست! الانم ادعا میکنه دکتره و باید از منشیش وقت بگیرین! بعدشم از سرایدار ساختمون ویزا بگیرید! از نظافتچی هم بلیط هواپیما! که برید کانادا معانیتون کنه! تازه طرف تمایلات زنپوشی هم داره! از همین کامنت اول شما کل داستان دستگیرت میشه!
میخوام ازتون بپرسم اگه شما جای من بودین چیکار میکردین العان ؟
همین جمله، ثابت میکنه نویسنده پسره!
فانتزی خفت شدن توی شرکت رو داری؟
تمام ماشینهای اسنپ و تاکسی حوالهت بادا ابله الدنگ متوهّم!
رویا خانم سلام خوبید اگر امکان داره تو خصوصی به من پیام بده من مشاورم کمکت میکنم جای هیچ نگرانی نیس
اینکه واقعا یه ادم باید خیلی پست کثیف و لجن باشه که بخواد یه ضعیفتر از خودش رو با زور و اجبار و تهدید بر خلاف خواسته اون بهش تجاوز کنه یعنی این کار فکر میکنم تو حیوانات قفل باشه واقعا تاسف اوره … اما دلیل این نمیشه که شما بیگناهی تو این اتفاق ،عزیز من یک خانوم متاهل شوهردار که دوست نداره همچین بلایی سرش بیاد نباید به هیچ عنوان وراد رابطه با یک مرد غریبه بشه حتی چت و صحبت چه برسه به قرار بیرون و رفتن تو مکان اون شخص و …و وقتی همچین کاری کردی از دید اون مرد تو یه زن خیانتکاری که به هر دلیلی داری به شوهرت خیانت میکنی و معلومه دیگه اون لحظه به التماس. و خواهشت اهمیت نمیدن .این که گذشت سعی کن از این تجربه تلخ درس عبرت بگیری و سعی کن بچسبی به زندگیت و شوهرت و به این فکر کن درسته تجربه تلخ و بدی بود ولی میتونست بدتر از اون هم اتفاق بیفته پس بچسب به زندگیت و خرابش نکن
اگه کسی قصد کمک و مشاوره بهت داره میتونه همین جا حرفش رو بزنه و لزومی نداره پیوی خصوصی پیشنهاد بده اگه دوست نداری دوباره همچین بلایی سرت بیاد بیخیال اینجور کمک ها و مشاورها شو . بچسب به زندگیت
اشتباه کردم بیشتر نکردمت باید یه طوری میکردمت که تخم نکنی دیگه گوشیت دستت بگیری ضعیفه😂
نمیدونم چی بگم دقیقا
نصیحت که اهلش نیستم
ایراد هم راستش ب من ربطی نداره بیام و ب فحش ببندم و بگم چرا اینکارو کردی یا اصلا این ماجرا واقعی هست یا نیست،
الان طرف مخاطب من تمام خانم ها هستند
اگر شما نبودید و کار درست رو انجام میدادید این جور بی شرف ها کمتر بودن، کاری که شده از طرفی ممکنه دوباره برگرده و اخاذی کنه از طرفی شاید بیمار باشه و یواشکی ب همسر پدر فامیل … بگه اون وقت گناه تو نابخشودنی میشه چون پنهان کاری هم کردی حالا که اینکارو کردیم خیلی جدی و بدون ترس ماجرا را با یکی از نزدیکان لااقل در جریان بزاریم
تو باید پدر اینو در میوردی، اصلا تو که اینجور میگی لااقل اسم اکانت ش رو اینجا میزاشتی!!! یا عجیب هست پاک کردن مدارک و اون چکها!!! تناقض داره گفته های شما با هم خیلی.
کص نگو. یعنی نمیتونستی یه کم داد و بیداد کنی که همکاراش بفهمند؟ پس دو شق مفروضه:
یا خودت هم کرم. اشتی و پا دادی و وسطهاش بیخیال شدی که یا بد میکردتت یا کیرش نقلی بوده یا زود ابش اومده یا بو ععن میداده.
حالت دوم که محتملتره اینه که یه پسر جقوی کونده هستی که ته ارزهات خفت و لاشی شدن تو دفتر بیل گیتسه.
اومدی شهوانی داستان بخونی اول اکانت ساختی بد اومدی من چندین سال اینجام 6ماه نیست اکانت ساختم کرم از خودت بوده
آقا ول کنید این چرندیات ، یکی میگه دروغ یکی میگه دکترم یکی میگه چک چکار کردی ، جاکش اون کی گفت چک داد دستم ، گفت به بهانه چک من برد و دربان محترم رو هم پروند و رفت حالا اون دختر تنها و هزار ترس و … یکطرف. باید در شرایط بود و قضاوت کرد و سادگی کرده ، حماقت کرده ولی یک کصمغز دیگه میگه امثال تو اینا رو شیر کردین نگفت امثال این حرومزاده ها یه بدبخت ساده رو ازش سو استفاده کردن.
همینایی که میان داستانهای بیغیرتی کاکولدی مثل مژگانی مینویسند امثال اینا هستن اینکاره که داستان سرو ته نداره و میگن من امام زاده بودم بعد یکشبه زنم گفت میدم خودم گفتم باید بدی تا حال کنی ،
یه دختر ساده و ناشی حماقت میکنه .
حالا کاری که شده ، فراموشی ، مشورت ، روانشناس و زندگی ادامه داره .
با کمک به دوستم کمی از ته توی طرفم در بیار یه موقع سوژه نشی اونم با مشورت باز و …
واقعا متاسفم برای یه عده که ذهنشون اینقدر مریضه و اینقدر تو زندگیشون دروغ گفتن که نمیتونن حقیقت و دروغ و از هم تشخیص بدن …
واقعا اشتباه بزرگی کردم که اینجا با شما در میون گذاشتم
Roya_ziba
اولا مهم نیست که اون سیم کارتو شکستی تمام اس ام اس هم و تاریخچه تماس تلفنی ذخیره شده تو سرور همراه اول یا ایرانسل یه استعلام میکنن همش در میاد! دوم پلیس میپرسه محل کارش چه شکلی بود توضیح میدی فیلم دوربین های اون کافه هم هست! یعنی اولش انکار میکنه تورو میشناسه بعد که دروغش در بیاد به گوه خوردن میوفته و برای اینکه حکم اعدام بهش ندن شرکتشو میزنه به نامت! اگر از سمت شوهرت نگرانی بحثش سواست ولی اگر نگرانی از اون بابت نداری شکایت کن مادرشو بگا! شوهره هم خواست طلاقت بده مهریتو میگیری! از دو طرف پولدار میشی!
یه عده میگن چرا جواب پیام دادی چرا رفتی سر قرار فقط تو دین شما یه صحبت و یه قرار دوستانه گناهه و اشتباه …چرا یه زن نتونه با یه اقا همصحبت بشه این ذهن مریض توست که اینکارو اشتباه و گناه میدونه
هرچند که دیگه هرگز نمیتونم به هیچ مردی اعتماد کنم
جواب آخرین کامنتت اینه! اول اینکه این کار درستی نیست خودتم میدونی درست نیست! برای همین از شوهرت پنهانش کردی! حالا چرا درست نیست؟ چون مردها میدونن که حوصله غرغر زن خودشون و مادر خودشونم ندارن! پس چرا باید یه زن غریبه رو بیارن تو زندگیشون که به کسناله های اونم گوش بدن؟ عزیز جان اون مادرجنده دنبال حرف زدن نبوده میخواسته مخ بزنه بکنه! اگر تو یه جنده حشری بودی با پای خودت میرفتی که هیچ! اگر نبودی با کلک بکشونتت جای خلوت بکنتت!! اولو آخر از همون ثانیه اول که به همه ایدی های شهوانی پیام داده برای این بوده که یکیو پیدا کنه بکنه! اونایی که میگن چرا رفتی سرقرار کسایین که میدونن اینا همش بهونس! چرا یه زن شوهردار نتونه دوست مذکر داشته باشه؟ چون اون دوست منتظر فرصته که بکنتش! دقت کن کسایی که کامنت گذاشتن رو نمیخواد بکنه هدفش شما بودی پس اینا دارن برای شما میگن! منطقیش اینه مادر قحبه تو مدیر شرکتی؟؟ نیاز به حرف زدن داری؟ برو پیش روانشناس! پولش که برات مساله ای نیست آقای مدیر! حالا هم شما اگر بخوای میتونی بفرستش بالای دار! خودشو خونوادش مثل سگ میان به پات میوفتن برای التماس. فقط سوال اینه تصمیمت چقدر جدیه!!
متاسفم،ولی بهتره کنار بیای تا بیشتر از این اذیت نشی😢😔
هرچند حرفم درست نیست ولی بایک مردی که جنم داره اشنا شو وبهش بگو اگه دفتر اون کسکش را اتیش زدی باهات سکس میکنم بعد که اتیش زد ولش کن تا پاره بشه چون تو این زمونه باید گرگ باشی
ببین من خودم سرهنگ بازنشسته آگاهی هستم
ولی حیف که خیلی دورم مگر نه میتونستم بکنمت البته کمک
تمام کسایی که بهت پیشنهاد بدن میخوان بکننت کمک مواظب باش برا بار دوم به گا نری
اتفاقی افتاده نمیشه کاری کرد انسان جایز الخطاست و تجاوز یکی از بیشرمانه ترین کاری که یک آدم میتونه در حق یک آدم دیگه انجام بده بهترین راه این که بری پیش مشاور خانوم تا راحت بتونی حرف تو بزنی یا اگر میتونی خودت با این اشتباهت کنار بیا فقط یادت باشه یک بار اشتباه کنی میشه خطا بار دوم میشه حماقت بار سوم میشه عادت الان خودت انتخاب کن
واقعأ متأسفم ازاینکه همچین مردهای کثیفی پیدا میشن. راستش من یه مردم ونمیتونم خودمو جای یه زن بزارم ولی بنظرم خیلی سادگی کردی دراولین برخورد باید بیشتر حواست روجمع میکردی
ببین تو چه آدمی هستی که بعد اون اتفاقی که برات افتاده (راست و دروغش با خودت) توبه نکردی و دوباره اومدی سایت شهوانی عضو شدی😂
احتمالا دلت دوباره یه تجاوز اون مدلی میخواد
اووف جنده حقت بود به کبر رسومات اوکی تو جنده شدی
عزیز جان از یکو نیم میلیون کاربر شهوانی دو میلیون و نیمش پزشکان متخصصند که مدیران شرکت کارخانه و صاحبان ثروت های میلیاردی هستند! سایز همگی بالای 45 سانت است و معمولا در وصیتنامه هایشان کیرشان را بعد از مرگ به ارتش اهدا میکنند تا روی تانکها نصب شود!! الاغی که باور کنه مدیران موفق و ثروتمند تو خصوصی ایدی دخترای اینجا که اکثرا پسرن له له میزنن که کسی بهشون محل سگ بزاره بدتر از اینا حقشه!!