مربی بیلیارد (۲)

1402/04/02

...قسمت قبل

لب هام رو گذاشتم رو لب های زیبا دستم از پشت رو کمرش بود،کشیدمش سمت خودم داغی بدنش رو حس میکردم همزمان که غرق لب گرفتن بودیم با دستم باسن خوش فرمشو ماساژ میدادم، یهو یه چیزی یادم افتاد،دوربین های مغازه،اونا رو باید خاموش میکردم،باشگاه بیلیارد یه جوری که باید تقریبا روی هر میز یه دوربین باشه واسه وقتایی مشتری به ضربه حریف اعتراض داره و هم یه وقت کسی شار بیلیاردی کش نره ، یه لحظه از زیبا جدا شدم گفتم عشقم یه دقیقه بهم وقت بده، رفتم سمت میز مدیریت و دوربین هارو خاموش کردم، وحیدم با مهسا مشغول بودن ، اونام کامل لخت شده بودن فقط یکی یه شرت پاشون بود واقعا ای مادرو دختر خیلی شبیه هم بودن، راه افتاد رفتم پیش زیبا رو مبل انتهای باشگاه ولو شده بود با چشمای خمار داشت منو نگاه میکرد. رفتم بالا سرش یه بوس از گوشه لبش کردم گفتم ببخشید اونم اروم در گوشم با یه عشوه خاصی گفت اشکالی نداره ، همون مدل لبام گذاشتم رک لباش اونم پاهاش رو دور کردم حقله کرد، آروم اومدم پایین تر چندتا بوسه روی گردنش زدم، زیر مانتویش رو از تنش در اوردم حالا فقط بین من سینه های گندش یه سوتین قرمز بود که کامل سینه هاش داخل جا نشده بود،زبونمو میاوردم رو قسمتی از سینه هاش که بیرون بود، آه نالش بلند شده بود یه دستمو آروم بردم سمت کوسش دستمو بردم زیر شرتشو کوسشو میمالوندم، سینه هاشم از سوتین بیرون انداختمو شروع کردم به خوردشون نوبتی زبون میاوردم رو سینه هاش،چند دیقه تو همین حالت بودیم، شروع کردم از وسط سینه هاش زبون کشیدن تا بالای شرتش، بهش گفتم اجازه هست اونم با سر بهم تایید داد با دندون شرتشو گرفتم اونم با بالا اوردن پاهاش باهم همکاری کرد شرتشو در اوردم ، وای چه کوس خوشگلی داشت جم جور به قول این دوستان کلوچه ای پشماشم تازه زده بود معلوم بود خیلی به خودش میرسه،صدای آه ناله مهسا هم از اون ور میزا میومد تقریبا ۱۰ متری با وحیدو مهسا فاصله داشتیم اونا رو مبل های اول باشگاه بودن ولی صدای آه و نالشون واضع میومد،همین بیشتر حشریم میکرد، زبونمو گذاشتم رو کوس زیبا و شروع کردم به خوردن، حالا نخور کی بخور وسط کار اروم گازش میگرفتم زبونمو یکم میکردم داخل ، زیبام هی قربون صدقم میرفت، که یهو سرمو سفت گرفت محکم به کوسش فشار داد با یه جیغ بلند فهمیدم ارضا شده، مهسا شیطون از اونور داد زد جووون عرفان به مامانم خوب حال بده، منم یه چشم گفتمو جامون عوض کردیم،من نشستم رو مبل و زیبا اومد بین پاهام شرتمو در اورد ، اول اروم زبونشو میکشید رو کیرم کم کم شروع کرد به خوردنش واقعا انگار رو ابرا بودم ، کیرم تو دهنش بود و با اون چشای سبز رنگ قشنگ بهم زل زده بود.بهش گفتم بسه زیبا جون بیا بشین رو کیرم، گفت با کمال میل زانو هاش گذاشت کنار رونم کیرم تنظیم کرد در سوراخ کسش و با یه قوس کمر کل کیرم یهو رفت داخل کوسش، کوسش به شدت داغ و لیز بود شروع کرد به بالا پایین کردن وسط کار دیدم خسته شده کمرشو گرفتمو خودم تلمبه میزدم صدای آه نالش بلند شده بود که یهو صدای جیغ مهسا در آومد فهمیدم مهسا اونور داره خیلی حال میکنه و اونم ارضا شده. یکم تو همین حال تلمبه زدم بعدش گفتم زیبا بیا داگی شو، از رو کیرم بلند شد روی مبل داگی شد، این کوس و کون زیبا تو اون حال به قدری حشریم کرده بود که دوست داشتم فقط بشین این صحنه رو نگاه کنم ، یهو زیبا صداش در اومد گفت بکن دیگه مردم، کیرم گذاشتم در کوسشو شروع کردم به تلنبه زدن، زیبا داد میزد که بزن رو کونم بزن رو کونم ، منم همزمان چک میزنم رو کونشو تلمبه میزدم چند دقیقه همین پوزیشن بودیم که دیدم یهو خودشو داد عقب و یه آه بلند کشید، اینجا بود که زیبا خانم حشری واسه دفعه دوم ارضا شد منم فهمیدم عاشق اینه وقتی داگی میده چک بزنن در کونش ، گذاشتم یکم حالش جا بیاد و دوبار شروع کردم به تلمبه زدن حس کردم داره آبم میاد گفتم زیبا داره میاد کجا بریزم، گفت بریز رو کمرم دوس دارم داغیشو رو کمرم حس کنم کیرمو در اوردمو آبمو خالی کردم رو کمرش، رفتم از رو میز دستمال بیارم کمرشو پاک کنم، دیدم مهسا و وحید هم لخت بیحال بغلم هم بودن. دستمال ورداشتم رفتم سمت زیبا، به مهسا و وحیدم گفتم پاشید خودتون جمع کنید یکم شرم حیا هم خوب چیزیه که همه زدن زیر خنده ،مهسام گفت: تو چشات درویش کن عوضی مادر منو گاییدی میدونم چیکارت کنم.خودمم خندم گرفته بود رفتم کمر زیبا رو تمیز کردمو دوتا رو مبل دراز کشیدیم، خیلی بیحال شده بود دست میاوردم لای موهاشو کلی قربون صدقش رفتم یه بیست دقیقه گذاشت پاشدیم لباسامون پوشیدیم،دوباره دراز کشیدیم بغل هم یه نیم ساعت همین جور موندیمو به وحید گفتم من زیبا و مهسا رو میرسونم توهم کرکره رو بزن بالا، چندتا از مشتری ها که شمارمو داشتن بهم زنگ زده بودن، من زیبا و مهسا سوار ماشین کردم خداشکر خیابون بیرون خلوت بود.خونشون جوری که آدرس دادن فاصله زیادی با باشگاه بیلیارد نداشت یه کوچه قبل تر پیادشون کردم موقع خداحافظی یه بوسم از کوچه لپ زیبا کردم که جلو نشسته بود، که یهو مهسا یکی زد پس کلم با خنده گفت یکم شرم حیا داشته باش عوضی ، منم با خنده گفتمش کاش یکم از ادب و متانت مامانت به ارث میبردی ،پیادشون کردم و برگشتم سمت باشگاه، وحید میگفت مهسا اینقدر حشری بوده سه بار ارضا شده ، وحید خواسته بوده از عقب بکنه مهسا نزاشته گفته بود به هیچ کس از عقب نداده اولین سکسی هم که داشته از جلو بوده هر وقتم حال کنه پردشو میدوزتش،خلاصه منو وحید از این شانسی که در باشگاهمون رو زده بود کلی ذوق داشتیم رو ابرا بودیم ، شبم پیام بازیا منو زیبا شروع شد منم کلی از هیکلش تعریف میکردمو و اینکه چقدر بهم چسبیده این سکس اونم میگفت خیلی حال کرده.دیگه قرار های چهار نفره ما فقط به باشگاه بیلیارد ختم نمیشد،بعضی اخر هفته هارو میرفتیم بیرون شهر . وسط هفته ها کافه خلاصه به چهارتامون خیلی خوش میگذشت.تا اینکه یه روز زیبا زنگ زد بهم گفت دوستش مهشید میدونه چند وقته میان بیلیاردی اونم دوست داره بیاد یاد بگیره یکمم آشنا شه با این ورزش و تاکید هم کرد که از ماجرا بین منو اون و مهسا و وحید خبری نداره حواسمون باشه که بندو به آب ندیم.خلاصه گذشت تا جمعه ظهر طبق معمول ایندفعه زیبا و مهسا همراه مهشید خانم تشریف آوردن مهشید یه زن تپل پوست سفید با چشمای مشکی، یکمی نسب به زیبا تپل تر بود و کون گنده ای داشت اونم همش میخندید و خانم خون گرمی بود. منم شروع کردم قوانین ایت بال رو توضیح دادن براش. مهشید خانم شار ها رو که میچینی یه نفر پخش میکنه اگه سر پخش توپی بره داخل کسی که پخش کرده جایزه داره دوباره ضربه بزنه ولی ایندفعه باید قبلش تایین کنه کدوم توپ رو میخواد پات که دو دسته توپ داریم یکی تک رنگ یکی دو رنگ هرکی زودتر توپ هاش رو پات کنه و برسه به توپ شماره ۸ توپ مشکی اون رو هم پات کنه برنده بازیه ، مهشید خیلی خانم باهوشی بود خیلی زود یاد میگرفت طرز گرفتن چوب طرز وایسادن پشت ضربه خواه ناخواه وسط این اموزش هام خیلی دستامون به هم میخورد بعضی اوقات میرفتم پشتش که طرز ایستام درست و خم شدن پشت چوب رو بهش بگم از پشت میچسبیدم بهش ولی کاملا بی منظور اونم خودش حرفی نمیزد خلاصه جلسه اول تموم شد،یکی دوتا مشتری هم اومد منم ازشون خواهش کردم زودتر بزن تا شلوغ تر نشده.چند جلسه دیگم اومدن مهشیدم طبق معمول میومد منو وحیدم خمار سکس شده بودیم اونم توی کلوپ ، ولی قرارهای بیرونمون سرجاش بود.ولی من به وحید میگفتم ایندفعه میخام زیبا رو میز بیلیارد بکنم پتو هم اورده بودم که یه وقت ترشحات اون یا آب من روی پارچه میز نریزه به فاک بریم،( میز های بیلیارد شندر خارجی معمولا وزن میز به نیم تن میرسه و تحمل وزن بالایی داره منم یکی از فانتزی هام سکس روی میز شده بود، با وجود زیبا رسیدن بهش کار سختی نبود)، منم به زیبا میگفتم یه جور مهشید رو بپیچونه که نیاد باهاشون ، اونم میگفت به شوهرش میگه که میرن خونه مهشید، و مهشید خانم خوبیه چند جلسه دیگه خسته میشه و نمیاد،هفته بعدی که اومدن مهشید خیلی به خودش رسیده بود یه لباس سکسی یه مانتو جلو باز با یه ساپورت چسبان که هم از جلو وقتی مانتوش میرفت کنار کامل میشد خط کسشو دید هم وقتی خم میشد ضربه بزنه کونش انگار میخاست ساپورتشو پاره کنه اون روز مهشید خیلی عجیب تر رفتار میکرد همش سوال میپرسید همش میخاست درمورد وایسادن پشت ضربه بهش بگم وسط اینام خیلی خودشو میچسبوند بهم یه جوری که بیشتر از حد معمول بود، منم خواستم ببینم کرم این چیه یکی دوبار از قصد دست میکشیدم رو کونش که مثلا کمرشو خم کنه چونش رو بزاره رو چوب، که واکنشی نداشت و فقط لبخند میزد. خلاصه تموم شد اون جلسه هم، شبش من داشتم با زیبا جان پیام بازی میکردم درمورد اینکه قراره دفعه بعد رو میز سکس کنیم اونم ایموجی خنده فرستادو گفت دیونه هرچی تو بگی. که یهو از یه شماره ناشناس برام پیام اومد.سلام آقا عرفان مهشیدم دوست زیبا شمارتونو از زیبا جان گرفتم میخواستم ببینم وقت دارین چند دقیقه صحبت کنیم. گفتم چند لحظه صبر کنید برم داخل حیاط اگه میخاین زنگ بزنین …

نوشته: مسافر

ادامه دارد…


👍 24
👎 4
35401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

934551
2023-06-24 01:26:25 +0330 +0330

میترسم
میترسم کامنت بذارم و میترسم نفر بعدی من باشم 😂
نکنیمون بکن محل

1 ❤️

934604
2023-06-24 10:05:58 +0330 +0330

لفتش نده دیگه قشنگه داستانت

0 ❤️

934611
2023-06-24 10:18:43 +0330 +0330

رسما شده تگزاس

0 ❤️

934628
2023-06-24 13:26:57 +0330 +0330

خداوکیلی خیلی تخیلی نوشتی داداش ما هم کارمون مانتو فروشی کلی هم میان پرو ولی جز یه مورد که اونم دختر بود و خودش میخارید تو این چند سال خبری نبوده ،

0 ❤️

934643
2023-06-24 15:48:49 +0330 +0330

دیگه کس شر نگو
همه ی شهر جندن و میخوان بهت بدن

0 ❤️

934858
2023-06-26 03:17:47 +0330 +0330

یعنی ۹۹ درصد نویسنده های شهوانی سایز سینه رو اصلا بلد نیستن، همینجوری یه عددی رو هوا میپرونن 😒

0 ❤️