من و عمه نازم

1390/03/18

سلام من سهندم ازاراک.20سالمه؛بابام ازگنده های ارتشه ومامانم پزشکه؛ومنم تک فرزندودانشجوی ترم 4طراحی جامدات هستم؛همیشه میگفتم چچوری آدم بامحرمش سکس کنه.البته من فقط باعمه ام سکس داشتم؛تا یه سال پیش من یه عمه دارم اسمش آتناست که فوق العاده سکسی و خوشکله و26سالشه و مهندسی صنایع داره؛من و اون بدجوری همدیگه رو دوس داریم.و چندساله که درسال حدأقل 5بار هدیه به مناسبتای مختلف واسش میخرم؛هرچنددوس پسرداره وباهاش سکس هم میکنه ومن اطلاع دارم؛شایدبگیدبی غیرت؛امادرشرف ازدواج بادوست پسرشه ومن فقط میدونم باهاش سکس داره؛وتازه واسش شرایط روردیف میکنم تاراحت بتونه بره پیش دوستش؛عمه ام بابابابزرگ ومامان بزرگ زندگی میکنه؛پدربزرگم سرهنگ بازنشسته شاه خدابیامرزبوده ومامان بزرگم هم دبیرریاضی بوده؛خلاصه خیلی روشن فکراندومن روهم خیلی دوس دارندومن همیشه خونشون پلاسم؛واکثرشباهمونجامیخوابم؛من وعمه خیلی راحتیم؛عمه تایه سال پیش جلوی من اگه کسی خونشون نبودباست سکسی هم راه میره؛امااگه بابابزرگم باشه باتاپ شلوارک؛شباکه اونجامیخوابیدم یه تشک کنارتخت پهن میکردامامیگفت تاصبح توتخت باخودم بخواب؛وصبح برو رو تشک؛واینم بگم که شبافقط باسوتین شرت میخوابه؛البته جلوی من اینطوریه؛تااینکه چندماه پیش یه شب گفت امشب بمون من حالم خوب نیست منم گفتم:باشه عزیزکم؛گفت:مرسی؛شب که بابابزرگ مامان بزرگ خوابیدندرفتیم طبقه بالا تواتاق عمه گفت:سهند بیا تاپ وشلوارم رو در بیار؛باتعجب گفتم:من در بیارم?گفت:آره عزیزم اصلا حالم خوب نیست؛آخه هیچوقت اینکاروواسش نکرده بودم؛من درآوردم که بعدش خودشم سوتین روهم درآوردبعدگفت:توهم تیشرت وشلوارک رودریارهواگرمه؛منم ازخداخواسته؛گفتم:آره هواخیلی گرمه اماازنظرتوعیبی نداره؛گفت:خره اگه عیب داشت که جلوت باشرت راه نمیرفتم؛بعدپاشدویه آرایش غلیظ کردواومدکنارم روتخت درازکشید؛گفتم:عمه ازپارسا(دوست پسرش)چه خبر?گفت:2هفته است رفته ازآلمان واسه شرکت اش دستگاه بخره؛فهمیدم پس واسه همینه که خانوم کیرمیخواد؛گفتم:چه بد!گفت سهند جون میدونم پسرباجنبه ای هستی واسه همین امشب میخوام کمکم کنی؛تاحالم بهتربشه؛گفتم:شماجون بخواه؛باشه عزیزم؛گفت مرسی فقط یادت باشه که من امشب تاصبح فقط آتناهستم؛منم گفتم باشه آتناجون حالااجازه هست من لبای آتناجونم روببوسم?که خودش لباشوگذاشت رولبام گفت:الهی آتنافدای خواهرزاده خوشکلش بره که اینطوری لبای عمه شو میخورم؛حسابی لب داد؛بعدگفتم:آتناجون میشه امشب واست پارساباشم?گفت:عزیزدلم من امشب زن سهندم نه پارسا؛پس واسم شوهرداغی باش؛هیچکدوم نمیفهمیدیم چی میگیم:تااینکه یخورده جابجاشدم وکیرم رفت لای پاهای عمه؛گفتم ببخشید؛گفت چی میگی بذارباشه جاش خوبه؛منم بیشترفشاردادمش وخودموحسابی چسبوندم به عمه؛وگفتم چه سینه هایی داری خوش بحال پارساگفت:خوب توهم مثل پارسااگه مردشدی بایدبدونی چیکاربگنی؛تااینوگفت:یکی ازسینه هاش روکردم تودهنم؛وای خداهمیشه آرزوی سینه های عمه روداشتم اصلاباورم نمیشد؛صداش بلندشده بوداماخوشبختانه اصلاصداپایین نمیرفت؛میگفت:بخورررر؛بمککککک جونننننن ؛گفتم عمه شرتم اذیت میکنه؛گفت:بیاعزیزم خودم واست درمیارم؛گفت پاشوکنارتخت واستا؛منم پاشدم یدفه بادستای لاک زده صورتی اش شرتمو کشیدپایین؛کیرم افتادبیرون وخوردبه دست چپش گفت:وای سهنداین چیه?گفتم هیچی گفت دیونه توکیربه این کلفتی داشتی به من ندادی?سهندخیلی بدی؛آخه کیرکلفتی دارم.گفتم:عزیزم قبلأتوبغل ات میخوابیدم که حس اش کنی؛کیرمواول بادستاش یخورده مالیدبعدش من آروم گفتم:عمه جون واسم میخوری؛اونم دیددرکارخیرحاجت هیچ استخاره نیست واسم ساک زد؛اینقدحرفه ای میزد؛گفتم خاله شرت اذیتت نمیکنه؛گفت:چرا؛هم هواگرمه هم زبره درش بیارمنم سریع کشیدم پایین وای خداحتی یه دونه مو نداشت واول واسش مالیدم وبعدشروع کردم به خوردن دوباره صداش بلندشده بودمیگفت:سهندبکن تو بکن تو؛گفتم:دیونه جرمیخوری؛گفت چندماهه پارساجرم داده بکن تو توروخدابکن تومنم باخیال راحت اول کیرم روبادهنش خیس کردبعدکردم تو کسش برای اولین بودتوآسمونابودم تلمبه میزدم وبادست سینه هاشومیمالوندم ففظ آه وناله میکردکه آبم داشت میمومدترسیدم گفتم:آتناداره میادوسریع کشیدم بیرون وتمام آبموخوردبعدش یخورده دیگه کسش روخوردم واونم ارضاشدویه لب اساسی ازش گرفتم؛وتاصبح توبغل هم خوابیدیم اماساعت6من روتشک خوابیدم؛ازاون دفه به بعدتقریبأهر2هفته یه بارسکس میکنیم وهردفه ازقبل بهتر؛
خیلی دوست دارم نظرات تون روبگید
من دفه اول که داستانم رونوشتم پس نقص هاش روجدی نگیرید
ممنون که تحمل کردید
حتمأنظرات تون روخوب یابدبگید
شایدعکسش رو هم بزارم


👍 0
👎 0
97776 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

285538
2011-06-08 23:43:17 +0430 +0430
NA

آخه دیوس کیرک تو داستانت مگه نمیگی عمت بود بعد تو چه جوری خواهر زادش بودی بچه کونی

0 ❤️

285539
2011-06-08 23:55:45 +0430 +0430
NA

ادمین باز سکس با محارم؟ بسه. این نویسنده که کاملا عقده ایه همه چیشم خالی بندی سکسی هم در کار نبوده مشخصات رویایی خودشو هم نوشته ولی میمون ذهنت مریضه

0 ❤️

285540
2011-06-09 00:06:49 +0430 +0430
NA

همون خط اول نشون داد که طرف داره کس شعر سر هم می کنه: 20 سالمه و دانشجوی ترم 4!!!

0 ❤️

285541
2011-06-09 00:22:44 +0430 +0430
NA

بااجازه دوستان …آخه بچه کونی از کی تاحالا عمه هم خاله میشه برو جقتو بزن

0 ❤️

285542
2011-06-09 00:45:12 +0430 +0430
NA

داستان که تخیلی بود
اما با توجه به شناختی که از اراکی ها دارم و دوسال اراک بودم می دونم که 99درصد از مرداشون معتادن و 99 درصد زن هاشون هم جنده. ممکنه یه رگه هایی از واقعیت هم تو داستان پیدا بشه

0 ❤️

285543
2011-06-09 02:44:53 +0430 +0430
NA

کس مشنگی دیگه
صوتی دادی در حد تیم ملی
اولا برادر زاده نه خواهر زاده
دوما 20 ساله ترم چهار
سوما آخر این کس خالت بود یا عمه

0 ❤️

285544
2011-06-09 05:06:44 +0430 +0430
NA

hanie lover جان کاشکی میدونستم از چی کونشون میسوزه که میان به من فحش میدن

0 ❤️

285545
2011-06-09 05:08:17 +0430 +0430
NA

alrireza2137 مثل اينکه ديشب خوب نخوابيديا . يه خورده بيشتر استراحت کن که انقدر خزعبلات نبافي

0 ❤️

285546
2011-06-09 05:09:03 +0430 +0430
NA

آره عزیزم راس میگی ولی اگه جواب ندم فکر میکنن فحش دادن کار سختیه من بلد نیستم فحششون بدم

0 ❤️

285547
2011-06-09 05:17:13 +0430 +0430
NA

سعی میکنم دیگه جوابشونو ندم هانیه جون

0 ❤️

285548
2011-06-09 05:24:35 +0430 +0430
NA

ساينا جان

احتمالا" تحويلش نگرفتي کونش سوخته. به جاي عصباني شدن از دست چنين آدم هايي بايد بهشون بخندي يا تاسف بخوري بابت عقل ناقصشون

0 ❤️

285549
2011-06-09 05:33:14 +0430 +0430
NA

saman39
منم داستانو خوندم و می دونم خالی بندیه!
اما شما هم حق نداری به کل اراکی ها توهین کنی عزیز!
البته من اراکی نیستم اما در کل کارت قشنگ نیست!

0 ❤️

285551
2011-06-09 06:10:57 +0430 +0430
NA

اي كيرم تو دهنت خواهر زاده…برادرزاده …تو اخر توهمي زنا زاده…كيرم تو حلقت…

0 ❤️

285552
2011-06-09 06:57:17 +0430 +0430
NA

ببينيددرسته داستانش كس شعره ولي خب مگه يكي كه 20 سالش باشه نمي تونه ترم 4 باشه؟!!! اين كه نشد اشكال!!!؟

0 ❤️

285553
2011-06-09 06:59:28 +0430 +0430
NA

گاگووول خاک بر سرت

0 ❤️

285554
2011-06-09 12:56:05 +0430 +0430
NA

در این لحظه جایز دیدم که گویم احوال حال خویش نه تو را از برایت که دگر ننویسی و خاک برسرت که اینگونه باشد احوال فامیل بر سر خاکتان که انگار به مانند جنده خانه ایست فامیل که محرم به محرم اینگونه کیر وکس روا میدارند که وای برشما و وای بر شما و دگر اینکه خسته نباید از بیناموسی خود ، خویش وعمه بیناموس تر از خودتان ای بر هم زننده حال و احوال ما در این شب خاک آلود!!!

0 ❤️

285555
2011-06-09 13:10:14 +0430 +0430
NA

Infernal
گویا مشاعر خویش در این خاک آلوده شب؛گرد آلود گشته و
نیزهستم من با عقیده تان بسیار موافق
تا کور شود دیدن هرآنکه نتواند
‏(دادا شوخی بود؛به دل نگیر)

0 ❤️

285556
2011-06-09 14:06:00 +0430 +0430
NA

من كه نفهميدم “شايد خدتم نفهميده باشي” بغل عمت خابيدي بعد از .عمت لب گرفتي؟ بعدهم شرت خالتو كشيدي پايين و نو كس عمت كردي؟ لابد بعد شم ابتو تو كس خالت ريختي و عمت بچه دار شد.معلومه تو وقت جق زدن همه فاميلو در نظر داري . كلا جلق يه خوبي كه داره اينه كه هركي رو دلت ميخواد ميتوني بكني.

0 ❤️

285557
2011-06-09 17:27:50 +0430 +0430

پدربزرگت بازنشسته گواد خانه بود
آخه كس مشنگ زمان شاه بازنشسته سرهنگ كه نداريم!
همشون اخراج شدن،حالا آخرش عمت بود يا خالت؟

0 ❤️

285558
2011-06-10 02:51:30 +0430 +0430
NA

آتنافدای خواهرزاده خوشکلش بره که اینطوری لبای عمه شو میخوره
عزیزم کس شعر تلاوت فرمودی
خسته نباشی اما دیگه داستان ننویس

0 ❤️

285559
2011-06-10 07:18:43 +0430 +0430
NA

أمشاسپند مخلصم دادا خیلی آقایی!!!

0 ❤️

285560
2011-06-11 17:27:56 +0430 +0430
NA

آقا این درست گفت که خواهر زادشه چون باباش و مامانش با هم برادر خواهر بودند ازدواج کردند . من خودم از مادرش دیشب پرسیدم

0 ❤️

285561
2011-06-12 05:22:48 +0430 +0430
NA

اول:سلام
دوم:کیرم از پهنا تو حلق بابات
سوم:آتنا جونت رو هم گاییدم
چهارم:آتنا خالته یا عمه ات ؟
نجم:کس شعر بود
ششم:کیر آدمای کره زمین تو حلق اجدادت.

0 ❤️

285562
2011-06-12 14:32:11 +0430 +0430
NA

اولا كير هر چي پسر تو سايت هست تا دسته تو دهنت جنده دوما تو از كس ننت خوردي كه مي گي سايت تخميه!!!

0 ❤️

285563
2011-06-12 18:57:04 +0430 +0430
NA

فقط بخاطر خواندن نظرات می یام اگر نه کل داستانها کسشعره واقعا دم (سارا و ساینا جون گرم بابا ایول دارین)

0 ❤️

285564
2011-07-12 19:31:29 +0430 +0430
NA

ریدنم گرفت با این داستان تخمی

0 ❤️

285565
2011-08-05 19:35:53 +0430 +0430
NA

kiram to konet chagal ba on dastane kirit dghichi nanvis koni koni koni x-(

0 ❤️

285566
2011-09-09 12:57:41 +0430 +0430
NA

الهی آتنافدای خواهرزاده خوشکلش بره که اینطوری لبای عمه شو میخورم !!!
نکته انحرافی داستان ؟
دگه نمی خواد داستان نویس بشی .

0 ❤️

285567
2011-10-03 14:32:50 +0330 +0330
NA

کیر توکونت بااین داستانت

0 ❤️

285568
2014-06-30 11:14:51 +0430 +0430
NA

اول سلام بعدش شماره اون جنده خانمو بده ببینم اصلا چکارته بعدشم میشه منم بکنمش

0 ❤️