زنی که نمی‌خواست به شوهرش خیانت کنه اما... (۱)

1402/09/24

سلام. اولش ی چیزی بگم بعد داستان رو شروع کنم ببینید من اصلا تا حالا داستانی ننوشتم و فکر کنم داستانم به لحاظ داستان نویسی عیب و ایراد زیادی داشته باشه چون هیچوقت حتی امتحان هم نکردم داستان نویسی رو ولی چیزی که شاید باعث شه براتون جالب باشه واقعیت داستان های زندگیم هست ک میخوام از اولین سکس تا آخرین سکسم رو بنویسم ولی خب اگه استقبال خوبی ازش نشه دیگه ادامش رو نمی نویسم چون حتما یا داستان نویسیم حوب نیست و گند زدم و یا داستانم براتون جالب نبوده که اگه اینطور شد نه خودم خسته میکنم و نه شما رو.
اولش کمی از خودم بگم و بعد شروع کنم ب اولین سکسی ک تو زندگیم رخ داد
هر چند تو پیجم نوشتم بیوگرافی و شرح حالم رو ولی باز تکرار میکنم ب صورت خلاصه
من سهیلم الان 32 ساله وقتی 14 سالم بود توی تصادف والدینم رو از دست دادم و از همون وقت تا الان مجردی زندگی کردم بعد اون اتفاق و با ارثی که بهم رسید تصمیم گرفتم از شهرم بزنم بیرون چون از فامیل دلخوشی نداشتم و اومدم قزوین زندگی کنم. خداروشکر یه خونه خریدم و وسایل خونه رو هم کامل گرفتم و یه ماشین که بتونم راحت تر باشم بازم کمی سرمایه موند برام که تو بانک گذاشتم که در موقع نیاز ازش استفاده کنم در کل خداروشکر از لحاظ مالی هیچ مشکلی ندارم هر چند با وجود اینا بازم سر کار میرم که بیکار نباشم!
همونطوری ک تو پیجم بهش اشاره کردم یه کیر 22 سانتی خدا بهم داده ک نمیدونم شکر گذارش باشم یا نه چون دردسر های خاص خودش رو داره شاید کسی ک این سایز رو داشته باشه بفهمه چی میگم ک شاید تو داستان هام به دردسرهاش اشاره کنم!
186 قدمه و 80 کیلو وزنم و پوست سفیدی دارم جوری ک دستمو وقتی کنار ی دست زن میزارم دست من سفید تره و بیشتر به دست یه زن میخوره تا یه مرد!
نمیدونم تا اینجارو تونستم خوب پیش برم یا نه!
در مورد دردسر های کیر بزرگ داشتن شاید ی داستان بعدها نوشتم ک درک کنید کیر بزرگ داشتن اینقدر هام رویایی نیست جوری ک خدا شاهده دوست داشتم منم مثل بقیه مردها و همجنس های خودم ی سایز متوسط و معمولی داشتم.
سرتون رو درد نیارم برم سر اصل مطلب.
اولین سکس من از جایی شروع شد ک اومدم قزوین و بعد از چند ماهی تصمیم گرفتم برم باشگاه بدنسازی.
بد نبود و دوست داشتم این ورزش رو بعد چند ماه فعالیت تصمیمی گرفتم ک کراتین بخورم و آمپول بزنم ک بدنم زودتر ب اون چیزی ک میخوام برسه.
از صاحب باشگاه که از بدنساز ها و مربی های خوب ایران هم هست یه دوره 500 هزار تومنی برداشتم که تو اون سال مبلغ قابل توجهی میشد… اون موقع 17 سالم بود و چیزی حدود 15 سال میگذره ازش .
خلاصه خریدم و مربی گفت ک فقط آمپول هارو که 10 تا میشد و رنگ سفیدی داشت رو باید بیرون بزنی من نمیزنم .
هر جایی هم اینکارو نمی‌کردن و باید دوتا به شانه هام میزدم 2 تا به سینه دو تا به بازو دو تا به ران پام و دو تا به ساق که برام خیلی جالب بود .
چند تا تزریقاتی رفتم که قبول نکردن تا اینکه ی درمانگاه بود دور تر از خونم که یه خانومی اونجا توی تزریقات کار می‌کرد بهش می‌خورد 25 ساله باشه و خیلی هم خوشگل بود راستش سایز دقیق سینه هاش رو نمیدونم ک بنویسم مثل داستان های خیلی از دوستان و نه از وزنش و نه از قدش اطلاع دقیقی نداشتم و ندارم فقط یه قد معمولی و اندام متوسط و صورت زیبا و سینه های تقریبا بزرگی داشت که همون لحظه که دیدمش به دلم نشست ولی اون لحظه فکر نمیکردم متاهل باشه
خلاصه بهش گفتم و آمپول هارو بهش نشون دادم و ترتیب زدن آمپول هارو طبق گفته مربیم بهش گفتم ولی چون چند سری قبل هر جا رفته بودم و قبول نکرده بودن این سری حین گفتن به حالت التماس گونه و مظلومانه گفتم و یادآوری کردم ک اینجا آخرین امید منه و اگه قبول نکته دیگه باید بیخیال مبلغی شم ک بابت این آمپول ها دادم!
خلاصه بعد گفتن یکم فکر کرد و گفت ببین من با هیچکدومش مشکل ندارم میزنم برات ولی اون دوتایی ک میگی باید به قسمت بالای ران پات بزنی رو نمیتونم بزنم! منم گفتم اشکالی نداره و سریع قبول کردم و پیش خودم گفتم نهایت بیخیال اون قسمت میشم! دلیلش رو نگفت ولی فکر کنم چون قسمتی بود ک به آلتم نزدیک بود و باید کلا میکشیدم پایین جلوش قبول نکرد
خلاصه آمپول هارو هر روز میزدم و باید تا 20 دقیقه بعدش سریع خودم رو به باشگاه میرسوندم و تمرین میکردم!
بعد از زدن نیمی از آمپول ها قشنگ بدنم بالا اومد و حتی خودش اینو گفت و خیلی براش عجیب بود که چطور این آمپول ها اینقدر قشنگ جواب داده بود و منم کلی با تعریفش حال کردم
تا به روزی رسید ک آخرین آمپول من بود یعنی هشتمین امپول ک باید به ساق پام میزد بعد از زدن آمپول به ساق پام ازش تشکر کردم و بهش گفتم ک هنوزم سر حرفش هست ک اون دوتای نهایی رو نمیزنه؟! ک گفت آره سر حرفم هستم و واقعا نمیشه زد
بعدش بهش گفتم ک منو ب جایی معرفی کنه اگه آشنایی نداره ک اون دوتای آخر رو هم بزنم ک حیف نشه ک گفت آشنایی نداره!
منم چهرم رو ناراحت نشون دادم و آهسته قدم قدم داشتم میرفتم بیرون که صدام کرد آقا سهیل ی لحظه وایسین!
خوشحال برگشتم و گفت ببین اون دوتا رو برات میزنم ولی شرط داره!
خیلی خوشحال شدم و کلی ازش تشکر کردم و گفتم هر شرطی باشه قبول میکنم!
گفت ببین سنت کنه ولی میخوره پسر با ادب و موذبی باشی و تا حالا یه جورایی اعتماد کردم بهت و چون نمیخوام ضرر کنی بابت اون دوتا امپول برات میزنم ولی شرطش اینه که باید بیای اینجا بشینی تا وقتی ک کامل اینجا خلوت بشه و مریضی نباشه چون نمیخوام کسی ببینه چون برای زدن‌ش یا باید شلوارت ن رو بالا بکشید ک مطمئنا نمیاد تا بالای رانت و یا باید شلوارت رو در بیاری که اگه اینطور باشه نمیخوام کسی ببینه این صحنه رو هم به لحاظ اخلاقی درست نیست و هم اینکه برای کارم بد میشه!
منطقی بود و گفتم باشه هرچقدر هم ک شده میشینم تا خلوت بشه ک بتونید کارمو انجام بدین
اون شب ک رفتم خونه داشتم به همین قضیه فکر میکردم ک خیلی ضایعست من جلوش بکشم پایین و با شرت جلوش وایسم تا اون این کارو بکنه و تصور و تجسم اون لحظه برام خیلی جالب و استرس زا بود
تو فکرم کلی اتفاق خوب و بد رو تصور می‌کردم جوری ک شق کرده بودم با تصور اینکه اونجا میتونم اون چیزی ک تو ذهنم هست رو انجام بدم و شاید تونستم مخشو بزنم!
حالا قبل اینکه بقیشو بگم به این نکته اشاره کنم ک بعد اون اتفاق ک براتون میخوان تعریف کنم فهمیدم ک اسم اون خانوم محدثه هست و شوهر داره ک 3 ساله ازدواج کردن ولی هنوز بچه تا نشدن یعنی نخواستن ک بچه دار شن… بعد ها بهم گفت ک شوهرش کیر کوچیکی داره خودش میگفت ی چیزی حدود 11 سانت نهایت و اصلا هم کلفت نیست! میگفت فقط شب اول عروسیش فقط تونسته ارضا شه و بعد اون هیچ وقت یه ارگاسم رو تجربه نکرده! و یه مطلب دیگه که خیلی بابتش ناراحت بود این بود که شوهرش متادون مصرف می کرده که اینو بعد ازدواج فهمیده بود و ب خاطر مصرف بالای اون قرص ب سختی کیرش تو سکس هاش بلند می‌شده و این اواخر باید قرص شق کننده که فکر کنم اگه اشتباه نکنم سیلدنافیل باشه مصرف میکرده! هر چند میگفت وقتی هم ک شق می‌شده ب خاطر کوچیکی کیرش خوب حس نمی‌کرده کیر شوهرش رو توی کصش!
ولي با وجود این مشکلی ک همسرش داشته فوق العاده دوسش داشته و هیچ وقت حاضر نبوده به خاطر این مشکلا نه بهش خیانت کنه و نه ازش جدا بشه!
میگفت گاهی به سکس با یه کیر بزرگ فکر میکرده ولی نمی‌خواسته اصلا تو واقعیت این اتفاق بیفته برخلاف میلش و همش هم ب خاطر علاقش ب شوهرش بوده
خلاصه روز موعود رسید و من قبلش ی دوش گرفتم و خودمو تمیز کردم و کامل پشمهای دور کیرم رو زدم و حسابی به‌ رسیدم جوری ک وقتی از حموم اومدم بیرون و تو آینه به کیرم و بدنم نگاه کردم میدونستم که عمرا زنی بتونه با دیدن این صحنه جلدی شهوتش رو بگیره!
من هیچوقت از شورت های ب قول گفتنی مامان دوز خوشم نمیومد و متنفر بودم ازش و شرت های هفتی تنگ میخریدم ک بتونه جلوی بزرگ دیده شدن کیرم رو بگیره وقتی میرم بیرون چون اگه اینطور نبود تو خیابون و کوچه وقتی راه میرفتم کیرم از یه ور میزد بیرون و قشنگ میشد فهمید چه سایزی زیر این شورت خوابیده! نمیخوام بگم خیلی پاکم ولی خجالتی بودنم باعث می‌شد که نزارم معلوم بشه! چندباری تو خیابون رفتن متوجه نگاه های خانوما به اون قسمت از شلوارم میشدم ک با پچ پچ کردن و لبخند زدن از کنارم می‌گذشتم ولی هیچ وقت سر سو استفاده و لذت اینکارو نمی کردم و این نگاه ها باعث می‌شد که تنگ ترین و کوچیک ترین شرت هارو انتخاب کنم ک تا جایی ک میتونه جلوی دیده شدنش رو بگیرم! کهنه اینا رو بعدا شاید ب صورت ی داستان به عنوان دردسر های داشتن کیر بزرگ نوشتم!
خلاصه روز موعود رسید و من رفتم اونجا بعد 1 ساعت ک خلوت شد نوبت من رسید خیلی استرس داشتم و تو دلم غوغا بود و تو این 1 ساعت هزار تا فکر سراغم میومد و ترس اینو داشتم ک وقتی جلوش میکشم پایین خدا کنه جنبه داشته باشم و براش راست نکنم که آبروم بره! گاهی هم برعکس فکر میکردم
تا اینجا که نوشتم دهن انگشتام داره سرویس میشه پس اینجا تموم میکنم داستان رو
ارسال میکنم و بعدش رو میزارم برای وقتی ک ببینم اصلا استقبالی از داستانم میشه یا نه که اگه خوشتون نمیاد و گند دارم میزنم با داستان نویسیم دیگه خودم رو خسته نکنم! اگه دوست داشتین که مینویسم چه اتفاقی افتاد که یه زنی که اینقدر شوهرشو دوست داشت و می‌گفت که هیچوقت به شوهرش خیانت نمیکنه چطور با دیدن یه کیر بزرگ وا میده!
نمیخوام اذیتتون کنم و چسی نمیام ولی باور کنید خسته شدم از اینهمه تایپ. و تا حالا اینطوری نشده بودم
دوست داشتین بگین که ادامه بدم و اگه نداشتین که بابت وقتی که گذاشتین ممنون و معذرت بابت اینکه نتونستم خوب بنویسم! بدرود

نوشته: سهیل…


👍 73
👎 54
130001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

962410
2023-12-15 23:49:22 +0330 +0330

جای کسشر نوشتن داستانتو بنویس
فهمیدیم کیرت بزرگ و کلفته

5 ❤️

962411
2023-12-15 23:57:50 +0330 +0330

ننویس دیگه مجلوق کوس ندیده بدبخت کیر تو کونت اگه بنویسی دیگه


962414
2023-12-16 00:00:53 +0330 +0330

جالبه نمیدونستم تو قزوین تزریقات از روی شلوار انجام میشه
ممنونم بابت اطلاعات خوبی ک در اختیارمون گذاشتی


962415
2023-12-16 00:03:21 +0330 +0330

عقده ای هستی

1 ❤️

962437
2023-12-16 01:56:03 +0330 +0330

بیشتر داستانت بزرگ مرد بزرگ کیر از گزوین تو حاشیه بود ، اگه مثل بچه آدم تعریف کرده بودی ، هم تمام شده بود ، هم دستت بیجا خسته نشده بود ، مرد گزوینی ،

2 ❤️

962449
2023-12-16 03:40:13 +0330 +0330

اينقدر از كيرت تعريف كردى خوب جاى خسته كردن مغز پوكت و انگشت دستت ميدادى كيرت برات تايپ ميكرد 😂😂😂

5 ❤️

962451
2023-12-16 04:12:35 +0330 +0330

من تا حالا به کسی اینطور نگفته ام اما بشما می‌گویم لطفا دیگه ننویسید واقعا ن غیر قابل تحمل بود نوشته ات . ممنونم

2 ❤️

962456
2023-12-16 04:34:04 +0330 +0330

تا اینجا نتیجه گرفتیم که تو اول یه کیر بودی که اسمتو گذاشتند سهیل

1 ❤️

962457
2023-12-16 04:36:20 +0330 +0330

آخ آخ میدونی چی شد !!!

الان همه ی دخترای سایت حمله میکنن بهت پیام میدن

💩💩💩💩💩

2 ❤️

962461
2023-12-16 06:25:10 +0330 +0330

ادامه بده

1 ❤️

962463
2023-12-16 06:55:45 +0330 +0330

ولی قرار شد از اولین سکت بنویسی بنظرم یه جوون 17 ساله 80 کیلوئی تپل با بدن سفید مثل خانومها توی قزوین بقیشم بگم یعنی تو گاو صندوق هم هم کانی رو نگه میداشتن قزوینی ها سوراخ میکردن میامدن تو گاوصندق میکردنت حالا تو بگو نه منکه باور نمیکنم

4 ❤️

962467
2023-12-16 07:52:06 +0330 +0330

ای شیطون تو هفده سالگی با اون بدن سفیدو نرمی که به قول گفته خودت از بدن زن هم سفید تره اومدی قزوین مگه اونجا به همچین بدنی رحم می کنند کاش راستشو می گفتی چه بلاهایی که سر کونت آوردند در ضمن باید اسم داستانت رو می زاشتی داستان کیری چون همه اش در باره کیرت بود خب چرا از کونت نمی گی

0 ❤️

962470
2023-12-16 08:53:14 +0330 +0330

تخیلی ولی داستان قشنگی بود حتما نباید واقعی باشه که ولی بنویس قشنگ بود اما خداییش تن تن بنویس که حال بیایم تصورش خیلی باحاله برام

0 ❤️

962477
2023-12-16 09:20:59 +0330 +0330

14 سالت بود یتیم شدی و هیچکی تو فامیل قبولت نکردن و از 14 سالگی رفتی قزوین خونه خریدی؟ ای تف تو گور خالی بند ، باشه؟

1 ❤️

962484
2023-12-16 09:54:06 +0330 +0330

لعنت بهت که نمیتونی یه داستان بنویسی.

0 ❤️

962486
2023-12-16 10:23:41 +0330 +0330

دوست نداریم ادامه نده دوساعته از سایز کیرت داری حرف میزنی

0 ❤️

962489
2023-12-16 11:22:30 +0330 +0330

ادامه بده

1 ❤️

962498
2023-12-16 13:18:21 +0330 +0330

دوستان عزیز به نظر شما واسه تزریق یه آمپول توی ران باید شلوارو کامل در آورد ؟! یا میشه تا وسطای ران شلوارو کشید پایین یا حداکثر تا زانو .
تنها در یه صورت باید شلوارو کامل در آورد ( البته فقط قزوین ) اونم وقتیکه آمپولش گوشتی باشه و بدون دخالت دست تزریق شه !
نظرتون ؟ 😂 😁 😀

1 ❤️

962500
2023-12-16 13:26:55 +0330 +0330

چقدر کسشر گفتی. ننویس جاکش

0 ❤️

962504
2023-12-16 14:11:30 +0330 +0330

کونی ب پست من بخوری چنان بکنمت رنگت بشه قهوه ای.

0 ❤️

962509
2023-12-16 14:41:40 +0330 +0330

بیشتراز اینکه داستان بنویسی چرت و پرت نوشتی.
نصفش مقدمه بود.
نصفش توضیح اینکه ۲۲سانته بعدا داستانش مینویسم.
بقیشم اصرار داشتی خودتو پاک و خوب و خجالتی و کیر گنده نشون بدی.این وسط یکی دو خطشم داستان بود.
بقیشم اگه اینطوری میخوای بنویسی لطفا بیخیال شو

0 ❤️

962510
2023-12-16 14:45:58 +0330 +0330

والا من 20 ساله دارم بدنسازی کارم میکنم و چندتا شاگرد دارم تا حالا نفهمیدم نزدیک کیر سوزن بزنن خیلی تخیلی بود

1 ❤️

962524
2023-12-16 16:39:37 +0330 +0330

ک.ص ننه آدم دروغ گو

0 ❤️

962534
2023-12-16 18:53:09 +0330 +0330

کس مغزی هستی واسه خودت
به کیرم که میخای با کامنت من با دنبای نویسندگی خدا حافظی کنی
کس مغز از خود مچکر 😅😅😅

0 ❤️

962551
2023-12-16 22:41:25 +0330 +0330

خیلی عالی بود ادامه بده متشکرم

2 ❤️

962565
2023-12-16 23:47:49 +0330 +0330

میدونی کجای داستان ریدی، اونجاش که بی موقع تمومش کردی سریع ادامش رو بذار که بنظرم داستانت جالب باشه

0 ❤️

962588
2023-12-17 00:52:56 +0330 +0330

دیگه ننویس،برو بجاش،کونتو بده ممنون که به حرف گوش،میدی بچه جون 🙏🙏🌺🌺

0 ❤️

962621
2023-12-17 02:40:40 +0330 +0330

تا حالا داستان ب این مزخرفی ندیده بودم
مواد میزنی؟

0 ❤️

962623
2023-12-17 02:43:30 +0330 +0330

چون رفتی قزوین باور میکنم چیز بزرگ داری جون اخوان قزوینی اینقدر از پشت ضربه زدن و آب دادن که از جلو زده بیرون و بزرگ و کلفت شده

0 ❤️

962660
2023-12-17 08:33:17 +0330 +0330

خوب بود فقط مشکلش اینه که پایان داستان رو خودت اسپویل می کنی و لو میدی الان همه فهمیدن قراره چه اتفاقی بیفته حتی اگه بقیش رو هم‌نگی!

0 ❤️

962681
2023-12-17 11:27:30 +0330 +0330

هم عقده هیکل داری هم سایز
لازم نیس سر یه کوسی که نکردی خانوادتو به کشتن بدی
سایز خوب خواستی بیا دایرکت😁

1 ❤️

962685
2023-12-17 12:14:55 +0330 +0330

عالی بود ادامه بده حتما

1 ❤️

962702
2023-12-17 14:20:39 +0330 +0330

حیف چند بار ننت رو مورد عنایت قرار دادم که میزنه حاوی کلماتی که لایقشی

0 ❤️

962709
2023-12-17 14:43:27 +0330 +0330

عالی ادامه بده

1 ❤️

962727
2023-12-17 21:25:41 +0330 +0330

کیرم دهنت با این داستان نوشتنت جای این همه کسشعر داستانتو بنویس

0 ❤️

962732
2023-12-17 22:03:46 +0330 +0330

1-اسم داستان رو باید میذاشتی: دردسرهایِ عظیم کیربزرگم
2-خداروشکر توی پیجت بیوگرافیتو نوشته بودی که اینقدر خلاصه ی مقدمه کیربزرگت طولانی بود!!!
3-اینجور که تو مقدمه برای کیرت نوشتی احتمالا مثل داستان یوزارسیف به جایی میرسه که وقتی توی درمانگاه شلوارتو کشیدی پایین تمام تزریقاتیا و پرستارا و دکترای درمانگاه حواسشون پرت کیربزرگت میشه و هرچی آمپول و سرم داشتن با سوزن بخیه بخودشون میزنن و اصلا متوجه نشدن
و حتما ازینجا دردسرهای کیربزرگت شروع میشه
نمیدونم چرا ولی فکرمیکنم 5-6 قسمت اول داستانهای کیربزرگت مقدمه و یه بیوگرافیه خیلی خلاصه از کیر بزرگت باشه

2 ❤️

962736
2023-12-17 22:21:17 +0330 +0330

سهیل کیر بزرگترین عضو سایت رو معرفی میکنم که دیگه کسی توی داستانش ننویسه کیرم بزرگه😂😂

1 ❤️

962836
2023-12-18 15:49:43 +0330 +0330

کیری جان سن قانونی برای معامله کردن ۱۸ سال تمام هست تو چطور توی ۱۴ سالگی خونه و ماشین خریدی اصلا قبل ۱۸ سالگی ارث و میراث به کسی نمیدن
ریدی بدم ریدی دیگه ننویس

0 ❤️

962837
2023-12-18 16:04:39 +0330 +0330

بابا چقد حاشیه میری
هی کیرم بزرگه
هی تو یه داستان دیگه میگم
داستانتو بنویس دیگه

0 ❤️

962909
2023-12-19 02:33:40 +0330 +0330

کیرم تو ناموست دیگه ننویس بی ناموس کسصکش پدر حروم زاده.
اینم استقبال من بقیه اشم دستان زحمتش میکشن

0 ❤️

962966
2023-12-19 16:50:12 +0330 +0330

ادامه بده خوب بود

0 ❤️

963070
2023-12-20 08:32:58 +0330 +0330

کونی سریع نمیان بگن طرف مشکلش با شوهرش چی بوده داستان روخراب میکنی

1 ❤️

963114
2023-12-20 16:57:12 +0330 +0330

جوونیای پهلوان احمدی بوده سینتول می‌زده 😂😂😂😂

0 ❤️

963523
2023-12-23 20:58:44 +0330 +0330

کونی خان ب جای گوه خوری زیاد داستان و خلاصه کن کلا تو حاشیه بودی این ک چه شورتی میپوشی و چه رنگی میپوشی ب تخم ماهم نیست ده خط آخرم ک گو خوری زیاد کردی میتونستی ادامه بدی
۱۶ بارم گفتی روز موعود فرارسید
کیرم تو روز موعودت

1 ❤️

963524
2023-12-23 21:00:41 +0330 +0330

نمیدونم چرا تو همه داستانا شوهرا کیرشون کوچیکه و نمیتونن زنشونو ارضا کنن
اصلا ارضا شدن زنا ربطی به کوجیک بودن کیر نداره
کیر بالای ۶ سانت کافیه
اول تحقیق کنید بعد گوه خوری زیادی کنید
عادت ندارم‌زیر داستانا کامنت بزارم ولی تو دیگه حرص منو دراوردی جقی دول فندوقی

1 ❤️

966371
2024-01-12 23:50:03 +0330 +0330

یکی به این کونی بگه تا وقتی به سن رشد قانونی یعنی 15 سال نرسی اموال و دیه و تمام چیزهات دست پدر بزرگ یا عمو و اگر هم تمام اینا فوت کرده باشن و یا نداشته باشی در اختیار دادگاه است و اصلا به تو نمیدن که با 14 سال سن بری یک شهر دیگه و خونه بخری،ماشین بخری و …
الاغ جون بچه‌ 14 ساله اگر پشت فرمون بشینه اولین افسر راهنمایی و رانندگی کونت میذاره.

حداقل میخای تخیلات تخمیتو بنویسی قبلش یکم تحقیق کن تا این همه چرت و پرت نگی

0 ❤️

966413
2024-01-13 02:44:55 +0330 +0330

اسمش سهیله ،کیرش دسته بیله

0 ❤️

966483
2024-01-13 15:46:16 +0330 +0330

دوستان کس زیاد گفته ولی ادامش احتمالا جالب باشه بالام جان ادامه بده
#قزوین

0 ❤️

966493
2024-01-13 18:08:31 +0330 +0330

کسخل جان تزریقات رو وسط درمانگاه که انجام نمی دن، که اگر هم انجا بدن بازم برای ملت تعجب برانگیز نیست، توی اتاق تزریقات انجام می دن تازه پشت پاراوان و خیلی طبیعیه که اونجا شورت و شلوار ملت پایین کشیده باشه هیشکی هم شک یا تعجب نمی کنه.
فکر کنم داستان اینجوری بوده که عمو تزریقاتچی می خواسته با آمپول مخصوص تزریقت کنه گفته برو آخر شب بیا

0 ❤️

968481
2024-01-27 12:31:06 +0330 +0330
+A

نویسنده کونش خارش گرفت رفت

0 ❤️

969936
2024-02-07 08:28:27 +0330 +0330

داستان روان بود
اما چند جا از نظر منطق و پرداخت مشکل داشت

0 ❤️