مهشاد، عشق سوزناک (۲)

1402/08/09

...قسمت قبل

با سلام مجدد
مرسی که دوستان قابل دونستن و خاطره بنده رو با چشای زیباشون خوندن
یه مطلبی رو خدمتتون عرض کنم اگر قرار باشه فقط یه سکس ساده و حیوانی باشه،میتونیم بریم مکان خودش و با پرداخت یک هزینه معین،به چیزی که میخواهیم برسیم،ولی اتفاقاتی که توی این خاطره برای من افتاد به هیچ عنوان قابل پیش بینی نبود و یقینا قبل این اتفاق به هیچ عنوان درصدی احتمال شو نمیدادم که منجر به روابط خصوصی و صمیمی بشه و در ادامه چیزایی پیش بیاد که میخوام در ادامه خدمتتون عرض کنم
بعد اینکه مهشاد با کلی اصرار از سمت من عکس سینه هاشو فرستاد،بیشتر از نظر مسائل سکسی با هم اوکی شدیم
مهشاد فقط به خاطر دل من رضایت به این کارا میداد،من به این موضوع ایمان دارم،چند روزی گذشت توی تلگرام با کلی اصرار موفق شدم عکسهای دیگه ای هم ازش بگیرم،عکسهای قدی با لباس زیر و در نهایت با کلی خواهش و التماس تونستم عکس کسشو ازش بگیرم،زیبایی خودشو داشت نمیتونم بگم آس بود،البته دیدگاه دوستان متفاوته و هر شخصی به یه مدل خاصی علاقه داره ولی واسه مهشاد تپل بود و یه مقدار تیره ولی اصلا لبه نداشت،شوهر مهشاد معمولا دو هفته یکبار به خاطر سرکشی به مراحل ساخت ویلاشون توی نور که خوشبختانه یه بار قسمت شد اونجا برم ،میرفت و یکی دو شب نبود و همین موجب شده بود ما بتونیم تایم خالی داشته باشیم بدون مزاحم،برای اولین بار توی نوع ارتباط جدیدمون با مهشاد هماهنگ کردم که بیرون همدیگرو ببینیم،یه صبح تابستون توی سال ۹۶ با هم قرار گذاشتیم که من برم محدوده مترو علم و صنعت و با مهشاد بریم سمت جنگل شیان،کارای اونروزمو پیچوندم و طبیعتا همسرم فکر میکرد سر کارم ،همسر مهشاد هم رفته بود نور و قرار بود شنبه برگرده،رفتم میدون هفت حوض و یه لباس زیر ست درست و حسابی به رنگ مشکی و قرمز خریدم و رفتم سراغ مهشاد،سوار ماشین شد و با هم رفتیم محل مورد نظر،دوستانی که مسیرشون به اونجا خورد میدونا که جاهای دنج زیاد داره و اگه تابلو بازی در نیاری کسی شک نمیکنه که البته تیپ من و مهشاد بسیار موجه بود و رفتیم روی یه نیمکت رو به سمت شیب جنگل ،پشت به مسیر تردد نشستیم،توی ماشین فقط در حد یه دست دادن و روبوسی ساده بود ،در این حد هم مهشاد استرس داشت از اینکه دوست و آشنایی ببینه،روی نیمکت دستمو انداختم دور کمرش و بهش نزدیک شدم،با تمام اتفاقایی که قبلش بینمون افتاده بود،جفتمون لحظه شماری میکردیم همو از نزدیک ببینیم،این اتفاق افتاد و جفتمون در کمال ناباوری داشتیم توی آغوش هم لذت میبردیم
حدود یک ساعت در مورد همه چیز صحبت کردیم و به عنوان سورپرایز،هدیمو تقدیمش کردم،وقتی باز کرد توی چشماش میشد هم خوشحالی و ذوق رو دید هم اینکه یه مقدار خجالت کشیده بود،کلی ازم تشکر کرد و گفت همسرش اصلا به این چیزا بها نمیده ولی برا مهشاد خیلی مهم بود
دوست داشتم توی این دیدار ،مهشادو لمس کنم ولی شرایط اوکی نبود،هم اینکه محل مناسبی نبود،هم اینکه میدونستم رابطه من و مهشاد قرار نیست یکی دو روزه باشه که بخوام با عجله و بدون ملاحظه و توجه به خواسته مهشاد پیش برم،سوار ماشین شدیم و قرار شد بریم یه دوری بزنیم و نهار بخوریم و مهشاد بره سراغ بچه هاش که خونه خواهرش بودن،مهشاد به خواهرش گفته بود میرم خونه دوستم ،منظورش همسر من بود
هنوز داخل جنگل بودیم که با کسب اجازه از مهشاد شروع کردم لمس بدنش،چشم تو چشم شدیم و با حس قشنگی به هم خیره شدیم،اتفاقی که توی این لحظه افتاد و خیلی هم طبیعیه، لب تو لب شدن ما بود،به هیچ عنوان لذتش قابل توصیف نیست،جفتمون دنبال این لحظه بودیم
یه دل سیر لب گرفتیم و دستم زیر چادر بین پاهای مهشاد بود که بهم گفت اگه میخوای ادامه بدی یه جای خلوت پیدا کن،یه جای دنج ماشینو پارک کردم و دوتایی رفتیم صندلی عقب،شیشه های ماشینم دودی بود و دید از بیرون کم بود
چادرشو از سرش برداشتم و دکمه های مانتو رو باز کردم،دوباره لب تو لب شدیم ولی اینبار دستم از زیر تاپ سفیدش رسوندم به سینه های مشاد،واقعا لذت زیادی داشت،بزرگ،سفت ،سفید و داغ،هوا چون گرم بود و بدن جفتمون عرق کرده بود،بوی اسپری بدنش پیچیده بود و خیلی رویایی بود،تاپشو دادم بالا تا جایی که از سوتینش بالاتر رفت ،شروع کردم زبون کشیدن به بالای سینه ها و چاکشون،در این حین قفل سوتین رو از جلو باز کردم و شروع کردم خوردنشون،مهشاد چون اون زمان به پسر یک و نیم سالش شیر میداد معمولا سوتینش از جلو باز میشد که راحت تر باز کنه،فکرشو کنید یه سینه بلوری گرم و سفت که توش شیر هم باشه،نوکشو کمتر میخوردم که یه وقتی شیر نیاد،توی آسمونا بودم که با فشار آوردم مهشاد به سرم ،متوجه شدم مثل خیلیا،مهشاد از ناحیه سینه لذت زیادی میبره،همزمان با خوردن سینه های مهشاد،یه دستم رو از زیر شلوار و شورت رسوندم به کسش،مهشاد هیچ مقاومتی نداشت چون داشت لذت میبرد و نمیخواست لذت دوتامون قطع بشه،کسش خیس در حدی که به راحتی دستم روی چاکش بازی میکرد،حالتشو طوری تغییر داد که دسترسی من به کسش بهتر بشه،مهشاد از حالت طبیعی خارج شده بود و ناله های قشنگی رو سر داده بود،ناله هایی که با خوردن همزمان سینه ها و مالش چوچول ،یواش یواش تبدیل به فریادهای سکسی شده بود،کنترل خودشو از دست داده بود ،دو انگشتی فرو کردم تو کسش و شروع کردم تحریک سقف کسش یا همون نقطه جی و همزمان با شصت دستم بالای کسش یا همون کولیتوریسشو میمالیدم،مهشاد رو فضا بود منم که کیرم داشت به همه جا فشتر میاورد،دست مهشاد رو گذاشتم رو گیرم و هرچی بیشتر تحریک میشد،بیشتر به کیرم فشار میاورد،ازش اجازه گرفتم کسشو بخورم براش که اول به خاطر کم بودن فضا و استرس بیرون قبول نمیکرد ولی خوب از اون طرف هم نمیتونست مقاومت کنه،موفق شدم و پوزیشنمون رو طوری تغییر دادم که بتونم کسشو بخورم،وقتی زبونم به کس مهشاد رسید،دو دستی سرمو فشار میداد و ناله میکرد ،حدود دو دقیقه انگشتام دو تایی توی کس مهشاد و زبونم در حال ماساژ بالای کسش بود که با چند تا ناله شدید و فشار شدید به سرم لرزید و ارضا شد،چشم تو چشم شدیم و شروع کرد به مکیدن لبهام و خدا شاهده چنان بغلم کرد و فشارم داد که یه مرد قوی نمیتونست این مقدار قدرت داشته باشه،چند لحظه مکث کرد و دید خیلی وضعیتم بحرانیه،کمربندمو باز کرد و با کمک من شلوارمو با کمک من تا مچ پام پایین کشید،شروع کرد ماساژ کیری که حدودا ۱۷ تا ۱۸ سانت شده بود و ضخامت قابل قبولی داشت،در حدی که حلقه حاصل از انگشت شست و انگشت چهارمم به دورش نمیرسید،شروع کرد از رو شورت برام بوس کردن و کشیدن لب داغش روی کیرم
معلوم بود از اندازش و کلفتیش خوشس اومد،کیرمو از شرتم در اورد و شروع کرد بوسیدن و لیسیدنش ،تو آسمونا بودم،فکر میکردم خواب میبینم،شروع کرد اروم اروم بردن کیرم توی دهنش،با تمام توان سعی داشت کل کیرم رو توی دهنش ببره،دوست داشت هم کم نیاره و هم کارای چند دقیقه قبل منو جبران کنه،هر سری بیشر کیرمو فرو میبرد توی دهنش تا جایی که عق میزد و اشک از چشاش جاری شده بود،لذت تمام وجودمو فرا گرفته بود و نزدیک بود آبم بیاد که به مهشاد گفتم به خاطر اینکه نریزه توی دهنش و ناراحت شه ولی برعکس مهشاد همونطور ادامه داد ،آبم نزدیک بود بیاد و جونم داشت از سوراخ کیرم بیرون میومد،نا خواسته توی اون لحظه فشار زیادی به سرش اوردم و همزمان توی دهنش ارضا شدم،خیلی اب ازم اومد انتظارشو نداشتم چون معمولا ابم کمی ولی اینسری حداقل دو برابر دفعات قبل ازم اب اومد و هنوزم مهشاد داشت برام ساک میزد،وقتی سرش رو اورد بالا و کیرم از دهنش بیرون اومد،خواستم بهش دستمال بدم که با یه نگاه خاصی بهم گفت نیاز نیست،یه حال خاصی داشتم،نمیخوام بگم همه باید مثل هم باشن ولی همسر من حتی ساک زدن برای من براش ناخوشایند بود با اینکه من حتی همیشه حلقه دور مقعدش رو هم براش میخوردم حالا مهشاد کل آب منو قورت داده بود،اینکارا هر لحظه وابستگیمو به مهشاد دو چندان میکرد،لب تو لب شدیم دوباره و طعم خاص منی رو توی بوسیدنامون حس میکردم،حدود دو سه دقیقه به کارمون ادامه دادیم و شروع کردیم به مرتب کردن خودمون،اومدیم جلو سر جامون نشستیم و حرکت کردیم به سمت خونه خواهر مهشاد،توی مسیر کلی عشقبازی کردیم،اصلا دوست نداشتم از هم جدا شیم ولی خوب مجبور بودیم،به جون عزیرم قسم به هیچ عنوان قصد بهره بردن از مهشاد رو نداشتم و این اتفاقات غیر قابل پیش بینی و بدون برنامه ریزی قبلی بود
نزدیکای خونه خواهر مهشاد یه فست فود رفتیم جاتون خالی یه پیزا و یه سیب زمینی با قارچ و پنیر سفارش دادیم و خوردیم و رفتیم حدود خونه خواهر مهشاد و اون فرشته با یه بوس و بغل طولانی خداحافظی کرد و از ماشین پیاده شد
وقتی مهشاد از ماشین پیاده شد،قلبمو با خودش به امانت برد
داستان ما خیلی طولانیه و تا به امروز حدود شش سال طول کشید،میدونم سرتونو خیلی درد آوردم ولی خودتون خواهید دید که قسمتهای قشنگش رو تقدیم دیدگان زیباتون میکنم،پس از اینکه افتخار میدید و خاطراتمو میخونید بسیار ازتون ممنونم
تمنا میکنم توی نظراتتون توهین نکنید
فدای شما
تا قسمت بعد،خدانگهدارتون باشه
عشقتون برقرار

نوشته: durr.1983


👍 23
👎 1
16001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

955590
2023-11-01 00:25:43 +0330 +0330

عالی بود بی صبرانه منتظر ادامه هستیم

0 ❤️

955683
2023-11-01 11:54:11 +0330 +0330

تا حالا برای کسی کامنت نداشته بودم ،داستان قشنگی بود با احساس نوشته بود ولی کامنتو به ادب و شخصیت خودتون دادم ،لایک هم کردم داستانو

0 ❤️

955702
2023-11-01 15:10:36 +0330 +0330

به این میگن نویسنده با ادب دمت گرم نوش جانت بکن تا کیرت سیاه بشه

0 ❤️

955910
2023-11-02 17:21:53 +0330 +0330

دمت گرم خاطرات خودمو زنده کردی

0 ❤️