مهشاد عشق سوزناک (۳)

1402/11/01

...قسمت قبل

با درود خدمت شهوانیای عزیزم
معذرت میخوام که این قسمت داستان رو دیر ارسال کردم
امیدوارم منو ببخشید و از این قسمت و نوع نگارشم راضی باشید
خدمتتون عرض کنم که از آخرین ملاقاتمون دیگه تماسهامون و چتای فضای مجازی شدت گرفته بود،بی پرده و بیش از پیش در مورد سکس صحبت میکردیم ،دلتنگیامونو با ارسال عکسهای خصوصیمون به همدیگه جبران می کردیم،رومون به هم باز شده بود و هر وقت عکس ازش میخواستم از هر نوعش رو برام بدون مخالفت ارسال میکرد،توی هیچ موضوعی بهم نه نمیگفت چه مادی چه معنوی،از لحاظ مالی ،دست و بالش باز بود
پیش اومده بود که توی چند مرحله مبالغ زیادی پول بهم قرض داده بود و خیلیاشم پس نگرفته بود،جفتمون دنبال فرصت بودیم تا اولین ملاقات ویژمونو در مناسب ترین شرایط اوکی کنیم،زمان اولین ملاقات که خدمتتون میگم چطور اوکی شد،تابستون سال ۹۴ و زمانی بود که دخترم کمتر از یکسالم بود،خانواده خودم توی یکی از شهرهای شمال شرق کشور زندگی میکنن و پدر خانومم حدودا نیم ساعت با شهرمون فاصله داره،از طرفی خانوادم خیلی اصرار داشتن که بریم پیششون و از طرفی هم همسرم دوست داشت چند روزی بره پیش خانواده خودش،از این جهت هماهنگ کردم که همسرم و دخترم رو ببرم شهرستان که خدمتتون عرض کنم حدد دو هفته موندگار شدن،شرایط کاری من ایجاب میکرد که نتونم باهاشون بمونم،بردمشون شهرستان و برگشتم تهران،اگر اشتباه نکنم حدودا اوایل ماه صفر بود و آبجی مهشاد هم نزدیکای خونه ما زندگی میکردن،مهشاد بهم گفت خواهرم نذری داره و میتونه روز نذری هماهنگ کنه تا با هم خلوت کنیم به اینصورت که روز موعود بعد از مراسم خواهرش،دو تا پسرشو به بهانه اینکه میخواد خونه دوستش یعنی همسرم بیاد و مزاحمشون نباشن،پیش خواهرش میزاره و با من هماهنگ میکنه که حول و حوش ساعت یک میاد خونه ما،منم طوری از محل کارم مرخصی گرفتم و هماهنگ کردم که قبل یک خونه باشم،چون از قبل هماهنگ بودیم،شب قبلش رفتم حموم و تا حدودی به خودم رسیدم که از لحاظ ظاهری شرمنده مهشاد نباشم،ظهر روز پنجشنبه بود و به اصرا مهشاد که باید نهارمون رو با هم بخوریم،بدون خوردن غذا از محل کارم راهی خونه شدم و حدودا بعد از یه ربع که رسیدم خونه،مهشاد زنگ زد که آیفونو بزنم تا حد امکان بدون جلب توجه همسایه ها،بیاد بالا
دل تو دلم نبود
مهشاد داشت میومد خونم
کسی که توی رویاهامم فکر نمیکردم بتونم بهش فکر کنم و لمسش کنم
در واحد رو باز گذاشته بودن و به محض رسیدن،با کفش اومد داخل ،قبلش یه پارچه براش پهن کرده بودم که کفششو روی اون بزاره و دم در نمونه که جلب توجه بشه،چون حدودا با همسایه ها صمیمی بودیم و آمار همو داشتیم
مهشاد با چند پرس غذا که از خونه خواهرش آورده بود اومد داخل ،پشت سرش درو بستم و غرق آغوش هم شدیم،به خدا نمیخواستم اون از اون آغوش بیام بیرون و دوست داشتم توی آغوشش جون بدم
چادرشو از سرش درآورد و آویزان کردم ،ساپورت مشکی جذب پوشیده بود با یه پیراهن به سبک مردونه،از خواستم پیراهنش رو هم درمیاره چون هوا گرم بود،زیرش یه تاپ لیمویی پوشیده بود که رنگ مشکی سوتینش نمایان بود،سینه های خوشگل و روفرم ۸۵،
که خودشونو نمایان کرده بودن با عطر خاصی که بدنش داشت
براش از قبل شربت درست کرده بودم بهش دادم نوش جون کرد و گفت تا غذا از دهن نیفتاد،نوش جون کنیم،خیلیاتون یقین دارم تجربه کردید و ارزو دارم سر یه میز نشستن و غذا خوردن با عشقتونو تجربه کنید
زمان از دستمون در رفته بود و نفهمیدیم چطور غذامونو خوردیم،جاتون خالی یه قورمه سبزی درست و حسابی بود
زمان عشقبازی من و مهشاد فرا رسیده بود،من عاشق ماساژ دادنم و برخلاف همسرم،مهشاد هم از ماساژ گرفتن خیلی استقبال کرد
شب قبلش مهشاد بهم گفته بود برام سورپرایز داره و سورپرایزش پوشیدن لباس زیر ستی بود که به عنوان هدیه توی اولین ملاقات براش خریده بودم
معمولا توی خونه ها روغن زیتون پیدا میشه و به مهشاد ،پیشنهاد ماساژ با روغن زیتون رو دادم و با کمال میل قبول کرد فقط میمونه چربی و بوی روغن که اونم راه خودشو داره(حموم بعد ماساژ)
با کسب اجازه از مهشاد،توی ماهواره زدم روی یکی از کانالهایی که مثبت هجده بود و شروع کردیم تماشای فیلم،روی مبل روبروی تلویزیون کناه هم نشسته بودیم و چشم تو چشم،شروع کردیم لب گرفتن و عشقبازی
عاشق لب گرفتن و لب دادنش بودم
لب میگرفتیم و زبونامون توی دهن همدیگه بود
سر و صورت و گردنشو بوسه باران کرده بودم و لذت میبردیم
آروم آروم دست بردم پشتش و تاپ لیمویی رو درآوردم
توی آغوش هم بودیم،غرق همدیگه
داشتم بدن سفیدشو نوازش میکردم و پرستش میکردم
مهشاد مثل یه بت باستانی بود و منم یه بت پرست که داشت اونو پرستش میکرد
چاک سینشو بو میکردم و میبوسیدم و دستام داشت پشتشو نوازش میکرد،نقطه عطف احساسات مهشاد متمرکز شده بود روی پستونای نازش
چشاشو بسته بود و توی فضا بود
بلند شدم و مهشاد و از جاش بلند کردم و همزمان با بوسیدن اطراف نافش،شروع کردم آروم شلوارشو درآوردن
دستای مهشاد هم پشت سرم بود و منو به خودش فشار میداد،بله توی اون لحظه بود که فهمیدم چقد اون ست لباس زیر بهش میاد با دیدن اون شورت توری خوشگل توی تن مهشاد
از روی شورت شروع کردم بوسیدن کس نازش
درسته همه کسها برجستگی دارن ولی برجستگی بعضیاشون واقعا دلبری میکنه
بعد اینکه کامل شلوارو از پاش درآوردم،بردمش توی اتاق خواب و روی تخت
پرده دو لایه ضخیم رو کشیدم و اتاق رو به تاریک ترین حد ممکن رسوندم
زیرانداز طبی داشتیم توی خونه،دو تاشو با هم روی تشک تخت پهن کردم و مهشاد به مهشاد گفتم به حالت دمر بخوابه
قبل اینکه بخوابه،سوتینشو از تنش درآوردم شروع کردم بازی کردن با پستونای نازش،مهشاد توی فضا بود
تا تونستم چلوندم و بوسیدم،از بس سفید و نرم بود داشت جای بوس و مک زدنام رو به کبودی می رفت
دستمو بردم پایین توی شرتش و شروع کردم ماساژ چوچول و کلیتوریسش
خیس خیس بود
شورت از پاش درآوردم و جلوش زانو زدم و شروع کردم خوردن کس نازش
یه کس تمیز و خوشبو و تقریبا تپل
دمر روی تخت خوابوندمش و تیشرت و شلوارکمو دراوردم و موندم با یه شورت که وظیفه حبس کردن کیر در حال انفجار مو داشت
با روغن زیتون شروع کردن چرب کردن بالا تنه مهشاد
شروع کردم ماساژ دادن و همزمان پستوناشو که بر اثر فشار از طرفین پهلو هاش بیرون زده بود رو میمالیدم
کمر و باسنشو چرب کردم و رفتن سراغ ماساژ اونا
کارمو ادامه دادم تا پشت رون و پایینتر
پاهای مهشاد رو از هم باز کردم و شروع کردم ماساژ کشاله های رونش تا مرز مثلثی بین پاهاش و زیر کسش
دقیقا مهشاد داشت مثل مار به خودش میپیچید
همزمان با ماساژ،بدنشو بوسه بارون میکردم
برش گردوندم دیدم چشماش سرخ شده
اومدم بالا شروع کردم چرب کردن و ماساژ سینه ها و همزمان خوردنشون
دستام توی پستوناش بود و لبم قفل لبای نازش
به چشماش خیره شده بودم و با نگاهش زندگی میکردم لحظاتمو
دست چپمو بردم پایین و شروع کردم مالیدن بالای کسش و بعدش انگشتمو فرو کردم توی کسش و بازی کردن با دریچه بهشت
صدای آه و ناله مهشاد همه جارو گرفته بود
رفتم پایین و شروع کردم مجددا ماساژ دورو بر کسش و کشاله رونش البته ایندفعه از سمت جلوی رونش
کامل که ماساژ دادم همه جارو،افتادم به جون کسش
بعد کلی ماساژ و فرو کردن انگشت و تحریک نقطه حساس،از یه انگشت به دو انگشت و سرعت و بردم بالا و همزمان بالای کسشو زبون میکشیدم و میخوردم که با به اوج رسیدم جیغای ریز مهشاد و همراه با تاب دادن بدنش،فشار شدیدی با دستاش به سرم آورد و با ناله های شدی ،بدنش شروع کرد به لرزیدن و مهشاد ارضا شد
خیلی اون لحظه برام لذت بخش بود
شرتمو درآورد و دراز کشیدم روی مهشاد
کیرم روی برجستگی بالای کسش تحت فشار بود
مهشاد توی اون لحظه دوست داشت توی آغوش هم باشیم،چند دقیقه ای به این صورت گذشت تا اینکه دستشو برد روی کیرم و شروع کرد نوازش کیرم
راستش دوست داشتم برام بخوره ،قبل اومدنش توی دو مرحله اسپری لیدوکایین زده بودم و میدونستم حداقل نیم ساعت ،ارضا شدنم زمان میبره،بعد بی حسی کامل هم درست و حسابی با آب و صابون شستمش که هم توی دهن مهشاد بدمزه نشه و هم اینکه اثر لیدوکائین از روی کیرم به واژن مهشاد اثر نزاره،شروع کرد برام خوردن و همزمان بازی کردن با تخمام،حدود پنج دقیقه با تمام وجود برام ساک زد،از همه جا آب دان راه افتاده بود
مهشادو به پشت روی تخت خوابوندم و مجدد شروع کردم به خوردن کسش ولی این دفعه حرفه ای تر،دوباره مهشاد ناله هاشو سر داده بود و توی اون زمان هر دوتامون طلبه این بودیم که کیرمو توی وجود مهشاد غرق کنم،پاهای مهشاد رو گذاشتم روی شونه هام و اروم اروم کیرمو فرو کردم توی کسش
من به ارزوم رسیده بودم
مگه میشه اتفاق قشنگتر از این
شروع کردم جلو عقب کردن و هرچی میگذشت سرعتمو بیشتر میکردم،بی حسی در حدی بود که هیچ احساس نمی کردم ولی مهشاد التماس میکرد که ارومتر چون داشت اذیت میشد و علتش اون دول لوله خودکاری شوهرش بود
حدود ده دقیقه ای توی چند پوزیشن متفاوت کس مهشاد و کردم تا اینکه این بار و برای اولین بار مشهاد از داخل ارضا شد،و ولو شد روی تخت،دیگه نا نداشت تکون بخوره ولی تمام فکر و ذکرش شده بود ارضا شدم من
دمر شد و یه بالش زیر شکمش گذاشتم و از پشت کردم توی کسش
ریا نباشه خوب کیرم تقریبا بزرگه و زیر دلش اذیت میشد،حالت داگی شد و شروع کردم تلمبه زدم،اثر بی حسی داشت کمتر و کمتر میشد و با تمام وجود تلمبه میزدم،جفتمون خیس عرق بودیم
توی حالت داگی،سوراخ کون مهشاد خودنمایی میکرد و تابلو بود خیلی از کار نکشید
با انگشتام همزمان با تلمبه زدن،با سوراخ کونش بازی میکردم ،یه مقدار روغن زیتون ریختم رو سوراخش تا چربش کنم و شروع کردم فرو کردن انگشت،کیرمو از کسش درآوردم و یواش یواش و مرحله به مرحله و به ارومی شروع کردم فرو کردن توی کونش،هر چند مهشاد داشت اذیت میشد ولی به خاطر من مقاومت خاصی نمی کرد تا جایی که تقریبا دو سوم کیرم توی کونش بود،با به صورت دمر روی تخت شد و زیر شکمش هم که بالش بود یه مقدار هم خودش باسنشو بالا میداد شروع کردم تلمبه زدن تا بعد حدود پنج دقیقه شیره وجودم از کیرم توی کون مهشاد جاری شد،اون لحظه حتی اگه جونمم میگرفتن دیگه برام مهم نبود
به همون صورت چند دقیقه ای مهشاد رو بغل کردم و روش خوابیم،بعدش یه مقدار خودمونو با دستمال تمیز کردیم و رفتیم حموم
توی حموم فقط برام ساک زد و منم براش خوردم جفتمون ارضا شدیم و دیگه کار به دخول نرسید،بعد حموم حدود دو ساعتی با هم خوابیدیم،ساعت حدود پنج بود که مهشاد رو بردم رسوندم نزدیک خونه خواهرش
ازتون تشکر میکنم که بازم متن طولانی رو وقت گذاشتید و خوندید
فداتون بشم
ایشالا سر فرصت ادامه عشقبازی هامونو براتون تعریف میکنم
فدای شما
به امید دیدار

نوشته: سهراب


👍 7
👎 0
9101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید