یکی دو روزی گذشت ، من با ندا مدام چت و تماس تصویری داشتم ، کم کم داشت اون عذاب وجدانی که گرفته بودم کمرنگ میشد.
ندا تو چتاش میگفت که نوید خیلی راجع به من باهاش صحبت میکنه و خلاصه خیلی ازم خوشش اومده ، ندا از این موضوع خوشحال بود چون فکر می کرد اینجوری خیلی راحت تر میتونیم به رابطه مون ادامه بدیم. منم خوشحال بودم چون بالاخره بیشتر میتونستم با ندا باشم ، به هر حال رابطه همینطور داشت خوب پیش می رفت که دیدم یه روز یه پیام از ندا اومد که :« پارسا ، اگه بیکاری میشه یه سر بیای خونمون؟!» نوشتم :« باشه میام ، چی شده؟!» نوشت :« هیچی تو خونه تنهام ، بیا با هم باشیم .»
ندا تا حالا اینقدر صریح و بی پرده نگفته بود اینجوری ، منم خیلی خوشحال شدم ، رفتم دوش گرفتم و یه تیپ خوب زدم ، یه شیشه ادکلنم رو خودم خالی کردم و راه افتادم ، تو ذهنم این بود که کاری رو که اون دفعه اتفاقی با نوید انجام دادیم ، این دفعه باید با خود عشقم انجام بدم ، خیلی بده که با نوید از ندا جلوتر بودم ،،، خلاصه رسیدم در خونشون ، زنگ زدم ، در باز شد و رفتم بالا ، وقتی رسیدم دیدم در واحدشون بازه ولی ندا دم در نیست ، رفتم تو و صداش کردم ولی جوابی نداد ، کفشامو درآوردم و رفتم تو درو بستم ، رفتم سمت اتاق ندا که یک مرتبه صدای نوید اومد :« بیا آقا پارسا ، بیا اینجا کسی نیست !» انگار یه سطل آب یخ ریخته باشن روم ، خشکم زد و آب دهنم خشک شد ، رفتم تو اتاق نوید دیدم با یه رکابی جذب سفید و یه شلوارک قرمز ، لم داده رو تختش . سلام کردم و گفتم :« پس ندا کجاست ؟!» گفت :« ندا؟! ندا با مامانم رفته آرایشگاه » گفتم :« عجب !!! آخه بهم پیام داد یه سر بیام ببینمش !!!» گفت :« میدونم ، ولی اون پیام نداد من بودم » گفتم :« تو بودی؟! چجوری؟!» گفت :« قبل اینکه ندا بره ، گوشیشو برداشتم بهت پیام دادم » ، خیلی تعجب کردم ، داشتم ازش میترسیدم ، آخه چرا نوید یه همچین نقشه ای کشیده ؟!.. گفت :« خوب پارسا جون ، چطوری؟!» گفتم :« هی میگذرونم ، درسا خیلی سخته ، کلافه شدم دیگه » گفت :« آره خیلی سخته ، تمام روحیه و انرژی آدمو میگیره ،آدم باید تجدید قوا کنه »
گفتم :« آره خوب ،آدم به تفریح و سرگرمی نیاز داره ، میگم راستی نوید جون ، چیکارم داشتی که اینجوری کشوندیم اینجا؟!»
گفت :« بع ! فکر می کردم با هوش تر از این حرفا باشی!!!» گفتم :« اوه نکنه قصد کونمو کردی؟!» گفت :« اتفاقا برعکس ، از طرف تو قصد کون خودمو کردم!!!» ، همه چیز خیلی بی مقدمه و بی پرده داشت پیش میرفت ، مثل دفعه قبل من از اتفاقی که داره میفته مطمئن نبودم ، اصلا بهتم زده بود ، نوید اومد جلو دستمو گرفت و کشوندم سمت تختش ، نشستیم رو تخت کنار هم و نوید دستمو تو دستاش گرفته بود و آروم نوازشش می کرد ، گفت :« تو اصطلاح نون زیر کباب رو نشنیدی؟!» گفتم :« نه ! یعنی چی؟!» گفت :« اگه مثلا به دوست دختر یا نامزد یا زن بگیم کباب ، برادر زن میشه نون زیر کباب » گفتم :« پس ، یعنی من چون ندا رو دوست دارم ، باید با تو هم سکس کنم؟!» نوید دستمو ول کرد و گفت :« خوب ، اگه دوست نداری ، نه ، اجباری نیست !» ، احساس کردم ناراحت شده و سرش رو انداخت پایین ،،، اما حالا من یه احساس دیگه ای رو داشتم حس می کردم ، چهره ی خوشگل و پسرونه ی نوید ، اندام سکسی و پوست سفیدش ، اون رکابی سفید که چقدر سکسی ترش کرده بود و بوی عطرش که خیلی خوب بود ، همشون داشت منو دیوونه می کرد ، دلم نمی خواست حالا که خودش پا پیش گذاشته و اینقدر مشتاقه ، دست رد به سینش بزنم ، تنها تردید من به خاطر ندا بود ، که اگه متوجه بشه ، چه واکنشی نشون میده ؟!
یه نفس عمیق کشیدم و خودمو کشیدم سمت نوید ، دستمو گذاشتم رو پاش ، سرشو آورد بالا و با لبخند نگاهم کرد ، منم صورتمو بردم جلو و لبامو گذاشتم رو لباش ، این بار اون شروع کرد به مکیدن و خوردن لبهای من ، من همزمان داشتم پاشو میمالیدم و دستمو بردم سمت کیرش ، کیرش کاملا شق بود و از زیر شلوارک به نظر میمومد از مال من کوچیکتره ، یکم از رو شلوارک براش مالیدم که لباشو از لبام جدا کرد و بلند شد زانو زد جلوم ، خودش کمربندمو باز کرد و شلوارمو کشید پایین ، سرشو برد سمت کیرم و اونو مثل دفعه قبل به صورتش مالید و میبوسیدش ، بعد شروع کرد به لیسیدن و خوردن کیرم ، من این بار مثل دفعه قبل آمپر نچسبونده بودم و آبم زود نیومد ، یکی دو دقیقه ای که خورد برام ، سرش و بلند کردم و آوردمش رو تخت ، بلند شدم ایستادم و ازش خواستم چهار دست و پا رو تختش بایسته ، وقتی اینجوری شد ، دست انداختم کش شلوارکش رو گرفتم و آروم کشیدم پایین ، وقتی داشت کونش نمایان میشد ، حس اینو داشتم که پوست یه هلو رو دارم قلفتی میکنم ، یه کون کاملا شیو ، سفید ، با لکه های قرمزی و یه سوراخ کاملا صورتی ، اصلا همچین چیزی رو حتی تو فیلمای پورن هم نمیشه دید.
بی اختیار دلم خواست ، لمبه های کونشو ببوسم ، و با دستام باهاش ور برم ، کونش اصلا بوی عرق یا گوه نمیداد ، معلوم بود حسابی شسته و تمیزش کرده بود، حتی بوی عطر خوشبویی میداد که احتمالا به کونش زده بود.
همینطور که لمبه هاشو میبوسیدم ، سرمو بردم سمت سوراخش ، خیلی تمیز و خوشبو بود ، زبونمو درآوردم و یه لیس در کونش زدم که یه آاااه بلند کشید ، با یه دستم کیرمو میمالیدم و با زبونم اطراف سوراخ کون نوید رو بازی بازی میدادم ، اونم داشت لذت میبرد ، ناله های ریزی می کرد و داشت با کیرش بازی می کرد ، چهار پنج دقیقه ای با سوراخش بازی کردم که گفت :« پارسا بکن توش» ، با تمام شهوت و تمنا این حرف رو زد ، من با این حرفش حدس زدم که شاید قبلا کون داده و تنگ نیست ، واسه همین بلند شدم و اومدم چسبیدم پشتش و کیرمو گذاشتم رو سوراخش ، یه تف غلیظ انداختم رو کیرمو و دم سوراخ اون و کیرمو فشار دادم ، دیدم یکم تنگه ولی بالاخره بیراه هم نیست و کیرم داره سر میخوره به سمت تو ،،، ناله های نوید شروع شد و آه و آخ و اوخ می کرد ، من صبر کردم تا دردش آروم شه بعد دوباره فشار دادم ، خیلی آروم و میلیمتری فرو می کردم توش ، بالاخره کیرم تا ته رفت تو ، نوید هنوز ناله می کرد ولی من داشتم داغ می کردم یواش یواش ، یکم که تو کونش نگه داشتم ، شروع کردم آروم عقب جلو کردن ، چون خیلی یواش می کردم ، اونم داشت لذت میبرد و یواش یواش ناله ش تبدیل شد به جوون جووون گفتن ، من هی سرعتمو زیاد می کردم ، تا بالاخره داشتم تلمبه میزدم ، کون نوید خیلی داغ بود ، احساس می کردم دارم می پزم از گرما ، دست کردم تی شرتمو درآوردم ، اما هنوز شرتم تو پام بود ، نویدم متوجه شد من لخت شدم ، یکم مکث کرد و رکابیشو در آورد ، من خم شدم رو نوید و ازش خواستم بخوابه رو تخت ، بدون اینکه کیرم از کونش دربیاد ، نوید دراز کشید و من کاملا خوابیدم رو نوید ، بدنم رو بدن لخت و سفید نوید که بود خیلی حس قشنگی بهم داد، حس کردم خیلی لطیفه عین ندا ، البته من هنوز سعادت نداشتم اینجوری بدنم به بدن ندا بخوره اما این حس برام همون حالت رو تداعی می کرد ، دوباره شروع کردم تو همون حالت تلمبه زدن ، الآن احساس می کردم کون نوید کاملا باز شده و کیرم به راحتی رفت و آمد میکنه ، لبمو گذاشتم پشت گردنش و گردنشو براش میخوردم و میبوسیدم ، اونم آه و ناله های لذت وار میکرد و بیشتر من و حشری می کرد ، من دیگه داشتم به اوج میرسیدم و احساس می کردم کیرم خیلی دراز و بزرگتر از حد معمول شده ، از ناله های نوید هم میشد اینو فهمید ، به نوید گفتم :« دارم میام ، کجا بریزم ؟!» نویدم گفت :« آاااههه بریز توش … جوووون ، آاااخخخخ» ، منم سرعت تلمبه هام بیشتر شد و با یه فشار ، تمام کیرمو جا کردم ، آبم مثل آتش فشان ریخت تو کون نوید ، دیدم همزمان نوید گفت :« اووووفففف ، سوختمممم ، آااااییییی ، آااااه » ، یه پنج شیش دقیقه ای تو همون حالت رو نوید دراز کشیدم و رمق نداشتم بلند شم ، کیرم داشت تو کون نوید می خوابید و آروم میمومد بیرون ، بعدش بلند شدم و یه دستمال از رو میزش برداشتم ، کیرمو و کون نوید و تمیز کردم ، خیلی آب از کونش جاری شده بود ، نوید حس و حال پاشدن نداشت ، تو همون حالت ، می گفت :« جوون ، چه کونی ازم گذاشتی پارسا ! خوش به حال ندا » ، منم می گفتم :« باور کن من و ندا هنوز هیچ کاری نکردیم ، قسمت بود این کیر با کون تو افتتاح بشه!» نوید می گفت :« پس واجب شد به ندا توصیه کنم ، خیییلییی عالیه !!» .
بعدش من لباسامو پوشیدم و گفتم :« خوب نوید جون ،من برم تا مامانت و ندا نیومدن و لو نرفتیم ، دمت گرم عزیزم ، خیلیی حال دادی ، تا حالا همچین لذتی تجربه نکرده بودم !» نوید با بدبختی نیم خیز شد و شرت و شلوارکش و کشید بالا و گفت :« تازه اول شاهنامه ست داداش ، منو حسابی نمک گیر کردی ، من دیگه کونی خودتم ، حالا حالا ها باید بیای و حال بدی !» یه برق اشتیاقی تو چشماش بود ، منم گفتم :« جوون ، همچین کونی رو فقط یه احمق از دست میده ، دفعه بعد بیشتر میکنمت !»
رفتم جلو لبشو بوسیدم و ازش خداحافظی کردم و سریع زدم بیرون ،،، این دفعه از عذاب وجدان خبری نبود ، انگار الآن نوید رو بیشتر از ندا دوست داشتم ، دلم میخواست بهش پیام بدم ، با هم بریم بیرون و بیشتر باهاش وقت بگذرونم ، کلا داشت تمایلات و علایقم عوض میشد ، نمیدونستم جوگیر شدم یا واقعا عاشق نوید شدم.
ادامه دارد… .
نوشته: پارسا
آقا موضوعت کاملا خلاقانه و جدیده. نگارشت هم که حرف نداره. کلیت داستان هم به نظر من باورپذیره. در نتیجه دمت گرم و آفرین😁❤️
دوست عزیز راست و دروغش کاری ندارم مهم نگارش و قشنگ نوشتنت هست ک کیر ادمو شق میکنه پس ادامه بده…
اگرم میدونی زیادت هست و نمیتونی خواهر برادر تامین کنی یکیشو بده به من تا قشنگ بهشون برسم البته برادره باشه بهتره
قشنگ بود!
من منتظر سکس سهنفره هستم! 😁
ولی سعید یه کم عجله کرد 😕
راستی! با نیمفاصله هم آشنا شو! جستجو کن و استفاده کردن ازش رو یاد بگیر.
باشه عزیز ما هم میگم تو کردی ولی عاقلان دانند راستی شنیدم ندا از پشت در داشته ازت فیلم میگیرفته تا دوباره بری اون چی شد
خیلی خیلی خوب بود بعد از مدتها یک داستان،خاطره خوب خوندم عالیه فقط کمی بیشتر مسائل سکسی جزئ رو اضافه کن مرسی
باشه ما قول میدیم باور کنیم تو هم قول بده دیگه ننویسی