پارک لاله

1401/03/04

سلام از همین الآن بگویم. من اهل نوشتنم و این داستان پرداخت ذهن من ولی پیشنهاد میکنم بخونید. چون سعی کردم با رعایت نکات مهم و لذت بخش بنویسم
داستان های کوتاه:
یک سالی از شروع آشنایی من با دختر زیبایی ها می‌گذرد پوست سفید و بیبی فیس بودنش با قد کوتاهش گویا او را جذاب ترین می‌کرد.
اولین دیدارمان که خاطره زیبایی ازش به یادم هست. من به شهر او سفر کردم. و در پارک لاله یکدیگر را ملاقات کردیم. نخستین بار با تماشایش برق از سرم پرید. زیباترین زیبایی ها را با خود حمل می‌کرد
-سلام دختر خوب
-سلام آقا، حالتون چطوره
-خوبم، از نزدیک چقدر خوشگل تری
-بزار برسی بعد زبون بریز
-متاسفم نتونستم به چیز دیگه ای فکر کنم.
-بفرمایید یک گل رز قرمز برات خریدم
-وای ممنون پس تو عملم یکم بلدی
لبخند ریزی زدم و باهم زیر سایه درختی روی نیمکت دو نفره در جای خلوت پارک نشستیم. رو به سمتش کردم و به سیمای زرینش خیره شدم.
-خب یک چیزی بگو پس
-آمممم
-شامل زبون ریزی نشه
-خوب، سخت شد
-بچه پرروو
-هیس ( معمولا توی چت وقتی میگفتم هیس معنی این بود می‌خوام ببوسم حالا گیف می‌فرستادم یا می‌نوشتم)
-جرئتشو نداری الآن،
-کسی نمی‌بینه…
-برو گمشوو علی دیوونه ای
-من دیگه طاقت ندارم
خندهٔ ریزی می‌کند
-پنج دقیقه هم…ن…
انگشتم را روی لبانش قرار دادم
-هیس
تا به خود بیاید لب هایم را به لبانش چسباندم و در حالی که دستم را زیر سرش محافظ قرار دادم درازش کردم روی نیمکت و دست دیگرم را روی گرده‌اش گذاشتم. لب های پایینش بین لب هایم بود و زبانم را روی لب بالاش می‌کشیدم
سعی داشت، به شکلی از زیر بازو های من رها شود ولی توانش را نداشت و بعد از بیست، سی ثانیه دست از تلاش کشید. بدون مقاومت چند ثانیه بوسیدمش و بعد لب هایم را جدا کردم و به صورتش خیره شدم.
-دیوونه شدی نمیگی کسی ببینه؟
-تقصیر خودت میخواستی انقدر قشنگ نباشی
-گمشو
-خودت گفتی زبون نریز
-معنیش اینه ؟
-اوهوم
-کوفت
چند ثانیه‌ای در سکوت گذشت، قرار مان را ظهر گذاشته بودیم. که همه جا خلوت باشد. به دور بر نگاهی کردم و وقتی دیدم هیچکس نیست به او نزدیک تر شدم و پاهایم را بهش چسباندم
-چیه چته باز
-هیچی، فقط از زیر چادر مانتو طوسی رنگت پیداست
-خوب
-خیلی بهت میاد
-برو علی قهرم
-چرا عزیزم
-قرار شد قرار اول کاری نکنیم.
-کاری نکردیم.
-آره معلومه
-گوشت تلخ میشی جذاب میشی
-خیلی رو داری
-میگم عزیزم
-جانم
-سرتو بگذار روی سینم، این که دیگ میشه
-باش
سرش را روی سینه ام قرار می‌دهد و من دستانم را دورش حلقه می‌کنم
-ولی خوشحالم اینجایی زبون باز هول
-من هول تو‌ام فقط
-می‌دونم، غلط می‌کنی برا غیر باشی …
-پس من و از این خماری درار تا ظهره
-چه کنم
-بگذار ببوسمت
-خیلی خوب
چادرش را از روی سرش پایین می‌کشم و روی شانه‌اش می‌اندازم. صورتش را بین دستانم قاب می‌گیرم و لب هایمان خیلی زود بهم می‌چسبد با برخورد لب ها شروع می‌‌کنیم به مکیدن لبان همدیگر من زبانم را روی لب پایینش می‌کشم و لب بالاییش را بین لب هام قرار می‌دهم. گاهی زبانش را میان لب هایم می‌گیرم و میک می‌زنم.
حدود یک دقیقه شیرین ترین بوس ها را تبادل می‌کنیم و بعد از هم جدا می‌شویم.
گرمی دستانش را با لمسشان احساس می‌کنم و هنگامی دست در دست هم روی نیمکت زیر سایه درخت کاج نشسته‌ایم می‌گویم
-عزیزم، الان که کسی اینجا نیست
-خوب
-چادرتو در بیار
خلوت گرممان و آن بوسه های داغ اثر خودش را گذاشته است …
-باش صبر کن
-بگذار بهت کمک کنم
چادرش را که کنار می‌گذارم. تماشایش دو چندان جذاب می‌شود. مانتوی طوسی رنگی با آستین های پوف کرده پوشیده است. تن خوش گوشت و قد کوتاهش به خوبی نمایان است. لبانم را میگزم و می‌گویم
-علی …
نفس هایش کمی حرارت دارد
-جونم
-حالم بده
‌کمکش می‌کنم روی پاهایم بنشیند
-خوبش میکنم
لب بازی را دوباره شروع می‌کنیم … کمی همراهی می‌کند و کمی هم مکث می‌کند …
-دلبرم، چرا انقدر دو دلی …
-چون تو آخرش همینجا لختمون می‌کنی
خنده کوتاهی می‌کنم، و در حالی که گره رو سری‌اش را باز می‌کنم در گوشش میگویم…
-خمار تلاقی روح و جسم مون در همم
-علی، من می‌تر…
-هییس، نترس من هستم
رو سری را از سرش بر می دارم و انگشتانم را میان تار به تار به موهایش آهسته و پیوسته حرکت می‌دهم. سرم را آرام با بوسه ها بر گردنش به سمت بالا می‌برم و لاله گوشش را بین لبانم می‌گیرم و خوب میک می‌زنم، نفس هایمان داغ می‌شود.
-علی…
-جونم
-کسی نیاد …
-زود تموم میشه عشقم، نگران نباش
کمک می‌کنم مانتویش را از تنش بیرون بیاورد
-دختر سکسی من، بریم پشت نمیکت رو چمن ها زیر درخت
-باش فقط سریع، هم داغم هم می‌ترسم …
بین نیمکت و بوته ها زیر سایه درخت کاج رو به روی هم در امنیت می ایستیم. مانتو را آرام کنار می‌گذارم و دستانم را به پوست سفیدش می‌چسبانم با انگشتانم جای جای بالا تنه اش را لمس می‌کنم. و با نفس های داغ لباسم را از تنم می‌کَنَم و خودم را به او می‌چسبانم دما بینمان بالا می‌رود

با بوسه های کوتاه بر شانه‌اش شروع و لبانم را به سمت پایین حرکت می‌دهم. خودش را به آغوش من سپرده و چشمانش را می‌بندد لبانم را به بالای کرستش می‌رسانم.
دستم را از گودی کمرش به سمت بالا حرکت می‌دهم و قفل کرست را باز میکنم و در میان چمن ها رهایش میکنم. تصرف بالا تنه اش حس عالی داشت ممه های خوش فرم و طالبی های شیرین من آماده خوردن بود. لبانم دور نیپلش حرکت می‌کرد یک طرف دستم سینه‌اش را جمع می‌کرد و یک طرف لب هایم و مدادم جا‌به‌جا می‌شد.
زبانم را باز می‌کردم و روی نیپل هایش می‌کشیدم. گرم مکیدن نوک سینه هایش بودم که آهش بلند شد و در اوج خماری می‌گفت
-سریع باش، آه علی یکم سریع من استرس دارم.
-باش عزیزم
دست آزادم را روی تنش کشیدم‌. از زیر شلوار به واژنش رساندم. روی شیار واژنش را با انگشتانم مالیدم و این در حالی بود که لبانم داشت محکم نوک ممه هایش را میک می‌زد.
دونات بین پاهاش آماده بود، که خرده شود دستان نرمش تمام تنم را پیمود و خودش را از روی شلوار به آلتم رساند. حالا نر و آماده بود. هر دو نیاز داشتیم زمان را مدیریت کنیم. برای همین 69 شدیم.
روی چمن ها دراز کشیدم. شلوارش را با شرت تا زانو پایین کشیدم و او هم متقابلا همین کار را کرد.
صورتم را به واژنش فشار می‌دادم و سطحش را با بوسه های کوتاه همراه می‌کردم کمکم زبانم را بیرون آوردم روی شیارش حرکت دادم او هم متقابلاً آلت من را بین لبانش گرفته بود و با سرش بازی میکردم و گاهی تا ته می‌خورد. نفس های هر دوی مان نامنظم بود. بین پایش را باز کردم و زبانم را تا جا شد فرو کردم و چرخاندم.
سعی داشت با نگه داشتن آلتم در دهانش صدای ناله‌اش را خفه کند‌. بعد از دقایقی از هم جدا شدیم و او دستش را روی لبه نیمکت گذاشت و خم شد در حالی که پوسی لزج و خیسش را نگاه می‌کردم زمزمه کردم
-جون مال دلبر من، چه تپل و نازه
در اوج حشر به سر می‌برد، سر آلتم را آرام روی شیار واژنش حرکت دادم و با نوک میدل فینگرم سوراخ باسنشو می‌مالیدم. هر از چند گاهی چند اسپنک محکم به کپل هاش می‌‌زدم
-زود باش علی بکن تووش
دستمو گرفتم به سینه هاشو با کمک پاهام پایش را باز تر کردم او هم باسنش را داد عقب تر خودش آلتم را گرفت و با سوراخ واژنش فیکس کرد. آهسته سرشو داخل کردم. دستش را جلوی دهانش گرفته بود که صدای ناله هایش کمی گرفته شود.
دیکم را آرام تا ته پوسی خیسش بردم. و خیلی زود تلمبه را شروع کردم
-جوون، دختر جذاب من
-آهه، علی کیرتو به همه جای رحمم بکوب
-چشم
آلتم رو چند با بیرون آوردم و سعی می‌کردم هر بار محکم و سریع توی واژنش به سمتی برم.
-آههه، آههه، اینجوری دوست دارم…
صدای داغش سرعتمو بالا برد و سعی می‌کردم همونجور که ازم خواسته بود او را بکنم همزمان با تلمبه های سریع سوراخ باسنش را با انگشتانم خیس کردم و میدل فینگرمو تا ته داخل باسنش دادم. هر دو هورنی بودیم. بعد از چند دقیقه تلنبه های سریع و محکم صدای جیغش بلند شد و چند ثانیه بعد رعشه‌ای زد. در حالی که چشم هایش را بسته بود و داشت اوج لذت را تجربه می‌کرد. من آلتم را به آرامی بیرون می‌آوردم و محکم تا تهش فرو می‌کردم.
-آهههه, دوستش داشتم …
-عزیزم منم نزدیکم،
با اینکه خسته به نظر می‌رسید و تعرق زیادی کرده بود. برگشت سمتم به نیمکت تکیه داد خم شد روی دیکن و شروع کرد به زبان زدن و تا می‌توانست آلتم را در دهانش فرو می‌برد
_ آه، من الان ارضا میشم
آلتم را از دهانش بیرون آورد.خودم را سمت بوته ها گرفتم، با دستانش تند تند روی آلتم میکشید؛ خیلی سریع کیرم پر شد و بعد آبم روی بوته ها خالی شد.
-همیشه دوست داشتم با آبم گل هارو آبیاری کنم
-خاک توسرن…
هر دو در اوج خستگی خندیدیم. کمکش کردم دوباره مانتو و چادرش را بپوشد. در حالی که لبخند ریزی می‌زد روی نیمکت نشست و گفت
-آخرش کار خودتو کردی …
رفتم کنارش نشستم و دستانم را دور گردنش انداختم. پیشانی‌اش را بوسیدم.
-من خراب توام، ممنون
-حرف نزن، ولی خواهش می‌کنم،
-پاشو حالا بریم
-کجا
-سوئیت
از جایم روی نیمکت بلند می‌شوم و او در حالی که ابروهایش را جمع و چشم غره می‌رود
-علی
-چیه
-سوئیت گرفته بودی، بعد اینجا من میکنی؟
-من طاقت نداشتم
-غلط کردی چون پابلیک دوست‌داشتنی
-یک نگاه به تن سکسیت بنداز میفهمی
-حرف نزن
-خوب حالا چرا نشستی بیا بریم
-نه
-محبوبم …
-مرض
-دلبر جان
-زهر مار
-میخواهیم باهم بنویسیم اونجا
-خیلی خوب میام ولی قهرم …
-داستان های کوتاه:
یک سالی از شروع آشنایی من با دختر زیبایی ها می‌گذرد پوست سفید و بیبی فیس بودنش با قد کوتاهش گویا، همه زیبایی ها را در بر میگیرد.
اولین دیدارمان چه خاطره زیبایی ازش به یادم هست. من به شهر او سفر کردم. و در پارک لاله یکدیگر را ملاقات کردیم. نخستین بار با تماشایش برق از سرم پرید. زیباترین زیبایی ها را با خود حمل می‌کرد
-سلام دختر خوب
-سلام آقا، حالتون چطوره
-خوبم، از نزدیک چقدر خوشگل تری
-بزار برسی بعد زبون بریز
-متاسفم نتونستم به چیز دیگه ای فکر کنم.
-بفرمایید یک گل رز قرمز برات خریدم
-وای ممنون 😍 پس تو عملم یکم بلدی

لبخند ریزی زدم و باهم زیر سایه درختی روی نیمکت دو نفره در جای خلوت پارک نشستیم. رو به سمتش کردم و به سیمای زرینش خیره شدم.
-خب یک چیزی بگو پس
-آمممم
-شامل زبون ریزی نشه
-خوب، سخت شد
-بچه پرروو
-هیس
-جرئتشو نداری الآن،
-کسی نمی‌بینه…
-برو گمشوو علی دیوونه ای
-من دیگه طاقت ندارم

خندهٔ ریزی می‌کند
-پنج دقی‌…
انگشتم را روی لبانش قرار دادم
-هیس
تا به خود بیاید لبهایم را به لبانش چسباندم و در حالی که دستم را زیر سرش محافظ قرار دادم درازش کردم روی نیمکت و دست دیگرم را روی گرده‌اش گذاشتم. لب های پایینش بین لب های بود و زبانم را روی لب بالاش می‌کشیدم
سعی داشت، به شکلی از زیر بازو های من رها شود ولی توانش را نداشت و بعد از بیست، سی ثانیه دست از تلاش کشید. بدون مقاومت چند ثانیه بوسیدمش و بعد لب هایم را جدا کردم و به صورتش خیره شدم.
-دیوونه شدی نمیگی کسی ببینه؟
-تقصیر خودت میخواستی انقدر قشنگ نباشی
-گمشو
-خودت گفتی زبون نریز
-معنیش اینه ؟
-اوهوم
-کوفت
چند ثانیه‌ای در سکوت گذشت، قرار مان را ظهر گذاشته بودیم. که همه جا خلوت باشد. به دور بر نگاهی کردم و وقتی دیدم هیچکس نیست به او نزدیک تر شدم و پاهایم را بهش چسباندم
-چیه چته باز
-هیچی، فقط از زیر چادر مانتو طوسی رنگت پیداست
-خوب
-خیلی بهت میاد
-برو علی قهرم
-چرا عزیزم
-قرار شد قرار اول کاری نکنیم.
-کاری نکردیم.
-آره معلومه
-گوشت تلخ میشی جذاب میشی
-خیلی رو داری
-میگم عزیزم
-جانم
-سرتو بگذار روی سینم، این که دیگ میشه
-باش، فقط دکمه بالاتو باز کن
سرش را روی سینه ام قرار می‌دهد و من دستانم را دورش حلقه می‌کنم
-ولی خوشحالم اینجایی زبون باز هول
-من هول تو‌ام فقط
-می‌دونم، غلط می‌کنی برا غیر باشی …
-پس من و از این خماری درار تا ظهره
-چه کنم
-بگذار ببوسمت
-خیلی خوب
چادرش را از روی سرش پایین می‌کشم و روی شانه‌اش می‌اندازم. صورتش را بین دستانم قاب می‌گیرم و لب هایمان خیلی زود بهم می‌چسبد با برخورد لب ها شروع می‌‌کنیم به مکیدن لبان همدیگر من زبانم را روی لب پایینش می‌کشم و لب بالاییش را بین لب هام قرار می‌دهم. گاهی زبانش را میان لب هایم می‌گیرم و میک می‌زنم.
حدود یک دقیقه شیرین ترین بوس ها را تبادل می‌کنیم و بعد از هم جدا می‌شویم.
گرمی دستانش را با لمسشان احساس می‌کنم و هنگامی دست در دست هم روی نیمکت زیر سایه درخت کاج نشسته‌ایم می‌گویم
-عزیزم، الان که کسی اینجا نیست
-خوب
-چادرتو در بیار
خلوت گرممان و آن بوسه های داغ اثر خودش را گذاشته است …
-باش صبر کن
-بگذار بهت کمک کنم
چادرش را که کنار می‌گذارم. تماشایش دو چندان جذاب می‌شود. مانتوی طوسی رنگی با آستین های پوف کرده پوشیده است. تن خوش گوشت و قد کوتاهش به خوبی نمایان است. لبانم را میگزم و می‌گویم
-علی …
نفس هایش کمی حرارت دارد
-جونم
-حالم بده
‌کمکش می‌کنم روی پاهایم بنشیند
-خوبش میکنم
لب بازی را دوباره شروع می‌کنیم … کمی همراهی می‌کند و کمی هم مکث می‌کند …
-دلبرم، چرا انقدر دو دلی …
-چون تو آخرش همینجا لختمون می‌کنی
خنده کوتاهی می‌کنم، و در حالی که گره رو سری‌اش را باز می‌کنم در گوشش میگویم…
-خمار تلاقی روح و جسم مون در همم
-علی، من می‌تر…
-هییس، نترس من هستم
رو سری را از سرش بر می دارم و انگشتانم را میان تار به تار به موهایش آهسته و پیوسته حرکت می‌دهم. سرم را آرام با بوسه ها بر گردنش به سمت بالا می‌برم و لاله گوشش را بین لبانم می‌گیرم و خوب میک می‌زنم، نفس هایمان داغ می‌شود.
-علی…
-جونم
-کسی نیاد …
-زود تموم میشه عشقم، نگران نباش
کمک می‌کنم مانتویش را از تنش بیرون بیاورد
-دختر سکسی من، بریم پشت نمیکت رو چمن ها زیر درخت
-باش فقط سریع، هم داغم هم می‌ترسم …
بین نیمکت و بوته ها زیر سایه درخت کاج رو به روی هم در امنیت می ایستیم. مانتو را آرام کنار می‌گذارم و دستانم را به پوست سفیدش می‌چسبانم با انگشتانم جای جای بالا تنه اش را لمس می‌کنم. و با نفس های داغ لباسم را از تنم می‌کَنَم و خودم را به او می‌چسبانم دما بینمان بالا می‌رود

با بوسه های کوتاه بر شانه‌اش شروع و لبانم را به سمت پایین حرکت می‌دهم. خودش را به آغوش من سپرده و چشمانش را می‌بندد لبانم را به بالای کرستش می‌رسانم.
دستم را از گودی کمرش به سمت بالا حرکت می‌دهم و قفل کرست را باز میکنم و در میان چمن ها رهایش میکنم. تصرف بالا تنه اش حس عالی داشت ممه های خوش فرم و طالبی های شیرین من آماده خوردن بود. لبانم دور نیپلش حرکت می‌کرد یک طرف دستم سینه‌اش را جمع می‌کرد و یک طرف لب هایم و مدادم جا‌به‌جا می‌شد.
زبانم را باز می‌کردم و روی نیپل هایش می‌کشیدم. گرم مکیدن نوک سینه هایش بودم که آهش بلند شد و در اوج خماری می‌گفت
-سریع باش، آه علی یکم سریع من استرس دارم.
-باش عزیزم
دست آزادم را روی تنش کشیدم‌. از زیر شلوار به واژنش رساندم. روی شیار واژنش را با انگشتانم مالیدم و این در حالی بود که لبانم داشت محکم نوک ممه هایش را میک می‌زد.
دونات بین پاهاش آماده بود، که خرده شود دستان نرمش تمام تنم را پیمود و خودش را از روی شلوار به آلتم رساند. حالا نر و آماده بود. هر دو نیاز داشتیم زمان را مدیریت کنیم. برای همین 69 شدیم.
روی چمن ها دراز کشیدم. شلوارش را با شرت تا زانو پایین کشیدم و او هم متقابلا همین کار را کرد.
صورتم را به واژنش فشار می‌دادم و سطحش را با بوسه های کوتاه همراه می‌کردم کمکم زبانم را بیرون آوردم روی شیارش حرکت دادم او هم متقابلاً آلت من را بین لبانش گرفته بود و با سرش بازی میکردم و گاهی تا ته می‌خورد. نفس های هر دوی مان نامنظم بود. بین پایش را باز کردم و زبانم را تا جا شد فرو کردم و چرخاندم.
سعی داشت با نگه داشتن آلتم در دهانش صدای ناله‌اش را خفه کند‌. بعد از دقایقی از هم جدا شدیم و او دستش را روی لبه نیمکت گذاشت و خم شد در حالی که پوسی لزج و خیسش را نگاه می‌کردم زمزمه کردم
-جون مال دلبر من، چه تپل و نازه
در اوج حشر به سر می‌برد، سر آلتم را آرام روی شیار واژنش حرکت دادم و با نوک میدل فینگرم سوراخ باسنشو می‌مالیدم. هر از چند گاهی چند اسپنک محکم به کپل هاش می‌‌زدم
-زود باش علی بکن تووش
دستمو گرفتم به سینه هاشو با کمک پاهام پایش را باز تر کردم او هم باسنش را داد عقب تر خودش آلتم را گرفت و با سوراخ واژنش فیکس کرد. آهسته سرشو داخل کردم. دستش را جلوی دهانش گرفته بود که صدای ناله هایش کمی گرفته شود.
دیکم را آرام تا ته پوسی خیسش بردم. و خیلی زود تلمبه را شروع کردم
-جوون، دختر جذاب من
-آهه، علی کیرتو به همه جای رحمم بکوب
-چشم
آلتم رو چند با بیرون آوردم و سعی می‌کردم هر بار محکم و سریع توی واژنش به سمتی برم.
-آههه، آههه، اینجوری دوست دارم…
صدای داغش سرعتمو بالا برد و سعی می‌کردم همونجور که ازم خواسته بود او را بکنم همزمان با تلمبه های سریع سوراخ باسنش را با انگشتانم خیس کردم و میدل فینگرمو تا ته داخل باسنش دادم. هر دو هورنی بودیم. بعد از چند دقیقه تلنبه های سریع و محکم صدای جیغش بلند شد و چند ثانیه بعد رعشه‌ای زد. در حالی که چشم هایش را بسته بود و داشت اوج لذت را تجربه می‌کرد. من آلتم را به آرامی بیرون می‌آوردم و محکم تا تهش فرو می‌کردم.
-آهههه, دوستش داشتم …
-عزیزم منم نزدیکم،
با اینکه خسته به نظر می‌رسید و تعرق زیادی کرده بود. برگشت سمتم به نیمکت تکیه داد خم شد روی دیکن و شروع کرد به زبان زدن و تا می‌توانست آلتم را در دهانش فرو می‌برد
_ آه، من الان ارضا میشم
آلتم را از دهانش بیرون آورد.خودم را سمت بوته ها گرفتم، با دستانش تند تند روی آلتم میکشید؛ خیلی سریع کیرم پر شد و بعد آبم روی بوته ها خالی شد.
-همیشه دوست داشتم با آبم گل هارو آبیاری کنم
-خاک توسرن…
هر دو در اوج خستگی خندیدیم. کمکش کردم دوباره مانتو و چادرش را بپوشد. در حالی که لبخند ریزی می‌زد روی نیمکت نشست و گفت
-آخرش کار خودتو کردی …
رفتم کنارش نشستم و دستانم را دور گردنش انداختم. پیشانی‌اش را بوسیدم.
-من خراب توام، ممنون
-حرف نزن، ولی خواهش می‌کنم،
-پاشو حالا بریم
-کجا
-سوئیت
از جایم روی نیمکت بلند می‌شوم و او در حالی که ابروهایش را جمع و چشم غره می‌رود
-علی
-چیه
-سوئیت گرفته بودی، بعد اینجا من میکنی؟
-من طاقت نداشتم
-غلط کردی چون پابلیک دوست‌داشتنی
-یک نگاه به تن سکسیت بنداز میفهمی
-حرف نزن
-خوب حالا چرا نشستی بیا بریم
-نه
-محبوبم …
-مرض
-دلبر جان
-زهر مار
-میخواهیم باهم بنویسیم اونجا
-خیلی خوب میام ولی قهرم …
-قوربونت برم

نوشته: قلم اروتیک


👍 2
👎 12
16501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

875884
2022-05-25 01:57:12 +0430 +0430

کس و شر محض

0 ❤️

875885
2022-05-25 01:57:38 +0430 +0430

اولا اگر میخوای نویسندگی کنی، فاز نوشته‌ات رو معلوم کن، جاهای روایتی یا شکسته نویسی کن یا کتابی! جفتش خیلی خز و چیپ هست توی نویسندگی…دوما فعل های داستانت رو متناسب با زمان داستان انتخاب کن، مثال از فعل مضارع استفاده میکنی، جمله بعدش میشه ماضی و بازم این حرکت ایراده

2 ❤️

875893
2022-05-25 02:21:30 +0430 +0430

و اینک آلتمان در قفای کله ات که همچون هندوانه ای سفید و کال میباشد باد که چنین خزعبلاتی که بسی موجب ریدن به وقت گران مایه مان شد را ریدی.

3 ❤️

875918
2022-05-25 04:20:35 +0430 +0430

حس کردم چارلز دیکنز رو مجبور کردند به پارسی داستان سکسی بنویسه، …دوست عزیز زحمت کشیده بودی ممنون ولی تو زبان پارسی خیلی وقته برا دستگاه تناسلی اسم گذاشتند، لازم نیست لاتینش رو به خورد مخاطب بدی…‌😄😄

2 ❤️

875990
2022-05-25 16:39:15 +0430 +0430

خو مادر‌ت با میخ طویله یجا بچسبونن
از دیدن دختر زیبایی ها میگذرد
خیلی بیبی فیس بود
خب زنا زاده یا کتابی ننویس یا به ریش ما‌در جندت میخندی اینطوری مینویسی

0 ❤️

876187
2022-05-26 15:49:38 +0430 +0430

اهل نوشتنی و اینی اگه اهل نوشتن نبودی چی

0 ❤️

876387
2022-05-27 23:46:57 +0430 +0430

من پارک لاله ساک زدم و اینکه کصمو مالیدن ولی سکس امکان نداره

0 ❤️