...قسمت قبل

****من تو داستان اولم گفتم چطور واسه اوین بار کون دادم و کونی شدم.
میخوام براتون بگم بعدش چه اتفاقاتی افتاد.
من بعد یک هفته کون دادن به نفر اول، رها شدم به حال خودم که دنبال کیر بگردم.
توی فیس بوک پیام رو به فرزین کونی تغییر دادم. و پیام پشت پیام بود که برام میومد. دو سه تا ش رو رفتم سر قرار ولی پیچوندن و گفتن کیس ما نیستی.
من از بدنم بگم، که تپل و سفید، بدنم کم مو هست با موهای قهوه ای کم رنگ و بور.۱۸۰ قد و ۱۱۰تا۱۲۰ وزنم متغیره. سینه دارم و سایزش حدودا اندازه ۶۰،۶۵ هست. کیرم هم اگه شق بشه نهایتا۱۳ سانت.
دیگه تقریبا یکسال تو فیس بوک میگشتم. تا تلگرام اختراع شد و فیسبوک از مد افتاد. تو گروه های سکسی تلگرام و سایت شهوانی میگشتم. یکی پیام داد و عکسهای منو دید و پسندید. گفت مکانم میتی سیتی هست. گفتم باشه. ساعت ۷شب قرار گذاشت.میدون ورودی شهرک.
منم کل بدنم رو شیو کردم. و کونم رو تمیز کردم و رفتم. طرف اومد و منم با ماشینم پشتش رفتم. یه دفتر کار بود. توش یه تخت بود و پتو و چندتا میز کار.
زمستون بود و هوا سرد. بخاریش خاموش بود. به من گفت لخت شو.
منم سریع تمام لباسمو در اوردم. اونم لخت شد. تمام تنم سیخ سیخ شده بود از سرما. گفت سرده. گفت الان میکنمت داغ میشی. کیرش رو در آورد گرفت جلو دهنم. ساک نزده بودم تا بحال. دهنمو باز کردم. اون تو دهنم تلمبه میزد و من اوغ می زدم.چند دیقه تلمبه زد و ول کرد. گفت بخواب.
منو به پشت خوابوند و پاهامو داد بالا، یه پماد بجای ژل آورد زد در کونم و مالید.دو سه دیقه انگشتم کرد. بعد کاندوم کشید به کیرش.شروع کرد مالوندن سینه های من. کاملا تحریک میشدم. کیرش دم سوراخم بود و آروم داشت فرو می‌کرد.سرش رفت تو و نگه داشت.گفت فرو کنم، گفتم آروم فرو کن. با دو سه تا فشار تا ته کرد تو کونم. آروم شروع کرد به عقب جلو. دو سه دیقه کرد، آب من اومد.با دستمال جمع کرد آب منو. و ادامه داد. پاهامو تو سینه م جمع کرد و کونم بالا آورد و دوباره فرو کرد. همزمان مثل جنده ها با سینه م ور میرفت. منم کمرم شل شده بود و نا نداشتم.اونم می‌کوبید تا ته کونم، انقدر زد تا آبش اومد . کیرش رو کشید بیرون و کونم رو مالش داد. گفت خوب کونی هستی.
حیف که من دفتر رو از ۲روز دیگه باید تحویل بدم. جا ندارم دیگه. یه پتو کشید روی من و گفت بخواب تا حال ت جا بیاد. بعد ده دیقه بلند شدم رفتم کونم شستم. لباس پوشیدیم و باهم رفتیم. دیگه ندیدمش.

ادامه...

نوشته: Farzin.lola