چون ازت متنفره

1400/11/19

+یه بار دیگه این حرفتو تکرار کن؟ چه غلطی میخوای بکنی؟؟؟؟
_نمیفهمی چی میگم؟
+واقعا حس میکنم داری ایسگام میکنی… نگو که راسته!
_شوخی ندارم باهات که
+یعنی چی اصلااا؟؟؟؟ مگه یادت نمیاد سر یه چت ساده چه بلایی سرت اورد؟ یادت نیست به خاطر اینکه آبروی تورو ببره از قید آبروی خودشم گذشت؟؟؟
بابا تو چه قدر بدبخت و ندیده ای
_ مگه من مجبورش کردم؟؟؟ خودش میخواد…
+احمق چی فکر کردی؟ فکر کردی عاشق چشم و ابروته؟؟؟ نه اسکل کلات پس معرکست
_مثلا میخواد چیکارم کنه؟
+آبرو واست نمیزاره… پدرتو در میاره… دهنتو میگاد… خودت میبینی فقط صبر کن
_ ولم کن ترو خدا من الان باید به چیزای مهم تری فکر کنم
+میخوای به فیس کیری اون فکر کنی ؟؟؟؟
_به تو ربطی نداره فقط بیشتر از این روی مخم نرو…

  • واقعا هم به من ربطی نداره برو هر گهی میخوای بخوری بخور فقط بدون من حق رفاقتو بجا اوردم فقط بدون من زودتر بهت گفتم چه بلایی قراره سرت بیاد… همین!

صبح زود با صدای زنگ گوشی از خواب پاشدم…
علی پشت خط بود.
فکر کنم بدونم واسه چی زنگ زده…
+الو
_الو الو
+چی شده باز صبح به این زودی زنگ زدی؟
_بیچاره شدم … بدبخت شدم… خونه خراب شدم…
+یا خداا چیکار کردی ؟ به جایی زدی؟ کسیو کشتی؟
_کاش به جایی میزدم… کاش یکیو میشکتم… بدبخت شدم
+خب بناااال چی شده زهر ترک شدم لامصب
_لوم داد حرومزاده منو لو داد اون دختره جنده منو لو داد
+کی لو داد؟
_مهسا!!!
+اااااخ
با کف دست کوبیدم رو پیشونیم…
+دیدی گفتم… دیدی گفتم بگا میری… دیدی گفتم احمق.
_ غلط کردم… گوه خوردم کاش به حرفت گوش میدادم
+تعریف کن… بنال ببینم چی شد
_ بعد از اینکه باهات حرف زدم و قطع کردم . یکم به حرفات فکر کردم ولی… شهوت مغزو چشمو گوشمو کاملا مسدود کرده بود. هیچی نمیفهمیدم. فقط داشتم به سکس فکر میکردم. در حالی که حتی یک بارم فکر نکردم که دارم چه ریسکی میکنم. اصلا چی شده که اونی که سایه مو از چند کیلومتری با تیر میزد حالا داره بهم نخ میده و پیشنهاد داده.
واقعا چقدر احمق بودم…
شب شد
موقع خواب مردا تو هال بودن و زنا تو اتاق.
منم از قصد رفتم وسط مردا خوابیده بودم که کامل به در  خونه و در اتاق زنا مسلط باشم…
در اتاقی که زنا توش بودن دقیقا روبروی در خونه بود و مهسا میتونست خیلی سریع بره.
زیر پتو خیلی تابلو سرو ته شدم.
چند دقیقه ای گذشت و دیدم که یه سر خیلی آروم داره همه جا رو میپاد.
بعدم دیدم سینه خیز داره میره که کسی نبینتش.
وقتی کامل خارج شد چند ثانیه ای صبر کردم.! اون ثانیه ها انگار هر کدوم چند ساعت بودن انقدر که داغ شده بودم…
خیلی آروم پاشدم و داشتم میرفتم که‌…
یهو داییم گفت :هووو
در جا خشکم زد. قلبم تند تند میزد و دست و پامو گم کردم.
خیلی آروم برگشتم. شانس آوردم تاریک بود و میدونستم که حسابی رنگم پریده ولی سعی کردم به خودم مسلط باشم.
×کجا میری؟؟؟؟
سعی کردم صدامو لش و خواب آلود جلوه بدم
_ عزیز من ملت دو نصفه شب واسه چی بیدار میشن؟
میخوام برم دستشویی دیگه
×چرا تا الان نرفتی؟
_ مگه دستشویی خبر میکنه؟؟؟
چند ثانیه ای کله اش بلند بود و بعد افتاد رو تشک…
منم سریع با سرعت برق و باد رفتم پایین…
تو راه عین این پشه ها دستامو به هم میمالیدم و واسه خودم میخندیدم ولی نمیدونستم که دارم با دستای خودم قبر خودمو میکنم.
در زیرزمین رو خیلی آروم باز کردم…
همونجا نشسته بود و وقتی اومدم یکم ترسید.
ولی بعد اومدم جلو و شروع کردم باهاش لب گرفتن…
اولین بار بود لب میگرفتم و خیلی ناشی بودم .
ولی خب اون خیلی بلد بود و من تقریبا کاری نمیکردم
شروع کردیم لباسای همدیگرو در آوردن…
ممه هاش خیلی کوچیک بودن به زور میرفت تو دستت
واسه منم که اون لحظه فرقی نمی‌کرد…
شرتش رو که درآورد کص صورتی و بدون پشمش رو دیدم
شروع کردم واسش خوردن…
اینکارو دوست نداشتم ولی باید اینکارو میکردم که حال کنه و دفعه بعد هم باهام باشه…
چند دقیقه ای اینکارو میکردم که فهمیدم آه کشیدنش خیلی بیشتر شده و موهام رو چنگ میزنه
سریعتر شروع کردم به خوردن که بعد از چند ثانیه یهو یه آه خیلی بلند کشید و لرزید تقریبا و لش افتاد رو فرشی که اونجا بود
حالا نوبت من بود که کارمو شروع کنم. با اینکه تو زندگیم همچین کاری نکرده بودم ولی فکر میکردم که خیلی بلدم.
بهش گفتم که داگی شه و کیرم رو که داشت شلوارمو بگا میداد و دراوردم.
از انگشت کردن متنفر بودم چون نتیجه احتمالیش رو دوست نداشتم):
کیرم رو میزاشتم دم سوراخش و یکمیشو فشار میدادم و سریع میکشیدم عقب…
چند دقیقه ای این کارو کردم تا اینکه دیدم تقریبا نصفش رو با موفقیت فرستادم داخل…**
شروع کردم تلمبه زدن و موهاش رو دستم میگرفتم…
چقد واسم لذت داشت…مهسا هم آروم آروم آه می‌کشید و شهوتم رو بیشتر میکرد
شاید ۳ یا ۴ دقیقه ای تلمبه زدم که یهو آبم اومد و ریختم توش…
(باز شانس آوردم ۴ دقیقه دووم اوردم): 
افتادم روش. خسته بودم و به زور داشتم باهاش لب میگرفتم. بعد از چند دقیقه آروم از روش پاشدم و شروع کردم لباسامو پوشیدن…
واسه خودم خیلی لذت داشت مخصوصا اینکه دفعه اولم بود
وقتی جفتمون پوشیدیم.
یه لبخند زد که تمام تنم لرزید.
انگار ذهنم یهو ریست شد و همه چی یادم اومد
انگار قبلش هیچی یادم نمیومد و مغزم قفل شده بود
یاد کارایی که باهام کرده بود افتادم
تمام تنم یخ کرد
ترسیدم راستش از عاقبت کاری که کردم
که دوباره لباساشو دراورد.
تعجب کردم چون واقعا دیگه حوصله نداشتم
وقتی همشو در آورد یهو شروع کرد جیغ و داد زدن
همه جام لرزید…
بهش گفتم:چیکار میکنی…!!!
اون همچنان داشت جیغ میزد و من دست و پامو گم کرده بودم
حسابی ترسیده بودم. و دستمو جلوی دهنش گرفتم
این کار من همانا و دیده شدن من تو این لحظه توسط کل فامیل همانا!!!
شوهر خالم اومد جلو و چند تا چک محکم بهم زد
توسط کل فامیل سرزنش شدم
هنوزم نمیدونم چرا اینجوری شد
_به نظرت چرا باهام این کارو کرد؟
+چون ازت متنفره!

نوشته: Jangsetiz


👍 10
👎 6
34101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

858019
2022-02-08 00:56:15 +0330 +0330

.

1 ❤️

858029
2022-02-08 01:30:27 +0330 +0330

داستانت بهم اون حس خوب رو نداد. اغلب وقتی خواننده مخواد یه داستان رو بخونه همش دنبال آخرشه و هی داستان رو دنبال میکنه تا به تهش برسه؛ اما طرز نوشتنت یه گوری تو ذوق میزد

1 ❤️

858036
2022-02-08 02:15:17 +0330 +0330

کصشعر سرایی کردی ازت متنفر بود بعد با پای خودش اومد تو زیرزمین درد کون دادن را تحمل کرد بعد که کارتون تمام شد لباس هم پوشید تازه یادش اومد که ازت متنفره و باید آبرو تا ببره ،فکر آبروی خودش هم نبود؟
فکر نکرد وقتی اون فامیل بی همه چیزتون رسیدن خودش چه جوابی می‌خواد بده
احمق، نفهم قرار نیست هر چی تو اون مغز کیریت تراوش کرد این‌جا به خرد ملت بدی

2 ❤️

858037
2022-02-08 02:16:50 +0330 +0330

کصشعر سرایی کردی.
ازت متنفر بود بعد با پای خودش اومد تو زیرزمین درد کون دادن را تحمل کرد بعد که کارتون تمام شد لباس هم پوشید تازه یادش اومد که ازت متنفره و باید آبرو تا ببره ،فکر آبروی خودش هم نبود؟
فکر نکرد وقتی اون فامیل بی همه چیزتون رسیدن خودش چه جوابی می‌خواد بده
احمق، نفهم قرار نیست هر چی تو اون مغز کیریت تراوش کرد این‌جا به خرد ملت بدی

2 ❤️

858050
2022-02-08 03:08:16 +0330 +0330

داستانت یه ذره منطق نداشت
شاش داشتی اینقدر کیرم به طاقی نوشتی؟
برم یه داستان ترسناک بخونم بشوره ببره

1 ❤️

858069
2022-02-08 04:54:46 +0330 +0330

روون، مختصر، مفهومی
در کل عالی

1 ❤️

858152
2022-02-08 22:01:58 +0330 +0330

آها باسه

0 ❤️

858161
2022-02-08 23:45:56 +0330 +0330

کُسخلی دگر از خیل کُسخلان مثلاٌ داستان نویس، برو عامو جلقتو بزن

0 ❤️

858225
2022-02-09 03:37:27 +0330 +0330

کصخل مالیاتی …مگه تابحال هزاران دفعه از اینور و اونور نشنیدی که میگن از موتوری جنس نخرید…اونوقت تو گاگل مشنگ از موتوری داستان خریدی؟

0 ❤️