گی با پسر عمه

1401/02/12

سلام دوستان عزیز شهوانی. سال اول دانشگاه بودم ۱۹سالم بود.کلاس ها همه پر دختر ما هم شق درد خالص.جنده ها شانس کیری ما همه دوست پسر داشتن یا تا ما اومده بودیم بجمبیم سریع رل زده بودن. ترم دوم تموم شد و تابستان بود.رفتم شهرستان یه حال هوایی عوض کنم .مادربزرگ پدری مو خیلی دوست داشتم رفتم خونه اونا پسر عمو زاده های بابام اونجا خونشون نزدیک بود .روزها فوتبال شبها حکم و ۲۱.با پسر عمو زاده های بابام خیلی راحت بودیم از کس و کون و هر چیزی که در گوشی بود حرف می زدیم یه بار هم کنار هم نشستیم تو گوشی فیلم سوپر گذاشتیم و جق زدیم .توی یکی از این روز ها پسر عمه من اومد خونه مادربزرگم البته مادربزرگ مادری اونم میشد ۱۵ سالش بود اومد به ما چسبید ماهم از قضا همون روز می خواستیم بریم شنا. آب رودخانه کم بود حدوداً یه متر میشد یه کم بیشتر.تعدادمون زیاد شد رفتیم سمت رودخانه و شروع به شنا کردن کردیم همه تو آب بودیم که صدای نکن نکن پسر عمه هه واسم جلب توجه کرد رفتم سمتش یکی از پسر عمو زاده هام اومد سمتم و شروع کرد به شوخی کردن با من که سر من زیر آب ببره فهمیدم که یه جورایی می خواد حواس منو پرت کنه هر جور بود خودمو به پسر عمه رسوندم از پشت بغلش کردم و آوردم سمت دیگر رودخانه گفتم اینجا پیش من شنا کن.اون بچه ها که دستشون از گوشت دور مونده بود هی می گفتن تک خور و…غروب شد همه رفتیم خونه چون شنا کرده بودیم خیلی خسته بودیم من دیگه با گوشی ور نرفتم یه راست رفتم تو اتاق خوابیدم . تلویزیون تو اتاق که من خواب بودم بود ساعت حدوا یک شب بود از صدای گزارش گر فوتبال بلند شدم .دیدم پسر عمه ام بالا سر من نشسته و داره فوتبال میبینه فهمید من بیدار شدم گفت ببخشید که بیدارت کردم با چشای نیمه باز و خواب آلود گفتم مادربزرگ کو ؟ گفت خوابه بلند شد تلویزیون خاموش کرد اتاق تاریک شد رفت سمت در و گفت مرسی که امروز نزاشتی اونا کونم بزارن منم با خجالت آب دهنمو قورت دادم و گفتم خواهش میکنم.رفت و در و بست من تو همین فکرها واسه خودم بودم که در باز شد گفت پسر دایی پیشت بخوابم مادربزرگ خروپف می کنه نمیزاره بخوابم.گفتم بیا اومد و جاشو پهن کرد کنار من جوری که بالش هامون به هم چسبیدن.تو دلم گفتم این کونش میخاره.رو به روی هم خوابیده بودیم که پسر عمه برگشت و پشت به من خوابید می ترسیدم داد بزنه مثل امروز و آبرمو ببره آروم آروم زانوم رو به کون تپلش چسبوندم بعد به بهانه خاروندن زانو دستمو به لپ های کونش میزدم ولی سریع بر می داشتم چند بار این کارو کردم دیدم عکس العملی انجام نداد با ترس لرز دستمو گذاشتم روی کونش و شروع کردم به ور رفتن با کونش .یه نیم ساعتی ور رفتم از شق درد داشتم می مردم که دلمو زدم به دریا و دستمو کردم تو شرتش و کونش شروع کردم به ماساژ دادن . فهمیدم بیداره .دیدم کونشو بیشتر قمبل کرد و سمت من آورد دل جرات پیدا کردم با انگشت وسطی سوراخ کونشو پیدا کردم و شروع کردم به ور رفتن با سوراخش.آروم آروم بیجامه و شرتشو آوردم پایین .یه تف به انگشتم زدم و کردم تو سوراخش.خیلی دلو جرات پیدا کرده بودم همونجور که با سوراخش ور می رفتم دستشو گرفتم و کردم تو شرت خودم که با کیرم ور بره با دوتا از انگشتام داشتم باهاش ور می رفتم و اونم داشت با کله کیرم بازی می کرد که توی همین حین شروع کردم به خوردن گردن و لب پسر عمه ام شهوتم بالا زده بود و اونم همکاری می کرد.جوری ازش لب می گرفتم که داشت آبم میومد.بیجامه و شرتشو کامل دادم پایین از پشت سفت بغلش کردم و تو گوشش گفتم یه لاپایی بزنم با چشماش یه آره داد یه تف سنگین ریختم رو کیرم دادم بین قمبلی کونش .از پشت بغلش کرده بودم کله کیرم بین لاپاش بود یه کون سفید قمبلی کوچولو ولی گرد . داشتم همینجور حال می کردم که شروع کردم با کیرش ور رفتن دیدم آخ اوخ ش بلندتر شد داشت حال می کرد که گفت بکن توش داره آبم میاد بکن تو توش که من فرصت غنیمت شمردم و کله کیرمو با درد و سوزش از طرف اون جا کردم همون نجور نگه داشتم تا جا وا کنه تلمبه سوم یا چهارم بود که تا نصف کیرم رفت تو درآوردم دوباره تف زدم دوباره کردم تو .تا اومدم با سر کیرش ور برم که بدنش یه لرزش شدید خورد و آبش تو دستم و تشک خالی شد یکی دوتا تلمبه دیگه زدم که کیرم کلا جا شد دردم نداشت فهمیدم که قبلاً داده تشک تمیز کردم به پشت خوابوندمش زیر شکمش بالش گذاشتم کونش قمبل شد اومد بالا کله کیرمو که جا کردم یه نفس عمیقی کشید و یه آخ سکسی گفت که همون لحظه آبم اومد تو کونش خالی کردم هر دو تا مون رفتیم دستشویی خودمو شستیم و بر گشتیم دم صبح بود که دیدم بغلم کرد و دوتا پاشو دور کمرم حلقه کرد.شلوارشو هر جور بود درآوردم یه تف به سوراخش زدم و همون‌طور جا کردم از آخ جون بکن تو ش هاش فهمیدم که عاشق کیر و دادنه .روزها وقتی مادربزرگ سرگرم بود می رفتیم دستشویی واسم ساک میزد شبها که تو بغلم بود تابستان خوبی بود دیگه تکرار نشد حیف…

نوشته: مبین


👍 20
👎 6
18101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

871686
2022-05-02 03:31:10 +0430 +0430

قشنگ بود، بازم بنویس

0 ❤️

873970
2022-05-14 05:14:26 +0430 +0430

😐😂

0 ❤️