یک شب با دختر خاله، یک عمر پشیمونی

1392/01/07

از بچیگی یادم میومد روابط خانوادگی کمی داشتیم .واسه همین من آداب معاشرت معقول رو تا 17 18 سالگی نمی دونستم.تو اون سالها تحت تاثیر اینترنت ، ماهواره و سینما کم کم فهمیدم باید تغییر کنم و خودمو از لاک تنهایی و سادگی بیرون بیارم…راستی یادم رفت،اسم من کامبیزه … این حس تغییر من مصادف شد با دوستی دوباره ما و خالم که چند سال سر خاله زنکی با هم قهر بودیم… خاله ی من یه پسر و یه دختر داشت… دخترش از من دوسال بزرگتر بود و داداشش 7 سال کوچیکتر …دخترش تپل با سینه های گرد و لبای گوشتی… با نام “عاطفه”… اونا یه شهر دیگه بودن برای همین من اونا رو چند بار بیشتر تو سال نمیدیدم… توی همون چند بار رابطه ی من با یه دختر هم سن و سال تازه بود… میشه گفت اولین رابطه … بعد از 1 سال آشتی و چند بار دیدنش عاشقش شدم … جرات دادم و بهش پیشنهاد دادم … با اس ام اس،اما منو جدی نگرفت … خیلی سوختم … سعی کردم خودمو بهتر کنم… بخصوص ظاهرمو،شاید نظرشو عوض کنم… توی یه سال 18 کیلو کم کردم و هیکلمو بهتر کردم…به موهام رسیدم،به لباسام…طوری که توی یه سال به یه پسر خوشگل و خوشتیپ تبدیل شدم،یه جورایی داشتم به آرمانهام میرسیدم… روزهای من میگذشت و من دانشگاه قبول شدم… توی دانشگاه بخاطر ظاهرم مورد توجه قرار میگرفتم…اما اونکه باید توجه می کرد توجه نمی کرد… دختر خالمو نمی گم!عاشق یکی دیگ شدم… یه همکلاسی… داغونم کرد… اونم پیشنهادمو د کرد… برای عوض شدن حالم یه سفر رفتیم به شهر عشق سابقم … تا حالمو دید فهمید… بعد از کلی اصرار براش تعریف کردم… اونم از عشقاش گفت… اونم عاشق یکی دیگ بود… من هروقت می رفتم فیلم هم میبردم و فیلم میدیدیم… اونشب هم دوتا فیلم دیدیم … وقتی برگشتم شهرم دیگه باهم اس بازی می کردیم… هفته ای چند بار… بعد از اون قضیه یک سال ندیدمش .تا اینکه برای عروسی داداشم اومد شهرمون… منم دیگ از غم عشقش بیرون اومده بودم… راحت و آزاد … بعد از برقراری مراسم چند روز موندن … خوش میگذشت تا اون شب … اون شب فراموش نشدنی …
مثل همیشه یه فیلم گرفته بودم که ببینیم … هری پاتر 7… اونشب خونمون شلوغ بود … من با عاطفه و دادشم توی اتاق من بودیم و بقیه توی حال خواب بودن…داداشم گرفت سریع خوابید… منم فیلم رو پلی کردم … اون دراز کشیده بود و منم نشته بودم بالا سرش…قبلش هیچ حسی نداشتم که بخوام سکس کنم باهاش…هیچ…یه بشکون به شوخی از بازوش گرفتم اومد که بزنم دستش خورد به دیوار… دردش گرفت… منو واسه عذر خواهی دستشو یکم نوازش کردم .کم کم حس شیطنتم بالا زد و آروم آروم دستشو مالوندم.آروم آروم…بعد از چند دقیقه دیدم دستمو محکم تر گرفت . داشت واکنش میدادم… کم کم سرعتمو بیشتر کردم اونم محکم تر فشار میداد… داداشم که چند متر اونورتر خوابید یه تکون اساسی خورد،منم ترسیدم و سریع دستشو ول کردم… بعد از چند دقیقه دیدم دستشو اوورد و دستمو گرفت دوباره… خیلی محکمتر… منم کم کم پشتش دراز کشیدم…دستشو آروم بوس کردم… دیدم عرق کرده… این بار دستمو بردم تو موهاش…بدش نیومد اون دستمو فشار می دادم منم موهاشو نوازش می کردم… جسارتموو بیشتر کردم.دستمو بردم روی سینه هاش… مثل سنگ شده بود…گفت بردار دستتو… یکم تو ذوقم خورد.خودمو کشیدم عقبتر…دوباره دستشو اوورد عقب و دستمو گرفت…نزدیک نزدیک شدم م چسبیدم بهش… آروم در گوشم گفت :این هری پاترم کرد مارو با این کس خل بازیهاش" … این جملات برای ما که بددترین حرف بینمون گوز بود یه انقلاب بود…دیگه دلو زدم به دریا و در گوشش گفتم دوست دارم…شروع کردم به خوردن گردنش اما یه دفعه پاشود گفت گوزم گرفته و با خنده رفت دستشویی… بعد چند لحظه دوباره اومد… از شلوار سفیدش می شد دید که دور کسش خیس خیس بود … اینبار دمر خوابید … باز شروع کردم به دست مالی… دیگه به سینهاش اعتراض نکرد…خیلی سفت بود .اصلا نمی شد مالوندش… یقه ی تاپشو باز کردم یه سوتین آبی بسته بود …از روی سوتین می مالوندمش که یه دفعه منو با دست کشوند روی خودشو و سوتینشو از رو سینه هاش کنار زد.داشتم سینه هاشو می خوردم …تاریک بود و نمی تونستم ببینمشون.نور چوب جادو های توی مانیتور فقط بعضی وقتها میومد… با صدای طلسم" آواداکداوارا" دیوونه شده بود … دختر خاله ی باحیای من داشت نفس نفس می زد ومنو با تمام زور روی خودش می کشید و آروم آه آه می کرد… لبمو بردم رو لباش … بلد نبود…دندوناش رو دندونام میزد … داشتم کم کم کیرمو در میوردم که متکا رو برد تو دهنشو یه جیغ آروم زد و بیحال شد… بعدش پا شد رفت تو حال … فک کردم برمیگرده … برگشت…اومد متکاشو برد،با چشمای گریونش،داغون شدم… اس بهم داد “خیلی نامردی،منو به زنا وادار کردی” دیگه ج اسمو نداد اونشب… صبح زودم وقتی خواب بودم به بهونه ی اینکه بابای دوستش مرده رفته بود… ناراحت شدم…بعد از چند روز فهمیدم که باعث لکه دار شدن عفت یه دختر شدم … خیلی ناراحتم … دیگه از اون روز نه اس هامو ج میده نه زنگامو … دوس دارم دوباره ببخشم…
مطمئن باشید این داستان 100% راسته… متاسفانه راسته … کاش دروغ بود و من الان دوباره باهاش بودم … کاش … کاش …
هیچوقت زندگیتونو برای یه لحظه هوس خراب نکنید

نوشته: کامبیز


👍 0
👎 0
74974 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

370187
2013-03-27 02:07:54 +0430 +0430
NA

داغون شدم.
هیچی دیگه الان داغونم

0 ❤️

370188
2013-03-27 03:21:43 +0430 +0430
NA

اگه کونش میذاشتی عذاب ومدان نمیگرفتی احمق

0 ❤️

370189
2013-03-27 04:46:06 +0430 +0430
NA

بسیار بسیار بسیار کیری بود فکر نکنم کیرم تا یه ماهه دیگه شق بشه

0 ❤️

370190
2013-03-27 05:09:12 +0430 +0430
NA

اينقد بجق تا كور شي بدبخت اشك از چشمات در اومد

0 ❤️

370191
2013-03-27 05:16:12 +0430 +0430
NA

این تیکه گوزمــ اومد وسطش دیگهــ چی بود؟؟؟

میگم نکنه واقعا خری یا شایدمــ داری مارو خر فرض میکنی؟؟خر جدآبادتهــ!!

یعنی اون داداش مشنگتـــ خواب مرگ رفتهــ بود؟؟

آخه چه اصراری داری که حتما واقعیــ باشه داستانتـــ من نمیــدونمــ!

0 ❤️

370193
2013-03-27 05:45:37 +0430 +0430
NA

شایدبهترباشه به جای فحش دادن سکوت کنیم.
داستان لایق فحاشی نبود.
هستند کسانی که وجدان دارن.
دوست عزیز موفق باشی

0 ❤️

370195
2013-03-27 06:09:49 +0430 +0430
NA

ba sedaye telesme marg divune shode bud ? :| voldemort shakhsan bokoshadet bekhandim

0 ❤️

370196
2013-03-27 06:45:12 +0430 +0430

بدبخت عفتش لکه دار نشده دست زده دیده کیرت کوچولوهه حالش بد شده اینو بهونه کرده اومده بیرون بعد کس خل تو توی هیجده سالگی مگه چند کیلو بودی که یه دفه هیجده کیلو کم کردی . نهایتش کسخل یا اینکه وزن تا حالا کم نکردی یا اینکه نمیدونی هیجده کیلو وزن کم کردن یعنی چی . برای اطلاعت بگم دیگه کسشعر ننویسی . برای کم کردن هیجده کیلو علاوه بر ورزش های سنگین و رژیم غذایی چیزی حدود یکسال تا شش ماه طول میکشه .

0 ❤️

370197
2013-03-27 10:48:59 +0430 +0430
NA

چی بگم. به خدا خسته شدم از بس که به این نویسنده های جقی فحش دادم.ای کیرم پس کلت آخه کس کش تو که نمیتونی گوه بخوری گوه میخوری گوه بخوری.ترجمه:تو که نمیتونی داستان بنویسی کیرم دهنت اگه بازم بنویسی.مرسی

0 ❤️

370199
2013-03-27 11:06:38 +0430 +0430
NA

کسم دهنت اقاجون

0 ❤️

370201
2013-03-27 11:24:18 +0430 +0430

مينا جوون حيف اون کس نيست
کير سگ آقاى پتي بل دولا پهنا تو حنجرش

0 ❤️

370202
2013-03-27 11:24:59 +0430 +0430
NA

كس رو بايد دهن تو كرد ك همه شدين دختر من ك تورو ميشناسم_پس ديگه تكرار نشه_

0 ❤️

370203
2013-03-27 13:05:30 +0430 +0430
NA

y soal ?
mage to uno kardi
gofti kiramo dashtam dar miovordam!
az koja? az too shalvar? ya az to kose un???
baba in dg chejoor dastan neveshtane???

0 ❤️

370204
2013-03-27 14:20:47 +0430 +0430
NA

بخواب بابا ؟!!!

0 ❤️

370205
2013-03-27 15:19:53 +0430 +0430
NA

من داستان نمیخونم ولی یهو اسمش جالب اومد خوندم دیدم ایش أه اوه یهو رفتم تو دستشویي هر چی خوندم آوردم بالا دیگه خودتون وضعیت داستانتونو بدونين :-)) :-*

0 ❤️

370206
2013-03-27 15:24:07 +0430 +0430
NA

به معنای واجه ریدی

0 ❤️

370207
2013-03-27 16:10:03 +0430 +0430

دختر یا زن از کاشان اگه هست پیام بذاره . اینم آیدیمه ssa136745

0 ❤️

370208
2013-03-27 21:21:10 +0430 +0430

ای دهنت سرویس با این کس و شعرات خب کونی کی میاد یه دختر و بزاره شب جای 2تا پسر بخوابه واقعا ک کیر خوردی دیر خوردی

0 ❤️

370209
2013-03-27 22:17:09 +0430 +0430
NA

چوب جادویی لرد ولدمورت فیلم هری پاتر تو کونت با کس شعرت

0 ❤️

370210
2013-03-27 23:29:03 +0430 +0430
NA

تو شهوانی یه چرخه وجود داره که بعضیا میان کسشعر میگن بعضیا میان خواهر و مادر اونایی که کسشعر میگن رو اباد میکنن این روند نه بوجود میاد و نه از بین میره بلکه از داستانی به داستان دیگه انتقال پیدا میکنه حالا من یه بار خواستم فحش ندم مگه میزاری کون بلبلی اون تیکه ی گوز وسطش رو واسه چی اوردی نه واقعا میخواستی چیو ثابت کنی کیرم تو قبر اجداد و گذشتگانت کس خل کیر من و بچه های شهوانی و بچه محلاشون تو کونت واسه امروز بسه به مامانت سلام برسون

0 ❤️

370211
2013-03-28 00:50:49 +0430 +0430
NA

کیرم تو داستانت بعضیی داستانها شایدم واقععی باشه ولی انگار فقط داری کسشعر میگی کیرم توهیکلت

0 ❤️

370212
2013-03-28 04:54:07 +0430 +0430
NA

اخه من چی بگم بقیه نگفته باشن
خجسته جان عزیزم اینم داستان بود ریدی کس مغز بهتره بری بکنی تو لوله اب تا بیایی اینجا برای ما داستان بنویسی

0 ❤️

370213
2013-03-28 05:27:02 +0430 +0430
NA

گفتي تاريک تاريک بود پ چطور ديدي شلوارش خيسه؟

0 ❤️

370214
2013-03-28 14:51:24 +0430 +0430
NA

چرا همه دختر خاله ها اینقد کسن؟؟
چرا ما از اینا نداریم؟؟؟

0 ❤️

370215
2013-03-29 07:28:29 +0430 +0430
NA

کسکش کسمشنگ،کیر رستم واسبش تو کونت با عفت اون جنده خانم

0 ❤️