زهره وقتی توی پیاده روی جلوی دکون رد میشد. اسبی بود عربی. با چهره ی زن های ترکی. ترکیب نژادی ای بود دقیق و حساب شده. تکانه های لذت از پاهاش به زمین میرفت. کیر من به بالا. میپرید. کیر من راست و کلفت و سیاه رنگ. زهره با پوست گندم گونش و کون گرد و کوچک گاییدنیش پیاده رو رو جایی میکرد دیدنی. روبه رو، اونسمت خیابون، منشی سنگین وزن راند چهارم مسابقات اسب دوانی به چشم میدید هیزی من رو. شاید راوی این قصه اون باشه در بهترین حالتش. توی تخیل پر از شهوت های ارضا نشده اش. کوچه ها از کبوترها خالی بود اما هنوز کمی گنجشک محض کر نبودن بوق کوچه ها بودند که صبح سروصدا میکردند. و من از خواب توی تشک زیر پتو، گل داده و خسته زیر آوار که بیرون میاومدم کمی زمان میبرد تا سرحال بشم. خیلی کم. چند قسمتی ریدن. کمی سیر شدن؟ نه. سوپر مارکت محله با کیک ها و آب میوه ها. کسشرهای تازه. سه و خورده ای. کارت رو میون شیار میکشیدم و میرفتم. پارک محل رسیدن من به آرامش سر صبحی. سیگار روی سیگار که روشن میکردم زهره دیگه توی ذهنم جایی نداشت. چیکار میکردم؟ میگم براتون. دره ی پر از سمور رو چک میکردم، مجموعه ی کوچک آت و آشغال. که از دور و در فاصله سوپ حال به هم زنی بود از کثافت. اما تا نفوذ میکردی توی قلب راه آب میانش، مجموعه ای از پنهان کاری های دور ریخته شدهی شهروندان محترم جنوب کشور بود. کاندوم ها، دستمال کاغذی های جقی. سی دی های شکسته شده. حتی یکبار دیلدوی صاف و ساده فرو رفته توی پنپرز گُهی پنبه ریز. پایین تر انبوه پوست پفک و چیپس. گربه ها و سمورها. سگ ها شب توی دل این جارو میجورن و به صورت هم واق میکنند. تا شب، ساسن هزارم سیگار از بیابون های اطراف میرسند اینجا. انشالله.
کمی قبل از پناهندگیم به پارک توی سوپر مارکت زن زیبای همون اطراف رو دیدم. زنی که جوانیش زیبایی خاطرات کودکیم بود. اقوام آشنایان، کهن الگوهای سکسی برای تمام عمر. زهره، دوست و آشنا و رفیق. دندان ها و لب های عجیب این زن توی سوپر مارکت روزم رو تبدیل به چیزی کرد که میشد با گه توی دره عوضش نکرد. سینه های قایم شده توی سوتین سایز کوچکش و مانتوی سبز و دختر بازیگوشش. به کُس صاف و صورتیش توی پاهاش فکر میکنم. دست بکشم روی کسش. انگشت ببرم لای چاک محزون لبه های به هم رسیده اش. تا انگشت قبل از کیر به سوراخ برسه. خم شده باشه توی سالن خونه اش. نجوای اسمم، زمزمهی اسمش توی ذهنم، یک مراقبهی طولانی، رویای ناتمام، تیری توی تاریکی اعماق ذهن. تکانه های لذت. دست بکشم به کون گرد خواستنیش. با سوراخ بستهی کونش به هر ورود کیری. زبون ببرم. کُسش رو هزاربار ساعت ها لیسیدن. توی پارک و غوغای فرشته های باغ کیر کلفتم شلوار رو پاره میکنه. جوان خاطراتم. لبخن. زیبا و تماما دندان. بینی به کُسش. آرام در گوشش « فکر نمیکردم همچین لعبت لوند و کیر دوستی باشی». چرخیدن همه چی در آن واحد. کیر کلفتم تا ته توی کُس داغش. خیلی قبل ترش، اعترافش به اینکه هرروز سکس میخواد، وحشی، حیوانی، گاییدن. کون گردش رو چنگ بزنم، نالهی لذت از کُس به دهان بعد به گوش من و بعد کیر من. توی تاریکی اتاق خواب، تلمبه زدن توی کُس تنگش، تن لاغر با پرده ای از گوشت. در زدن به معبد لذت.
عصر که سر کار مشغولم. زهره با عشوه داخل میشه. حالا زن زیبای سوپر مارکت، از گفتن اسمش عاجزم، فراموش شده. زهره پاهای عربیش رو روی هم میندازه. قهوه روی زبانش. میخوام. عالیه. هرچیزی ذرست میکنی. نگاههای غرق شهوت به هم. کیر من و کس اون. کون گرد و سفا و پاهای بلند. چرخش سر توی اتاق خواب، خجل بودن از عریانی. کس منتظر و کیر خط خطی کردن هوای اطراف. « بگا من رو.» و بعد تر« کیر کلفتت رو دوست دارم». خیلی بعدتر بود که بهم گفت اگه میدونست اینقدر کیر کلفت و گرمی دارم زودتر از اینها بهونه ای جور میکردم که بهت زنگ بزنم. میگفت میدونست که فقط کافیه ماجرا رو بده دست من تا ببرمش جلو. تا خیال کنم خودم میبرمش جلو. چیزی نگفتم. منظورش اینبود که مسوول همهچیز من باشم.اینها.
زهره که زنگ زده بود از کامپیوتر و بعد قهوه و بعد سفر به استانبول پرسید ازم. گفتم. هرچیزی که باعث میشد بیشتر حرف بزنیم. فوران شهوت توی دهانی تلفن ها. تلفن ها از شهوت مملو، صدای سنگین نفس ها. بعد بریده بریده. از چیزهای بی ربط حرف زدن. شوخی و چرت و پرت. تا اینکه فلان روز بیا خونه. دستگاه جدید روببین. کمک لازم داریم و فلان.
من رکو راستم. به زن هاب زیادی گفتم غقط میخوام باهاشون بخوابم. عجیبه که اینقدر دیر این رویه دستم اومد. رک و راسا و صاف سر اصل مطلب. به زهره توی آشپزخونه اش گفتم. گفتم میخوامش. کمی شوکه شدن و این صحبت ها. پریدن به اتاق خواب. تلمبه.بکن بکن وحشیانه توی اتاق خواب. گاییدن لعبتی که برای تمام عمرم راضی بودم. بعد ها با هدیه های زیاد نشونم داد که یککیر خوب تا چه حد با ارزش و قابل احترامه. پذیرفتم. زهره رو روی پام بالا پایین میکردم. بهش تجاوز میکردم. بعد با عشوه و ناز میگاییدمش. روز دیگه شوخی شوخی. هربار به شکلی. دست بردن روی کسش. تکرار روند. چنگ زدن سینه هاش. دو زن. کیر کلفتم رو با دست گرفتن. روی صورت. لمس با لب. سخن گفتن تن ها. شهوت تمام وجود. کیر من روی لب زهره. ردیف دندان هاش. لب های کوچکش. عربی. ساک زدن آرام و بعد ال ته دهپش. بیرون آوردن و باز لیسیدن زیر کیرم. رویای کودکی ساک زدن وقتی که نشسته ام لبهی تخت. تخم هام توی دهانش. لب هاش سراسر کیرم.ته کیرم و لمس لب هاش. « دستتو بزن به دیوار. کونتو بده عقب. » تنظیم کردم روی کسش. تا ته داخل. تلمبه توی تن زیباش. صورتش رو میبینم که بینی زیباش توی تاریکی بالا رفته. لب هاش از لذت از هم باز شده. دندان هاش پیداست. چنگ میزنم کون رو. کاش میشد تا ته سوراخ وحشی کونش هم فرو کرد. پاهای کشیده اش جمع شده. جفت. توی کس تلمبه. گاییدن شدید. کونش به زیر شکمم میخوره. کیرم توی کس گرمش. داغ. فشردن دیواره های کسش. کیرم توی گرمی کُس خیسش. « منو تند تند بکن. جووون عاشق کیر سیاهتم». زهره بالا پایین نشستن روی کیرم وقتی از پنجره نور تیر برق روی پوست صافش می افتاد. رویای کودکی کُس خوشگلش رو روی کیرم تنظیم میکنه و حالا بالا پایین رفتن. « توی شکمم حسش میکنم» پاهای زیباش، صورت زیباش، ردیف دندان هاش و چشم هاش که از لذت فرق سرش رفته. دست گذاشته روی سینهی من. بازی دخترانه اش روی کیر کلفت بابایی. کیر تا ته کس خیس آب آورده اش رفته فرو. وای وای وای. کیرتو میخوام. لرزیدن روی کیر. ارگاسم. مرگ. خزیدن روی تن من. دیوانه ام برای زن ها. مجنون زن هام. یاد بندی از شعر براهنی می افتم« واحد زندگی من زن است». زهره به پهلو خوابیده، تلمبه زدن توی همهی حالت ها. « بکن. هنوز هم میخوام. تا صبح وقت داریم. بکن». ضربه به پاهای بلندش. کس تنگ و کیر کلفت و گاییدنی من. مجنون کیر روبه روم. سینه هاش رو چنگ میزنم و میمالم و تلمبه توی اعماق لذت تا صبح.
نوشته: کایوگا
نگارش ضعيف داستان بدون انسجام حتي كار پست مدرن هم معلومه تهش چي به چيه جمله هاي مقطع و زياد يه جور حشو و اشكال دستور زبانيه اينو هر نويسنده فارسي زباني ميدونه توصيف صحنه سكس جالب بود اما رويه قبل و بعدش خيلي ضعيف بود و اما نكته اخر
رضا براهني حرومزاده اي كه بدبختي امروز نسل مارو رقم زد از اون چپ گراهاي بي ناموسي كه نوشته هاش فقط بدرد استفاده برا دستمال توالت ميخوره…
زندگی مگه قابل شمارشه که واحد داشته باشه؟
داستانم مغزم نکشید همشو بخونم. خوب نبود
خیلی عالی بود میشد تک تک این افکار رو توی زندگی روزمره ی یه مرد خوند ؛ دقیقا انگار نقاشی و افکار یه مرد رو آورده باشن روی ورق . البته از حق نگذریم اینجا شهوانیه و کمتر کسی میتونه خلاقیت و زیبایی این نوشته رو درک کنه خسته نباشی عزیز
مانی چیچیرز. خیلی کس میگی. کمتر مفت گویی کن تباه.
سکرت جان من جوابم به بقول تو نقد ( که اصلا ندیدم) نبود. به مزخرفاتی درمورد براهنیه. افراد نخونده و چرت و پرت گو زیاد دیدم. کُس میگن. اینم بهش گفتم کمتر کس بگه. وگرنه که من برای خوشایند کسی چیزی نمینویسم
من واقعا 1کلمه هم از داستان نفهمیدم
من بی سوادم یا چی؟ مشکل از منه واقعا یا شمام مث منید؟
تک تک جملاتت دونه به دونه ی افکار یه مرده مجنون سکسه ی مرد کس پرست… خیلی نو ، خالص و جدید بود نوشتت با تمام وجودم حسش کردم بند بندش تجربه ها و تجسم ها و هزارتوی جنسی احساسی ی مرد رو خیلی روون ب تصویر کشیده… گفتن ی سری حس ها و فکرها سخته،خوندشم همونقدر سخته برای همین اینجا درک نمیشه اونجور م باید… بازم بنویس لاااااایک ب شما و قلم توانای شما
اگر برای خوشایند کسی نمینویسی پس اینجا ننویس واسه خودت بنویس و قاب کن بزن به دیوار اطاقت و هر دفعه بخون و قربون صدقه استعداد نویسندگی خودت برو .اینجا هم کسی برای خوشایند تو کامنت نمیزاره
کایوگا ؛
کارای خوب زیاد ازت خوندم چم و خم داستان نویسی رو بلدی دود چراغ خوردی … تو سبکای رنگارنگ سرک میکشی و مینویسی
با داستان قبلی ت کمی بهتر ارتباط برقرار کردم کلا فضا سازی هات منحصر به فرده …مثل سیاه مشق اولای همین داستان … مثل تابلوهایی که خودت میکشی به رخ …
با دیالوگ کم و تصویرسازی های پیچیده خاص
خوب بود و منتظر کارهای بهترت هستم …
لایک
میخوای ادای روشنفکر ها را در بیاری و وانمود کنی خیلی متفاوت و خاصی ولی اینکاره نیستی اینقدر ضایع و ذلیلی که هر کی از چرندیاتت تعریف نکنه از نظر تو کس میگه اینجاس که باطن حقیر خودتو بروز میدی
امیر وقتی رو هوا حرف بزنی جواب بهتری سراغ ندارم. مسأله ی تو و بقیه که به حساب خودشون نقد میکنن اینه که نظر شخصی خودشون رو نقد میدونن. و بعد توی اون هورمون هاشون رو هم قاطی میکنن. بعد وقتی دقیقا مقابله به مثل میکنی ناراحت میشن. سیمای انسان های خونگی مامانی رو دارند، که حرف بزنن ولی جواب نگیرن. نیستم آدم اینطوری ای . بگرد زیر باقی داستان ها هم خودتو بروز بده بقیه کامنتتو لایک کنن خوشت بیاد و دسته ای از عقده هات گشوده بشن. برو تو کارش.
همیشه اول توهین از بقیه بوده. من نویسندهی مردم دار و چمدونم فرهیختهی اهل سکوت مثل اون خارکسهی سایه و این کسشرای سوسول نیستم. حرف حساب حرف حساب جوابشه. فحش و کسشر و حرف رو هوا هم جوابش همیشه مشخصه.
اینقدر تو نقش خودت فرو رفتی که همه چیو قاطی کردی من اصلا در مورد داستان تو نظری ندادم بحث من در مورد شخصیت تو بود که با هر کامنتی که میزاری بیشتر به درست بودن نظرم در مورد تو پی میبرم
یک اصل در داستان های سکسی:
کسی که با آب و تاب جزئیات را تعریف میکنه و انگار همه چیز رو از روی فیلم داره میگه: یه بچه جقیه که در حال جق زدن داره می نویسه.
کسی که کلی می نویسه و حال توصیف جزئیات را نداره: تجربه واقعی خودش را مینویسه و دیگه حوصله نداره از اول همه شو تعریف کنه
نتیجه: این داستان واقعی بود. مرحبا به این کیر و اون کس.
این تجربه ساک زدن رو من هم یک بار داشتم و مرده را زنده میکنه اینجوری ساک زدن. تخم و کیر و لب و خایه.
تابلوه این داستانو کیا یا بهتره بگم "کی "لایک کرده…
هرکی خونده و نظر داده دمش گرم. تاکسی دربست مرسی خوندی
بعد از دوتا کلمه نقطه …
نقطه نقطه نقطه …
اگه بشماری نقطه هاشو سرت گیج میره و میبینی بیشتر از کلمات ،از نقطه استفاده کردی .
نقد کجا بود آقاپسر ؟ چقدر علاقه داری به این کلمه ؟تو همه کامنتهات هی میگی نقد . تو و داستانت اصلا قابلیت نقد را هم ندارید. خیلی پرتی پسر جان .از من میشنوی ساقیتو عوض کن ضمنا صنعتی و سنتی را باهم مصرف نکن .زیادی توی توهمی
امیر فلان. من دعوایی با کسی ندارم. متوجه نشدی جیگر. حرغ حساب، جوابش حرف حسابه. حرف مُفت مُفت. خودت هم مرسی خوندی. ولی کلا شخصیت من اهمیتی نداره. مهم داستانه.
فکر نمی کردم همچین داستان هایی هم اینجا پیدا بشه
خیییییییلی زیبا بود، آفرین 1 ?