جدایی به خاطر سکس نبود

1391/05/11

اولین نگاه، اولین عشق، اولین سکس … برای من فقط یک کلمه تفسیر این هاست؛ مینا! عاشق شدم اما … همه چیز زود تمام شد … عاشقم بود و همه چیز زود تمام شد. معجونی از عشق و جوانی بود همه چیز؛ معجونی از عشق و سکس های دبیرستانی … عاشقانه ای که با نگاه آغاز شد؛ امید داشت … عشقبازی با تمام وجود بود اما … نمیدانم چرا همه چیز تمام شد!
چند ماه از قشنگترین عذاب دنیا گذشته بود … و من با احساسی برگرفته از جوانی و شهوت؛ به بهانه ای همراه خانواده ی خودم مسافرت نرفتم … از مینا خواسته بودم که با هم باشیم اون روزها؛ مینا با احساسی پر از دلهره گفت بود: باشه! خودم رو از خونه ی مادربزرگم به خونه رسوندم؛ یه دوش آب گرم و یک لیوان ماالشعیر؛ به استعاره از پیک شراب ! مینا آمده بود … همونطور که از من خواسته بود … بولیزی برمودایی و شلوار جین تنگ … تن هر دو مثل بید زمستان میلرزید و وسط گل قالیچه ی اتاقم اولین بوسه گاه ما بود … روی تخت همه چیز مبهم بود … شهوت و عشق و شور و دلهره … همه چیز مثل خواسته های اون بود … هیچ پیراهنی روی زمین نیفتد و بند هیچ لباسی باز نشد … مینا از همه چیز راضی به نظر می رسید و من به بهانه ی عشقی که داشتم راضی تر بودم! همه چیز از دفعه های بعد شروع شد و آن صحبت بین ما … شاید شوخی که آخرش به ارضای شهوت من رسید … همه چیز عاشقانه بود، حتی خود ارضایی های من برای مینا! از حمام با هم صحبت میکردیم به روش خاص خودمان … اون خود ارضایی میکرد و من برای او و از احساس هم برای هم می گفتیم … گوشی های تلفن خیس نمیشد توی کیسه فریزری که گره اش زده بودیم؛ اما خودارضایی حسابی خیس مان میکرد … چند بار با هم بودنمان با عشق بازی و بوسه و باز شدن بند سوتین تمام شد؛ بدون هیچ اعتراض و درخواستی از سوی من! عاشقش شده بودم … اما حس تضاد بین عشق و شهوت آزارم میداد … اما لب به اعتراض باز نمیکردم! اصلا نمیداستم اعتراض داشتم به این حس ارضا نشده یا نه! رفته رفته همه چیز رنگ سکس گرفته بود … همه چیز از دست زدن به کیر من شروع شد … وقتی مینا از من خواست که یک بار از روی شلوار دست به آلتم بزنه، توی کوچه ی پشتی … صبح ساعت 8 وقتی همه خواب بودن … چند ماهی بود شرایط برای با هم بودن مساعد نبود و شاید اون کوچه بهترین جا بود … بعد از بوسه ی کوتاه از روی لب؛ مینا دست زد به کیرم و با خنده ای که فقط از دست شیطان بر می آمد از من دور شد … بار های بعد سکس پر رنگ تر شد و هر بار بیشتر از همیشه کس مینا رو میخوردم و چنگ زدن مینا به ملافه های سفید روی تخت رو میدیدم … مینا فقط کمی میخورد اما من اصراری نداشتم … من فقط میخوردم و مینا به گفته ی خودش بیشتر از چند بار ارضا میشد … بی حال از من عشق میخواست و من هم عشق میدادم و هم هوس … معلوم بود! هر شب هر دو برای هم خود ارضایی میکردیم و به هم نمی گفتیم … مینا عاشقم بود و تنها سوال بعد عشقبازی اون همین بود: نوید تو راضی میشی از عشق بازی با من ؟ من میگفتم آره اما اون میدونست که من نمیشم … مینا بار های بعد تسلیم شده بود … بکارت براش مهم نبود؛ تنها چیز مهم این بود که با از دست دادن باکرگی اش دل من رو برای همیشه پیش خودش نگه داره … من میترسیدم اما تشنه ی سکس بودم … " نوید تو منو کی میکنی" آخرین جمله ی مینا فبل اولین سکس ما بود … چند بار امتحان کردم و چند بار لیس زد اما درد گرفت مینا و من ادامه ندادم … آخرین بار بهم گفت میخوام تو هر لذتی رو بفهمی و از من تنها یک چیز خواست … سهراب آروم آروم بکن تو پشتم … کاندوم لازم نیست آبش رو بریز پشتم … سهراب تو چطور میخوای منو بکنی … من میخوام بشینم روی کیرت تا اونجوری دردم نگیره … سهراب آخه درد میکنه من میدونم … همه ی این ها آخرین حرف های ما بود قبل سکس … همه چیز شروع شد مثل همیشه … مامان اینا تهران بودن … رفتیم حمام و به جز بوی خوب موهای مینا چیزی یادم نمیاد … اومدیم هر دو به یک اتاق رفتیم … وقتی در رو باز کردم مینا سوتین و لباس زیر مشکی تنش بود … بی اختیار فقط عشق بازی کردیم و آخر بهش گفتم برای سکس آماده ای؟ سرش رو تکان داد یعنی آره اما میدونستم میترسه … به حالت سگی خوابید و من چند بار امتحان کردم و نشد … با دست خودش کیرم رو گرفت و هول داد … قشنگترین احساس دنیا بود … عشق و شهوت هر دو با هم میخندیدند … مینا خودش رو انداخت روی تخت به خاطر درد اما دوباره بلند شد و من اینبار چند بار با اصرار فشار میدادم و مینا به خاطر عشق تحمل میکرد و من ارضا شدم و مینا هنوز درد داشت … برای بار دوم خسته بودم و مینا رو آروم کردم با آغوشم … با بوسه هایی از عشق … اما بازی مینا با موهای سینه ی من آرومش میکرد …
همه چیز به سادگی تمام شد بین ما …
مینا هنوز فکر میکنه به خاطر سکس بود … این رو از آخرین اعترافش فهمیدم … وقتی گفت حق من جدایی بود، چون خودم رو بی هوا در اختیار تو قرار دادم!
هیچ چیز به خاطر سکس نبود …
تنها من میفهمیدم چرا تمام شد همه چیز …
اما …
عشق هنوز هست توی دلم …
توی تصویر خیالی خود ارضایی هایم …

نوشته: سهراب


👍 1
👎 0
20232 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

328424
2012-08-01 07:49:11 +0430 +0430
NA

این داستان مربوط به من نمیباشد
و فقط یک تشابه اسمی است

0 ❤️

328425
2012-08-01 08:21:32 +0430 +0430

تعجب کردم hobbit_70اخه به اون داستانت نمیخورد خوبه که خودت گفتی و از اشتباه درمون اوردی

0 ❤️

328426
2012-08-01 11:40:28 +0430 +0430

وسط داستان ادبیت یه هو …“یه کیر گنده پرید وسط!”
نکته اصلی:
بزن جلق که از عشق و کشک و زرشک خوشتره مشتی.

0 ❤️

328427
2012-08-01 12:23:13 +0430 +0430
NA

ghashng neveshty
vali ei kash vaghan fekr nemikard ke chon khodesh ro dokhtar bodanesh ro va ye joraii kole zendegish ro dad bayad faramosh mishod
ey kash ein masale barash hal mishod hamon tor ke baraye raheleye man hich vaght hal nashod
ama man naraftam on raft

0 ❤️

328428
2012-08-01 12:24:16 +0430 +0430
NA

مزخرف .شاهنامه می خوندی وسط سکس

0 ❤️

328429
2012-08-01 12:30:32 +0430 +0430

استعاره بود دیگه ننویس . . . . . . . . . . .
بیسواد اصلا میدونی استعاره یعنی چی؟ فکر کردی چهار تا کلمه قلمبه بنویسی میشی نویسنده؟ ببین از طرز نوشتن تخمیت حالم بهم خورد دیگه ننویس. کله کیری دلم برات سوخت واسه همین فحشت نمیدم ولی تو هم دیگه سعی کن داستان ننویسی.

0 ❤️

328430
2012-08-01 15:24:01 +0430 +0430
NA

;) :8) :p سلام سهراب جان مممکنه بگی تو کله سهراب چی بود … اینطوری حس نمی کنم سرکار رفتم… اگه بخواطر سکس نبود به خاطر چی بود پس ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ بود دیگه ،نه ؛راست بگو…

0 ❤️

328431
2012-08-01 15:40:17 +0430 +0430

به خاطر گه بود پس؟

0 ❤️

328432
2012-08-01 16:21:37 +0430 +0430
NA

بسکه شیشه کشیدی مخت بگارفته بدبخت.
این کسشعراچی بودبلغورکردی؟
پاشوبروحمومت دیرشد.بپاپلاستیکت سوراخ نباشه جقو

0 ❤️

328433
2012-08-01 18:51:54 +0430 +0430
NA

عشق هنوز هست توی دلم …
توی تصویر خیالی خود ارضایی هایم …

اخ این جمله ات رو خیلی دوس دارم !!!
فکرشو بکن ادم واسع عشق جلق بزنه !!!
دمت گرم بزن عمو جان بزن !!

0 ❤️

328434
2012-08-01 21:12:24 +0430 +0430

عمو جون برو یه فکری به حال خودت بکن , از بس با عشق جلق زدی مغزت به جای منی از کیرت زده بیرون وگرنه میفهمیدی که این نوع نوشتن واسه اینجور داستانا نیست البته اینم بگم که استعاره نویسیت هم افتضاح بود ومعانی کلام با محتوای متن کاملا در تضاد بودن

0 ❤️

328435
2012-08-01 21:50:08 +0430 +0430
NA

اه خدای من
یاد سخنان بلوتوث کبیر افتادم (:
اخه چرا انقدر ادبی نوشتی تو
ولی در کل ریدی

0 ❤️

328436
2012-08-02 10:36:18 +0430 +0430
NA

آقا سهراب
خیلی دوست داری ادبی بنویسی
برو تو یه روزنامه یا مجله زیر نظر سردبیر بنویس ایراداتو بگیره
چرا اومدی اینجا سعی میکنی با یه داستان ادبی سکس توضیح بدی
بابا نمیتونی ننویس مگه مجبوری اینجوری بنویسی فحش بخوری اول دستانت که خیلی نامفهوم بود
بی سروته تموم شد
این یعنی ما باید فکرتو بخونیم دیگه؟
رفتی حالتو کردی اولش سرت داغ بوده
وقی یخ کردی دورش انداختی
من به هیچ کس فحش نمیدم
ولی خیلی احمقی که نامردیتو پشت ادبیات قایم کردی
دیگه ننویس

0 ❤️