سلام به همه دوستای جقیم
میخام خاطره سکس با دوست دختر رفیقم رو براتون بنویسم داستان کاملا واقعیه پس خواهشا نیاین بنویسین کصشر بود و فلان و بهمان.
اگه غلط املایی هم داشتم ب بزرگیه کیرتون ببخشید

من مهدی ام ۲۰ سالمه ۷۹ کیلو وزن و ۱۷۸ قد قیافمم بد نیس و بخاطر اینکه از بچگی فوتسال میرم هیکلمم بگی نگی خوبه
یه رفیقی دارم اسمش محمده هم سنیم و از بچگی با هم رفیقیم یروز هی با هم داشتیم تو واتساپ حرف میزدیم ک بهم گفت با یه دختر رل زده اسمش ساراس عکسشو برام فرستاد قیافش معمولی بود ولی از هیکلش نگم براتون .
محمد رفیقم یه یکی دو هفته ای بود با سارا حرف میزد و حرفاشون رنگ بوی سکس گرفته بود .
یه روز بهم زنگ زد گفت :مهدی سارا رو راضی کردم بریم بیرون ولی مکان ندارم میخام ببرمش کوه میای برام کشیک وایسی منم ک یه ادم علاف و بیکار بودم قبول کردم .

سارا یه دختر ۱۷ هجده ساله بود که تو خیاطی کار میکرد،خیلی خون‌گرم بود شمارمو از محمد گرفته بود و باهم‌چت میکردیم .
صب ساعت ۱۰ بود محمد زنگ گفت‌ رفتم سارا رو سوار کردم تو هم برو ب اینجایی که میگم تا من بیام ،من رفتم یه ده دیقه منتظر موندم تا اومدن باهاشون سلام و احوال پرسی کردم و رفتم یه پونصد متر پایین تر وایسادم. (اینم بگم براتون واسه این منو کشیک برده بود که چون تویه شهر کوچیک زندگی میکردیم و واسه اینکه کسی نیاد ببینه ابرو ریزی بشه منو برده بود.)
من که حوصلم سر رفته بود فیلتر شکنو روشن کردم رفتم تو پورن هاب داشتم فیلم سوپر میدیم که یهو صدای دختره بلند شد اره جاکشا داشتن سکس میکردن منه بدبخت هم نگا سوپر میکردم و جق میزدم 🙂😔
یه یساعتی کارشون طول کشید تا زنگ زد گفت بیا بالا کارت دارم
منو بگو خر کیف شده بودم ک مثه این فیلم سوپرا یارو راضی شده منم بکنمش
رفتم اونجا دیدم محمد دو تا چیپس و پفک برداشته به من میگه بیا اینارو بخور تا ما یه نیم ساعت دیگه کار داریم نگو اقا باز شق کرده
اعصابم ب کل ریخت بهم بهش گفدم خوبه دیگه تو کص بکنی و من نگهبان وایسم دیگه که با خنده گفت داداش کص کجا بود کونه کون 😋 ناچار اومدم به نیم ساعت دیگه تو ماشین نشستم داشتم با کیرم ور میرفدم ک اسمه نحسش (محمد)افتاد رو گوشی جواب دادم گفت تو ماشینت اب داری نگو دختررو جوری کرده فشارش افتاده😂😂 ابو بردم یکم دست صورتش رو شست حالش که سره جاش اومد سوار شدن رفتن منم با یه کیر شق و مایوس سوار ماشین شدمو رفتم .
از این قضیه یه چار پنج روز گذشته بود با سه چار تا رفقا نشسته بودیم پیش هم بحث این افتاد هر کی از دوست دخترای داشته و نداشتش حرف میزد منم از خودم کصشر تحویل اینا میدادم محمد هم گفت من مثه شما دروغ نمیگم مهدی شاهد بود ک چجور زدم‌ دختره از حال رفت و واسه ثابت کردن حرفش عکس سارا رو نشون بچه ها داد یکی از رفیقام اسمش علیرضاس تا عکس رو دید شروع کرد خندیدن که با این رل زدی و ببین با کی‌حرف عاشقانه میزنی راست یا دروغ میگفت سارا خیلی لاشیه و همزمان‌با چارپنج نفره🙄 ما باور نمیکردیم که گفت شمارشو‌بده جلو چشت اگه مخش نکردیم پس هیچ.
شماره رو محمد داد بهش تو تلگرام بهش پی ام داد اولش هی سارا میگفت مزاحم نشو و از این حرفا ک بعد یه ساعت چت کردن دیدیم قبول کرد باهاش باشه
محمد و بگو ک داشت اتیش میگرفت ماهم همگی داشتیم میخندیدیم بهش .
علیرضا یه هفته بعده اون ماجرا سارا رو برده بود خونه خالی واز اونجایی ک خونشون دوربین داره فیلمشو گرفده بود
وقتی فیلمو نشون محمد داد اصلا باور نمیکرد که سارا در این حد لاشی بوده باشه محمد هم اصلا به روی سارا نیاورد و میخاست تلافی کنه بهم گفت که سارا رو میخاد بیاره بکنه ولی این بار به منم گفت تو هم بیا
منم از خدا خواسته خر کیف شده بودم یاد اندام سارا ک میوفتادم خودمو خیس میکردم چه برسه بخام بکنمش .
وسط های تابستون هوا خیلی گرم بود ساعت ۱۱ بود ک محمد زنگ زد گفت من سارا رو دارم میارم تو برو همونجا تا ما بیام، ازش خدافظی کردم و رفتم یه نیم گرم شیره تریاک له کردم تو چایی و خوردم شنیده بودم خیلی کارسازه واسه کمر .
من رفتم منتظرشون وایسادم اومدن باز مثه دفعه قبل رفتم پونصد متر پایین تر وایسادم محمد یه یساعتی دهن سارا رو سرویس کرد منم با خودم میگفتم نگا این مادرجنده باز منو سره کار گذاشت شیره هم خوردم حالا جق بزن تا ابت بیاد بدبخت که زنگ زد داداش ماشین بنزین تموم کرده
رفتم پیششون راه رفتن سارا رو دیدم خندم گرفت یجوری گاییده بودتش ک دختره بیچاره نمیتونست راه بره . از اونجایی که ماشین خودم ب لطف جیب خالیم همیشه با گاز کار میکنه بنزین نداشت خواستم برم براشون بنزین بیارم که محمد صدام‌کرد گفت بیا کارت دارم رفتم پیشش گفت من کار خودمو انجام دادم ب بهونه این که میرم بنزین بیارم بمون اینجا هر کاری دوست داری باهاش بکن ،ب سارا گفت که من میرم‌بنزین بیارم تو بمون پیش مهدی تا بیام که سارا گفت خب تو بمون تا مهدی بره که محمد گفت توی روستا اشنا دارم میرم‌میگیرم دیگه لازم نیس مهدی تا پمب بنزین بره من که از این حجم از مادرجندگیه محمد ب وجد اومده بودم یه فاز ریزی ب قضیه دادم گفتم داداش تو برو من پیشش میمونم نگران هیچی نباش .
سارا هم که دید دیگه چاره ای نداره گفت باشه و رفت صندلی عقب ماشین نشست و با گوشیش ور میرفت
من که نمیدونسم از کجا شروع کنم چجور بحث رو بازش کنم دنبالش رفتم و پیشش نشستم یه نگاه سنگینی بهم کرد و باز سرشو کرد تو گوشی
یه ده دیقه ای هی اینجور گذشت دیدم دیگه چاره ای نیس این که شلوارشو نمیکشه پایین بگه بیا بکن که بهش گفتم چرا اونجوری راه میری و شروع کردم خندیدن اونم با کمال پررویی گفت تقصیر من نیست کیر رفیقت بزرگه
همینجور داشتیم باهم شوخی میکردیم ک دیگه کیر سیخ من دیگه از رو شلوار معلوم‌بود
نگاش که به شلوارم افتاد رنگش عوض شد و بحث رو عوض کرد
من که دیگه عقلم از کیرم دستور میگرفت دیگه طاقت نیاوردمو چپوندمش گوشه صندلیو شروع کردم به مالیدنش هی داد میزد که تورو خدا این کارو نکن من رل رفیقتم چجور میتونی بهش خیانت کنی ولی کسی ک صداش رو نمیشنید منم میدونسم که جنده تر از این حرفاس و الکی داره اشک تمساح میریزه
یکم هی مالیدمشو اونم هی مقاومت میکرد شروع کردم به لب گرفتن ازش ولی همراهی نمیکرد زورشم بهم نمیرسید مثه پسری بود گه ننشو جلو چشماش گاییده بودن 😂😂😂
بعد چن دیقه که خسته شد و دید زورش بهم نمیرسه خودشو تو بغلم شل کرد پیرنشو دراوردم چه میدیدم دوتا ممه سفید مثه هلو (والا سایزشم نمیدونم از سایز سر در نمیارم ) ولی اندازه یه پرتغال تامسون‌گنده بود
شروع کردم به خوردنه سینه هاش اه ااااه های ریزی میکرد هیچ حرفی نمیزد چشاشم بسته بود
مثه وحشیا فقط داشتم‌سینه هاشو میخوردم حقیقتش من تا قبل این حتی ب دختری دست هم‌نزده بودم‌ چه برسه سکس داشته باشم
بعد از خوردن سینه هاش شلوارشو دراوردم یه شورت بنفش که با سوتینش ست بود رو ب تن داشت
شروع کردم ب خوردن روناش و رفدم سراغ کصش شورتشو از پاش دراوردم شروع کردم به خوردن مزه خوبی نمیداد شور مزه بود (نگو این رفیق دیوص ما کرده زده ریخته رو کص کون طرف مال اونه من نفهمیدم بعدا بهم گفت )
دیگه صداش کر کننده شده بود فقط میگفت بسههه بسههه
دیگه طاقت طاق شده بود شلوار از پام دراوردم کیرمو که دید افتاد ب پته پته کردن کیرم ۱۶ سانته ولی قطرش تقریبا زیاده و کیر کلفت محسوب میشم 💪💪میگفت اینو بکنی تو کونم پاره میشم که اصلا نذاشتم حرف بزنه داگی نشوندمش (فقطم اینو بلد بودم ن روش دیگه ای ) سره کیرمو گذاشتم دره کونش فکر میکردم خیلی تنگ باشه ولی تا فشار دادم رفت داخل کصکش الکی ادا تنگارو در میاورد شروع کردم به تلنبه زدن توی کونش خیلی داشتم کیف میکردم ولی ابم نمیومد شیره واقعا خیلی خوب کمر شل منو سفت کرده بود
یه ربع همینجور داشتم تلنبه میزدم اونم از اه و اااااووووههه کردنش معلوم بود داره حال میکنه که ابمو ریختم تو کونش که شاکی ام شد ک چرا ریختم اونجا برای اولین بار خیلی حال داد .
خودمونو جمع جکر کردیم و یسری کصشر بهش گفتم ک دوست دارم و از این حرفا ک بعد ده دیقه محمد که صد متر اونور تر قایم شده بود اومد بنزین هم نیاورده بود 😂دختره فهمید که نقشه بوده محمد هم بعد اون دیگه باهاش حرف نزد.
بعد اون ماجرا راضیش کردم ک‌باهام رل بزنه میدونسم که با چن نفره همزمان منم فقط بخاطر گاییدن میخاستمش ،تقریبا همه رفیقام‌ نفری یبار گاییدنش تا همین دو ماه پیش باهاش سکس میکردم که دیگه با یه دختر رل زدم که این‌ از چشم افتاد .

نوشته: مهدی