بی وفا

1392/04/15

تو خونه نشسته بودم كه يه اس واسم اومد نوشته بود درخواست دوستي تو قبول ميكنم ولي يه شرط داره!
منم كه ديدم بعد دوسال تلاش واسه دوستي باهاش دارم به آرزوم ميرسم گفتم هر شرطي باشه قبول،
گفت من دنبال يه دوستي ساده نيستم اگه قصدت ازدواجه من باهات دوست ميشم منم كه مثل خدا دوستش داشتم گفتم قبول.
چند وقتي از دوستيمون گذشت و من خيلي بهش وابسته شده بودم طوري كه حتي دوست نداشتم تو صورت هيچ دختر ديگه اي نگاه كنم هميشه ام واسه بهترين دوستم تعريف ميكردم چقد ندا رو دوست دارم و حاضر نيستم با دنيا عوضش كنم.
يه روز دوستم بهم گفت توكه داري خودتو واسش ميكشي اونم دوست داره حاضره به خاطر تو با هيچ پسري رابطه نداشته باشه گفتم معلومه كه حاضره اون عاشق منه گفت پس شمارشو بده به من تا امتحانش كنم منم كه به خيالم بهش اعتماد كامل داشتم شمارشو دادم به دوستم.
دو سال از دوستيمون ميگذشتو من هر روز بيشتر عاشقش ميشدم ديگه ميخواستم با خانوادم صحبت كنم كه بريم خواستگاریش كه اون اتفاق پيش اومد.
ساعت 4بعد از ظهر بود كه دوستم زنگ زد گفت سريع بيا خونمون باهات كار واجب دارم منم سريع آماده شدم و رفتم.
وقتي رسيدم گفت تو اتاق خواب بشين و قول بده هر اتفاقي افتاد كاري نكني منكه كاملا گيج شده بودم گفتم چرا ميثم گفت ميخوام ذات واقعي آدمارو بهت نشون بدم.
اف اف خونشون زنگ خورد و يكي اومد بالا ديد نداشتم ببينم كيه فقط صدا ميشنيدم ،يه صداي آشنا كه ميگفت آخ چه لباي خوشمزه اي و شهوت توش موج ميزد.دنيا داشت رو سرم خراب ميشد ولي باز خودمو گول ميزدمو ميگفتم نه اين صداي ندا نيست اون عاشق منه تا كه بالاخره ميثم آوردش جايي كه من بتونم از سوراخ كليد در ديد داشته باشم وقتي رو مبل نشستن دنيا دور سرم چرخيد تمام خاطرات خوبي كه باهاش داشتم يه دفعه جلوي چشمام ظاهر شدن فقط گريه كردم عشقمو ديدم كه تو بغل دوستم نشسته و داره لباشو با شهوت ميخوره و با صداي لرزون داره بهش ميگه كيرتو در بيار ميخوام بخورمش.
اين همون ندايي بود كه وقتي حرف از لب گرفتن پيشش مياومد گوشي تلفن رو قطع ميكرد يعني همش نقشه بود حالشو با ديگران ميكرد و منو واسه سرگرمي ميخواست.
حالا لخت جلوي دوستم زانو زده بودو دوستم داشت خودشو آماده ميكرد كيرشو فرو كنه تو كوسش ديگه طاقت نياوردم درو باز كردمو رفتم تو اتاق و گفتم ميثم من ديگه طاقت ندارم ديدنيارو ديدم و سريع از اتاق رفتم بيرون هم ناراحت هم خوشحال از اينكه قبل از اينكه دير بشه همه چي رو فهميدم

نوشته: حسام


👍 0
👎 0
23826 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

389750
2013-07-06 00:49:37 +0430 +0430

قطعه دزدیده شده از داستان پژمان(كفتار پیر) عزیز .

آقا حسام ابتكار یا مطلب خاصی برای ارائه نداشتی .

خیلی معمولی و ساده ، فقط مستحق فحش نیستی . همین .

0 ❤️

389751
2013-07-06 01:27:37 +0430 +0430
NA

داستان بود یا اس ام اس؟

0 ❤️

389753
2013-07-06 07:50:44 +0430 +0430
NA

این که داستان نشد

‏(یک اس ام اس دریافت شد)

0 ❤️

389754
2013-07-06 08:09:37 +0430 +0430
NA

بگذریم اسمس بود یا داستان دزدی.ولی بعضی از دخترها هستن یکی رو برای زندگی انتخاب میکنن وا واسش نقش بازی میکنن که من اهل هیچی نیستم ولی به خاطر اینکه شهوتشون رو خاموش کنن که پیش طرف ریلکس باشن با کسهای دیگه ای رفیق میشن وسکس میکنن من خودم دیدم واسه این رو میگم.اصلأ چی گفتم دخترها بدن نه خوبن نه اها عالین ببخشید اگه اینها رو گفتم اخه خواستم بگم که من یه نظر دادم اندازه داستان تو بود خب یک کم بیشتر منوشتی من جای تو بودم وقتی اومدم بیرون میگفتم بی وفای بی وفای دل من از خصه داخون شده

0 ❤️

389755
2013-07-06 11:08:16 +0430 +0430
NA

جناب bright.nights من به اندازۀ شما سررشته ندارم که نظر قطعی بدم آیا دخترها اکثرا لاشی هستند یا نیستند اما از کامنت های شما که در پای اغلب داستانها گذاشته می شود معلوم است که روزی جایی دختری شما را بدجوری پیچانده که هنوز هم زخمش تازه است و خون ریزی دارد.
یکی از نشانه های مرد آن است که از زبانش بجای بادبزن جیگرش استفاده نکند و زخم هایش را برای خودش نگهدارد. موفق باشید

0 ❤️

389756
2013-07-06 17:12:01 +0430 +0430
NA

این رو چرا اپ کردی؟
این داستان که هم تکراری بود هم قانون کپی پیست رو نقض کردی…
البته اس ام اس بود نه داستان.
خلاصه بگم هروقت اینو میخونم داغ دلم تازه میشه #o #o #o #o

0 ❤️

389757
2013-07-06 19:29:14 +0430 +0430
NA

جناب bright.nights پياده شوباهم بريم دادا
چه خبره؟؟؟كي هوارشده سرت كه عزت همه روميبري زيرسؤال دوست عزيز؟؟!مگه مادرت ياخواهرت زن نيستن؟مگه همون ندا زن نبود؟؟!!!مگه زناي ماديگه مردي ميبينن كه زن باشن؟
بقول ننه بزرگا،آخرالزمون شده!!!وقتي پسراشدن شكل زنا بااون ادااطواروقروقميششون…باابروهاى نازك كرده ي مكش مرگشون،باتيشرتاي تنگ كمركرستى كه تن اصلاح شدشونوتاسرنافشون به نمايش بزارن…خب زناميشن يه پامردديگه!!مگه مرداكم بلاسرزنها نياوردن؟؟مگه كم زورگويي كردن؟بالاخره بايد فكرشوميكردن كه دنياكوچيكه ويه روزي هم نوبت خودشون ميشه…من طرفدار بدي نيستم ،ازدروغ حمايت نميكنم،ولي به ناحق هم رأى نميدم،بهرحال توهرچيزي تندروى كارنابخردانه واگربدي نباشه كي بفهميم خوبي چيه؟؟يادت باشه بخشنده باشي تاخودت راحت زندگى كنى ،،
برات آرزوي موفقيت ميكنم دوست من

0 ❤️

389758
2013-07-07 05:45:40 +0430 +0430
NA

گفتى كسي اسممونياره!!هه!!باشه نميارم
ولي مخاطبت كيه؟؟شماكيه؟من ياهمه خانوما؟مگه من ازشماحرف زدم كه توبايه حمله ي ضربتي وباچماق افتادى دنبالم آقاوهي شماشما ميكنى!!!
كي ازمرداخواسته زيرابروبردارن؟كدوم دخترحسابي دلش ميخادبره زيريه شهلاي تيتيش بخابه كه شلوارشم نميتونه بالا بكشه(حالاآب دماغش بماند)
دارى ازعلاقه ي يه مشت دختربچه ي راهنمايي يانهايتادبيرستانى حرف ميزني كه خب تواون سن وسال شايد سليقه هاشون تواين مايه ها باشه كه طبيعيه(اونم درصدبسياركمي)
يبارازسركوچه ردميشدم،ديدم دوتادختردبيرستانى دارن هموتيكه پاره ميكنن وآقايون!!ايستادن وباگوشي فيلم ميگيرن!!حالادعواسرچي بود؟؟سريه پسركون نشوره هرزه…چون همزمان باهردودوست بوده
اين احمقابجا اينكه پسره روداغون كنن همو ميزدن!!هه…اونوقت پسره چي؟؟سركوچه بعدى هرهر ميكرده بادانداخته بودتوگلوش!!اينه وضع دخترا آقا!!!
هي نگوزنها زنها…يادبگير اولابگي خانوما…دومايه بلا نسبتي دورازجونى چيزي بندازسرجمله هات كه من وامثال من بفهميم واسه مادرت ومادرهممون هم احترام قائلي…من فمنسيست نيستم،به ناحق هم ازخانوماطرفداري نميكنم ولي مگه توفقط توزندگيت بچه ديدى؟؟حرفات كه به كم سن وسالها نمياد!!شايدم باخانوماي متشخص كم برخوردداشتى…آقاجون هنوزم هست زني كه يه مردبخادواون روازنامردتشخيص بده،هنوزم زن هست كه سالهامنتظره شوهره بي عارش اززندان بيادبيرون تاتن به هرزگي نده ومهر بيوه گي روپيشونيش نباشه،هنوزم زن هست كه شوهرنامردشو باهمون كت وشلواروبوي عرق تنش كه با عرق زن ديگه اي مخلوط شده روميپرسته و.شايدم وانمودميكنه كه بچه هاش دربدرنشن…نيستس توجامعه نيستي آقا…يه مشت بچه مزلف قرتى دورت ان ونديدي چه دردايي ريخته روسر اين مردم بدبخت دين زده…

0 ❤️