خاطرات بچه گیام با دخترعمه

1391/12/14

خاطراتی که مینویسم تا اونجایی که میتونم سعی میکنم خلاصه باشه که وقته شهوانیتون به هدر نره!
من بچه که بودم خیلی به نظر بچه ی کم رو و خجالتیی بودم ولی وای وای وای که چقدرم کمروبودم. اقا دختر عمه هه رد میشد دختر عموه میومد اون میرفت دخترای خاله و دایی میومدن دم کار خلاصه چشمت روز بد نبینه¡
محله ای که قبلن تو اون زندگی میکردیم یه منطقه ای بود پرت و خلوت و نزدیک زمینای کشاورزی ازونجایی که خیلی هم با فامیل رابطه داشتیم همش دخترای فامیلو میدیدم و نمیدونم چجوری بود که کوچیک و بزرگشون به من علاقه داشتن منم که تو این محیط شهوانی فقیر نشین زندگی میکردم کاملن چشم و گوشم باز بودو فقط به دمبال موقعیت بودم از قضا عموم هم در محله ما زندگی میکرد و یک دختر هم سن وسال خودم داشت روزی نبود که من به نحوی نرم سراغش و کس وکونشو لمس نکنم وای که چقدر نرم و سفید بود هنوز که هنوزه وقتی میبینمش شق میکنم حالا بگذریم که اون چقد حال میکرد و چقدرم داستانای دروغ ساختگی درمورد گاییده شدنش توسط من میرفت واسه رفیقاش تعریف میکرد حالا دیگه خانوم واسه خودش دکتر شده دیگه جواب سلاممونم نمیده چ برسه کس بده!
ازاون که بگذریم من بیشتر شهوانیتمو مدیون دختر عمه جان خوش استیلم هستم که تقریبا دوسالی ازم بزرگتر بود و بیشتر سر در میاورد همش میومد میگفت بابام دیشب مامانمو کرد من دیدم چه حالی میکردن بیا ماهم بریم؛ منم که بچه ی پاک وکمرویی بودم نمیتونستم جواب منفی بهش بدمو سریع خام حرفاش میشدم سوار دوچرخه میشدیمو میرفتیم ی گوشه ای و به کارامون میرسیدیم این رابطه ی بسیار دل انگیز تا سال قبل که ازدواج کرد هم به نحوی ادامه داشت تا اینکه شوهر کردو دیگه شوهره به حسابش میرسه الانم حاملس کلمم تو کسش جا میشه!
داستان یکی از شبایی که به اصرار من موند خونمون رو واستون میگم اون شب هر چند من هنوز دوازده سالم بیشتر نبود و قبلنم ازین کارا میکردم ولی یه حس دیگه ای داشتم که تا اون وقت تجربش نکرده بودم باهم قرار گذاشتیم که نخابیم و بعد اینکه همه خابیدن پاشیم و بکنمش مثل همیشه اون شب طبق قرار پاشدیمو رفتیم یه اتاق خالیو من داشتم بهش ور میرفتم اونم مثل همیشه داشت با کیرم بازی میکرد ولی برای بار اول وقتی دست به کیرم میزد یه حال دیگه ای بهم دست میداد شل و بیحال شده بودم تصمیم گرفتم بذارم کونش یکم تف زدم سرش و جوری که تاحالا نه دیده بودم ونه تجربش کرده بودم مثل اینکه غریزی باشه کیرمو که مثل میلگرد سفت شده بود کردم داخل کونش و شروع به عقب جلو کردن شدم که ناگهان زانوهام لرزیدو افتادم زمین به خودم میگفتم چمه نکه یه مرگیم شده ولی نه چه حس خوبیه انگار داشتم پرواز میکردم دنیا دور سرم میچرخید وای چقد عالی بود
کیرمو اوردم بیرون دیدم یه مایع سفید ازش زده بیرون دختر عمه ی نازنین گفت ماشالا دیگه مرد شدی حال کردیا!
گفتم زر نزن دارم میمیرم نمدونم چمه کس قشنگم گفت هیچ چیزت نیست این همونه که بش میگن اب تخم منم که ازقبل شنیده بودم ولی درکش نکرده بودم کلی ذوق کردمو داشتم با داف گاییده شدم ور میرفتم که یهو چراغ اتاق بغلی روشن شد مثل سگ ترسیده بودیم که در اتاق باز شدو بابام اومد داخل مارو که دید کلی عصبانی شدو تا اونجایی که میخوردم منو زد دختر عمم دیگه هیچ شبی خونمون نموند ولی من این عشق بزرگ رو هیچ موقع فراموش نکردم و نخواهم کرد فکرشو بکن اولین باری که ابت درمیاد بریزه داخل کون یه دختره زیبا واقا چه سعادت بزرگی نصیبم شد به خاطر همینم هست که همیشه قدر نعمتای خوب خداوند کون و کس رو میدونم وتا مجبور نباشم دست به جق نمیشم
خدا شاهده که حتی یک کلمش هم دروغ نیست دمه همگی گرم که نشستیدو خوندید
بای

نوشته:‌ مهراب


👍 0
👎 0
48025 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

365583
2013-03-04 12:41:17 +0330 +0330
NA

بزرگترین نامردی دنیا اینه که این موقع شب داستان اپ کنی . :(

0 ❤️

365584
2013-03-04 13:12:23 +0330 +0330
NA

باپروازه موافقم

0 ❤️

365585
2013-03-04 13:51:54 +0330 +0330
NA

افسانه خانوم فرود بیا

0 ❤️

365586
2013-03-04 13:55:31 +0330 +0330
NA

ايكاش من هم يك روستايى بودم!!!

0 ❤️

365589
2013-03-04 18:18:18 +0330 +0330
NA

خوش بحالت فکر کنم خاندانتون همه کسن دیگه که همشونو تو گاییدی دست خوش بابا

0 ❤️

365590
2013-03-04 22:56:50 +0330 +0330

سلام اتفاقایکروزکهباچندتاازبچه هامشغول تماشای فیلم سوپربودیم،توفیلم زنه گوشی تلفنو
میکردتوکوسش وهی میمالیدبه کسش که یکی ازحضاربامظلومیت وصدائی لرزان گفت:بالاخره کوشی
تلفن هم کوس کردومانکردیم،آره عزیزبچه که بودیم اینطوری برمامیگذشت.

0 ❤️

365591
2013-03-05 00:45:15 +0330 +0330
NA

درود به همگی.

0 ❤️

365592
2013-03-05 01:17:50 +0330 +0330
NA

:D :?

0 ❤️

365593
2013-03-05 05:18:00 +0330 +0330
NA

آبرو بچه ها شهواني رو بردي، بچه ها معذرت ميخوام، آخه کسمشسگ اين همه غلط املأيي چيه؟قبلن!خابيديم! کاملن!دمبال!؟ من موندم چرا هرچي بيسواده ميان کسشر مينويسن. کوس ساناز وکير رستم و انگشت سهراب تو مخت. نخواستم فحش بدي بدم.ديگه ادامه نده بره کلاس املا.

0 ❤️

365594
2013-03-05 06:14:46 +0330 +0330
NA

باید میزاشتی تو همون زمین کشاورزی ها خر همسایه کونت بذاره :>
آفرین این کلمه شهوانی درس امروزت بوده هی تکرار کن =D>
حالا من موندم وسط این دهات داف کجا بوده… داف با بوی پشکل :))

0 ❤️

365595
2013-03-05 14:15:51 +0330 +0330
NA

آخه انغدر با اهصاص نوشطی دلم نمیاد فهش بدم
خوب بود

0 ❤️

365596
2013-03-23 13:52:52 +0430 +0430
NA

aziatesh nakonid
khob bood pesar

0 ❤️

536627
2016-04-08 18:14:06 +0430 +0430

کن از اونا نیستم که فحش بدم زیر داستان،ولی به خاطر کلمه “دمبال”، کیر کرگدن آفریقایی دهن خودت و معلم ادبیاتت!
عن چهره املا بلد نیستی مگه دسته جارو کردن تو کونت که بنویسی!

0 ❤️