بدون مقدمه در دوران دانشجویی مستاجر یه زن و شوهر تبریزی بودم یه دختر 14ساله داشت خانواده ی دست تنگ بودندند یه اتاق را به من اجاره دادند من هم دانشجو ی فقیر بودم اجاره کم میگرفتند بین اتاق من وبچه هاش یه در شیشه ای رنگی کوچک داشت به همین روال از دانشگاه به خانه عادی میگذشت یه روز مادر رویای 14ساله باصدای بلند گفت دختر زرنگ باش مخ محسن بزن برای ازدواج . من24ساله بودم دیدم دختر وسوسه شد شبها برده راکنار میزنه تا مرا به سمت خودش بکشانه مادر ش با برنامه ریزی بچه های کوچکش نزد خودش در اتاق خودش می برد من ادم خشک مقدس بودم دانشگاه دخترها بخاطر این عقیده از من بدشان میامد من ان موقع خوشحال بودم که دختر های دانشگاه از من بدشان می امدبگذریم من مقاومت میکردم دختر صاحبخانه شیشه را یواش میزد ومخفی میشددختر دید من توباغ نیستم یه روز والدینش رفتند دهاتشان که رویا نرفتو ماندو منو بیچاره کرد من خوابیده بودم دیدم یکی لحافمو بر میداره میگه بلند شو لنگ ظهر بلند شدم دیدم رویاست گفتم چی شده گفت من امروز مهمان توام گفتم خانواده ات دعوایت نکنن گفت رفتند دهات اینو گفت تمام بدنم لرزید چی تو چرا نرفتی گفت درس می خوام بخوانم اره جون مادرش گفت اجازه میدی من صبحانه و ناهارت را اماده کنم نگو مادرش ازقبل اماده کرده بود من به روی خودم نیاوردم خصلت مازندرانیها اینطوری درهر حال خوردیم .دیدم ویدئو خانه اش را اورد وصل کرد یه تلویزیون خوشحال شدم غافل از اینکه فکر دیگه ای داشت اول فیلم خارجی گذاشت فیلم بدی نبود درمورد رفیق شدن وازدواج بود تازه فهمیدم یواش یواش رویا سوال کرد چراازدواج نمی کنی گفتم کو کار کو خانه .ادم بیکارو کی زن میده .تازه ازدواج اول بدبختی .از اینجور حرفاگفت ازدواج نیمی ازایمان میخوایی به گناه نیافتی عجب مادری داشت یادش داده بود ازکدام در وارد بشود گفتم نمی خواد یادم بدی ناراحت شد رفت خونه اش اخه من خشک مقدس صحبت کردن خوب با دختروبلد نبودم عذاب وجدان گرفتم رفتم در زدم تا از دلش در بیارم بنده خدا خوشحال شد از موقعیت سوئ استفاده کرد و گفت می خواهی به گناه نیافتی من سرخ شدم نیتش را فهمیدم گفت خجالت نداره عربها ازبیحایی به بهشت میروندبه خاطر روک بودن ونترسیدن درازدواج4تازن میگیرن گفتم خوب که چی .گفت تو مثلا الهیات خواندی صیغه محرمیت را بخوان گفتم با کی گفت بجز من وتو کسی اینجا می بینی راستی اصلا یادم رفته بود در را باز کنم که نامحرم وسوسه ام نکنه بگذریم من خندیم وگفتم تو. هنوز بچه هستی نمیدانم یه دفعه ازدهنم در امد گفتم خودت را با مادرت مقایسه کن ببین چه فرقی دارین بنده خدا نفهمید گفت اون هم زن من هم زنم گفتم نه فرق دیگری دارید خلاصه با التماس گفت چه فرقی داریم دیگه من کم اوردم گفتم زشته گفت چی زشته خلاصه با اصرار غیر مستقیم به او گفتم توی حمام دقت کن تازه فهمید گفت مامانم ازدواج کرد بابای من این قدر دستمالی کرد بزرگتر از مال من شد. اینو گفت من اب شدم .اصرار کرد صیغه محرمیت را بخوانیم دل زدم به دریا گفتم شب خوابیدن بابا مامانت رااز نزدیک بطور ناخوداگاه دیدی گفت خیلی بی ادبی گفتم منظور دارم گفت چه منظور گفتم صدای جیغ مادرت شنیدی گفت هوی ناموسی نکن گفتم منظورمو نفهمیدی گفت نه گفتم درد دارد تو کوچکی .تازه فهمید.گفتم تو طاقت منو نداری گفت همین .من یخ شدم چی داره میگه گفت دود از کنده بلند میشه توصیغه را بخوان تامن به تو ثابت کنم با اصرا از من خواهش کرد بخوانم گفتم خانواده ناراحت میشوندگفت مادرم خبرداره بابامو راضی میکنی گفتم چجوری گفت با شمشیر زنانه .با لاخره خر شدمو صیغه محرمیت را خواندم . دختر ه تو کف بود گفت می خواهم بهت نشان بدم گفتم ترمز کن چهار سال من اینجا هستم اول کار زیاده روی نکن گفت الان من طاقت ندارم مثل نارنجک افتاد روی لبم اینقدر لیس میزد که منو دیوونه کرده بود یهو تلفن خانه زنگ خورد رویا رفت تلفن برداشت مادرش بود گفت ما امشب خانه بابابزرگ می مانیم نمی اییم رویا با رقص وخوشحالی امد گفت بابا ومامان امشب نمی ایند خانه خراب شدم افتاد روی من شروع کرد لب گرفتن لباسم در اورد شروع کرد لیس زدن من هنوز گیجو منگ بودم تو کما بودم ممه اش رادراورد خیلی کوچک بود گفت بزرگش کن با شوخی گفتم تلمبه بزنم چجوری بزرگش کنم .این دفعه من تو باغ نبودم گفت باماساژ و مشتمال و لیس زدن جویدن.تازه فهمیدم ترسیدم .خودش ممه را تودهنم گذاشت یه دستم روی ممه دیگه اش ودستمو محکم فشار میداد گفت فشار بده میک بزن تازه داشت خوشم می اومدراه افتادم دیدم جیغش در امد اه اوه میکنه درعین حال گفت جانم بخور ممه ام فشار بده چه درد با مزه ای .یه دست دیگه ام گذاشت بین رانش دیگه داشت دیوونه میشد انگار بمب خونثا نشده بود .دروغ چرا بگم من بدتر از ایشون داشتم از کیفم منفجر میشدم دیدم دستم از توشلوارش خیس شد کیر ما خشک مقدس ها از بس که محرومش کردیم ایقدر بلند شد عطش سیدا مثل شیر خفته می مونه بنده خدا دستشو روی ابولهول بنده گذاشت دیدم هول کرد وترسید بهش گفتم چیه نکنه ترسیدی سرش تکان دادگفت اره گفتم می خواهی بی خیال شی گفت نه نه تازه با بدبختی تو را راضی کردم تو مذهبی بازی در می اری راضی کردنت کار حضرت فیل .از غرورشلوارم در اورد شروع کرد به ساک زدن . گفتم رویا کثیف. گفت عشقم دوستش دارم اینو گفت تحریک شدم داشت منفجر میشد همچین برام ساک میزد که بهترین کیف و لذت دنیارا می بردم بعد بمن گفت شلوارم در بیار دارم میمرم هنوز یخهام وا نشد خجالت می کشیدم دید قرمز شدم شلوارش را در اوردگفت دیگه بسه برو لیس بزن تورا هرکی دوست داری مردم .من بدم می امد دیدم بی انصافی رفتم رونهشاش لیس زدم دیدم خودش سرم هدایت کرد به سوی چوچولش. دیگه مجبور خوردن چوچولش شدم دیگه داشت نفس نفس میزد ان کیرمو میخورد من کسشو گفت دیگه وقت نشان دادن به تو .گفت بکن گفتم دیگه داری ازخط قرمرز عبور می کنی گفت بعنی چی من دارم می میرم دروغ نباشم من هم طاقت نیاوردم گفتم تو دختری از عقب میکنم گفت چرا بیچاره نمی فهمید بکارتش از بین می ره بهش فهماندم قبول کرد از عقب اروم گذاشتم هر کاری کردم فرو نمیرفت جیغ رویا یه طرف دیگه مانع کارم شد بی خیال شدم .گفت چی شده گفتم داخل نمی ره می ترسم خون بیاد کیرمو تف مالی کرد کرم به کونش زد من تازه کاربلد نبود دوباره تلاشموکردم ارام گذاشتم باز گیر می کرد باز جیغ رویا .گفتم دیدی گفتم تو کوچکی .غیرتی شد گفت بکن کارت نباشه دوباره خودم تف بیشتری زدم کر م مالی کردم با هزار بدبختی تا ختنه گاه رفت دیدم رویا گریه می کنه گفتم چرا گریه میکنی درش می ارم گفت نه چگونه شوهر اینده امو ناراحت می کنم با سختی .چگونه ارضایش کنم دلم سوخت گفتم تو با غیرتی تورا با دنیا عوض نمی کنم حالا بذار لذتمانو ببریم هردو غیرتی شدیم بالاخره کیرم رفت داخل. جیغ رویا گوش عرشو کر کرد دیگه هیچ کاری نکردم خوابیدم روش ودستم به ممه رساندم این قدر مالیدم دیدم داره لذت میبره یواش در همان حال کیرمو اووردم بیرون نالهاش با اخ جون ای دردداره توهمان حالت ایستادم شروع به مالیدن ممه ونوکش کردم واروم کیرمو داخل کردم دیدم جون گفت گفت دیگه تمام شد با خودم گفتم من نابود شدم بگذریم دیگه تلمبه زدن شروع کردم رویا دستشو میبرد با کسش بازی می کرد من هم تلمبه زدن اینقدر تند کردم مثل وحشی هاشدم رویا دادو بید بسه من سیرشدم ولم کن من سید عطشی مگه سیرمی شدم اولین بارم بود عقده محروم کردن کیرم سر کون رویا خالی کردم دیددم دار ه از حال میره مجبورشدم در اوردم گفتم ساک بزن اون شروع کرد ساک زدن گفتم داره ابم در میادبکن داخل کونم گذاشتم داخل کونم هوسم بیشتر شد 2 دقیقه تلمبه زدم گفته چه خبرته بی اعتنا به حرفش تلمبه میزدم بالاخره ابم درامد وریختم توی کونشش و رویا گفت اخش چقدر داغ دیگه ولت نمی کنم بعد باهم ازدواج کردیم
نوشته: محسن
موافقم علی الخصوص با این جمله آخرت « شمشیر زنانه و مردانه و بچگانه تو کونت قرمساق »
مهندس میگه:
یعنی ریدم توی آن دهان خشکه مذهبی ات سید…
.
.
.
کسی میتونه این جمله رو واسه من معنی کنه؟
ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺑﻢ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺩﺑﮑﻦ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﻮﻧﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﻮﻧﻢ ﻫﻮﺳﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﺪ
!!!
کمتر کون بده سید جون
اه اه اه اه اه عوضی اولشو خوندم آخه یکی میره دهات همه رو میبره جز دختر بزرگشو؟ببین برا نوشتن داستان مطالعه تفکر و خلاقیت وازهمه مهمتر مغز میخواد ک شما ندارین جمبله بندیت بسیار ضعیف بود مث خودت دیگه ننویس باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بچه ها ولش کنید این بنده خدا گناهی نداره
ننه و باباش جلوش کاراشون رو میکنن اینم خب یاد میگیره دیگه
کیرم تو نوشتنت خخخخخخخخخخخخخخخخ
ریدم …
اصلا من میرینم خودت جاشو انتخاب کن
ریدن از ما جا از شما
الان تو خشک مقدس داستان زنتو نوشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تا دسته تو کون زنت گذاشتی نوشتی اینجا؟
برو عامو ابرو بچه مازندرانیا رو نبر بچه کونی
" گفتم داره ابم در میادبکن داخل کونم " اینی که گفتی یعنی چه هااااا خخخخخ میگن ملاها همشون کونی تشویش دارن پر بیراه نگفتن
سلام افغانی چرا مثل ادم گفته نکردی من افغانیم
کیرم را بر تو زورته کردم فشار دادم فورته کرتم گفتشش درنش نیار تفته کن منهم تفته کردم گفت حال تو مرد من هستی شو من شدی حال انم رو بخور گفتش ان دوسته ندارم حال قومبه کون تا این ابول حول رو یهووو بکونم تو کونت گفته کرد اخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ صدایش رفته بالا
سلام افغانی چرا مثل ادم گفته نکردی من افغانیم
کیرم را بر تو زورته کردم فشار دادم فورته کرتم گفتشش درنش نیار تفته کن منهم تفته کردم گفت حال تو مرد من هستی شو من شدی حال انم رو بخور گفتش ان دوسته ندارم حال قومبه کون تا این ابول حول رو یهووو بکونم تو کونت گفته کرد اخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ صدایش رفته بالا biggrin
حقته ببرمت ولایت به پیش مش هدایت،جوری تو را بگاید عقل از سرت بجاید،
گفتم داره ابم ذر میادبکن داخل کونم گذاشتم داخل کونم هوسم بیشتر شد! امکان توضیح این قسمت باشه متشکر میشم؟؟؟!!! کی داشت کی رو فشار میداد؟؟؟؟
آخه کونی جقی 8ریدم پس کله بابات . تموم فحشای عالم مال تو
خيلي كتابي مينويسي خو كس كش لاشي اينم داستان بود؟
بجاي نميشود بگو نميشه خيلي كونت ميسوزه؟
اين داستان سكسي بود يا داستان سمك عيار
كيرم تو دهنت با اين داستانت ، آخه چلوز اين چي بود نوشته بودي ؟؟؟؟
بحساب بچه سيد هم بودي و با دختر 14 ساله سكس داشتي ؟؟؟
آخه كيرم تو كونت با اين ادبياتت ، تو كه ادعا ميكني الهيات خوندي نمي فهمي صيغه محرميت بدون اجاز پدر دختر باطله ؟
خوارکسته انگار قرن ششم هجریه با اون ادبیات کیری… حالمو بهم زد… گقتم چه شده دختر گفت من امروز مهمان توام… هاهاهاهاهه… بیا برو تو کیونم واقعا :)))))))))
رویا گفت اخش چقدر داغ دیگه ولت نمی کنم بعد باهم ازدواج کردیم
fool
وجدانا کلی خندیدم
فقط کاش اولش نوشته بود داستان طنز هست
dash1
اخه یرگه عن پرست - کیرم تا ختنه گاه تو کون زن نداشتت
این لهجت با هیچ قبرستونی مغایرت نداره !!
مادرت کس داد و کس پر شد لذا ----- بر همه کس داد و کس بر من عذاب
جوری کردم مادرت را در عزا -------- سر نهد بر مستراح لنگ در هوا
اصطلاحاتت تو حلقم!!!
خیلی نگارشت مزخرف بود!!!
دیگه تا چه حد کتابی!!!
لطفا فحش ندید بهش، نصیحتش کنید که دیگه جلق نزنه، بعد بیاد اینجا داستان بنویسه!
اصلا نخوندم داستان کیریتو … کخ مغز . از اهالی سیدایی تو
برو کو نتو بده هی نگو دهات … یه بچه دهاتی هم میزاره کون بابات
حیف نیس پدر بدبخت بیچارت … که پول بده واسه تویه کیریه کصافت.
اینم یه فحش مخصوص واسه تو :
ای شاش بر اون عنت …
میدونی یعنی چی .؟ شاش از کیر میاد عن هم از کون .
خودت بفهم نمیخوام بگم از این بیشتر
دوستای گل شما دوسه خط اخرو بخونید کل داستانو متوجه میشید (گفتم داره ابم در میادبکن داخل کونم گذاشتم داخل کونم هوسم بیشتر شد ) اقا محسن ما تو این داستان درحال دادن بوده خودشو لو داد
همچین کثافتهای مثل تو هستن که نظر به یه دختر 14 ساله دارن کونی . خواهر 14 ساله ات رو کسکشهای مثل خودت میکنن بعد عقدهات رو میای اینجا ثبت میکنی میگی داستان .کثیف ترین ادمها شما خشگ مذهب ها هستین کونی
ببین برو جقتو بزن
تو ی کسمغز بیش نیستی
“مادرش گفت برو مخشو بزن باهات ازدواج کنه”
بعدشم تو و دختر چهارده ساله شو تنها گذاشت تا بکنیش
اگه اینو کسشرا رو کسی واست تعریف کنه باور میکنی
لب مطالب رو دوستان بهت حواله دادند فقط من يك سوال دارم مادره به دخترش به فارسي ميگفت “دختر زرنگ باش مخ محسن بزن برای ازدواج” ؟ چون من فكر ميكنم توي تبريز معمولا تركي صحبت ميكنند بعد تو اشتباه ترجمه كردي خلاصه يكم اشتباهاتي شده مثلا اگر دختر بوده 14 نبوده حداقل 34 بوده كه صد البته بنظر من پسر بوده و ترتيبتو داده واسه همين نثر كلماتت و نوشتارت كلا ريخته بهم لطف كن از اين به بعد كسي كونت گزاشت حداقل 2 ساعت بعدش صبر كن بعدا داستان بنويس
آخه کسکش دیوث شل ناموس چرا انقد کتابی نوشتی؟
ریدی با این داستان نوشتنت
حتما ازین آشغاله ریش داره بسیجی ای
دیگه کس ننویسی اینجا ها
چی بگم آخه
گفتم…گفت…گفتم…
این کارایی که دختر 14 ساله برات میکرد از 100 تا جنده حرفه ای تر بود… لابد این هم مامانش یادش داده.
بعد باباش که در جریان نبود چطوری دخترشو با توی کونی ول کرد؟
کسکش خر…
راستی مگه نارنجک رو لب میفته؟ کسشعرترین تشبیهی بود که تو عمرم شنیدم
شمشیر زنانه و مردانه و بچگانه تو کونت قرمساق