دوست گی من

1391/03/24

سلام
من سعید هستم،این خاطره ی سکس من با دوست عزیزمه،اگه شما هم از اون کسانی هستید که گی دوست ندارید این خاطره رو نخونید…

یه دوستی دارم به اسم فرید،از اول ابتدایی با هم دوست شدیم و الان برای هم جون میدیم،خیلی دوستش داشتم و الان چند برابر بیشتر دوسش دارم.

پنجم ابتدایی بودیم که پدر فرید یه گیم نت باز کرد،خودش دائم در سفر بود و یه پسری به اسم دانیال رو گذاشته بود که گیم نت رو بچرخونه،تابستون ها فرید از صبح تاشب اونجا بود،منم بعضی وقتا میرفتم پیشش.دانیال خیلی به فرید نزدیک شده بود و حالا کم کم داشت حسودیم میشد که فرید غیر از من یه نفر دیگه رو هم دوست داره،به هر حال بچه بودم دیگه،گذشت و بعد از یه مدت شایعه شد که دانیال فرید رو توی گیم نت کرده،من که باورم نمیشد،همش با خودم میگفتم امکان نداره،هرجا که بحث اونا میشد سعی میکردم یه جوری به همه بقبولونم که یه شایعه بشتر نیس،ولی بعد از یه مدت خودمم کم کم باورم شد که فرید به دنی (همون دانیال) کون داده…راستش خجالت میکشیدم که از خودش بپرسم…از این ماجرا یه سه سالی گذشت و ما شدیم اول دبیرستان، دیگه واقعا باورم شده بود که آقا فرید کونی هستش، چون بچه ها سر کلاس بهش دست میزدن و کونشو لمس میکردن اون هم در جواب فقط میخندید. من از این اوضاع خیلی ناراحت بودم تا جایی که یه روز که اومده بود خونه ی ما بهش گفتم:فرید جان بسه دیگه،زشته تو که کونی نیستی،چرا میزاری بهت دست بزنن؟ اصلا میخوای خودم بزنمشون؟ جواب فرید مو به تنم سیخ کرد: اشکال نداره،کونه دیگه تموم که نمیشه،بذار اونا هم یه فیضی ببرن…باورم نمیشد،بعد از نه سال دوستی تازه داشتم فرید رو میشناختم،نمیدونستم چی بگم،راستش من بیشتر خجالت میکشیدم که صمیمی ترین دوستم کونیه.
از اون روز دیگه نظرم در مورد فرید عوض شد، حتی میخواستم دوستی مون رو به هم بزنم،ولی نمیدونم چه طور شد که به سرم زد فرید رو بکنم!!! اولش یه کم خودمو سرزنش کردم و با خودم میگفتم که این رسم رفاقت نیست و آدم که دوست خودشو نمیکنه، ولی کم کم شیطون رفت تو جلدم و خودمو قانع کردم که با فرید حال کنم،البته هنوز نظرش رو نمیدونستم.خلاصه بعد از چند روز فرید دوباره اومد پیشم، رفتیم تو اتاق،نگاهم کاملا بهش عوض شده بود،از همون اول فهمید که یه خبرایی هست ولی به روی خودش نیاورد (استاد این کار بود خیلی خوب خودشو به اون راه میزد) رفتم بغلش نشستم و تلویزیون رو روشن کردم،بازی نیوکاسل و یه تیم دیگه بود،هر دو مون وانمود میکردیم که غرق تماشای بازی هستیم ولی در واقع فکرمون یه جای دیگه بود،همش تو این فکر بودم که اگه دستم رو بذارم رو کونش چی میگه؟ به هر حال من صمیمی ترین دوستش بودم و اون از من یه انتظاراتی داشت،هرچی بیشتر میگذشت شهوتم برای کردن فرید بیشتر میشد،بالاخره دل رو زدم به دریا و دستم رو گذاشتم روی ران فرید،چیزی نگفت ولی مشخص بود که انتظار این حرکت رو از من نداشت،میدونم کارم درست نبود ولی خب شهوت دیوونه ام کرده بود،کم کم به خودم جرعت دادم و بدون اینکه به صورتش نگاه کنم دستم رو روی رانش میکشدیم،کم کم شق کردم،دست راستم رو بردم پشتش و کونشو می مالیدم و با دست چپم رانشو. دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم و لبمو چسبوندم به لباش، همین که لبامون به هم رسید شروع کرد ه خوردن لبم،خیلی حرفه ای این کار رو میکرد،راستش من اصلا تجربه ی سکس نداشتم و زیاد بلد نبودم ولی کاملا مشخص بود که فرید زیاد تمرین کرده،کلی که لبامو خورد رفت سراغ گردنم،انگار قرار بود اون منو بکنه،من که داشتم قافیه رو میباختم سریع سرم رو بردم زیر گردنش و شروع کردم به لیسیدن گردنش،دیدم دستشو گذاشته رو کیرم و داره کیرمو می ماله،کیرم رو لخت کردم و خواستم بذارم دهنش ولی قبول نکرد،منم نمیخواستم مجبورش کنم،خلاصه اون روز همون جوری گذشت و کلی باهم حال کردیم،چند بار دیگه هم این قضیه تکرار شد تا این که بعد از یه مدت یه روز که داشتیم با هم چت میکردیم به خودم جرعت دادم و گفتم:فرید میخوام بکنمت،اولش گفت:از تو این انتظار رو نداشتم سعید،گفتم:خب چه اشکالی داره،تو که قبل از من به یکی دیگه دادی،از این حرفم ناراحت شد،دیدم زیاده روی کردم ، یه کم نازشو کشیدم و قربون صدقه اش رفتم تا از دلش در بیارم ، تو همین حین بهم گفت در موردش فکر میکنم،باورم نمیشد که همچین جوابی داده،داغ کرده بودم، تا شب کلا به حرف فرید فکر میکردم و اینکه گفته بود به پیشنهاد من که سکس باهاش بود فکر میکنه،شب یه اس از فرید اومد،نوشته بود به شرطی بهت کون مدیم که کسی نفهمه؛اون قدر خوشحال شدم که توصیفش سخته،بهش قول دادم که کسی نمیفهمه؛گفتش که فقط مکان نداریم،منم که جایی رو سراغ نداشتم بهش گفتم صبر کن تا یه موقعیت گیرمون بیاد،میدونستم که کار و بار دانشگاه خواهرم کم کم داره جور میشه و همین روز هاست که پدر و مادر و خواهرم برن تبریز برای گرفتن خوابگاه و اینا؛ این موضوع رو با فرید در میون گذاشتم و اونم خیلی خوشحال شد؛ یه چند روز گذشت و دیدم شب مادرم به پدرم میگه فردا دیگه باید بریم تبریز و برای ستاره یه خوابگاهجور کنیم تا یر نشده،بابام هم قبول کرد و قرار شد فردا صبح پدر و مادر و خواهرم برن تبریز و شب هم برگردن،از خوشحالی داشتم بال در میاوردم،یه اس به فرید زدم و گفتم که مکان هم جور شد،فردا صبح بیا پیشم.شب خوابم نمیبرد،همش فکر فرداش بودم که چه جوری فرید رو بکنم،آخرش هم اون شب خواب فرید رو دیدم…

صبح که بیدار شدم دیدم پدرو مادرو خواهرم رفتن و برای من یه یاد داشت گذاشتن که کارشون ممکنه تا شب طول بکشه،یه اس دیگه به فرید دادم و بهش گفتم پاشو بیا،گفت هنوز صبحونه هم نخورده،خلاصه قرار شد ساعت 10 صح بیاد پیشم،منم از فرصت استفاده کردم و رفتم حموم و یه صفایی به خودم دادم،دل تو دلم نبود،والین تجربه ی سکس با کسی که خیلی دوستش داشتم…ساعت 10:25 بود که زنگ در به صدا در اومد،مثل برق پریدم در رو باز کردم،استیل ورزشکارانه ی فرید از همیشه سکسی تر به نظر می اومد،یه عینک آفتابی زده بود با یه تیشرت قرمز و یه شلوار جین تنگ،بوی ادکلنش تا هفت تا کوچه اون ور تر میرفت،اومد تو،همین که پاش به پذیرایی باز شد رفتم و چسبیدم بهش،لبامو گذاشتم رو لباش،بد جور جفتمون حشری شده بودیم،رفتم سراغ گردن نازش،باور کنید لذتی که توی لیسیدن گردن فرید بود رو تاحالا تجربه نکرده بودم،هر بار که زبونم رو از پایین گردنش تا لاله ی گوشش میکشیدم یه آهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه بلند میکشید و منو بیشتر دیوونه میکرد،کم کم شروع کرد به مالیدن کیرم،داشتم گردنشو میخوردم و لذت می بردم که بهم گفت نکنه تا صبح میخوای گرنمو بخوری،پس کی کونمو میکنی؟ اگه تا صبح هم گردنشو میخوردم خسته نمیشدم ولی به هر حال کار اصلی هنوز مونده بود،نمیدونستم چیکار کنم،یه نگاه به فرید انداختم و بهش فهموندم که نمیدونم چیکار کنم،از حالا دیگه فرید دست به کار شد، اولش یه بوس کوچولو از لبم گرفت و بعد پیراهنم رو خیلی آروم از تنم در آورد،بعد شلوارمو کشید پایین و از روی شرت کیرمو بوس کرد،حالا نوبت من بود که لباس های اونو در بیارم،منم مثل خودش لباس هاشو در آوردم،ولی همین که شلوارشو در آوردم آمپرم زد بالا؛ شنیده بودم که میگفت به خاطر فوتبال از موبر استفاده میکنه و یه مو هم رو تنش نیست ولی هم فکر نمیکردم به این توپی باشه،کون سفیدش انگار ماله فیلم های سوپر بود، بی اختیار یه ماچ آبدار از کونش گرفتم؛بلند شدم و بردمش توی اتاق پدرو مادرم که یه تخت دو نفره داشت، وری تخت خوابوندمش و کیلی از هم بوس گرفتیم…حالا دیگه نوبت کردن کون بود،به پشت خوابوندمش و سر کیرمو با دست گذاشتم رو سوراخ کونش،یه هل که دادم سر کیرم رفت تو ولی فرید یه دادی کشید که معلوم بود خیلی درد داشت، گفت چیکار داری میکنی یواش تر،گفتم خب کیرم کلفته چیکارش کنم؟ گفت خب اول با انگشت بکن توش، همون کاری رو کردم که خودش میگفت،کم کم با انگشت سوراخشو گشاد کردم،حالا دیگه نوبت کیرم بود که بیشتر کونشو جر بده،اینبار کیرم راحت تر رفت تو کونش و اونم کم تر درد کشید.چون حرفه ای نبودم خیلی زود آبم اومد و ریختم تو کون گرم فرید،افتادم روش.خیلی لذت داشت،دوست داشتم بازم بکنمش ولی نمیتونستم،بلند شدیم و رفتیم لباس پوشیدیم…
از این قضیه یه سالی میگذره و الان هر وقت تنها باشم به فرید میگم بیا پیشم تا یه حالی بکنیم،راستی این دفعه ی آخر که دو هفته پیش بود برام ساک هم زد.

نوشته: سعید


👍 1
👎 1
41043 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

322421
2012-06-13 19:47:33 +0430 +0430
NA

کیرم تو این کس شعرات
گی کثیف
فقط همین
به خدا ارزش فحش هم نداری
فکر کنم همین هپی بوی نوشته بود

0 ❤️

322422
2012-06-14 01:00:55 +0430 +0430

دوستان عزیز این داستان

آشغاله.

به دردنخوره .

ارزش خوندن نداره .

وقت تلف کردنه .

0 ❤️

322423
2012-06-14 01:10:45 +0430 +0430

اولا خالی بندیه طرف کونی هم باشه اینقدر تابلو نمیکنه . بیشتر به دخترا میخوری تا پسر .

0 ❤️

322424
2012-06-14 01:41:50 +0430 +0430
NA

ننویس بچه کونی …
گی ننویس حالمو به هم زدی
زنبور بزنه رو سوراخ کونت دیگه گی ننویس

0 ❤️

322425
2012-06-14 01:56:33 +0430 +0430
NA

ادمین تابستون بترکون…
ملت بیکارن

0 ❤️

322426
2012-06-14 02:14:11 +0430 +0430
NA

بذار بخونم بعد نظر میدم.از اسمش پیداست همجنس بازیه.چون بدم میاد شاید نخوندم! از همجنس بازی حالم بهم میخوره.کسکش دیگه ننویس. کیر چوپان دوروغگو به اضافه گله ش و به علاوه گرگه تا بیضه تو کونت دیگه گی ننویس…

0 ❤️

322427
2012-06-14 02:19:31 +0430 +0430
NA

Happyboy شماره تو بده داداشم کارت داره.میدونی چیکارت داره؟ میخواد برج میلاد رو بذاره سر برج ایفل با برج پیزا کلفتش کنه بکنه تو کون کثیفت کون نشور احمق عوضی کوس مغز آشغال. لول!‏

0 ❤️

322428
2012-06-14 02:58:06 +0430 +0430
NA

اسم داستانتو عوض كن و بزار بچه كوني …

0 ❤️

322429
2012-06-14 03:07:37 +0430 +0430
NA

chera be badbakhte bichare fohsh midin hala ye dastan neveshte bayad behesh fohshe bedin

0 ❤️

322430
2012-06-14 03:16:12 +0430 +0430
NA

حالا نميشد يه اسم ديگه واسه خودت انتخاب كني و اسم ما رو به گند نكشي!
شماها خجالت نميكشيد با اين داستانهاي مسخره همجنس بازي تون اعصاب همه رو ريختيد به هم؟
آخه تو مملكتي كه اينقدر دختر ناز و خوشگل داره والله آدم بايد مريض باشه يا تعادل رواني نداشته باشه كه بره سراغ همجنس!
داستاناي مسخره تونو ديگه كسي نميخونه كاسه كوزه تونو جمع كنيد و گورتونو از اين سايت گم كنيد اكثريت كاربران از مزخرفات شما حالشون به هم ميخوره
اون چند نفري هم كه اينجور كوس شعرا را دنبال ميكنن و ميان توي كامنتها ميگن خوب بود و عالي بود اونا هم يا از طرف خود نويسنده اس و يا تعداد قليلي كه همچون نويسنده اين داستانها مشكلات رواني باعث شده كه از جنس مخالف خوششون نياد كه همينطور كه گفتم اينا تعدادشون بسيار كمه پس اگه راي با اكثريت هستش نويسنده هاي داستاناي گي،لز،سكس ضربدري ،خيانت و سكس با محارم بايد از اين سايت تشريفشونو ببرن و اوقات خوش ما را خراب و تلخ نكنند

0 ❤️

322431
2012-06-14 03:47:42 +0430 +0430
NA

نخوندم و فقط میگم خیلی کثیفی گی ننویس آشغال

0 ❤️

322435
2012-06-14 04:52:01 +0430 +0430
NA

داستانت خیلی الکی آبکی بود… کسی که میگه بشرطی میدم که به کسی نگی اینو sms نمیده ! یعنی مدرک مکتوب انگار که پاشم امضاء کرده باشه
مادر و پدرت یهو شب تصمیم میگیرن: خُب فردا بریم کار خوابگاه این دخترم درست کنیم!!! نمیدونم از کدوم ده کوره اطراف تبریز هستین اما حتی اگه دوساعتم بیشتر راه تا تبریز نباشه بازم آدم واسه سفرش از قبل یه برنامه ریزی میکنه نه همینکه شب بگه صبح راه بیافته!
بقیه شم بیخیال … کلاً و جزاً خیلی بیخود بود!

0 ❤️

322436
2012-06-14 05:28:30 +0430 +0430
NA

نخوندم.
ولی کیر خر آبی تو کس ننت.
کفتار جان چرا چند وقتیه نظر نمیدی؟

0 ❤️

322437
2012-06-14 15:42:32 +0430 +0430
NA

نویسنده به اضافه happyyboy خفه شید کم زر مفت بزنید اون فحشی هم که بمن دادی خودتی عوضی آشغال. جاکش لعنت برگی لعنت. کیر احمدی نژاد تو کونت

0 ❤️

322438
2012-06-14 17:06:24 +0430 +0430
NA

واقعا عالی بون زنده باد به تمام گی های ایران که شجاعانه تو این مملکت کون میدن از نظر من همشون یه قهرمانن بوسسسسسسسسسس

0 ❤️

322440
2012-06-14 23:34:51 +0430 +0430
NA

من اهل فحش نیستم
پس نظرمومیگم:خیلی بدم میاد از گی جماعت
وداستانش
بچه هاهم بیشترشون خوششون نیومد
پس دیگه خواهشن ننویس…

من اهل دخالت نیستم امااینباردخالت توکارکسی میکنم که خودش دخالت کرده
happyyboy؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چراانقدر بیشعوری؟
یکم ادم باش بابا
خجالت بکش
بتوچه اخه که کی چی گفته

0 ❤️

322441
2012-06-15 04:57:27 +0430 +0430
NA

salam vaqean mellat tu maqzashun che chizayi hasta!!

0 ❤️

322444
2012-06-15 11:22:39 +0430 +0430
NA

ننویس دیگه عزیزم باشه…
چه پسر خوبیه ها

0 ❤️

322445
2012-06-15 12:29:15 +0430 +0430
NA

دمت گرم حال کردم با این داستانت

0 ❤️

322446
2012-06-15 14:14:00 +0430 +0430
NA

میدونید ایراد گی ها چیه ؟
اینکه موقعی که ننشون اونا رو حامله بودن باباشون موقعی که داشته ننشونو میکرده کیرش از گردنه رحم رد میشه و میره تو کون اونا و اونا رو از دوران جنینی به کیر و دادن عادت میده بیچاره ها تقصیری ندارن که
کونی بدنیا اومدن
فروید ایران زمین

0 ❤️

322449
2012-06-15 16:57:50 +0430 +0430
NA

چرا انقدر بی شعور و بی خانواده اید؟؟؟؟؟ هر کسی تمایلات جنسی خودشو داره… عشق گی ها بسیار هم شدید تر از عشق های شما آدم های بیشعور و بیشخصیته… ای کیرم تو کون اون خواهرای جندتون… دست بردارین از این انجماد فکری… همه عشق ها قشنگن

0 ❤️

322450
2012-06-16 23:19:26 +0430 +0430

حالم به هم خورد دیگه ننویس. . . . . . . . . . . . . .
فکر کنم واسه کونی ها تو این سایت تاپیک جداگونه وجود داره پس برید اونجا بنویسید. حالم از هرچی گی و داستانشونه به هم میخوره. بچه کونی به احترام دریک میرزا حتی یک کلمه از داستانت رو نخوندم. کله کیری دیگه اینجا داستان ننویس. ریدم به خاطرات و داستانهای کون دادنت دیگه ننویس. کیر تو ذهنیات و روح و روانت دیگه اینجا ننویس.

0 ❤️

322451
2012-06-17 06:23:27 +0430 +0430
NA

گی=گوه

0 ❤️

322452
2013-04-24 05:31:59 +0430 +0430
NA

دروغ محض بود وخيلي ايراد داشت

0 ❤️

885180
2022-07-16 00:26:01 +0430 +0430

با عرض معذرت از عزیزان شما گه فحش می‌دهید بیخود ميکنيد میایید و کتگوری گی را میخونید یا شعور ندارید یا عقده ای و حقیر هستید

0 ❤️