صبح روز بعد

1396/09/17

صبح روز بعد
1395/1/19
توی خواب و بیداری يک لحظه صدای ویبره موبایل رو شنید. چشماش رو که باز کرد با ديدن پنجره بزرگ مجاور تختخواب و در پايين منظره زیبای صبحگاهی انگلیش بی و استانلي پارک اولش کمي گيج بود. اين اطاق خواب بسیار شیک مسلماً خونه 19987 نبود. نگاهی به ساعت دیواری انداخت. حدود ساعت پنج و نیم بود. الهام ديشب را بياد آورد و يک لحظه شرم شديد همراه خاطرات بسيار لذتبخش ماجراجويي شب گذشته رو مثل يک جريان الکتریستیه روی سطح پوست تمام بدنش حس کرد.

حس کرد الان واقعا به تماس با مهرداد نیاز داره. موبايلش کمي اونورتر جلوي ميز توالت روي زمين افتاده بود. خوب ميدونست چرا اونجاست ولي الان براش مهم اين بود که موبايل رو برداره ولی از سردی روی پوست حس میکرد که چیز زیادی تنش نیست. دیشب این قدر خسته به خواب رفته بود که اصلا یادش نمیاومد چطوری خوابش برد. از زیر لحاف به بدن خودش دست زد. درست حس کرده بود، غير از يک جوراب شلواري هیچ چیز تنش نبود. تازه بالاهاي اون هم تو وحشی بازيهاي دیشب موقعی که با سرعت شورت را از پایش درآورده بود پاره و پوره شده بود و در عمل الان بيشتر يک جوراب بلند بود تا يک جوراب شلواري. کون، کمر و بالاتنه و پستانهاش کاملا لخت بود. خجالت میکشید همینطوری بلند بشه چون بدن لختش دیده میشد. وقتی به کارهایی که همین چند ساعت پیش کرده بود فکر میکرد خجالت کشیدنش برای خودش خیلی مسخره به نظر میاومد. همون خجالت مسخره مانع این میشد که جرات کنه و برگرده و به همبازیش نگاه کنه ولی میخواست مطمئن بشه که اون هنوز بیدار نشده.

خیلی آروم توی رختخواب زیر لحاف به بدنش پیچی داد و به سمت راستش نگاه کرد. همبازی قد بلند و قوی هیکلش کاملا طاق باز بود و مانند کودکی معصوم در خواب عمیقی بود. لحاف فقط تا کمرش رو پوشونده بود و بالاتنه عضلانی و ساق و نوک پای راستش از لحاف بیرون بود و بخشی از سینه بند الهام زیر کمرش بود. اصلا یادش نمیاومد کی اونو درآورده بود. با نگاه کردن به بازوهای تنومند و برهنه همبازیش رعشه لذت رو دوباره روی شونه های خودش حس کرد. به صورت مرد نگاهی کرد چقدر نگاههای دیشب این مرد خوش تیپ برای الهام تحریک آمیز و شهوت انگیز بود. هنگامی که به لبهای مرد نگاه کرد روی نوک پستانهای خودش جرقه لذتی عميق رو حس کرد. یک لحظه از این همه چشم چرونی خودش خنده اش گرفت. اصلا به کل یادش رفته بود که برای چی برگشته و نگاه کرده بود.

میخواست با مهرداد تماس بگیره ولی لباس زیادی تنش نبود و موبایل با تخت فاصله داشت. دوباره آروم به سمت چپ برگشت و آروم با نوک انگشت ملحفه ای که روی زمین افتاده بود رو به طرف خودش کشید. نوک ملحفه رو به سمت پستونهای لخت خودش کشید و دور شونه و گردنش پیچید. اینطوری حداقل سینه هایش دیگه لخت دیده نمیشد. بعد خیلی آروم روی لبه تخت نشست و لحاف رو کنار زد. یک نگاه دیگه به همبازیش انداخت. در اثر حرکتش لحاف که قبلا فقط تا ناف مرد بود الان پایینتر اومده بود و شکم عضلانیش دیده میشد. تقریباً مشخص بود که مرد شورتی به پا نداره ولی نمیشد که بیشتر از اون چیزی ببینه. از کنجکاوی دوست داشت بیشتر ببینه، انگار که اولین بارشه! سعی کرد آروم لحاف رو پایینتر بکشه ولی متوجه شد که زیر بدن مرد گیر کرده و اگر بیشتر بکشه ممکنه که از خواب بیدارش کنه. برای همین بیخیال شد و آروم به سمت موبایلش رفت و اونو برداشت. اول مطمئن شد که موبایل روی سایلنت است، بعد رفت توی وایبر و توی صفحه چت با مهرداد. همون جا روی زمین نشست و مکالمات دیشب رو مرور کرد:

Mehrdad 18:59: تو راهید؟
Elham 19:01: آره، توی ماشینشم
Mehrdad 19:02: بهم خبر بده، لوکیشن وایبر رو روشن کن
Elham 19:02: باشه

Elham 19:25: ببین رفته بنزین بزنه. من نمیتونم خیلی چت کنم. قلبم مثل گنجشک میزنه. خیلی دلهره دارم.
Mehrdad 19:27: نگران نباشه. بهت خوش میگذره.
Elham 19:31: رفتم، فعلا
Mehrdad 19:31: دوست دارم، در تماس باش

Elham 20:46: توی رستوران هستیم. رفته دستشویی. اینجا فوق العاده شیکه. قیمت غذاها 50 بالا بود
Mehrdad 20:49: ،معلومه که خیلی خوش میگذره ولی جالبه که اونجا هم صورتحساب رو ول نمیکنی

Elham 20:52: ببین ویلیام ظاهرا رفته یک تلفن بزنه. ولی در واقع میخواد به من وقت بده با تو صحبت کنم. میگه بریم آپارتمانش رو ببینم، میگه منظره قشنگی داره
Mehrdad 20:53: برو خوب
Elham 20:53: نه من گفتم نه
Mehrdad 20:53: چرا؟
Elham 20:54: میدونی که این دعوت ممکنه به کجا ختم بشه؟
Mehrdad 20:54: نه، به کجا؟
Elham 20:55: لوس نشو
Mehrdad 20:55: Go with your instinct
Elham 20:55: یعنی چی؟
Mehrdad 20:56: یعنی چشمهات رو ببند و فکر کن یک دختر دانشجوی 25 ساله هستی. چکار میکردی؟
Elham 20:57: مگه 25 ساله نیستم؟
Mehrdad 20:57: چرا هستی ولی نابغه بودی دانشگاهت رو دو سال پیش زود تموم کردی، دیگه دانشجو نیستی
Elham 20:58: باشه
Mehrdad 20:59: باشه چی؟
Elham 20:59: یعنی میرفتم
Mehrdad 20:59: خوب الان چی؟
Elham 20:59 الان چی یعنی چی؟ میخواهی بگی 25 ساله نیستم؟
Mehrdad 21:00:

Elham 21:02: مهرداد مطمئنی؟
Mehrdad 21:02: از چی؟ از این که 25 سالته؟ آره
Elham 21:03: لوس نشو
Elham 21:04: این راه برگشتی نداره، مطمئنی؟
Elham 21:05: ازش خوشت اومده؟
Elham 21:06: بد نیست
Mehrdad 21:07: پس من مطمئنم!
Elham 21:08: ای بی غیرت
Elham 21:08: دوست دارم
Mehrdad 21:09: خوش بگذره
Elham 21:09: مواظب بچه ها هستی؟ همه چی خوبه؟
Mehrdad 21:10: آره نگران هیچی نباش. هر دو شام خوردند و خوابیدند. ظرفها رو هم شستم.
Elham 21:11: باشه. تلفن ظاهریش تموم شده. خیلی طول نمیکشه. آپارتمانش رو ببینم برمیگردم.
Mehrdad 21:12: قربونت برم، خوش بگذره و Have Fun

Mehrdad 21:12: اگر چیزی پیش اومد که خوشت نیومد سریع قطع کن
Mehrdad 21:12: به من زنگ بزن میام دنبالت
Elham 21:13: بچهها رو چکار میکنی؟
Mehrdad 21:13: بیدار میکنم، میآیم. چکار داری. فوقش تاکسی میگیری دیگه.
Elham 21:13: من باید برم
Mehrdad 21:14:

(inlove)

Elham 21:40: الان اونجا هستم. طبقه 21 واحد 2107، محلم رو وایبر معلومه؟
Mehrdad 21:41: آره این همون آدرسه که گفته بود، طبقه که معلوم نمیشه
Elham 21:42: آپارتمان واقعاً شیکیه. بزرگه ولی نه خیلی
Mehrdad 21:43: خوش بگذرهLOL
Elham 21:44: خجالت میکشم. نزدیکه آب بشم برم توی زمین.
Mehrdad 21:45: قوی باش و حال کن
Elham 21:46: فکر کنم من بیشتر برای دادن حال و بقیه چیزها اینجا هستم
Elham 21:46: برام دعا کن دوستم داری؟
Mehrdad 21:47: خیلی
Elham 21:52: لباسم بازه ول خیلی نه
Elham 21:53: ولی وقتی نگاهم میکنه حس میکنم که کاملا لختم
Elham 21:53: خیلی هیزه
Mehrdad 21:55: خوب اون با نگاه شروع کرده
Elham 21:56: فکرش هم منو میترسونه
Elham 21:57: باید برم. من توی دستشویی هستم. منتظر منه یک نوشیدنی بخوریم
Mehrdad 21:57: عجله نکن خیلی وقت داری
Mehrdad 21:58: خوش بگذره
Elham 21:59: خجالتم نده
Elham 22:01: مهرداد مطمئنی؟
Mehrdad 22:01: آره عزیزم کاملا. خیالت از اینجا راحت باشه. فقط سعی کن بیشتر حال کنی و حال بدی
Elham 22:02: برام دعا کن چیز بدی پیش نیاد .خیلی نگرانم
Mehrdad 22:03: تو فوق العاده ای و اون هم اینو کامل میدونه. همچین لعبت سکسی عمراً دوباره گیرش بیاد، نگران نباش
Elham 22:04: bye for now

Elham 23:34: I did it
Mehrdad 23:36: Wow, I feel proud of you
Elham 23:37: I am a dirty woman. Do you still love me?
Mehrdad 23:37: بیشتر از قبل هم دوست دارم
Mehrdad 23:37: تو چی؟ منو دوست داری؟
Elham 23:38: Me too
Mehrdad 23:39: more or the same?
Elham 23:39: more, much more
Mehrdad 23:40: چکار میکنی میآیی خونه؟
Elham 23:46: No, he is insisting that I should spend night here.
Mehrdad 23:47: “the” night
Elham 23:48: He said that was just the appetizer
Elham 23:48: will see you tomorrow morning
Mehrdad 23:51: Enjoy it more!

Elham 01:31: I am in the bathroom. one more time
Mehrdad 01:33: Wow!!!
Mehrdad 01:33: نگراننت بودم ولی چیزی ننوشتم چون فکر کردم شاید خواب یا مشغول باشی
Elham 01:34: No we didn’t sleep at all. wild play every minute
Mehrdad 01:36: خوب بود؟
Elham 01:37: it was great!
Mehrdad 01:38: خوشحالم

Mehrdad 01:40: سایزش چطور بود؟

Elham 01:40: حالا بماند!!!
Mehrdad 01:41: معلمومه اصلا بد نگذشته
Elham 01:43: ازون نظر که خیلی خوب بود. رفته آشپزخانه برام یک شامپاین گرون باز کنه. صدام میزنه. باید برم.
Mehrdad 01:44: بیشتر خوش بگذرون. دوست دارم

Mehrdad 02:34: الهام، هستی؟
Mehrdad 03:51: الهام؟ خوابی؟
Mehrdad 04:52: الهام جواب بده، نگرانتم
Missed call 05:27

در حال خوندن سطرها تمام ماجراهای دیشب با جزییات مثل یک فیلم سکسی کامل توی ذهنش مرور شد. از این که مهرداد رو نگران کرده ناراحت بود ولی اصلا صدای چتها رو نشنیده بود.

Elham 05:38: تازه بیدار شدم خوبم
Mehrdad 05:40: .خدا را شکر. الان چهار ساعته درست نخوابیدم. کم کم میخواستم با پلیس تماس بگیرم
Elham 05:40: بچه ها خوبند؟
Mehrdad 05:41: در خواب شیرین
Elham 05:42: ناراحتم. احساس گناه میکنم. من مادر بدی هستم.
Mehrdad 05:43: قبل در این مورد صحبت کرده بودیم. تو باید به خودت افتخار کنی. ضمناً اونها فکر میکنند تو برای مهمانی شرکت ویستلر هستی.
Mehrdad 05:44: چطور بود؟ چند بار دیگه؟
Elham 05:45: یک بار و بعد این قدر خسته بودیم که همونطوری خوابمون برد
Mehrdad 05:46: پس امیدوارم که تو رو بودی و گرنه تا الان عین کارتنها صاف شدی
Elham 05:47: نه، از کنار بود
Mehrdad 05:47: خوب بود؟
Elham 05:47: عالی
Mehrdad 05:47: کاندوم؟
Elham 05:48: آره، هر باری که لازم بود
Mehrdad 05:48: S, M or L?
Elham 05:49:XXL!

Mehrdad 05:49: معلومه که اصلا بد نگذشته!
Mehrdad 05:49: خوبه، کی میآیی خونه؟ دلم برات خیلی تنگ شده
Elham 05:50: فکر کنم طرفهای 10 برسم
Mehrdad 05:50: باشه
Elham 05:51: الان دوباره میخوابم. خسته هستم.
Mehrdad 05:52: در تماس باش. دوست دارم

خیلی خیالش راحت شد. کمی سردش بود. خواست دوباره خودش رو بپوشونه و یواش بره زیر لحاف ولی یک دفعه یک حس اطمینان به نفس خوبی بهش دست داد. بلند شد. ملحفه را از بدنش پایین انداخت. الان فقط جوراب شلواری پاره پوره، گوشوارهها، دستبند، گردنبند و حلقه ازدواجش تنش بود. توی آینه نگاهی به بدن لخت خودش کرد. هیچوقت خودش رو این طور زیبا و سکسی ندیده بود. نوک پستانهاش، گردنش، اطراف کمرش و بین پاهاش کمی قرمز و کبود بود و ماتیکش کاملا پخش شده بود. یکی دو تا لکه سفید لابلای موهای آشفته اش بودند. همون سفیدیها روی پستانها، زیر ناف و روی گردن هم دیده میشدند. بر خلاف انتظارش حس خیلی مطبوع از دیدن این کبودیها و سفیدیها بهش دست داد. به چشمهای خودش توی آینه نگاهی کرد و یکبار دیگه بدنش رو برانداز کرد. هیچوقت در زندگی اینطور حس اطمینان به نفس نکرده بود. یک نگاه دیگه به این اطاق خواب خیلی شیک و پنجره بزرگ و تصویر زیبای پارک بیرون انداخت. یک حس آرامش خوبی بهش دست داد.

به طرف کیفش رفت و دو تا آدامس نعنای اکسل برداشت. یکی رو توی دهن خودش گذاشت و به سمت تخت رفت. همونطور لخت جلوی تخت ایستاد و در حالی که به طرز شهوانی آدامس میجوید لحاف رو از روی همبازیش کنار زد به طوری که روی بدن دوست پسرش کاملا باز شد و از خواب بیدارش کرد. هر دو به هم لبخند کاملا معنی داری زدند. ویلیام در حالی که لخت مادرزاد بود، روی آرنجهایش کمي بلند شد و با حالتی خیلی مهربان گفت:

Good morning honey bunny

الهام با لبخند شیطنت آمیزی جواب داد:
Morning my strong fuck buddy

الهام بدنش را کشید و صاف ایستاد، پستانهای برهنه سکسی رو جلو و پاهایش را کمی از هم باز کرد و بعد از مکثی با قدمهایی ظریف و مطمئن، در حالی که پستانهایش را میمالید و خیلی شهوانی آدامس میجوید، رفت روی تخت و روی پایین شکم ویلیام که کاملا تعجب زده و با دهن باز نگاه میکرد نشست. الهام کاملا سفت شدن ويليام رو بین پاهای خودش حس کرد. آدامس توی مشتش رو توی دهن متعجب اون گذاشت و به ناز و عشوه نوک انگشتهاش رو زیر چونه ویلیام گذاشت و اونو بست. بعد دستش رو با قدرت روی سینه ویلیام گذاشت و محکم به عقب هل داد و با حالتي بسیار عشوه ای و شهوانی گقت:

Only 3 games? I like to play more!

بعد در مقابل چشمهای حیرتزده ویلیام نوک پستان خودش رو توی دهان خودش کرد و مثل یک دختر بیست و دو ساله لاشی با زبون نوکش را لیسید. کارش جواب داد وبلافاصله فشار به شدت دراز شدن ویلیام رو بین پاهایش کاملا احساس کرد و خیالش راحت شد که عشقبازی لذتبخشی در پیش است. دست راستش را روی شانه عضلانی و عریض ویلیام گذاشت و با دست چپ بازوی ماهیچه ای و سفت ویلیام را گرفت، نوک زبانش رو روی نوک سینه ویلیام گذاشت، کمی مکید تا صدای آه و اوه ویلیام بلند شد. بعد به آرامی زبون رو با حالتی رقصگونه از روی سینه به گردن تا زیر چانه حرکت داد و تا لبهای ویلیام رسوند. لبهاش رو محکم روی لبهای ویلیام قفل کرد و زبون دراز و زیبایش رو از بین لبها وارد دهان پسر کرد به زبون اون تماس داد و در حالی که پستانهای خوشگلش رو با رقصی زیبا روی سینه های عضلانی و سفید ویلیام میسابید با حرارتی شدید شروع به عشقبازی کرد.

پایان

نوشته: emsw


👍 5
👎 8
1655 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

664806
2017-12-08 21:52:27 +0330 +0330

گلم داستانتو نخوندم ولی به نظر جالب میاد

1 ❤️

664812
2017-12-08 22:02:29 +0330 +0330

اينجور رابطه ها رو درك نميكنم. به نظرم خيلي كثيفه

2 ❤️

664837
2017-12-09 02:51:16 +0330 +0330

اصلا شخصیت مهرداد قابل درک نیست!!!

چی میخواد از زندگیش؟!

2 ❤️

664867
2017-12-09 11:07:13 +0330 +0330

تکراری بود !

0 ❤️

664996
2017-12-10 11:59:48 +0330 +0330

اروتیک. بابا بگو کسشعر روشنفکری. بگو تریپ بدبختی. واقعا چرا اینقدر ملت باید خر باشن تا همه به راحتی ازشون سواری بگیرن؟ تبریک به خاطر جندگی روشنفکریت

0 ❤️

665033
2017-12-10 20:33:50 +0330 +0330

کپی پیست یکی از داستانای قدیم همین سایت :(

0 ❤️

665068
2017-12-10 23:39:04 +0330 +0330

اصلا قابل قبول نیست برام ،هرچند زیاد دیدیم و هست ادم کسکش، ولی خوب داستان خوب بود،

0 ❤️