من و خواهرم بکن مشترک داشتیم

1396/09/19

سلام به همه
اسم من سیامک .خواهرم سیمین که از من 7سال بزرگتره.چند ساله پیش با خانواده مسافرت رفتبم خانه عموم تو تهران که چند روزی رو انجا بمونیم و یه سری به فامیل بزنیم بعد برگردیم.3تا پسر عمو داشتم که از من بزرگتر بودن و فقط 1کیشون با خواهرم هسم سن بود.اون 2تا متهل بود و زیاد خانه عمو نمیومدن بیشتر وقتا پسر عموم خانه بود.که اونم هر روز پسر دایش میومد پیشش اسمش رضا بود.تو اون چند روزی که ما خانشون بودیم هر روز ما رو پارک و بیرون مبیردن و کلی بهمون احترام میذاشتن تا ما بهمون خوش بگذره.رضا از 5سال بزرگتر بود و یواش یواش باهم داشتیم صمیمی میشدیم.محمد پسر عموم زیاد با من صمیمی نبود اخه سنش امد از من و رضا و سیمین بالاتر بودوزیاد با ما قاطی نمیشد.اما من و رضا و سیمین طمیمی شده بودیم.اما صمیمی بودن رضا با من عادی نبود.شبا که همه میرفتن تو اتاق میخوابیدن دره همه اتاقها که بسته بود ما جا تو پذیرایی مینداختیم و جلو ماهواره به بهانه نگاه کردن ومیگفتیم درهای اتاقها رو ببندن که صدا اذیتشون نکنه.شب دوم که داشتیم فیلم میدیدم رضا گفت سوپر نگاه کنیم.گفتم اگه داره نگاه کنیم فقط دستت رو کنترل باشه کسی امد زود کانال رو هوض کنی.گفت باشه.و یه فیلم سوپر عالی گذاشت.یه 10دقیقه نگاه کردم حال بد شد حشری شده بودم بخاطر اینکه تابلو نباشم گفتم من خوابم میاد.و خودم رو زدم به خواب.رضا هم یه 10دقیقه نگاه کرد.تو طول نگاه کردن هی برمیگشت اتاق سیمین که دقیقا پشت سر ما یعنی روبروی تلوزیون بود رو نگاه میکرد .منم حواسم بهش بود و برام جالب که چرا هی برمیگرده.خوب که دقت کردم احساس کردم سیمین خواهرم داره از جای کلید در نگاه میکنه چون از زیر در مشخص بود کسی داره تکون میخوره چون نور تلویزون مشخص میکرد.اما بازم اطمینان پیدا نکردم.خلاصه رصا خاموش کردو انم دراز کشید که بخوابد.امد جلو و پشت کوش من شروع به صحبت کردن کرد.بعد از 5دقیقه من گفتم میخوام بخوابم پشتم رو بهش کردم و خوابیدم.منم قدم 155.وزنم 61 بدنم سبزف و خیلی کم مو که اکثر اوقات تمیز میکنم.این رو گفتم که بدونید چرا رضا رفته بود تو کار من یه 20دقیقه بعد دیدم رضا امد سمت من و دستش رو اروم گذاشت روی پاهام چون به پهلو خوابیده بودم خوابم برده بود متوجه نشده یه چند ثانیه بعد دیدم داره دستش رو روی رونهام میکشه میخواستم دستش رو بکشم اما خودمم از اینکه یکی داره با این مهارت منو دست مالی میکنه خوشم امده بود بخاطر همون تکون نخوردم و خودم رو به خواب زدم .رضا هم کل بدنم رو دست مالی میکرد موقعی که دستش رو روی کونم میکشید.خیلی شهوتی میشدم خلاصه چند دقیقه ای با من ور رفت دیگه داشتم میمردم دوست داشتم لختم کنه.اما دیدم دست برداشت و پشت بهم کرد خوابید.وای داشتم میمردم دوست داشتم ادامه داشته باشه اما روم نمیشد برم جلو چون خودم رو بخواب زده بودم.خلاصه با هزار تا کلنجار خوابیدم.فردا اصلا به روی هم نیوردیم اما از دیشب کلا بدن من شهوت گرفته بود.کلا روز رو باهم گشتیم طول روز هی صحبت سکس دختر از اینجور چیزا میکرد از من بزرگتر بود اما خیلی با من صمیمی شده بود.صحبت شیشه رو کرد که تو سکس چقدر لذت داره هم برای دختر هم برای پسر.خیلی دوست داشتم ببینم چیه چون از صبح خودم از شهوت میمردم.گفتم داری بکشیم .گفت نه اما میتونم تهیه کنم.خلاصه رفت از بکی از دوستاش تهیه کرد.و رفتیم تو زیرزمین خانه با هم کمی کشیدی.اوایلش چیزی از شهوت رو احساس نمیکرد.فقط زیاد حرف میزدیم باهم دوباره شب شد و طبق معمول هر شب به همون صورت خوابیدیم دوباره یه خورده فیلم دیدیم که من دیگه دیونه شدم تو اون حال فقط سکس دوست داشتم.چون چند بار قبلا داده بودم تو سهرستان الان بیشتر دوست داشتم بدم.به رصا گفتم من میخوام بخوابم رضا گفت چطور تو میخوایی بخوابی شیشه که نمیذاره کسی بخوابه گفتم نمیدونم حتما من کم کشیدم خوابم میاد.پشت بهش کردم خوابیدم.اما تو دلم اشوب بود که رضا کی مثل دیشب میاد سراغم تو فکرم بود که ااگه مثل دیشب امد خودمم همراهی کنم.بعد از 1ساعت تلوزیون رو خاموش کرد و امد سمت من یه لحظه صدای در اناق امد اروم نگاه کردم دیدم همه درها بسته بودن چون تاریک بود جلو در اتاقها خوب معلوم نبود اما بهش میخورد درب اتاق سیمین کمی باز شده اما چون تاریک بود مطمعا نبودم.گفتم هرچی که هست دوباره خودم رو به خواب زدم چند دقیقه بعد رصا امد سمتم و دوباره با دستش شروع کرد به ماساژ همه جای من من داشتم حال میکردم احساس میکروم داره از پشت بهم نزدیک میشه کونم رو دادم عقب بله دقیقا خوردبه کیرش اونم کیرش رو به کونم از رو شلوار میمالید.از رو شلوار احساس کردم کیرش بزرگ باید باشه دیدم دستش رو گذاشت رو کیرم و برام میمالیدش منم دیگه دل زدم به دریا و دستم رو از پشت بردم کیرش رو گرفتم وای چقدر بزرگ بود همینجوری کیرش رو کونم میمالیدم.که دست انداخت و شلوار وشورتم رو کشید مایین.مال خودشم داد پایین و کیرش رو بدون شورت میمالید به کونم اوخ چه حالی میداد دوست داشتم فشار بده خودش روکیرش تف انداخت و گذاشتش لای پام و هقب جلو میکرد شهوت کار خودش رو کرده بود شیشه هم که از همه بدتر در گوشم فوش میداد ناراحت نمیشدم شیشه کاملا شهوتیم کرده بود دوست داشتم دختر بودم براش مثل دختر اشوه میومدم اروم اخ اوخ میکردم.اونم هی میگفت جون کونت مثل کون سیمینه وقتی اینجوری میگفت من پیش خودم تجسم میکردم که الان سیمین جای من باشه ببشتر حشری میشدم.خلاصه بعد کلی عقب جلو ابش رو ریخت تو دستمال و گفت خیلی خوب بودی تا یه وقت مناسب قشنگ حال کنیم .منم گفتم باشه اخه ارضا نشده بودم و حال خوبی نداشتم دوباره چشمم افتاد به درب اتاق خواهرم اینبار کاملا دیدمش که از لای در نگاه میکرد.زود چشمام رو بستم و خودم رو بخواب زدم.صبح سیمین طوری دیگه نگام میکرد.نگاه میکرد و لبخند میزد.مثل اینکه خوشش امده باشه.اما چیزی نگفت وقت زیاد روی ما زوم بود.بعداز ظهر همه میخواستن برن بیرون فقط منو رضا بهانه اوردیم.که نریم تا رفتن بیرون رصا گفت الان خوبه هیچ کسی نیست بذار شیشه دوباره بکشیم منم که از خدا خواسته تا اون داشت اماده میکرد من رفتم تو اتاق سیمین و رفتم سره چمدونش و یه شورت خوشگل از شورتاش رو پوشیدم و بعد شلوارم روش پوشیدم وامدم پیش رضا و شروع کردیم به کشیدن.مشغول بودیم که یکدفعه سیمین رو بالای سرمون دیدیم.وسط راه کلید رو از زنمو گرفته بود به بهانه سردرد امده بود خانه که مچ ما رو بگیره.که گرفت.گفت دارید چیکار میکنید این چیه میکشید.این فکر کنم شیشه باشه بدبختا چرا اینکار میکنی.که رضا امد جلو بعد کلی معذرت خواهی براش توصیح داد که برای افرادی که خیلی خیلی کم بکشن ضرری نداری.و یه حس خوبی هم داره خلاصه اینقدر باهاش حرف زد که قبول کرد خودشم امتحان کنه حالا 3نفری شروع کردیم به زدن یواش یواش معلوم بود سیمینم خوشش امده بود.و حالش داشت عوص میشد چون هی با منو رضا شوخی میکرد.بعد از یه ربع شروع کرد فوش دادن.که یدفعه به من گفتم کونی چقدر میکشی من چشمام گرد شد گفتم این چه حرفیه عه که دیدم شروع کرد به تعریف کردن داستان دیشب.خشکم زد بود.اما لامصب اینقدر شهوت شیشه زیاد بود که بیشتر خوشم میومد.گفت لخت شو.اولش قبول نکردم.به رضا گفت رضا تی شرتش رو در اورد و بالا تنه رو لخت کرد بعد منم بالا تنه رو لخت کردم اما روم نمیشد شلوارم رو در بیارم گفت باید الان جلو من همون کار دیشبی رو بکنید رضا که از خدا خواسته زود با یه شورت موندبزرگی کیرش رو از زیر شرت هم میشد فعمید .که چشم سیمین روش بود و هی بهش نگاه میکرد.به رصا گفت با سیامک بیایید روی تخت سیامک روش نمیشه پیش من بخواب رو تخت جشمام رو بستن.گفت بذار متفاوت باشه برات داشتم شاخ در میوردم که سیمین چقدر پرو شده .همش اثرات شیشه بود.2تا دستامم بستن به تخت و سیمین به رضا گفت حالا شلوارش رو در بیار وقتی شورت خودش رو تو پاهام دید گفت چه شورت بهت میاد خوشگله.چشمام بسته بود جای رو نمیدیدم وقت احساس میکردم هر دوتا شون دارن باهام ور میرن یه دست رفت تو شورتم و شروع به مالیدن کرد سیمین بود وای داداشی چقدر کیرت کوچیکه بعد کلی ماساژ چشمام رو باز کردن داشتم واد میزدم دیونم کرده بودن.دیدم رصا با یه شورت مونده و سیمین هم با شورت سوتین وای باورم نمیشد اولین بار بود با شورت سوتین میدیدم کونش داشت سورت رو جر میدار سینهاشم خوب .که رفت سمت رضا و شروع کرد به ساک زدن وای چه حرفه ای میخورد کیرش رو داشتم میمردم دستامم بسته بود بلندش کرد سوتینش رو باز کرد و شروع کرد به خوردن سینهای سیمین صدای سیمن داشت درد میومده اخخخخخخ جوننننن بخور سینهام بخور جون اون کون گندمم برا تو هستش.اوخ اووووووم جون منو داداش کونیم رو بکن رضا هم همزمان کونش رو چنگ میزد.سیمین رو خوابوند رو تخت سیمین پاهای منو به هم چسبوند و خودش نشت روی من یعنی صورتهامون رو به هم بود و کونش رو داد بالا سرشم رو سینهای من بود.رضا امد پشتش وشروع کرد به لیس زد ن کس کون سیمین سیمین التماس میکرد که بکنتش
رضاهم کیرش رو با روغن چرب کرد وکون سیمین رو کلا روغنی کرد بعد نسشت رو من کیر من رو شکمش بود کونش رو داده بود عقب و داد میزد بکن رضا هم کیرش رو اروم فشار میداد تو که داد ناله سیمین بلند شد وای وای پاره شدم

نوشته: سیامک


👍 11
👎 33
110405 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

665050
2017-12-10 22:41:21 +0330 +0330

اين همه به پسر عموهات كون دادي به دبير فارسيت ميدادي الان خزعبلاتت اين همه غلط املايي و نگارشي نداشت،كير مرحوم دهخدا از پهنا تو حلقت

3 ❤️

665052
2017-12-10 22:47:16 +0330 +0330

به بعضیا هر فحشی بدی بازم بهشون احترام گزاشتی!!

0 ❤️

665073
2017-12-11 00:47:56 +0330 +0330

چرا کس شعر میگی شیشه رو یبار بکشی تموم بد چنبار بکشی اشکال نداره سه تایی نشستین شیشه کشیدن ؟ یمشت کسشعر تحول ملت میدین

1 ❤️

665074
2017-12-11 00:55:15 +0330 +0330

اگر نمينوشتي ناموسا كسي بهت ميگفت چرا فعاليت نميكني
حالا كه نوشتي پدر سگ يكم واقعي مينوشتي
حالا كه واقعي ننوشتي چرا غلط املايي داشتي ديوث
داغونم كردي ساعت ٤:٣٠ صبح خدا ازت نگذره
در اخر ي خواهر كسه هم بارت كنم خواهرت بي نصيب نباشه

0 ❤️

665086
2017-12-11 04:47:09 +0330 +0330

انقدر اون اول غلط املایی به چشم میومد که دیگه آدم رغبت نکنه بخونه…دیسلایک

2 ❤️

665109
2017-12-11 12:23:25 +0330 +0330
NA

اغا داستانتو اینجوری مینوشتی بهتر بود:
من سیامکم کون میدم خواهرمم میخاره اینم شمارم
غلط املاییتم کمتر میشد
فرهنگ لغت معین از پهنا تو کون خودت و خواهرت

0 ❤️

665117
2017-12-11 14:13:58 +0330 +0330

جالبه منم به چند نفر دادم که آبجیامم کردن
البته نه هم زمان

0 ❤️

665118
2017-12-11 14:20:32 +0330 +0330
NA

همش اثرات شیشه نبود گلم… خواهرت جنده تشریف داشت…

0 ❤️

665292
2017-12-12 19:25:36 +0330 +0330
NA

عزیزانم مواد بعضی افراد رو معتاد نمیکنه این فرهنگ اشتباه اعتیاده در بعضی موارد دیده شده مثل این دو عزیز که جنده و کونی جای معتاد تحویل جامعه میده که بعد مدتی هم جنبه ترکه مخدر و هم پروسه ترک جندگی و کون دادن رو باید اعمال کرد ودر اخر کیر ساقی موادت تو کونت اقا پسر از پهنا که کونی بودی ک کونی تر شدی و کیره ی امت قبل کوس و کونت صاف تو چشم و عقلت که از همه بزرگتر بودی این گوه رو خوردی

0 ❤️

665372
2017-12-13 04:50:53 +0330 +0330
NA

بهتر میشد اگه خواهرت همزمان برای تو ساک میزد و به اون کس میداد.
یا دو تایی همزمان کیرشو می‌خوردین.

0 ❤️

665477
2017-12-14 03:23:49 +0330 +0330

چوپون پشت کوهی چقد غلط املایی داشتی،

0 ❤️

666188
2017-12-19 22:23:01 +0330 +0330

زر نزن، کونتو بده کونی

0 ❤️

670296
2018-01-20 18:53:22 +0330 +0330
NA

دیوث تو تاریکی متوجه شدی خواهرت از سوراخ کلید نگاه میکنه!تو دیگه چه حرومزاده ای هستی

0 ❤️

686047
2018-05-06 20:04:58 +0430 +0430
NA

کاش خاهر من مث اون بود

0 ❤️

727530
2018-10-31 23:26:55 +0330 +0330

پایان خیلی با مسمایی داشت

1 ❤️

734921
2018-12-10 22:38:12 +0330 +0330

پیام این داستان : از مصرف موادمخدر جدا خودداری کنید
مرد حسابی این چه کصی نوشتی

0 ❤️

848771
2021-12-19 21:07:07 +0330 +0330

الان هم میتونی داشته باشید

0 ❤️