خلاصه مطلب اینکه من در شهرهای مختلف ،از جنوب تا شمال ، شرکت داشتم و در هر شرکت یک منشی . داستانها را هم بر اساس شهر به یک ، دو و سه و… نامگذاری کردم که راحت تر باشه .
در شمال یک دفتر داشتم که منشی شرکت خانم یکی از شرکاء بود که بلاخره رفتنی شد و ما یه اطلاعیه زدیم واسه استخدام منشی در همون روز اول سی تا چهل نفر ثبت نام کردند اما دو تا خواهر اومده بودند که یکیشون خیلی خوشگل بود اما دستخط و سواد صفر ، در هر صورت اصلا با دیگران قابل مقایسه نبود اولا سگ مصب خیلی خوشگل بود ، قد و هیکل حرف نداشت ،وبلاخره یه 18 ساله بود که چند ماه ازدواج ناموفق داشته بود و حالا با مادر و خواهرش زندگی میکرد.
چند روز اول بخاطر خوشگلی زیاد ، شرکت همیشه پر بود از شرکاء و یا ارباب رجوعی که الکی هرطوری بود اونجا بودند، بعد از دو هفته ، من از سر پروژه ساعت 12 رسیدم شرکت ، برای اولین بار از سرخر خبری نبود. او معمولا ظهر تعطیل میکرد و تا 3 میرفت خونه اما من که رسیدم نرفت ، تعارفی هم زدم که دوست داری برو اما قبول نکرد.من خیلی هم گشنه بودم ،پرسیدم بریم چیزی بخوریم ، خوشحال شد و قبول کرد ، رفتیم بطرف متل قو ، در راه من از ازدواجش پرسیدم و کمی گریه کرد و داستان گفت ! بحدی جدی غمگین شد که من برای دلداری دستش رو گرفتم ، اما بعد از یک دقیقه که خواستم دستم را بکشم ، حس کردم با اکراه این کار رو کرد . بعد از من پرسید و زندگیم.کم کم شوخی کردیم و خندیدیم . در راه برگشت از این گفتم که از لحظه ورودش ، چقدر تاثیر خوبی به من داده ، او هم به من ابراز علاقه کرد. تو این نیم ساعت برگشت- ترافیک هم بود- ما حرفامون رو زدیم ، تنها ترسش از این بود که دوستانم از موضوع بوئی نبرند.در هر حال وقتی برگشتیم شرکت هر دو میدانستیم باید عجله کنیم چون ساعت 4 به بعد معمولا ارباب رجوع یا دوستانم سر و کله اشان پیدا میشد. چون من جای دیگری زندگی میکردم یه اتاق از شرکت رو که دوش و دستشوئی مجزا داشت را برای اقامت و یا استراحت آماده کرده بودیم . با چفت کردن دربها ، به آرزوی چند روزه ام رسیدم لباهائی که قابل تفسیر نبود و خدا با ظرافت آنها را ساخته بود ، و با تمام اجزای صورتش در تناسب کامل بود ، می بوسیدم و خسته نمی شدم . وقتی او را در آغوش داشتم تازه فهمیدم که قدش شاید دو یا سه سانت از من کوتاهتر است ، راستی خدا در بوجود آوردن این صورت و این اندام و هیکل ، حتما خیلی زحمت کشیده بود ، وقتی لختش میکردم هر لحظه از خدا بیشتر تشکر میکردم ،چون او را آفریده و بعد به من ارزانی داشته است.
دوش ما تقریبا سرپائی و کوچیک بود اما هر دو سریع دوش گرفتیم ، اول او و بعد من ، تا من برگشتم یه ته آرایشی هم کرده بود ، زیبا بود ، حالا بی همتا شده بود. سینه هایش بهترین بودند دو لیموی سفت با نوکی سربالا و سکسی ، مثل سینه دختر بچه ها بود اما رسیده تر ، وقتی برای اولین بار یکی از آنها را مکیدم جیغی از ته دل کشید و بعد بدنش لرزشی خفیف اما خاص به خودش گرفت ، فهمیدم مدتها بوده کیر میخواسته اما یک زن بیوه ،در شهری کوچک اگر بخواهد دوباره ازدواج کند ، نمی تواند بی گدار به آب بزند ، مخصوصا اینقدر زیبا و خوش هیکل ، خیلی جلب توجه میکنه.
دوباره شروع کردم به لیس زدن او بدن مرمری ، نمی شد این سینه ها رو نخورد و این بدن رو نه لیسید ، خودم داشتم از شهوت میمردم ، دلم میخواست هر چه سریعتر به کس و کونش برسم اما باید مرحله ای عمل میکردم ، و تاثیری روش میذاشتم که هیچ وقت فراموش نکنه
وقتی به کسش رسیدم ، غیر قابل گفتن بود ، شاه کس بود ، نه استخونی بود ، نه زیاد گوشتی و نه چیزی از اون آویزون شده بود - همیشه از کس هائیکه ضایعات اضافه از آنها بیرون زده بدم می آمد- و حالا یک کس دیدنی که وقتی با انگشت بازش کردم ، رنگ صورتی تیره آن مشخص شد ، آماده کردن ، چشمک میزد. طاقت نداشتم شروع به لیسیدن کسش کردم ، که بعد از چند دقیقه ارضاء شد .
این دختر تنها مشکلی که داشت این بود که درساک زدن و لیسیدن کیر حرفه ای نبود ،شبیه بچه ای که بستنی کیم را تفریحی می لیسد بود. من هم اینقدر شهوتی بودم که بعد از چند ثانیه از خیرش گذشتم .
با اینکه دو بار ارگانسم شده بود و تا سر زانوهاش خیس بود اما اینقدر تنگ بود که مجبور شدم در چند نوبت کل کیرم رو تا آخر بکنم توش .با همون یکی دو ضربه آروم اول دوباره ارضاء شد. من هم گذاشتم کمی احساس آرامش بهش برگرده تا دوباره شروع کنم ، اما این بار تا آخر وحشیانه ضریه میزدم ،گرچه از اینکه صدای نعره هاش به بیرون بره کمی میترسیدم ، اما ارزشش رو داشت!
چند دقیقه بعد ارضاء شدم و چون دیر شده بود فقط کشیدم بیرون و پاشید رو هیکلش ، تقریبا شکم ، سینه ها تا چونه اش پر بود از اسپرم.
چون دیر شده بود سریع بدنمون رو شستیم و لباس پوشیدیم . اما تا نیم ساعت بعد که اولین نفر وارد شرکت شد ،اون همش رو پاهام نشسته بود و لب میگرفت.
چون داستان طولانی شد همینجا تمومش میکنم ، ادامه اینکه چه شد و حالا کجاست بعد
نوشته: داریوش
مرتيكه جلقى مثلا شركت دار. اگه الكسيز تگزاس رو به عنوان منشى استخدام ميكردى اينقد آدم تو شركت جمع نميشد. فكر كنم اگه يه كم ديگه جلقت طول ميكشيد ميگفتى من ديويد بكهامم. كسده توهم. كييرر!! ميخندى؟! بايد بخورى تخم سگ
احتمالا تو یه شاگرد اتوبوس هستی که شهر به شهر میچرخی و هر شب راننده با دوستای دیگش تو ترمینال زحمتت رو میکشن و تو در آرزو و رویاهای خود غرق شدی و توهمات خودتو اینجا بیان کردی … آخه بوزینه ایرانسل هم با این همه هارت و پورتش از شمال تا جنوب تو هر شهری دفتر نداره که تو داری /// مگه مجبوری چیزی بگی که همه بیان فحش کشت کنن.
يك راهنمايي مجاني واسه نويسنده ي كوني داستان :
لازم نيست در چند شهر شركت داشت ! بلكه ؛
ميتوان يك شركت داشت با چند دفتر در شهرهاي مختلف .
بچه ها كس كش چندبخشه؟افرين2بخشه كس+كش حالااگه گفتين كس كش كيه؟افرين همين بچه كونيه كه اين داستان مسخره رونوشته؛بچه هاهمين كافيه يابازم بارش كنم؟
کیری بود.اوسو اوسو اگه دوباره داستان بنویسی.من فحش گذاشتم حالا خود دانی
کس گفتی در حده المپیک ننویس کیرم تو داستانت بشین همون به خودت ور برو به جای این کس مشنگ بازی ها
اقا تو راست ميگي ء ازاين سر دنيا تا اونور شركت داري … بعد اومدي اينجا براي ما اينهمه وقت گذاشتي از يه كس كني كيري خاطره نوشتي !!! كس كش كككككسسسسسسس كششششششش ( ببخشيد برادرا با موبايلم سخته نوشتن ) ::p
vala nemidonam harki miad inja dar morede monshish minevise.
yeki biad be man tozih bede ke aya hameye monshia jendan ya in agha dare sher o ver tahvile mardom mide
متن داستانت خوب بود اگه از تعاریف خودت کم کنی شاید بتونی نظر خواننده رو جلب
کنی . چون در نظر مردم ادمی که از خودش تعریف میکنه کمبود داره تو قراره تو داستان
فضاسازی کنی که خواننده رو ببری تو اون موقعیت نه اینکه از خودت تعریف کنی ملت بالا بیارن. دو خط اول رو نمینوشتی اینقدر فحش نمیخوردی اقای راک فلر!!!
دانلد ترامپ آينده اي شما پس !!
در كل قلمت در حد و اندازه خاطره نويسي بدك نبود. فحش نمي خوري.
مي تونستي به جاي اين كه بگي شركت داري، بگي برنچ هستن از شعبه اصلي.
عجب …دختره همچین ارضا شده دو بار یعنی اگه سالی یه بار هم میداد با یه فشار به سینه هاش ارضا نمیشد… نه به چوچول دست زده …نه کاری بعدش آب دختره تا زانوهاش رسیده …همش توهمزده ، فکر کرده کس خانمها مثه دول پسراس تا دست بزنی ابش بیاد برو خالی بند آقای وضع توپ همه اینجا میان میلیونر میشن بابا من 4 سال اینحا هستم کسی پیدا نکردم که کس بده ولی رفیقم تیزه تا حالا دو بار گیرش اومده حالا راست و دروغش بماند بعدشم یه داستان بگین آدم کیرش راست بشه همش شده خاله بازی
دوستان كون نويسنده رو پاره كرديد. اما مادرشم زدين گاييدين. حالا چطوري پولشو ميدين؟
همچنان آرزو به دل مانده ایم برای داستانی خوب :(
اى خدا چه گناهی کرديم؟باز دخترايرانی پيداش شد.تازه کيرم در آورده :-D
آخه کسکش تو اگه اینقدر مایه داری تو این سایت چی کار میکنی برو جلقت روبزن
چرا بچه ها بهش فحش میدین.این آقا بابک زنجانی هستش دیگه زن هم نداره خب کس میکنه دیگه.
تو جنوب تا شمال شرکت دارم ولی خودش برای استخدام یک منشی ساده به قول خودش بی سواد ، وقت میذاره.
آقا داریوش کتری آب جوشت پوکید ، سریع برو یه چایی برای کارمندا بریز ، بعدا بیا
کیر وهابی بزرگ، عبدالله حیدری تو کونت
برو بچ اىنقدر بارت كردن كه ديگه چيزي برام نموند اما مثل سگ دروغ گفتي…
لاف بود، دیگه ننویس . . . . . . . . . . . . . .
معمولا کسی که چند هزارتا شرکت تو ایران داره دیگه وقت نداره که فارسی تایپ کردن رو یاد بگیره و داستان بنویسه. اصلا وقت نداره که به شرکت بیاد، کلا شبها هم به هر شهری که سفر میکنه توی بهترین هتل اقامت میکنه. احتمالا منشی هستی و داری با یک دستت جلق میزنی و با دست دیگه هم داستان تایپ میکنی. شاشیدم توی سر در تمام شرکتهای شمال تا جنوبت، دیگه ننویس. آخه کُس مشنگ، ارباب رجوع از کجا فهمید که یک منشی خوشگل تو شرکتت استخدام شده؟ بعدش هم به بقیه مردم هم اطلاع داده که بیان و منشی شما رو دید بزنن؟ کلا شاشیدم تو توهماتت، دیگه ننویس.
" خلاصه مطلب اینکه من در شهرهای مختلف ،از جنوب تا شمال ، شرکت داشتم و در هر شرکت یک منشی "
بقیه اش رو نخوندم
نه بابا مگه کی هستی؟ از شمال تا جنوب و شهر های مختلف؟
احمدی نژاد هم اینقدر ملک و شرکت نداره، اینقدر هم دروغ نمیگه… متوهم
هر فحشی که بچه ها قراره بهت بدن، توان دو روش بذار! از طرف من به تو…