وحید

1399/11/23

سلام
اسمم مصطفی هستش متولد 64 هستم الان که دارم این داستان رو مینویسم 35 سالمه
اتفاق های زیادی توی زندگیم افتاده که شاید جالب باشه بنویسمشون اما توی این داستان بیشتر مسائل جنسی که برام پیش اومده رو براتون تعریف میکنم
من عاشق فوتبال بودم و خیلی هم خوب بازی میکردم از
همه ی هم سن و سال هام بهتر بازی میکردم
همین موضوع باعث شده بود که بیشتر با بچه های بزرگتر از خودم فوتبال بازی کنم البته خیلی راغب نبودن منو بازی بدن و اگه بازیم میدادن همیشه منو میذاشتن تو دروازه
البته تو بازی گل کوچیک دروازه بان هم نقش زیادی تو بازی داره و از همین دروازه بان بودن هم راضی بودم
همین موضوع باب آشنایی من و وحید رو فراهم کرد
وحید از من سه سال بزرگتر بود خیلی بچه مودبی بود و با همه بچه های محل فرق داشت
پدرش راننده ترانزیت بود و مادرش هم معلم انقدر بچه مودبی بود که من نمی تونستم وحید صداش کنم و همیشه از لفظ آقا استفاده میکردم اصلا برخوردش با آدم یجوری بود که نمیتونستی باهاش خیلی صمیمی بشی
تابستون سال 77 یا 78 بود 13 یا 14 سالم بود صبحونه رو که خوردم کتونیامو پوشیدم زدم بیرون که برم فوتبال
خیلی زود بود ساعت 9 صبح جمعه بود هیچکس نبود ولی اگه می خواستم تو بازی باشم باید زود میزدم بیرون تا اولین نفر باشم تا بچه ها منم بازی بدن
  تیر دروازه ها مال وحید بود پس رفتم دم خونه وحیدینا تا ازش بگیرم و بقیه بچه ها رو صدا کنم بیان یه فوتبال مشتی بزنیم
زنگ خونشون رو زدم بابا وحید تو حیاط بود در رو باز کرد فرصت نداد اف اف رو جواب بدن
گفت جونم عمو
گفتم سلام عمو کمال آقا وحید خونس
داخل خونه رو نگاه کرد یکم فکر کرد گفت عمو فکر کنم هنوز خوابه
گفتم عمو کمال میخواستم تیر دروازه هاشو بگیرم اگه میشه شما بدید بهش بگید من بردم
بابا وحید خیلی آدم مشتی بود خیلی ازش خوشم میومد گفت أی پدرسوخته آخه 9 صبح جمعه کی فوتبال بازی میکنه بیا بردار برو من به وحید میگم
خوشحال دروازه ها رو گذاشتم رو دوشم و توپ پلاستیکی دولایه رو شوت کنان با خودم بردم
اما اون روز انگار قرار نبود فوتبال بازی کنیم تا ساعت دوازه دو سه نفر بیشتر نشدیم خلاصه بیخیال فوتبال شدیم و دروازه ها رو دوباره انداختم رو شونه هام توپم انداختم توی یکی از دروازه ها رفتم سمت خونه وحیدینا. زنگ رو زدم وحید پشت اف اف گفت کیه
گفتم منم آقا وحید مصطفی هستم تیردروازه هاتو آوردم در رو زد گفت بذار گوشه حیاط
رفتم داخل حیاط آقا کمال داخل حیاط بود گفتم سلام عمو گفت سلام پسرم حسابی بازی کردی خسته شدی پس آوردی دروازه ها رو گفتم نه عمو هیشکی نیومد بازی اصلا بازی  نکردیم گفت إ إ إ بیمعرفتا کاشتنت
همون موقع وحید اومد تو حیاط تیپ کرده بود تا دیدمش گفتم سلام آقا وحید
گفت سلام مصطفی چه زود تیردروازه ها رو آوردی گفتم هیچکی نیومد آقا وحید بازی نکردیم
آقا کمال پرید وسط حرفمون گفت وحید بابا میری بازی بخری وحید گفت بله بابا با اجازتون برم زود بیام آقا کمال رو به وحید خیلی جدی تو چشماش نگاه کرد و با اشاره به من گفت وحید جان بابا بازی رو گرفتی برو دنبال این آقا مصطفی گل امروز نتونسته بازی کنه بگو بیاد با هم بازی کنین
من حاج واج مونده بودم اینا چی میگن چه بازی چه کشکی
وحید یخورده من و من کرد و گفت آخه بابا قراره دوستام بیان گفت باشه پسرم بعدش بگو بیاد
من هنوز نفهمیده بودم جریان چیه رو به وحید کردم گفتم آقا وحید چه بازی ای؟
وحید خیلی به زور بدون رغب گفت بابام برام پی اس وان خریده
گل از گلم شکفته شد اصلا تو کونم عروسی شد گفتم مبارکه من مزاحم نمیشم آقا وحید شما با دوستاتون راحت ترید گفت نه اشکال نداره بعد از ظهر میام دنبالت
قند تو دلم آب شد خداحافظی کردم رفتم خونه
همونطور که قبلا گفتم بابا وحید راننده ترانزیت بود سفر قبلی از بلغارستان براش خریده بود بابا مامان وحید از هم جدا شده بودن مادرش معلم بود و دوم دبستان معلم خودم هم بود البته مادرش دوباره ازدواج کرده بود و وحید وقتی باباش میرفت سفر میرفت پیش مادرش میموند و وقتی برمیگشت میومد خونه باباش
ساعت 6 شده بود از وحید خبری نبود منم دل تو دلم نبود که برم و حسابی بازی کنم بالاخره وحید اومد دم خونمون زنگ ما اف اف نبود دویدم که درو باز کنم در رو که باز کردم خشک شدم وحید داشت با بابام صحبت میکرد با خودم گفتم شانس گوه من بابام محاله بذاره برم خونه وحیدینا اما وحید خیلی مودبانه داستان رو برای بابام تعریف کرد و اجازمو گرفت که برم خونشون و پلی استیشن بازی کنم خیلی خوشحال شدم بابام گفت ایراد نداره برید بعدم یه نگاه به من کرد و گفت زود بیا خونه
گفتم چشم و با شلوار گرمکن و دمپایی دنبال وحید راه افتادم خونشون به خونه ما نزدیک بود یک کوچه فاصله داشت رسیدیمو رفتیم داخل
دقیق یادم نیست که اون موقع بیرون پلی استیشن ساعتی چند بود فکر میکنم دویست تومن بود اول فوتبال بازی کردیم عشق من کروواسی بود عاشق یارنی و سوکر بودم وحید ایران رو برداشت آقا چشمتون روز بد نبینه بدجور بردمش 6 به یک دست بعدی برزیل رو برداشت روبرتو کارلوس خودش تنهایی یه تیم بود لعنتی. بازم بردمش اعصابش خورد شده بود یکی دو ساعتی فوتبال بازی کردیم  بدجور بردمش خیلی خوب باری میکردم هوا داشت کم کم تاریک میشد گفتم آقا وحید من برم دیگه خونمون با آقا کمال هم خدافظی کردم که برم خونه که وحید گفت فردا هم میای منم از خدا خواسته گفتم حتما ساعت چند بیام وحید گفت بابام فردا داره میره ترکیه ساعت ده میام دنبالت خدافظی کردم رفتم خونه تو کونم عروسی بود که تا آخر تابستون میتونم یه حال اساسی با پی اس وحید بکنم فرداش ساعت 9 دم خونه وحیدینا بودم باباش داشت با تریلیش ور میرفت وحید هم کمکش میکرد کم کم دیگه میخواست راه بیفته توصیه های آخر رو به وحید کرد و بعدم گفت شب اینجا تنها نمونی پسرم حتما برو خونه مامانت وحیدم گفت چشم بابا خلاصه آقا کمال رو راهی کردیم رفتیم که بازی کنیم رفتیم داخل طبق معمول فوتبال رو پلی کردیم تا میتونستم گل زدم یه دست نیم ساعته پلی کردیم 22 به 6 بردمش دیگه اعصاب وحید خورد شده بود منم یه اخلاق بدی که داشتم هم بازی رو گزارش میکردم هم خیلی کوری میخوندم وحید خسته شد و گفت من میرم یه دوش بگیرم تو با کامپیوتر بازی کن تا بیام دیگه باهاش راحت تر شده بودم احساس صمیمیت میکردم باهاش گفتم چی شد در رفتی گفت صبر کن برگشتم پارت میکنم منم شروع کردم به کوری خوندن وحید رفت حموم و من مشغول بازی کردن بودم  که یهو هواسم رفت به ساعت و دیدم اوه ساعت یک و نیم هستش خیلی هم گشنم شده بود
رفتم دم در حموم و صداش کردم گفتم وحید من خیلی گشنمه برم خونه یه چیزی بخورم زود میام در حموم رو باز کرد و از گوشه در گفت وایسا الان میام بیرون یچیزی با هم میخوریم گفتم نه آخه مامانم نگران میشه برم خونه زود میام گفت باشه برو بعدش گفت کلیدامو از جیب شلوارم بردار که اومدی یه موقع پشت در نمونی گفتم باشه شلوارش همونجا رو زمین بود کلیدارو برداشتم سریع رفتم خونه تا رسیدم سریع نهارو خوردم  برگشتم خونه وحیدینا در حیاط رو باز کردمو رفتم تو رسیدم دم در ورودی که دیدم یه صدایی میاد صدای فیلم سوپر بود خیلی ضعیف میومد یکی دوبار قبلا دیده بودم کنجکاو شدم آروم در رو باز کردم رفتم تو وارد که میشدی یه راه رو بود که میخورد به پذیرایی و گوشه پذیرایی تلوزیون بود دیدم بله وحید داره فیلم سوپر میبینه خودشم لخت لخته و کیرشم تو دستش داره جق میزنه من هنوز به بلوغ نرسیده بودم و کیرم خیلی کوچیک بود از سایز کیر وحید وحشت کردم دستش دور کیرش جمع نمیشد از کیره اون یارو تو فیلم سوپره هم بزرگتر بود خجالت کشیدم و آروم رفتم بیرون البته دلم میخواست وایسم نیگاه کنم ولی هم ترسیده بودم هم خجالت میکشیدم که وحید لخته رفتم بیرون یه ده دیقه بعد برگشتم و ایندفه زنگ خونه رو زدم یخورده طول کشید تا وحید جواب بده منم میدونستم چه خبره زیاد زنگ نزدم گفت کیه گفتم باز کن مصطفام
در رو باز کرد رفتم داخل سلام کردم رنگش سرخ سرخ بود معلوم بود زود برگشتم گفت مگه کلید نبرده بودی گفتم ععع یادم رفت کلید دارم معذرت خواهی کردم و کلیداشو پس دادم گفتم بازی کنیم گفت باشه آماده شو که میخوام ایندفه سوراخ سوراخت کنم نشستیم پای فوتبال سه دست بازی کردیم دوبار بردمش یه بارم مساوی شد تو پنالتی باختم فکرم همش به فیلم سوپره بود حشری شده بودم خیلی کم کوری میخوندم یهو وحید گفت چت شده کوری نمیخونی دیگه خسته شدی از بردنم گفتم نه یچی میخوام بگم نمیدونم چطوری بگم میترسم ناراحت بشی از دستم گفت راحت باش بابا دیگه رفیقیم بگو ناراحت بشم یه فس میزنمت تا آدم بشی
دل زدم به دریا گفتم وحید فیلم سوپر داری انگار وحید رو برق سه فاز گرفت یخورده تته پته کرد و گفت نه من ازین فیلما نگاه نمیکنم مگه تو داری گفتم نه من که بچه ام گیرم  نمیاد گفتم تو بزرگتری شاید داشته باشی آخه تا حالا ندیدم میخواستم ببینم چطوریه گفت نه ندارم خوشم نمیاد ازین فیلما  گفتم دروغ نگو میدونم داری چی میشه خوب بذار منم ببینم گفت چه دروغی میگم ندارم، ندارم دیگه گفتم خودم دیدم داشتی نگاه میکردی وحید قشنگ رنگش پرید گفت کجا دیدی گفتم با کلید اومدم داخل دیدم داری نگاه میکنی رفتم بیرون زنگ زدم دهنش وا مونده بود اصلا مونده بود چی بگه گفت منم دیدی گفتم اره لباس تنت نبود رفتم بیرون دیگه خجالت کشیدم گفت تو خجالتم حالیته بچه پرو پاشد رفت تو اتاق با یه سی دی اومد بیرون بعد بهم نگاه کرد گفت درمورد این موضوع به کسی چیزی بگه دیگه نه من نه تو قول دادم گفتم زودباش بذار ببینیم گفت خیلی خوب حالا چه حول هم هست اون لحظه فکرشم نمیکردم که این موضوع به کجا ختم میشه
هی میزد جلو گفتم وحید نکن دیگه بذار ببینیم چرا هی میزنی جلو گفت خوب بابا چقدم حشریه یذره بچه به روی خودم نیوردم راست کرده بودم یه نگاه زیر چشی به کیر وحید کردم اونم بد جور راست کرده بود داشت کیرشو از رو شلوار میمالید منم خواستم کم نیارم مشغول مالیدن کیر خودم شدم وحید گفت مصطفی تاحالا آبت اومده گفتم نه هنوز مجال ندادم حرف دیگه ای بزنه گفتم وحید میشه یه بار دیگه کیرتو ببینم گفت نه نمیشه گفتم توروخدا آخه خیلی گنده بود مال من خیلی کوچیکه گفت تو هنوز به بلوغ نرسیدی به بلوغ بررسی بزرگ میشه البته به بزرگی مال من نمیشه مال من خیلی بزرگه گفتم تورو خدا بذار ببینمش گفت پرو نشو دیگه منم شلوارمو کشیدم پایین کیرمو انداختم بیرون گفتم بیا اول من نشون میدم وحید دیگه داشت شهوت بهش غلبه میکرد و من درک نمیکردم ممکنه ترتیب خودمو بده و واقعا فقط می خواستم کیرشو ببینم بهش دست بزنم خلاصه شهوت بهش غلبه کرد و اومد سمتم و کیرشو درآورد و دستمو گرفت دور کیرش حلقه کرد شروع کرد به عقب جلو کردن خیلی محل نمیدادم که داره با دست من برا خودش جق میزنه خودمم میخواستم به کیرش دست بزنم بعد دستش رو کشید کنار کیرش تو دستم جا نمیشد انقد گنده بود دو دستی کیرشو گرفتم تو دستم وحید شروع کرد به ور رفتن با من فکر کردم اونم میخواد کیر منو بماله ولی زهی خیال خوش صاف رفت سراغ کونم شروع کرد به مالیدن کونم گفتم وحید نکن گفت ساکت حرف نزن گفتم وحید خوشم نمیاد گفت غلط کردی خوشت نمیاد گفتم آخه گفت هیس و به مالیدن ادامه داد کیرشو ول کردم یخورده ترسیده بودم دویاره دستمو گرفت گذاشت رو کیرش گفتم وحید من میترسم گفت برای چی کاریت ندارم که نگران نباش یخورده بمال کیرمو آبم که اومد میریم بازی میکنیم گفتم باشه شروع به مالیدن کیرش کردم اونم کونمو ماساژ میداد گفت مصطفی بگرد گفتم برای چی گفت برگرد میگم بهت ترسیده بودم ولی بدم نمیومد برگشتم خیلی حشری شده بودم اصلا دلم میخواست که باهام ور بره کیرشو گذاشت لای کونم و شروع کرد به مالیدن بعد گفت خم شو منم خم شدم یکم فشار داد تا بکنه تو دردم گرفت البته خودشم دردش گرفت و بیخیال شد دوبار شرو کرد مالیدن کیرش لای کونم گفتم وحید میخوای کیرتو برات بخورم از خدا خواسته گفت اره اره سریع منو نشوند و سر کیرشو گذاشت تو دهنم انقد گنده بود که لعنتی  تو دهنمم نرفت حالم داشت بد میشد خوشم نمیومد داشتم بالا میوردم خودمو کشیدم عقب گفتم وحید خوشم نمیاد گفت عیب نداره یکم دیگه برام بخورش داشتم میخوردم که یهو سرمو گرفت داد عقب و آبشو ریخت رو لباس من گفتم وحید لباسمو کثیف کردی الان من چجوری برم خونه گفت عیب نداره الان میشورمش هوا گرمه سریع خشک میشه خلاصه تیشرتمو درآوردم برد شستش شلوارمو کشیدم بالا نشستم پای بازی انگار نه انگار که اتفاقی افتاده وحیدم رفت لباس منو شست و بعد برد پهن کرد برگشت من داشتم بازی میکردم اومد پشتم نشست از پشت بغلم کرد و شروع کرد به ور رفتن با من من هنوز حشری بودم بدنم لخت بود از پشت کیرشو چسبوند به کونم و شروع کرد به مالیدن کیرم حشری حشری شده بودم هیچ اعتراضی نمیکردم کیرشو پشتم احساس میکردم که داره سفت میشه شلوارمو یکم داد پایین و تو همون حالت نشسته آروم دوباره کیرشو گذاشت لای کونم داغ داغ شده بودم همونجوری تو همون حالت تیشرتشو درآورد از پشت چسبید بهم خیلی خوشم اومده بود بدن اونم داغ داغ بود یخورده به جلو خمم کردو کیرشو رو سوراخم آروم فشار میداد خیلی سعی کرد که فرو کنه منم همکاری میکردم با اینکه دردم میومد ولی هیچی نمیگفتم ولی نشد که نشد انقد باهام ور رفت تا دوباره آبش اومد ایندفه ریخت لای کونم رفتم تو دستشویی و خودمو تمیز کردم برگشتم نشستیم به بازی کردن یخورده فوتبال زدیم بعدشم کراش  دیگه خسته شده بودم گفتم وحید خسته شدم دیگه من برم خونمون اونم مخالفتی نکرد پاشد با هم اومدیم بیرون  خدافظی کردم اون رفت خونه مادرش و منم رفتم خونمون
فرداش از خواب که پاشدم سوراخم درد میکرد با اینکه فرو نکرده بود ولی انقدر فشار آورده بود که درد داشتم صبحونه خوردم از خونه زدم بیرون رفتم دم خونشون و زنگ زدم کسی خونه نبود میخواستم برم که دیدم از سرکوچه وحید داره با مادرش میاد صبر کردم تا رسیدن سلام کردم مامانش قبلا معلم من بود بهش میگفتم خانم معلم اونم منو به فامیلی  میشناخت ازم پرسید اینجا چیکار میکنی گفتم اومدم تیردروازه های آقا وحید رو بگیرم خلاصه خدافظی کرد و رفت
دیگه به بازی فکر  نمیکردم میخواستم زودتر اتفاقای روز قبل تکرار بشه خیلی حشری بودم داشتم میمردم رفتیم داخل وحید از منم بدتر بود از همون حیاط شروع کرد مالیدن کونم تا رفتیم داخل کیرشو انداخت بیرون گفت بخور دیگه با ولع میخوردم البته نمیرفت تو دهنم ولی تا جایی که میشد میکردم تو دهنم خسته شده بودم دیگه
گفت بسه شروع کرد به در آوردن لباساش به منم گفت لخت شو میخوام امروز جرت بدم سریع تر از وحید لخت شدم شرت و شلوارمو با هم درآوردم و تیشرتمم سریع انداختم گوشه راه رو وحید گفت برو دستشویی قشنگ خودتو خالی کن نمیفهمیدم چی میگه گفتم یعنی چیکار کنم گفت برو ان کن دیگه گفتم ندارم گفت حالا برو شاید اومد بعدش خوب خودتو بشور
ایدفه سوراخمو چرب کرد هیچی نمیگفتم میخواستم ببینم چی میشه هم حشری بودم هم کنجکاو انگشت میکرد کونمو احساس خوبی داشتم دوس داشتم کیرش بره تو کونم خیلی حشری شده بودم گفتم وحید بکن دیگه گفت باشه سر کیرشو محکم تو دستش فشار داد بعد گذاشت رو سوراخم شروع کرد به فشار آوردن هی میگفت خودتو شل کن ولی خوب خیلی درد داشت کیرم کامل خوابیده بود و فقط درد داشتم که یهو کیرش سر خورد رفت تو کونم یکی از بدترین دردهای زندگیم رو تجربه کردم و سریع خودمو کشیدم جلو کیرش از تو کونم دراومد وحید از ذوقش میلرزید و منم یخورده گریه کردم بعدش آروم شدم گفت بذار دوباره امتحان کنیم گفتم وحید خیلی درد داره گفت ایندفه بیشتر کرم میزنم راحت تر بره خلاصه هرجور شده راضیم کرد منم دوباره حشری شده بودم و کیرم راست شده بود یه عالمه کرم زد به سوراخم و به کیر خودش  ایندفه حسابی کرم زد قنبلم کرد و گفت مصطفی خودتو شل بگیر والا هم تو دردت میاد هم من گفتم باشه فقط تو رو خدا یواش تر
کیرشو گذاشت رو سوراخمو شروع کرد به فشار دادن خیلی آروم آروم داشت فشار رو زیاد میکرد که باز یهو کیرش سر خورد رفت تو ایندفه درد بیشتری داشت خواستم خودمو بکشم جلو ولی ایندفه هواسش بود و منو محکم گرفت و نذاشت گفتم وحید جوون مادرت در بیار مردم از درد فقط میگفت الان خوب میشه خیلی درد داشتم هر یه سانتی که از کیرش رو میکرد تو کونم احساس میکردم الانه که بمیرم خلاصه تا ته کرد توی کونم بعد شروع کرد به ور رفتن با کیر من که دیگه پژمرده شده بود دستاش چرب بود و کیرمو محکم میمالید یواش یواش دوباره راست کردم حشری شدم همونطور که کیر منو میمالید خیلی آروم خودشو عقب جلو میکرد شاید نیم سانت هم کیرش تو کونم تکون نمیخورد ولی باعث سوزش خیلی شدیدی توی کونم میشد ولی حشری بودم دوباره دوست داشتم کیرمو بماله خیلی حال میداد بهم در عرض سه چهار دیقه بعدی دیگه محکم میکوبید کیرشو توی کونم خیلی درد داشتم کیرمم دوباره خوابیده بود ولی هیچی نمیگفتم
تلافی همه بردا رو سرم خالی کرد قشنگ کونمو جر داد و آبشم تو کونم خالی کرد وقتی کشید بیرون دویدم دستشویی با کلی درد خودمو خالی کردم بعد خودمو شستم اومد بیرون گفتم خیلی نامردی وحید مردم از درد گفت یعنی خوشت نیمود گفتم معلومه که خوشم نیومد
علاوه بر درد یه احساس عجیبی تو کونم داشتم احساس میکردم هنوز کیرش توی کونمه وقتی تلمبه میزد کیرش رو تا ته میکرد تو میخورد به ته کونم و درد زیادی حس میکردم هی احساس میکردم هنوز کیرش اونجاست درد عجیبی حس میکردم لباسامو پوشیدم بدون خدافظی رفتم سمت در وحید گفت کجا گفتم میرم دیگه هرچی گفتم درد داره عین وحشیا کردی منو دارم از درد میمیرم کلی معذرت خواهی کرد و گفت خیلی حشری بودم اصلا حالیم نبود خلاصه مخمو زد که بشینیم بازی کنیم نشستیم پای بازی اصلا حالم خوب نبود درد داشتم و فقط میباختم گفتم کراش بازی کنیم حوصله فوتبال ندارم گفت باشه داشتیم بازی میکردیم که دیدم با پاش داره پامو میماله چیزی نگفتم باز حشری شده بود اصلا این بشر آروم نداشت من از درد نمیتونستم بشینم وحید دوباره راست کرده بود گفتم چته چرا ول نمیکنی خوب من انقد درد دارم که محاله دوباره راست کنم گفت اون با من و شروع کرد به مالیدن کیر من با این که درد داشتم اما باز داشت دوباره کیرم جون میگرفت آخه اونی که ارضاع شده بود من نبودم وحید بود که کیرش داشت دوباره شرتشو جر میداد دستمو گرفت گذاشت رو کیرش منم براش از روی شلوار میمالیدم دوباره حشری شده بودم کیرشو از شلوارش درآوردم گفت دست به مهره حرکته ها سریع کیرشو ول کردم گفتم نه نمی خوام  گفت شوخی کردم بابا بیا اینجا کیرشو کرد تو دهنم مثل دفه اول بدم نمیومد و براش حسابی میخوردم کیرش خیلی گوشتی بود یخورده هم شل و ول تر از مال من بود برای من مثل سنگ بود همونجوری نشسته داشتم براش میخوردم که گفتم بذار یکم بمالم لای کونت حداقل
گفتم میسوزه میفهمی یعنی چی گفت خوب لای پاهات قبول کردم یخورده لاپایی زد و گفت آبم داره میاد یخورده دیگه برام بخور تا بیاد گفتم باشه داشتم براش میخوردم اونم کیر منو میمالید برای اولین بار ارضا شدم تمام بدنم لرزید و سفت شد کیرم به شدت حساس شده بود هربار سرشو میمالید به شدت بدنم میلرزید فک کردم منم آبم اومده ولی خبری از اب نبود فقط ارضا شده بودم خیلی خوشم اومده بود حسابی آروم شده بودم وحید هم بالاخره ارضاع شد رفت دوش بگیره
منم رفتم دستشویی شدیدا احساس دستشویی میکردم
اصلا جرات دستشویی کردن نداشتم نشستم که دستشویی کنم اول چند قطره خون ریخت از ترس ریده بودم به خودم کلی خون رفت ازم حسابی ترسیده بودم رفتم دم حموم گفتم وحید من دارم میرم گفت کجا وایسا الان میام بیرون گفتم نه میرم دیگه منتظر جوابش نموندم رفتم سمت خونه تو راه از ترس گریه میکردم فکر میکردم اتفاق بدی افتاده مثلا رودم سوراخ شده یا همچین چیزی تا رسیدم خودن رفتم تو دستشویی سعی کردم تو آینه سوراخمو ببینم قرمز شده بود و به شدت بیرون زده بود با خودم گفتم صبر میکنم تا فردا اگه بهتر نشد میرم با وحید میرم دکتر یک هفته از درد به خودم پیچیدم و دستشویی رفتن برام شده بود مصیبت سمت وحید هم نمیرفتم خیلی ترسیده بودم میترسیدم دوباره کونم بذاره  بعد یه هفته دردش کمتر شد و یواش یواش داشت خوب میشد احساس میکردم کونم گشاد تر شده وحیدم ازش خبری نبود
یه روز مامانم صدام کرد برم نونوایی نون بخرم رسیدم نونوایی خواستم صف بگیرم که دیدم وحید تو صفه دو هفته بود ندیده بودمش سلام دادم اشاره کرد چندتا میخوای  گفتم دوتا برای منم خرید باهم داشتیم بر میگشتیم که سر صحبت رو باز کرد و گفت کجایی بی معرفت نیستی گفتم با بلایی که سر کونم آوردی انتظار داشتی بیام گفت
طوری نشده که حالا
دیگه نمیکنمت
میومدی حداقل بازی میکردیم
گفتم فکر کردی من خرم بیام که ایندفه جرم بدی گفت نترس بابا دیگه تا خودت نخوای دست بهت نمیزنم گفتم اره جون عمت خندید گفت  بیا بریم خونمون بابام اومده خونس بخوام هم نمی تونم کاری بکنم بیا دوتا از دوستامم میان فوتبال چهارجانبه بزنیم قبول کردم به شرطی که باباش خونه باشه اونم گفت باشه ماشین بابام اصلا دم دره الان نونارو بذار خونه بریم
نون هارو تحویل مامانم دادم جلدی پریدم تو کوچه تا بریم رسیدین دم در خونشون ماشین باباش کنار خیابون پارک بود رفتیم سمت در
در رو باز کرد دیدم آقا کمال تو حیاط داره باغچه رو آب میده خوشحال شدم سلام علیک کردم و رفتم داخل وحید رو باباش گفت مصطفی اومده پی اس بزنیم گفت باشه بابا کار خوبی کرده رفتیم داخل گفتم وحید دوستات کی میان گفت تا یک ساعت دیگه میان بشین ما بازی کنیم تا اونا هم برسن نشستیم به بازی
آقا کمال تو حیاط بیخیال اون باغچه شده بود و داشت برای خودش قلیون چاق میکرد تا بکشه منم خیالم راحت بود که تا بابای وحید خونس خطری نیست یک ربعی گذشت بابا وحید اومد گفت وحید بابا من میرم به ماشین برسم یه آبجوش بریز تو فلاسک بیار واسه من اونم چشم رو گفت استپ رو زد
پرید تو آشپزخونه و سه سوت فلاسک و پرکرد برد داد اومد
نسشت و دوباره مشغول بازی شدیم گفتم امیر خداوکیلی تا خودم نخوام دیگه بهم دست نمیزنی گفت اره خره دست نمیزنم
گفتم مطمئن باشم
گفت مطمئن باش
نمیدونم چرا حشری شده بودم و کیرم راست شده بود کونم گز گز میکرد بدجوری سوراخم میخارید رفتم دستشویی یخورده خاروندم یکم هم درد داشتم هنوز
یخورده تو دستشویی با کیرم ور رفتم
فایده نداشت برگشتم بیرون
نمیدونم چم شده بود دلم میخواست کیر وحید رو بگیرم تو دستام 
دسته رو برداشتم وحید گفت بزن دیگه استارت رو گفتم وحید یچیزی بگم
گفت بفرما
گفتم الان میشه
گفت چی الان میشه
گفتم کیرتو بدی بهم
گفت اره که میشه ولی خیلی خطریه بابام دم دره یه وقت میاد تو
گفتم میریم دم پنجره که حیاط رو ببینیم
گفت باشه بریم جلوی پنجره
وایساد کیرشو انداخت بیرون خواب بود کیرش
گفت بخورش تا راست بشه شروع کردم به خوردن فقط میخواستم سیخ بشه بکنش تو کونم اصلا حالیم نبود که درد داره راست شد کیرش گفتم وحید تا بابات نیومده تو بکن
پا شدم رفتم سمت پنجره قنبل کردم
گفت اول برو خودتو تمیز کن گفتم ندارم
گفت نه نمیشه دفه پیش سه چهار روز کیرم بوی گوه میداد باید بری خودتو خوب تمیز کنی
گفتم وحید من نمیدونم چیکار باید بکنم
ندارم خوب چیکار کنم
گفت باید بذاری آب بره توی کونت و هرچی آت و آشغاله تمیز کنه بیاره بیرون آبم گرم کن تا سوراخت خوب باز بشه
گفتم باشه رفتم تو دستشویی تا خودمو تمیز کنم خیلی خوشم اومد هر دفه میذاشتم آب بیشتری بره تو کونم خیلی حال میداد تا وقتی که فقط آب تمیز میومد بیرون
کارم که تموم شد رفتم بیرون گفتم خوب دیگه تمیز شد رفتم سمت پنجره و قنبل کردم وحید کرم آورده بود خوب سوراخ کونم رو چرب کرد و با خنده گفت
چیه دیگه درد نداره گفتم چرا خیلی درد داره
وحید یه هفته درد کشیدم ولی میخوام کیرتو بکنی تو کونم جرش بدی یجوری جرش بدی یه ماه از درد نتونم راه برم
با این حرفام وحید هم حشرش رفته بود رو هزار
کیرشو گذاشت رو سوراخمو شروع کرد فشار دادن اینبار خیلی راحت تر از بار اول کیرش سر خورد رفت تو کونم بازم همون درد همه جام تیر کشید
وحید وحشی شده بود اصلا صبر نکرد و تا ته کیرشو تپوند تو کونم بدون مکث شروع کرد به تلمبه زدن از درد خشک شدم به گوه خوردن افتاده بودم ولی جیکم در نمیومد یجوری کونمو میکرد که نگو
کیرشو تا ته میکوبید تو کونم خارش و سوزش هردوتا باهم داشتن دیونم میکردن درد کمتر شده بود ولی خیلی میسوخت یواش یواش آروم شدم
حشری شدم کیرم راست شده بود داشتم حال میکردم که کشید بیرون گفت بابام سریع رفت پای بازی منم نفهمیدم چجوری کشیدم بالا خیلی تابلو بودم دستام میلرزید خیلی ترسیده بودم  آقا کمال اومد تو یخورده خوش و بش کرد و رفت دستشویی وحید گفت نترس ندیده بابا
ریدی به خودت
یخورده آروم باش
آقا کمال از دستشویی اومد بیرون گفت وحید بابا میری دستشویی دستشویی رو خوب بشور پسرم وحید گفت چشم بابا ببخشید
آقا کمال سوت زنان رفت تو حیاط رفت دوباره تو کوچه وحید گفت زودباش مصطفی گفتم وحید ولش کن من میترسم گفت نترس بابا
نمیفهمه پاشو قنبل کن رفتم جلو پنجره قنبل کردم این نامردم یه ضرب بدون مکث کرد تو کونم دردم گرفت گفتم حیوون یواش اصلا محل نداد و شروع به تلمبه زدن کرد هر چندتا تلمبه که میزد میکشید بیرون با ضرب میکرد تو خیلی خوشم میومد انقد این کارو کرد تا آبشو ریخت توی کونم
دوباره رفتیم سر بازی گفتم وحید خوب کونی گیرت اومده ها
گفت نه این که تو دلت نمی خواد
خندیدم احساس میکردم هنوز کیرش تو کونمه
گفتم وحید احساس میکنم سوراخم باز مونده خندید
گفتم انگاری هنوز کیرت توی کونمه قشنگ تا ته باز شدم
هنوز ده دیقه نگذشته بود انگار با این حرفم جون گرفته باشه
گفت پاشو برو جلو پنجره گفتم وحید درد میکنه، دیگه نمیتونم
گفت عادت میکنه کونت
هرجوری عادتش بدی همونجوری عادت میکنه
گفتم آخه درد دارم
گفت این کیر راست رو چیکارش کنم پس
کیرشو انداخته بود بیرون  پاشدم رفتم جلو پنجره گفتم وحید فقط ایدفه آرومتر خیلی درد دارم گفت باشه بابا 
کیرشو گذاشت رو سوراخم به شدت سوراخم می سوخت
احساس میکردم کیرش از سوراخ من خنک تره یه فشار کوچیک کافی بود تا کیرش بره تو کونم آتیش گرفتم اما چیزی نگفتم تا ته کرد تو
گفتم وحید جون مادرت آروم خیلی درد داره
ولی اصلا نمیشنید فقط تلمبه میزد و بیرون رو نگاه میکرد دیگه سوراخم بی حس شده بود دو سه بار پشت هم تپوند توی کونم و کشید بیرون بعد گفت مصطفی باید سوراختو ببینی باز باز شده قشنگ توش معلومه و دوباره تپوند توی کونم شروع کرد به تلمبه زدن
کرد و کرد تا ارضاع شد و باز آبشو ریخت تو کونم
کشید بیرون کیرشو گفت فقط ایندفه دستشویی رو خوب بشور گفتم باشه همونجوری دستمو گذاشتم رو کونمو رفتم دستشویی
وقتی اومدم بیرون فهمیدم چقد این درد رو دوست دارم دوست داشتم بازم منو بکنه
یازده سال مداوم بعد از اون روز به وحید کون دادم
تا وحید از ایران رفت الان ده ساله که توی کف کیرم
نمی دونم چرا ولی دیگه با هیچ کس پیش نیومد تا بهش کون بدم

نوشته: مصطفی


👍 10
👎 2
8601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

791304
2021-02-11 03:35:13 +0330 +0330

اون وحید هنوزم هست منتها دیگه دست ب یقه گرد بازی جوجه بازی نمیزنه کاری نکن مثل قدیما کاری کنه باهات که کلهای قالی دسته کنی

0 ❤️

791335
2021-02-11 07:41:38 +0330 +0330

چقدر خوب بود! اینکه توی سن ۱۲ سالگی که هیچی نمیدونی و یکی بیاد و باهمه چی اشنات کنه رو خوب درک میکنم و انقدر خوب توصیف کردی که منم دلم وحید(امیر!؟) رو خواست

0 ❤️

791373
2021-02-11 10:58:34 +0330 +0330

خیلی حال داد دمت گرم

0 ❤️

791388
2021-02-11 12:49:21 +0330 +0330

خوشگلخانم
نکنه اسم بکنت وحیده چه تقارن جالبی هر پنج میلیارد سال یک بار این اتفاق میفته

1 ❤️

791398
2021-02-11 14:08:57 +0330 +0330

یادش بخیر یه پی اس وان داشتم یکی از بازیاشPes2007بود فک کنم…پرسپولیسو برمیداشتم اونموقع تو ترکیبش علی کریمی و علی دایی رو هم داشت،گزارشگر یهو چت میزد رو یه اسم تا آخر بازی همون اسمو تکرار میکرد،اونقدی که کلافه میشدی کنسولو خاموش میکردی!یادش بخیر

1 ❤️

791564
2021-02-12 11:49:50 +0330 +0330

راست میگه
منم هنین جوری کونی شدم
اوووووف اون درد و خارش کون خیلی لذت بخشه کاش برگردم ب عقب و بیشتر اون زمان کون میدادم

0 ❤️