کردن زن مدیر ساختمون

1397/08/02

با سلام خدمت دوستاي عزيزشهواني این داستانی که واستون میخوام بنویسم کاملا واقعی هستش کاری به بقیه ندارم که دروغ مينويسن من اسمم احسان هستش مال یکی ازاستانهاي شمالی خراسان هستم تيپم خوبه خوشتيپم و سال 87مغازه داشتم ولی به خاطر ورشکستگی مغازمو جمع کردم و بيکار شدم به خاطر همین راهی تهران شدم تا کاری پیدا کنم توسط یکی ازاشناها مون که اونجا سرایدار بود واسمون یک سرایداری پیداکرد هرچند از کارها نکرده بودم دفعه اولم بود مجبور شدم به خاطر بیکاری و شرایط مالی بپذیرم این اشنامون با مدیر ساختمون هماهنگ کردم رفتم اونجا از نزدیک ببینمش تو نیاوران بود ساعت 5غروب رفتم اونجا احوالپرسی و رفتیم که ساختمون بهم نشون بده وراهنماييم کنه تواسانسور که رفتیم بالا ازم پرسید به قيافت نمیخوره این کاره باشی تیپ وسروصعت به سرایداری نمیخوره خلاصه شرايطمو گفتم قبول کرد گفت فقط ساختمون باید کارهاشو انجام بدی و به ساختمون برسی سروصدای واحدها درنياد منم شرايطو قبول کردم یک قرارداد نوشت سفته هم گرفت ازمن ازروزديگه کارمو شروع کردم

روز بعدش غروب رفتیم درواحدها رادونه دونه زد منوبهشون معرفی کنه وبابت کارهای اونجا توجیح بشم تو همه واحدها طبقه 5يک خانم دربازکرد تو همون نگاه اول شیطنت تو چشماش موج میزد بامن یک سلام و علیک کردواومديم پایین صبح روز بعدش ساعت 10صبح یک نفرصدام میکنه دیدم همون طبقه 5ازم پرسید مجردی گفتم نامزد دارم گفت نامزدت اینجاست گفتم نه بعد گفت مياريش گفتم فعلا معلوم نیس خلاسه یک حرفایی بین ماردوبدل شد ومن با تمام این واحدها کم کم دیگه آشنا شده بودم دوست شده وچون بچه زرنگ وخوشتيپي بودم زود توخانوادشون جاپيداکردم بعضی هاشون که مذهبی بودن درحد همون سلام علیک بودن ولی بعضی هاشون بامن زیادی قاطی شدن دیگه ازهمه اسرار زندگی شون خبرداشتم قابل توجه دوستان سرایدار بگم واسه تجربشون بیشتر توهرساختمون تهران امکان نداره یک چنده نباشه بگذریم این طبقه 5شوهر ش بازاری پسر خیلی خوش تیپی از اون کس بازآی درجه یک یکسره شبها میومد پایین تو ماشین تا2شب تلفنی با دخترها صحبت کنه خانمش دیگه من کرد محرم اسرارش اولا که روش نمی شد ولی یواش یواش بامن دردو دل کردمنوگذاشت به پای شوهرش میرفت خونه مادرش اینا کرج به من میگفت از لحظه که شوهرم میاد خونه زيرنطرش بگیر باکی میاد باکی هرنيم ساعت تلفن میزد خبرميگرفت ولی من زرنگ ازاین حرفها بودم هم ازشوهره ميکندم هم ازخانمش خانمش واقعا به من می رسید چه پولی چه خوراک چه پوشک خارج میرفتن امکان نداشت واسه من چیزی نخر ه شوهره همین جور خیلی به من می رسید شو.هره هم کار میکرد من زبونم بسته شد هر موقع خونه خالی میشد دختر میاورد زن بيچارش زنگ میزد به من از دروغ می گفتم خبری نیس بدبخت حرف منو باور میکرد 2سال همین منوال گذشت من باپولي که جمع کردم یک 206خريدم واسه خودم واینکه اتفاقی که نباید بیفته افتاد یک دفعه شوهرش دختر آورده بود منم گفتم کسی باهاش نیس نگو خودش سر کوچه کمین. کرده زنگ زد گفت شوهرم اومد خونه گفتم بده پرسید باکيه گفتم تنها یکهو دیدم میگه پشت درم بزن بیام توزبونم بند اومد نه میتونستم به شوهرش آمار بدم دختر و فراری بده نه میشد در پارکینگ ونزنم اومد توپارکينگ یک چک زد زير گوشم گفت خیلی پستی رفت بالا دیگه چه رفتنی جنگ جهانی شروع شد بزن بزن. حسابی خلاصه شوهرش از خونه رفت بیرون اینم دادخواست طلاق داد بامنم چندروز سنگین بود ولی یک روز رفتم ازش معذرت خواهی کردم گفتم فقط به خاطر زندگیت ازهم نپاشه چیزی نمی گفتم خلاصه منوبخشيد کم کم يخش آب شد شوهره از خونه انداخت بیرون تنها زندگی میکرد یکروز زنگ زد به من گفت بیا بالا کارت دارم رفتم بالا وقتش اینجا شوهرم ابرو نذاشته واسه من میخوام برم دنبال خونه بگردم ازاینجا برم خلاصه از روز بعد رفتیم دنبال خونه گشتن ولی این خانم پولدار باکلاس دیگه اون فریبایی قبلی نبود خیلی بامن خودمونی شده هرجاميرفت منو صدا میکرد بااین که ماشین داشت ولی بامن میرفت بنده خدا کرايه ازانسشو به من میداد میگفت حوصله رانندگی ندارم حالم خراب خلاصه کم کم دیدم چراغ سبزش دار چشمک میزنه خلاصه کنم یک شب زنگ زد پایین گفت بیا بالا رفتم واحدشون گفت یک سری وسایل اضافه هست ببرپايين بذارانباري اومدم پایین دوباره زنگ زد قليون داری گفتم ندارم بخوای واست میارن گفت اگه بیاری ممنون میشم سرایدار روبروييمون یک گنبدی بود رفتم ازش گرفتم رفتم بالا گفت ذغال ندارم بروبگير یک تراور 50به من داد بقيشو خوراکی بگیر بیار اومدم بیرون ذغال بخرم دوباره تماس گرفت 2نخ سیگار کنت هم بخر خریدم اومد م توواحدش دیدم یک شیشه ویسکی جلوش داره مشروب میخوره گفت واسم قليونو راه بنداز قليونو راه انداختم واسش واسه منم یک پیک مشروب ریخت گفت بیا بخور گفتم من نمی خورم گفت چرا بهانه الکی گرفتم نخوردم گفت پس بیا بشین پیشم قليون بکش ازچشاش معلوم امشب یک چيزيش هست منم دوهزاريم افتاد یک خیریه گفتم می رم پایین یک خبرازساختمون بگیرم سریع میام رفتم اشغالهاي درواحدها را جمع کردم کسی دیگه زنگ نزنه به من دراتاقمو قفل کردم رفتم پیش یکی از بچه های پیک موتوری سوپرمارکت سر کوچه بامن رفیق شده بو د یک خورده تریاک گرفتم اومدم آبش کردم انداختم بالا رفتم پیشش در زدم رفتم بالا دیدم چقدر لپش قرمز شده ازبس مست شده نای راه رفتن و نداره چند دود قليون کشیدم ازم پرسید چرا مردها اینقدر نامردن پرسیدم چرا جریان خیانت شوهرشو واسم تعریف کرد دوباره دیدم اشکهاش جاری شد دوباره به من گفت فکر کردی ماخانمها نمی تونیم خیانت کنیم بلد نیستیم گفتم خانم ش این حرفها چیه شما خانم تر ازاین حرفه ای جوابم برگشت گفت فلانی شما خودت ازهمه کس کش تری پاش بیفته هرکاری میکنه خلاصه بعد یک سری حرف منو کشید تو بغلش منم که منتظر جرقه بودم شروع کردم از کف پاهایش لیس زدن تا رسیدم وسط پاهایش کس پف کرده ای داشت سوراخ کونشو واسط لیس زدم اومدم بالا نوک شستشو خوردن 2ساعت فقط ليسش میزدم همش میگفت کس کش چقدر حشري تو بعد 2ساعت قنبل کرد ازپشت فشار دادم تو کس داغش چند تاتلمبه زدم آبم اومد ریختم روی سينش اون شب 3بار اونو ارصاش کردم تا 5صبح پیشش بودم اون شب ازکون کردمش نميداد میگفت به شوهرم ندادم ولی به تو فقط به خاطر عقدم میدم کو ن تنگی داشت فشار دادم عین مرغ جمع میشد 5صبح ازواحدشون اومدم اتاق سرایداری حال نداشتم روی پام وايستم تا2بعد ازطهر خوابیدم بیدار شدم یک نهار زدم ساعت 4خانم ش اومد پایین برا بيرون دراتاقمو زد گفت فلانی قضیه ديشبو فراموش کن واسه همیشه بفهمم جای صرصر کردی حرف ردی پیش کسی یا فکر کنی خبريه میدم اول زبونتو دربيارن ازحلقت اخرسرهم میدم بکننت خلاصه داستان قابل توجه مردهای ی خانم باز عرض کنم ببین یک خانم با این جذبه به خاطر یک اعصبانيت از شوهرش اینجوری عقدشو خالی میکنه. الان بعد چندین سال ازآن موقع میگذره فکرميکنم هنوز خواب بوده کس خانم ش درس عبرت واسه مرده

نوشته: rayan


👍 2
👎 45
114450 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

725882
2018-10-24 21:37:21 +0330 +0330

رایان؟ رایان گاسلینگ خودمون؟ کجایی بابا تام کروز هفته پیش اینجا بود سراغ کونتو میگرفت!! راستی حالا که پیدات کردم باید بگم تاپاله اون ساختمونای مادرجنده اباد زادگاهته که تو همشون جنده زندگی میکنه نه اینجا!! دوما کسی اینجا سرایدار پشت کوهیو پشم… ش هم حساب نمیکنه. یعنی مجتمع های ساختمانی که ساکنینشون همه دکترو مهندسو مدیرن تو زندگیشون از توی حمال پشت کوهی ادمتر پیدا نمیشه که بکننت محرم اسرارشون؟؟ اره مردا رازهاشونو بهت میگن بعد باج میدن که اون رازها رو به کسی نگی زنا هم که بخوان کس بدن این همه پسر خوشتیپ باکلاسو ول میکنن میرن زیر گوز قلی میخوابن!!! یعنی ساختمون مجتمع از پهنا … ?


725885
2018-10-24 21:40:03 +0330 +0330

یکی از استان های شمالی خراسان؟؟! خراسان مگه کشوره؟!!

6 ❤️

725899
2018-10-24 21:57:07 +0330 +0330

استان خراسان شمالی ؟؟؟؟؟
عزیزم خوبی فدات شم
یونایتد استیت آو خراسان

آپارتمان ما هم ۴ طبقس
طبقه اول منم
طبقه دوم مادرت
طبقه سوم زنت
طبقه چهارم خواهرت
جنده رو از بین طبقه دوم و سوم و چهارم تشخیص بدین
جایزه داره


725914
2018-10-24 22:17:19 +0330 +0330

اونجا که نوشتی از لحاظ پوشک تامین میکردتت فهمیدم سنت چقدره واقعا (dash)

4 ❤️

725939
2018-10-24 23:16:15 +0330 +0330

دیس ششم.
خط اول داستانت گفتی اهل یکی از استان های شمالی خراسان هستی.
تازگیها خراسان کشور شده ما خبر نداریم؟!!!برو عزیزم برو جقتو بزن یکمم گوهتو بخور سر عقل بیای.
همسایه ها ننتو میبرن میکنن نیا افتخار کن و بگو زن شوهر دار کردم.مرسی عسسسسیسم

4 ❤️

725948
2018-10-25 00:16:46 +0330 +0330

تا نصف خوندم بیخی شدم…کصشر تحویل میدی چرا برادر؟
کیری زنه اومد تو بغلت تو چطور شصت پاشو کردی دهنت؟
پیک موتوری دم در خونه منتظر تریاک دادن به تو بود!؟
کصشر نگو ناموسا

4 ❤️

725955
2018-10-25 02:03:54 +0330 +0330

دقت کردین از وقتی اجاره خونه ها اینجا خیلی گرون شده و صاحبخونه ها چپو راست اثاث این غربتی ها رو می ریزن تو کوچه چپو راست داستان کردن مدیر ساختمان و صاحبخونه داریم؟؟؟ ?

6 ❤️

725965
2018-10-25 03:41:55 +0330 +0330

از نامزدت چه خبر؟ بگو اونم داستانش رو بنویسه

2 ❤️

725971
2018-10-25 04:27:33 +0330 +0330

همون اول که دیدم نوشتی خراسان فهمیدم مال کس دله دهاتی دیگه نخوندم بعد توی کامنت ها متوجه شدم .
یک مطلب رو فراموش نکن تمام ایران میدونن که خراسان به مرکزیت مشهد شده جنده خونه که به دلیل داشتن جنده زیاد و خراب شده کاسبی شون رو به تهران مطلب بعدی کونی حرومزاده کیر تمام تهران توی ایل و طایفه ات تو برو موادت رو بکش بعد بفروش

5 ❤️

725973
2018-10-25 04:43:25 +0330 +0330

مردتیکه احمق نفهم.معمولا تریاک میخورن که ابشون دیر بیاد.پس چرا ضرتی ابت اومد.چولمنگ.مگه مجبوری دروغ بگی.

4 ❤️

725978
2018-10-25 05:37:47 +0330 +0330

شاشیدم تو قوه تخیلت

1 ❤️

725992
2018-10-25 06:38:59 +0330 +0330
NA

کیرم تو پس کلت بره اول اینکه داستانتو نصفشو خوندم دیدم داری کسشر محز میگی.دوما بچه کونی دهاتی تو گوه میخوری که میگی تو هر ساختمون تهران یه جنده هست.تو دهات شما صد در صد تو ساختموناتون ننت میرفته میداده بقیه هم میومدن تعریف میکردن واسه همین فکر کردی همه جا جنده هست.تهران رو هم مثل دهات خودت فرض کردی.کیر تو جایی که یه دهاتیه کونیه جقیه پول ندیده بخواد بیاد تخیلات کیریشو بنویسه.بچه کون اخه کدوم زنی تو نیاوران میاد با یه دهاتی رفیق میشه و بهش میده.از بس جق زدی و بی پولی کشیدی تخیلات مغزت گاییده شده.دیس اول تو کونت تا دیگه گوه نخوری.دیس دوم هم تو کص ننت

3 ❤️

725997
2018-10-25 07:03:14 +0330 +0330

بعد این کجاش زن مدیر ساختمونتون بوده افغانی

1 ❤️

726004
2018-10-25 08:10:39 +0330 +0330
NA

دیس19
از نویسنده ها خواهش میکنم به شعور ما احترام بزارید
مجبور نیستین بنویسید حیف وقتتون

1 ❤️

726014
2018-10-25 10:01:51 +0330 +0330
NA

تریاک انداختی بالا و بعد از چند تا تلمبه ابت امد و سه بار ارضا شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا ما تا یکی رو میکنیم یه بار ابمون میاد دیگه از یارو خوشمون نمیاد اما شما سه بار میکنید ارضا شید؟؟؟؟؟؟؟؟
دفعه بعد رو چاخان بندیات بیشتر کار کن

1 ❤️

726017
2018-10-25 10:59:17 +0330 +0330

اگرم تو ساختمونای تهران جنده هست حتما فک و فامیل و خواهر مادر کس پاره خودت هستن که دیگه کیرخر تو کسشون لق میزنه
لاشی کیون

3 ❤️

726022
2018-10-25 11:35:01 +0330 +0330

دیگه داستان ننویس. سرتو میکنی تو کونت همینطوری یه چیزی تایپ میکنی میفرستی مردک الاغ

1 ❤️

726024
2018-10-25 11:46:05 +0330 +0330

داداش یجورایی خیلی به داستانت شک کردم.یعنی یلحظه یه جرقه تو ذهنم زد که مگه میشه کسی اهل ایران باشه و بنویسه اهل یکی از استان های خراسانم.
یجورایی حس ششمم میگه اصلا ایرانی نیستی و میخای با این کسشعرات بغضی احمق ها رو بیغیرت کنی.ن داداش ما خواهر مادرتو میزاریم رو هم میگاییم ولی بیغیرت نیستیم.خیالت تحت

2 ❤️

726047
2018-10-25 15:21:22 +0330 +0330

همچین زنی بیاد به تو سرایدار پا بده ؟کاملا قابل باور

0 ❤️

726061
2018-10-25 17:41:13 +0330 +0330

بجا تریاک از سوپری سر محل کاندوم میگرفتی احمق که الان عمو کاندومی نیاد کون تو و من با هم بذاره

0 ❤️

726067
2018-10-25 18:46:30 +0330 +0330
NA

عزیز دل برادر اون ضرب المثل اینطوری هست" دوزراریم افتاد نه دو هزاریم افتاد". جهت اطلاع شما اگرچه " زار" تغییر شکل یافته هزار هست ولی در زبان محاوره " دوزار" به سکه دو ریالی گفته میشد.

2 ❤️

726167
2018-10-26 01:11:12 +0330 +0330

چطوری رایان افغانی، شنیدم از عقب محرم اسرار شدی؟ هنوزم چلس میزنی یا حشیش تنقیه میکونی تو کونت؟ راستی حال آبجیت چطوره، هنوز وقتی داره میده چشماش رو میبنده زوزه میکشه؟ نویسنده خوبی شدی هموطن افغانم فقط چرا خودت رو مال ولایت خراسان جا زدی؟ برای کلاسش بوده دیگه فهمیدم اگه اسم شهرتون رو میاوردی کسی اینجا نمیشناخت؟ ولی رایان خوشم اومد از وقتی آوردنت تهران واسه حمالی خوب از در عقبت مخزن اسرار دیگران شدی، خوشم اومد اتفاقا خیلی برات خوب وقتی از در عقبت اسرار دیگران رو واسشون نگه میداری برات خیلی خوب، رنگ و روی بدرد نخورت باز شده عملی

2 ❤️

726184
2018-10-26 04:37:19 +0330 +0330

اجب سرایداری که کلا تو ساختمون نیست
قشنگ مشخصه نه تا حالا سرایدار بودی نه سرایدار دیدی
قبل داستان نوشتن یکم تحقیق کن برای ایندت خوبه

0 ❤️

726315
2018-10-26 20:19:40 +0330 +0330

بخواب معامله
تراول، نه تراور. دهاتی
پوشک تو عوض کرد و فرستادت دهاتتون
خخخخخخخ پوشک
پوشاک اسکول
ندید بدید

0 ❤️

726423
2018-10-27 06:20:50 +0330 +0330

همون که گفتی واست پوشک میگرفتن درسته! هنوز واسه بزرگ شدن زوده

0 ❤️

726434
2018-10-27 08:35:08 +0330 +0330
NA

طرف با اون همه پول و دارایی کنت میکشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟کسشعر محض

0 ❤️

735824
2018-12-16 18:27:08 +0330 +0330

کسکش قنبل کرد گذاشتی تو کسش بعد آبتو ریختی رو سینه اش

0 ❤️

748345
2019-02-15 22:34:29 +0330 +0330

رفیق مطمئنی به کسی راجب اون ماجرا خبر ندادی

0 ❤️