کون خاله جونم رو خون آوردم

1393/12/07

سلام، من علیم ۲۶ ساله و ۲ تا خاله دارم که یکیشون ۲سال ازم بزرگتره، بریم سر اصل مطلب. من از قدیم خالمو خیلی دوس داشتم، خیلی ازش خوشم میومد عاشق بدنش بودم، صورت مملو از شهوتش(من اینطوری حس میکردم) تو کل دخترایه فامیل و دوست و آشنا برام تک بود همیشه با خودم کلنجار میرفتم کاش میشد که زندگی یه جوری بود، که اون زنم میشد، اما… خلاصه دیوونش بودم. از ۱۴، ۱۵ سالگیم یادمه که هر وقت میومد خونمون به بهانه مختلف هی بغلش میکردم و میمالوندمش و بعد میرفتم حموم چند دست جق میزدم با فکرش خیلی تو این سالا تو کفش بودم، هر دفعه که اومد یه جوری سعی کنم شهوتیش کنم و یه سنگی بندازم به اوج که میرسید راه نمیداد، یه کاری پیش میومد و میرفت، یا از یه جا به اونور میپیچوند بحثو عوض میکرد. ما ازوناش نبودیم که مثل داستانا که نوشتن، لخت جلوم دور بزنه و با تاپ و اینا، راحت بودیم، ولی نه اینقد

سالها گذشت تا اینکه ۲سال پیش ازدواج کرد، من دیگه قطع امید کرده بودم از کردنش پار سال بود که من رفته بودم کرج به خالم سر بزنم، خلاصه رفتم و روز اول بودمو روز دوم آقاش رفت که بار برا مغازش بیاره بعد گفت خوبه تو هستی مواظب خالت باشی، من دو سه روز دیگه میام منم قرار شد بمونم چند روز، تو دلم همیشه به خالم فک میکردم، اما دیگه که ازدواج کرده بود، فک نمیکردم امکان داشته باشه من همیشه تو حرفام با خالم از دوس دخترام میگفتم، چه طوری مخشون میکنم و تا مرز گاییدنشونم یه کم میگفتم ولی دیگه باز نمیکردم خلااااصه شوهرش رفت و من موندم و یه کس وکووون عشقم صب پا شدم و خالم صبونه ردیف کرده بود و پا ماهواره سفره پهن کرده بود در حال صبونه زدن، از بدن دخترا ایراد میگرفتم، این خوبه، این فلانه، اصلا هواسم نبود، یه نگاه خاصی تو چشاش دیدم به رو خودم نیاوردم و خالم کم کم یکم بام درد و دل کرد، از مشکلاش، از شوهرش که این هیچوقت خونه نیست و فقط یه روز تو هفته پیشمه و من نیاز دارم و من تو این شهر تنهامو داشت بحث نیاز جنسی و اینا رو باز میکرد، منم کیرم هی داشت راست میشد، هی هواسمو به تلویزیون پرت میکردم، بازم کیرم هی بالا پایین میرفت تو شلوارم خلاصه پاشدیم سفره رو جمع کنیم، من تو یه حرکت خواستم کیرمو جابه‌جا کنم که سیخ دیده نشه، که همون موقع سرشو برگردوند و چشمش افتاد بهم. سرخ شدم ینی از خجالت، به تته پته افتادم یه لحظه، خالم خندش گرفته بود صبونه جم شد و من رفتم دسشویی و یه ریکاوری کردم که انقد تابلو نزنم و خیلی طبیعی اومدم بیرون نشستم رو مبل و مثلا به رو خودم نیاوردم گفت، چی شد؟ چرا رفتی دور نشستی؟ فک میکردم جنبت بالاس، فلان، منم زدم به پر رویی نشستم کنارش گفتم ایشون نظرش با من متفاوته، خود سر شده یه بوسم کرد و دستش رو دوشم انداخت و هیچی نگفت بار tv نگا میکرد این حرکتو زد باز چند ثانیه بعد نتونستم خودمو کنترل کنم باز کیرم تکون خورد و داش سیخ میشد برگشت گفت انگار خیلی وقته دوس دختر نداشتی و با خنده تیکه مینداخت و اینا، منم دیگه لاتیشو پر کردم و گفتم آره خوب این طفلی هم چوب بی عرضه گی منو میخوره که نمیتونم نیازشو برطرف کنم، یهو گفت فداش بشم مثله منه آقا دیگه دل تو دلم نبود گفتم اینطوری نگو بچم هوایی میشه، گفت خوب بشه، گفتم پدرمو در میاره من الان چیکارش کنم، گفت خودم فداش میشم یه نگاش کردم، گفتم خالهههه، میشه یکم گفت یکم چییی گفتم خودت میدونی، گفت چیو؟ گفتم بچم با بچتون دوس شه که انقد بی تابی نکنه، یه نگاه بهم کرد اومد جلو لبو چسبوند بهم گفت همیشه میخاستم ولی میترسیدم، لبامو یه لبه ۳۰ ثانیه ای گرفت و رفتیم تو اطاق رفت کاندوم و لیدوکایین آورد یادمه دقیق کاندوم نچ اناری بود، ازون خار دارا که کسو تنگ میکنه و… دادو دیدم لباسشو داره در میاره سوتین نبسته بود، چه سینه ای، چه بدنی، چه کونی، چه پرو پاچه ای، یه عمر حسرتشو خوردم و حتی با فکرش کس گاییدم، ماتم برده بود، همین دست به شرتم شد آبم اومد یکم خجالت کشیدم ولی دیگه تو حالش بودم، نشست جلوم کیرمو گرفت، گفت واقعا به موقه بوده انگار، شیر تخلیت عمل کرد یه میک زد گفت، مزه موز میده آبت، دوباره یکم یکم سرشو بعد تا تهش، تو گلوش میرسید کیرم، لذتش واسم از کس کردن بیشتر بود، لیدوکایین یه پیس زیر و یه پیس روش زدمو کاندوم کشیدم روش دراز کشید رو تخت و منم خابیدم تو بغلش زیاد حرف زدیم که همشو یادم نیس، در حال مالیدنش بودم سینه هاشو میخوردم، به شکلی که خودم بلدم مالیدمش و نقاط حساسشو میک میک، واااای، میگفتم چرا شیر نداره، انقد میخورم یا شیر بیاد یا خون روش دراز کشیدم و کیرمو رو شیکمش میمالیدم، جلو عقب میکردم، پاهاشو چفت میکردم و لا پاش میزاشتم هنوزم وقتی بدنش میلرزید و یادمه پاهاشو دادم بالا، بو کسش در اومده بود که الاهی فداش بشم، نشستم جلوش و کیرمو فشار دادم آروم داخل، آه اوه واای، داغ، نرم، تنگ، خیس، بعد خم شدم روش ده بکن، یه رب میکردم، کیرمم بی حس، خسته شدم اون اومد روم میگفت، علی میخای چیکارم کنی، بکنم، دوست دارم، هی تکرار میزد بعد برش گردوندمش، یه تف زدم سر کیرم، فک میکرد میخام از کس بکنم، دستمو چند لحظه گذاشتم پشت سرشو فشار دادم تو بالش زیر سرش ک صداش در نیاد، کردم با فشار تو کونش -آییییی، خفه شدم، وحشییی آروم، نکن از عقب، عقب نه، نمیشه هیچی نگفتم یواش یواش به کارم ادامه دادم، اونم دید کار خودمو میکنم شل کرد، یک آخو اوخی میکرد که نگو ذره ذره فرو میکردم، جیغ میکشید خیلی تنگ بود، معلوم بود یا از عقب نداده یا کم داده یا شوهرش کیرش کوچیک بود، بعدا واسم گفت مشکل اصلیش همین بوده که شوهرش ارضاش نمیکرده بیست دقیقه شاید نیم ساعت یادمه فقط از کون میکردمش، آروم، بعد یکم یکم تند، کونشو خون آوردم، موهاشو گرفته بودم میکشیدم، چنگ میزدم، میگفت نکن ردش میمونه اشکش در اومده بود و گریه میکرد، برش گردوندم به بغل پاهاشو چفت کردم یکی تو.کون یکی تو کس چه حالی میکردم، عقدمو میخاستم خالی کنم که انقد زجرم داده و زودتر بهم نداده دوس داشتم مثل سگ بکنم که خاطره شه برام، خخخ خلاصه یکم از کس گاییدم آبم اومد، خالم بالایه ۴ دفه ارضا شد خیلی از سکسم خوشش اومده بود بهترین خاطره زندگیمه به خدا، بعد این همه سال تو اوج نا باوری بهش رسیدم ینی تو این ۳، ۴ روز، ده دست بیشتر گاییدم، ولی دیگه از کون نداد، رو تخت، رو مبل، تو حموم، هر شیوه ای که بلد بودم و نبودم ایشالا بعد این ترم دوباره دارم میرم خونشون، کونشو پاره میکنم میام با عکس، خخخ ببخشید اگه طولانی و بد نوشتم من بلد نبودم بهتر بنویسم.

نوشته:‌ علی


👍 4
👎 3
292567 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

454557
2015-02-26 17:55:48 +0330 +0330

مغزتو گاییدم کسخل

1 ❤️

454558
2015-02-26 18:12:56 +0330 +0330
NA

مرسی خیلی باحال بود.منم چن سالی هست تو کف خاله ام کمین کرده ام اما هنوزموفق نشده ام کافیه خونه خلوت بشه بیادپیم ترانه بزنم واسش دیگه زده سرم.

0 ❤️

454559
2015-02-26 18:19:07 +0330 +0330

آخه کیر تو دهنت مجبورت کردن کوس بگی احتمالا شوهر خالتم رفته خونتون مامان جونتو گاییده با عکس منتظرته ننویس جاکش خاله جنده

2 ❤️

454561
2015-02-26 19:42:57 +0330 +0330

شوهر خاله ت رفت بیرون وفکر کرد این جاکش مواظب زنشه …نگو این مادرخراب تر ازین حرفاس واندکی بعد رفت و مادرت را حامله کرد تا دیگه به یاد زنش جق نزنی کونی

0 ❤️

454562
2015-02-26 20:12:51 +0330 +0330

منم ابم اومد اینجا

1 ❤️

454563
2015-02-26 23:23:08 +0330 +0330

بچم با بچت دوست بشه ؟ ریدم تو دهنت bad کثافت اشغال حرومزاده جاکش دیوث

0 ❤️

454564
2015-02-27 00:36:07 +0330 +0330
NA

بچه ها بقدر کافی تشکر کردنت دیگه.منم میکنم.

0 ❤️

454565
2015-02-27 03:05:36 +0330 +0330

to ke kos gofty
vali manam dus daram khalamo bokonam ke fek nakonam beshe

0 ❤️

454566
2015-02-27 04:22:51 +0330 +0330
NA

قشنگ بود.ولی فکرنکنم راست بود.به هرحال اگه راسته که هیچی.ولی اگه توهم هس از فکرش بیا بیرون که هم چشمات ضعیف میشههم کمرت قوز درمیاره biggrin

0 ❤️

454567
2015-02-27 06:22:27 +0330 +0330
NA

ااااا تکرارش کیه؟

0 ❤️

454568
2015-02-27 06:53:25 +0330 +0330
NA

بیش ازچهاربارارضاشدیعنی دقیقا چی؟؟چهارباروکمی.ربعی نیمی هفتادوپنج صدم
چقدرصابون گلنارتوعوض کن

0 ❤️

454571
2015-02-27 16:23:37 +0330 +0330

چرا دوست داری فحش نثارت کنن.برو خودتو به یه روانپزشک نشون بده…الاغ تابلوه که مریض هستی…جق نابودت کرده

0 ❤️

454572
2015-02-27 18:11:20 +0330 +0330
NA

خالاوا سوخوم قودوخ >

0 ❤️

454573
2015-02-28 07:27:55 +0330 +0330
NA

EmersiS: مرسی دادش تو راست میگی:مغزم فعاله ولی مطمئن نیستم در راه درستی مصرف نکرده باشم. اگه میبینی تو قسمت کامنت طنزهایی مینویسم به دوعلت داره:یکی اینکه مورد لطف بعضی از دوستان قرار گرفتم و اینجوری حداقل میتونم یه جورایی ازشون تشکر کرده باشم.و دوم اینکه با این طنزها جوجه نویسنده های توهمی را زیر سوال ببرم و حداقل چند تا نویسنده واقعی بیان اینجا داستان بزارن استفاده کنیم

1 ❤️

454574
2015-02-28 07:29:51 +0330 +0330
NA

و این هم اصل ماجرا و داستانت:
سلام من علیلم 26 سالمه به من عاجز کمک کنید من 2 تا نخاله دارم! بدم در راه خدا.خوب بهتره برم سر اصل مطلب ولی نمیدونم با کون برم سرش یا با شقیقه!؟ الهی به امید میدم, ای بابا چی دارم بلغور میکنم! بخدا من اونجوری نیستم که شماها فک میکنید.اصلا این وصله ها به من نمیچسبه!
پس چجوری هستی کس کش؟
والا من پسر خوبیم.
کس نگو مومن, منو نمیتونی رنگ کنی!
آه, این کودک درونم بازم جلو همه من ضایع کرد اگه همون اول میدادم اکبرآقا یه دل سیر بکندش الان اینجوری واسم قدقد نمیکرد.شما به بزرگتون ببخشید چی هنوز شق نکردید باشه همینجوریشم بزرگه.
بیخیال براتون بگم:من آدم کفی هستم یعنی همیشه یا من کف میکنم یا با کف منو میکنن یا منو همون کف میکنن.واسه همین استعداد شگرف بود که آغاجون از بچه گی بهم میگفتن:گف گیر بابا
راستش من ازوناش نیستم که از خودم الکی تعریف کنم که اینم و اونم برج میلاد تو کونم اگه دروغ گفته باشم ولی هروقت میرم سرچهارپایه معذرت سر چهارراه و دستمال پهن میکنم از بس ناز و قشنگم که خانواده م قبلش برام اسفند دود میکنند و پشت سرم یه کاسه آب میریزن. ولی وقتایی که بابام اینا خونه نباشن همسایمون بهمن منو میکنه و آبشو پشتم میریزه, به همین علت تا الان خوب موندم و بحث تعریف نباشه کار و کاسبی خوبه ولی تازه گیا نمیدونم چرا خرج بواسیرم زیاد شده؟ بزار نا شکری نکرده باشم خدایا راضیم به رضا هرجند کیرش خارداره و با آب انار اونو میشوره.
خلاصه شغل شریفی دارم که نون و آب توش زیاده! مخصوصا وقتی مامورهای شهرداری سرمیرسن, یهویی آبش بیشتر میشه.باهاشون میریم اون پشت مشتا فکر بد نکنید ها.من فقط به درد دوول هاشون گوش میدم. هرچه باشه نون بازوی خودمو میخورم.چیه مگه: از دیوار مردم بالا نمیرم که, فقط گه گاهی از دار بعضیاشون میرم بالا.جدیدا هم میرم کرج تا بقیه هم ببرن فرج.
بعضی وقتا با مترو میرم بعضیا وقتام که نمیرسم یه متر میره توم آخ!!!.گاهی هم با تاکسی میرم و با اکبر آقا برمیگردم . البته این اواخر اکبر آقا به کون تپلم دست میکشه و ازم میخواد واسش بچه بیارم ولی من منظورشو نمیگیرم , هرچند تا برسیم تهران من زیرشو میگیرم و میمالم. البته فقط واسه اینه که مچ دستمو یه کم نرمش بدم.ماشین اکبر آقا با بقیه ماشینایی که دیدم فرق دراه. مثلا دو تا دسته دنده داره که نمیدونم چرا همیشه یکیشون تو شرت اکبر آقاست. تا سوار میشم میگم:ببخشید دیرم شده, اونم جنگی زیپ شلوارشو میکشه پایین و زرت دسته دنده ش میزنه بیرون میگه:اگه میخای زودتر برسیم تو هم این دنده رو بگیر و عوض کن و من تا خود تهران با اون یکی دنده ور میرم.معمولا نزدیکای اکباتان روغن دنده ش با فشار میزنه بیرون و اکبرجون به من میگه:دیدی دنده را بد جا زدی؟! منتظر چی هستی زود باش روغنشو عوض کن.و منم که خیلی مدیونشم همشو یه جا میخورم آخه نمیخام ماشینش کثیف شه .تقریبا هر روز من 4 بار براش روغن عوض میکنم اینقد ازم خوشش اومده که بهم میگه:روغندان, نمیدونم منظورش چیه ولی؟.
کی میدونه این هنر تعویض روغن شاید یه روزی بدردم بخوره, هرجند فعلا فقط به درم میخوره و صاف میره تو.

1 ❤️

454575
2015-02-28 12:30:46 +0330 +0330
NA

جهت رفع بیکاری کیرم تو مغزت
ولی خوب بود

1 ❤️

454577
2015-02-28 13:25:50 +0330 +0330
NA

خالتو بده منم بکنم سی سانت خوبه

0 ❤️

454578
2015-03-01 13:50:18 +0330 +0330
NA

کونی جلقی خالتو گاییدم مغز پریودی کوسکش دیگه ننویس

0 ❤️

454579
2015-03-07 17:28:15 +0330 +0330
NA

کس گفتی مومن
خوشم نیومد

0 ❤️

454580
2015-05-27 17:15:50 +0430 +0430
NA

و خالت جنده شهرتون.مادرتم من میکنم.

0 ❤️