آی آدم ها 🌹 نیما یوشیج 💋 💋 ❤️ ❤️

1400/10/17

آی آدم ها که بر ساحلْ نشستهْ شاد و خندانید!
یک نفر در آب دارد می سپارد جان.

یک نفر دارد که دست و پایِ دائم می زند
رویِ این دریایِ تند و تیره و سنگین که می دانید.
آن زمان که مست هستید از خیالِ دستْ یابیدن به دشمن،
آن زمان که پیشِ خودْ بیهوده پندارید
که گِرِفْتَسْتیدْ دستِ ناتوانی را
تا تواناییِّ بهتر را پدید آرید،
آن زمان که تنگْ می بندید
بر کمرهاتان کمربند.
در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جانْ، قربان!
آی آدم ها که بر ساحلْ بساطِ دِلْگُشا دارید!
نان به سفره، جامه تان بر تن؛
یک نفر در آب می خوانَد شما را.
موجِ سنگین را به دستِ خسته می کوبد
باز می دارد دهان با چشمِ از وحشتْ دریده
سایه هاتان را زِ راهِ دورْ دیده
آب را بلعیده در گودِ کبود و هر زمانْ بیتابیَشْ افزون
می کند زین آبها بیرون
گاه سر، گه پا.
آی آدم ها!
او زِ راهِ دورْ این کهنهْ جهان را باز می پاید،
می زند فریاد و امّیدِ کمک دارد.
آی آدم ها که رویِ ساحلِ آرام در کارِ تماشایید!
موج می کوبد به رویِ ساحلِ خاموش
پخش می گردد چنان مستی به جایْ افتاده، بس مَدْهوش.
می رود نعره زنان. وین بانگْ باز از دور می آید:
– ₍₍آی آدم ها₎₎ …
و صدایِ بادْ هر دمْ دِلْگَزاتَر،
در صدایِ بادْ بانگِ او رهاتر
از میانِ آب های دور و نزدیک
باز در گوش این نداها:
– ₍₍آی آدم ها₎₎ …


برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2022-01-07 05:17:46 +0330 +0330

این موقع شب نباید بخوابی؟

1 ❤️

2022-01-07 05:55:57 +0330 +0330

زیبا

2 ❤️

2022-01-07 09:05:38 +0330 +0330

قشنگ بود

2 ❤️

2022-01-07 10:30:03 +0330 +0330

تو چنین خوب چرایی

2 ❤️

2022-01-07 11:03:33 +0330 +0330

روز اول پيش خود گفتم 
ديگرش هرگز نخواهم ديد 
روز دوم باز ميگفتم 
ليك با اندوه و با ترديد 
روز سوم هم گذشت اما 
بر سر پيمان خود بودم 
ظلمت زندان مرا ميكشت 
باز زندانبان خود بودم 
آن من ديوانه عاصي 
در درونم هاي و هو مي كرد 
مشت بر ديوارها ميكوفت 
روزني را جستجو مي كرد 
در درونم راه ميپيمود 
همچو روحي در شبستاني 
بر درونم سايه مي افكند 
همچو ابري بر بياباني 
مي شنيدم نيمه شب در خواب 
هايهاي گريه هايش را 
در صدايم گوش ميكردم 
درد سيال صدايش را 
شرمگين مي خواندمش بر خويش 
از چه رو بيهوده گرياني 
در ميان گريه مي ناليد 
دوستش دارم نمي داني 
بانگ او آن بانگ لرزان بود 
كز جهاني دور بر ميخاست 
ليك درمن تا كه مي پيچيد 
مرده اي از گور بر مي خاست 
مرده اي كز پيكرش مي ريخت 
عطر شور انگيز شب بوها 
قلب من در سينه مي لرزيد 
مثل قلب بچه آهو ها 
در سياهي پيش مي آمد 
جسمش از ذرات ظلمت بود 
چون به من نزديكتر ميشد 
ورطه تاريك لذت بود 
مي نشستم خسته در بستر 
خيره در چشمان روياها 
زورق انديشه ام آرام 
مي گذشت از مرز دنيا ها 
باز تصويري غبار آلود 
زان شب كوچك ‚ شب ميعاد 
زان اطاق ساكت سرشار 
از سعادت هاي بي بنياد 
در سياهي دستهاي من 
مي شكفت از حس دستانش 
شكل سرگرداني من بود 
بوي غم مي داد چشمانش 
ريشه هامان در سياهي ها 
قلب هامان ميوه هاي نور 
يكديگر را سير ميكرديم 
با بهار باغهاي دور 
مي نشستم خسته در بستر 
خيره در چشمان رويا ها 
زورق انديشه ام آرام 
ميگذشت از مرز دنيا ها 
روزها رفتند و من ديگر 
خود نميدانم كدامينم 
آن مغرور سر سخت مغرورم 
يا من مغلوب ديرينم ؟ 
بگذرم گر از سر پيمان 
ميكشد اين غم دگر بارم 
مي نشينم شايد او آيد 
عاقبت روزي به ديدارم

فروغ فرخزاد

4 ❤️

2022-01-07 16:34:55 +0330 +0330

↩ Takvitrin13131313
میسی 😍 🙏 🙏

0 ❤️

2022-01-07 16:36:10 +0330 +0330

↩ آواره مست
مشکلی هست؟؟ 😕

0 ❤️

2022-01-07 16:37:20 +0330 +0330

↩ پسر مردم
خواستم ببینم فضول چند تا دارم 😂 😂 😕

0 ❤️

2022-01-07 16:38:32 +0330 +0330

↩ Adamak77700
میسی 🙏 🙏 😍 😍

0 ❤️

2022-01-07 16:40:00 +0330 +0330

↩ Mohammad.zand
مرسی 🙏 🙏 🌹 🌹

1 ❤️

2022-01-07 16:41:12 +0330 +0330

↩ علی طوقچی
میسی 😍 😍 🙏 🙏

0 ❤️

2022-01-07 16:42:21 +0330 +0330

↩ تشنه عشق
مرسی عزیزم 🙏 👌 🌹 🌹

0 ❤️

2022-01-07 16:44:08 +0330 +0330

↩ Royalezlezi
میسی عشقولی من ، خودت خوبی گلم ❤️ ❤️ 💋 💋

1 ❤️

2022-01-07 16:45:23 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
ایجونممم عالی بود فدات شم 💋 😘 ❤️ ❤️

1 ❤️

2022-01-07 17:17:02 +0330 +0330

↩ om1d00
مرسی 🙏 🙏 🌹 🌹

1 ❤️

2022-01-07 22:04:54 +0330 +0330

↩ shoqi_bahar
❤🥰🌺🙏

1 ❤️

2022-01-08 10:08:17 +0330 +0330

به به عالی

1 ❤️

2022-01-09 06:59:08 +0330 +0330

↩ Rbmi
مرسی عزیزم 🌹 🌹 🙏 🙏

0 ❤️

2022-01-09 08:08:23 +0330 +0330

من ندانم با که گویم شرح درد‏:
‎ ‎قصۀ رنگ پریده ، خون سرد ؟‏
‎ ‎هر که با من همره و همخانه شد‏
‎ ‎عاقبت شیدا دل و دیوانه شد‏
قصه ام عشاق را دلخون کند‏
‎ ‎عاقبت ، خواننده را مجنون کند…
‎ ‎آتش عشق است و گیرد در کسی
‎ ‎کاو ز سوز عشق ، می سوزد بسی
‎ ‎قصه ای دارم من از یاران خویش
قصه ای از بخت و از دوران خویش
‎ ‎یاد می آید مرا کز کودکی
‎ ‎همره من بوده همواره یکی
‎ ‎قصه ای دارم از این همراه خود‏
‎ ‎همره خوش ظاهر بدخواه خود
او مرا همراه بودی هر دمی
‎ ‎سیرها می کردم اندر عالمی
‎ ‎یک نگارستانم آمد در نظر‏
‎ ‎اندرو هر گونه حس و زیب و فر‏
هر نگاری را جمالی خاص بود‏
‎ ‎یک صفت ، یک غمزه و یک رنگ سود‏
‎ ‎هر یکی محنت زدا ،‌خاطر نواز
‎ ‎شیوۀ جلوه گری را کرده ساز‏
‎ ‎هر یکی با یک کرشمه ،‌یک هنر‏
‎ ‎هوش بردی و شکیبایی ز سر‏
‎ ‎هر نگاری را به دست اندر کمند‏
‎ ‎می کشیدی هر که افتادی به بند‏
‎ ‎بهر ایشان عالمی گرد آمده‏
‎ ‎محو گشته ، عاشق و حیرت زده‏
من که در این حلقه بودم بیقرار
‎ ‎عاقبت کردم نگاری اختیار
مهر او بسرشت با بنیاد من‏
‎ ‎کودکی شد محو ، بگذشت آن ز من‏
نیما

1 ❤️

2022-01-09 08:10:05 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
‎رفت از من طاقت و صبر و قرار
‎ ‎باز می جستم همیشه وصل یار
‎ ‎هر کجا بودم ، به هر جا می شدم‏
بود آن همراه دیرین در پی ام
من نمی دانستم این همراه کیست
‎ ‎قصدش از همراهی در کار چیست ؟‏
‎ ‎بس که دیدم نیکی و یاری او‏
‎ ‎کار سازی و مددکاری او‏
‎ ‎گفتم : ای غافل بباید جست او‏
‎ ‎هر که باشد دوستار تست او
‎ ‎شادی تو از مدد کاری اوست‏
‎ ‎بازپرس از حال این دیرینه دوست‏
‎ ‎گفتمش : ای نازنین یار نکو‏
‎ ‎همرها ،‌تو چه کسی ؟ آخر بگو‏
‎ ‎کیستی ؟ چه نام داری ؟ گفت : عشق
چیستی که بی قراری؟گفت:عشق
گفت : چونی ؟ حال تو چون است ؟ من‏
‎ ‎گفتمش : روی تو بزداید محن‏
تو کجایی ؟ من خوشم ؟ گفتم : خوشی
‎ ‎خوب صورت ، خوب سیرت ، دلکشی
‎ ‎به به از کردار و رفتار خوشت
‎ ‎به به از این جلوه های دلکشت‏
‎ ‎بی تو یک لحظه نخواهم زندگی
‎ ‎خیر بینی ، باش در پایندگی
‎ ‎باز آی و ره نما ، در پیش رو‏
‎ ‎که منم آماده و مفتون تو
نیما

1 ❤️

2022-01-09 21:24:31 +0330 +0330

↩ Mohammad.__.
🙏 🌹 🌹 😍

1 ❤️

2022-01-09 21:26:13 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
عالی 🙏 🌹 🌹

1 ❤️

2022-01-10 22:49:13 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
چنان به بوی تو آشفته ام به بوی تو مست
که نیستم که خبر از هر چه در دو عالم هست

سعدی

2 ❤️

2022-01-11 10:09:49 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
“بچه ها صبحتان به خیر سلام
درس امروز فعل مجهول است

فعل مجهول چیست؟می دانید
نسبت فعل ما به مفعول است

در دهانـــــــم زبان چو آو یزی
در تهیگاه زنــــگ می لــغزید

صوت ناسازم آن چنان که مگر
شیشه بر روی سنگ می لغزید

ساعتــــی داد آن سخن دادم
حقّ گفتـــــــار را ادا کــــردم

تا ز “اعجـــــاز” خود شوم آگاه
ژاله را زان میان صـــــدا کردم

“ژاله از درس من چه فهمیدی؟”
پاسخ من سکوت بود و سکوت

” د جوابم بده کجـــــا بودی ؟
رفته بودی به عالم هپـــروت؟”

خنده ی دختران و غرّش من
ریخت بر فرق ژاله چون باران

لیک او بود غرق حیرت خویش
غافل از اوستاد و از یـــــاران

خشـــــمگین انتقام جـــو گفتم:
“بچه ها گوش ژاله سنگین است”

دختری طعنه زد که ” نه خـــــانم
درس در گوش ژاله یاسین است”

بــــاز هم خنده ها و همهمه ها
تند و پیگیر می رسید به گوش

زیـــــــر آتشفشان دیده ی من
ژاله آرام بود و سرد و خـــموش

رفته تا عمـــــق چشم حیرانم
آن دو مـــــیخ نگاه خــیره ی او

موج زن در دو چشم بی گنهش
رازی از روزگـــــار تـــــــیره ی او

آن چه در آن نگاه می خواندم
قصه ی غصه بود و حرمان بود

ناله ای کرد و در ســــخن آمد
با صدایی که سخت لرزان بود:

فعل مجهول فعل آن پدری است
که دلـــــــــــم را ز درد پرخون کرد

خواهرم را به مشت و سیلی کوفت
مـــــــادرم را ز خــــــانه بیرون کرد

شب دوش از گرسنگی تا صبح
خواهر شیر خوار من نالـــــــــید

سوخت در تــــــاب تب برادر من
تا سحر در کنـــــــــــار من نالید

در غم آن دو تن دو دیده ی من
این یکی اشک بود وآن خون بود

مـــــــــــادرم را دگر نمی دانم
که کجا رفت و حال او چون بود؟”

گفت و نالید و آن چه باقی ماند
هق هق گریه بود و نــــاله ی او

شسته می شد به قطره های سرشک
چهره ی همچو برگ لالــــه ی او

ناله ی من به ناله اش آمیخت
که”غلط بود آن چه من گفتم

درس امروز قصه ی غم توست
تو بگو ! من چرا سخن گفتم؟

فعل مجهول فعل آن پدری است
که تو را بی گناه می ســــــوزد

آن حریـــــق هوس بود که در او
مادری بی پناه می ســـــــوزد”
سیمین جان

2 ❤️

2022-01-12 03:02:32 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
روزی تو خواهی آمد،
از کوچه های باران
تا از دلم بشویی،
غم های روزگاران

2 ❤️

2022-01-12 09:47:46 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
ای تو تبتی مشک و حسودت زرغنج
با بور تو رخش پور دستان خرمنج

بادا رخ حاسدت ترنجیده و زرد
سر بر طبقی نهاده پیشت چو ترنج
هروی

3 ❤️

2022-01-12 09:55:39 +0330 +0330

انتخابتون عالی … 🍃🌹

❥ஜ ⱢorƁƟy❤007ஜ❥:
🍃…

این روزها
جوری نگاهم
می کنند آدم ها
که انگار دیوانه دیده اند…

آهای
“آدمها”
اشتباه نکنید
فقط کمی تنهام …!!!

🍃🌹…A-H

فرشاد

3 ❤️

2022-01-12 10:56:59 +0330 +0330

↩ alinalopez
😳 👍 🌹 🌹

0 ❤️

2022-01-12 10:58:13 +0330 +0330

↩ Lor-Boy
مرسی شعر شما هم خیلی قشنگه آقا فرشاد 👌 👌 🌹 🌹 مرسی

1 ❤️

2022-01-14 14:02:15 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
در آیینه‌ی جهان بر ما
از همه ناشناس‌تر ،
خودِ ماست

نیما_یوشیج

1 ❤️

2022-01-15 09:09:57 +0330 +0330

↩ سالومه۲۸
بازآی که از نخست گردید
تقدیر تو بر سرم نوشته
بوسم رخ روز و گیسوی شب
کز جنس تو اند ای گذشته
هر لحظه ز زلف تو است تاری
نیما

1 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «