سه تا جوکه که “اهدا خون و اسپرم!” سومی هست.
خیانت دوطرفه!
زنه و دوست پسرش, که بر حسب اتفاق دوست صمیمی شوهرش هم بوده, توی تخت بودند. آنها ساعتها سکس کردند و بعد از اون همونطور که دراز کشیده بودند تلفن خونه زنگ خورد.
چون اونها توی خونه خانمه بودند اون گوشی رو بر میداره. دوست پسرش به صحبتهای اونها گوش میکنه اما صرفا حرفهای خانمه رو میشنوه. زنه با لحن ذوق زده ای میگه:
سلام. اوه من خیلی خوشحالم که زنگ زدی. جدی؟ این عالیه. من خیلی برات خوشحالم. این به نظر خیلی خوب میاد. مرسی. خداحافظ.
زنه تلفن رو قطع میکنه و دوست پسرش میپرسه: کی بود؟ اون جواب میده: اوه این شوهرم بود که داشت راجع به اینکه چقدر در سفر ماهیگیری با تو داره بهش خوش میگذره داد سخن میداد! 😁
یه نقاشی بود که تخصصش نقاشی بدنهای برهنه بود و در استودیویی توی منزلش کار میکرد. او چندین ماه بود که داشت روی یه نقاشی کار میکرد که فکر میکرد شاهکار اون خواهد بود. آن روز مطابق معمول مدل خانم اومد و بعد از سلام و تعارفات شروع کرد به درآوردن لباسش برای کار اون روز. نقاش به او گفت نیازی نیست چون اون سرمای سختی خورده و حالش خوب نیست. نقاش به اون خانم گفت که حقوق اون روزش رو بهش خواهد داد ولی اون میتونه بره خونه -- چیزی که اون نیاز داره یه مقدار چای داغ و خواب هست.
مدل گفت: خواهش میکنم اجازه بده که چای رو برات درست کنم این حداقل کاریه که میتونم انجام بدم. اون قبول کرد و بهش گفت برای خودت هم یه فنجون درست کن. اونها توی هال نشسته بودند و در حین صحبت چای مینوشیدند که مرده صدای در ورودی رو شنید که باز و بسته شد و صدای پاهای آشنایی اومد.
نقاش فریاد زد: اوه خدای من! این زن منه! فوری همه لباسهات رو در بیار! 😁
یه مرد و زن در مرکز اهدا بیمارستان منتظر نشسته بودند. مرد: امروز اینجا چکار میکنید؟ زن: اوه من اومدم که مقداری خون اهدا کنم. اونها برای اهدا خون 5 دلار به من میدن.
مرد: چه جالب. من هم اینجا برای اهدا اسپرم اومدم. اما اونها برای اهدا اسپرم 25 دلار به من میدن.
زن برای لحظاتی به فکر فرو رفت و بعد از اینکه کمی صحبت کردند هر کدام به راه خود رفتند.
چند ماه بعد همون آقا و خانم همدیگه رو در مرکز اهدا بیمارستان ملاقات کردند. مرد: سلام اومدین دوباره خون اهدا کنین؟
زن در حالیکه دهنش پر هست سرش را به علامت منفی تکان میدهد! 😁
یه مرد و زن در مرکز اهدا بیمارستان منتظر نشسته بودند. مرد: امروز اینجا چکار میکنید؟ زن: اوه من اومدم که مقداری خون اهدا کنم. اونها برای اهدا خون 5 دلار به من میدن.
مرد: چه جالب. من هم اینجا برای اهدا اسپرم اومدم. اما اونها برای اهدا اسپرم 25 دلار به من میدن.
زن برای لحظاتی به فکر فرو رفت و بعد از اینکه کمی صحبت کردند هر کدام به راه خود رفتند.
چند ماه بعد همون آقا و خانم همدیگه رو در مرکز اهدا بیمارستان ملاقات کردند. مرد: سلام اومدین دوباره خون اهدا کنین؟
زن در حالیکه دهنش پر هست سرش را به علامت منفی تکان میدهد! 😁
🙄 🙄 این خیلی خوب بود لعنتی
ممنون.
دومی تاخیری بود اونم جالب بود
خوشحالم که دوست داشتین.
انگار بچه ها اکثرا از اون جوک خوششون اومده…
ناقلا تو هم سومی رو دوست داشتی؟ از ۱۰ نمره چند بهش میدی؟
ممنون. شاد و پیروز باشی
یه مرد و زن در مرکز اهدا بیمارستان منتظر نشسته بودند. مرد: امروز اینجا چکار میکنید؟ زن: اوه من اومدم که مقداری خون اهدا کنم. اونها برای اهدا خون 5 دلار به من میدن.
مرد: چه جالب. من هم اینجا برای اهدا اسپرم اومدم. اما اونها برای اهدا اسپرم 25 دلار به من میدن.
زن برای لحظاتی به فکر فرو رفت و بعد از اینکه کمی صحبت کردند هر کدام به راه خود رفتند.
چند ماه بعد همون آقا و خانم همدیگه رو در مرکز اهدا بیمارستان ملاقات کردند. مرد: سلام اومدین دوباره خون اهدا کنین؟
زن در حالیکه دهنش پر هست سرش را به علامت منفی تکان میدهد! 😁
دومی و سومی رو متوجه نشدم یعنی چی؟؟
2: چون این نقاش بدن لخت خانمها رو نقاشی میکرده وقتی زنش از بیرون میاد به اون خانم مدل میگه لخت شو تا زنش فکر کنه اینها مشغول کار نقاشی بودند و سوء ظن پیدا نکنه!
3: اون که زنه دفعه دوم دهنش پر هست برای اینه که رفته ساک زده و حالا آب طرف رو با دهانش آورده که اهدا کنه (چون برای اسپرم خیلی بیشتر از خون پول میدن!)