راستش وقتی دیدم همه تاپیک می زنن که 1000 تایی شدنم مبارک، 500 تایی شدنم مبارک، کون دادنم مبارک! منم گفتم یه تاپیک بزمن و با صدای بلند بگم: تغییر نامم مباررررکککککککککککککککککک
خیلی ها تا این جمله رو میبینن هزار تا فکر درست و غلط میاد تو سرشون مثلاً یه عده میگن پریود شدی؟؟؟؟؟؟؟ آخه پسر خوب دختر عزیز آخه مگه من دخترم که پریود بشم! (dash) یه عده می گن اووووووووووف حامله شدی؟؟؟؟ ینی آدم دلش می خواد با کله بره تو شکم این جور افراد. تازه اینا که چیزی نیس بعضیا میگن فارغ شدی؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا بچه پسر یا دختر؟ اسمشو چی می ذاری؟؟ به نظر شما با این افراد باید چیکار کرد؟ چرا انقدر ذهن مردم منحرفه؟ اوه راستی یادم رفت یه عده هم میگن ارضا شدی؟ پاره شدی؟!!!
در جواب این دوستان باید بگم نهههههههههههههههههههههههههههههه نه ارضا شدم، نه پاره شدم، نه پریود شدم نه چیز دیگه!
فقط می خواستم بگم بالاخره موفق شدم اسممو عوض کنم! 🙄
راستش داستان از اونجایی شروع شد که یَک روز بر خانه نشسته بودِم داشتم تخمنه مِشکستم و در سایت ویراژ می رفتم که ناگهان با تاپیکی به نام صندلی داغ روبرو شدم. خلاصه هیچی دیگه صندلی داغ افرادی رو معرفی می کرد رای می دادنو بعد… 👿 مورد عنایت قرار می گرفتند! تا اینکه تو یکی از سوال جوابا از یه نفر پرسیدم اگه بخوام اسم کاربریمو عوض کنم چی بذارم؟ ایشون هم بنده را مورد عنایت قرار دادند و فرمودند درگیر! راستش نفهمیدم چرا همچین اسمیو انتخاب کردند! لذا بر آن شدم تا از قصد و نیت این بزرگوار مطلع گردم و ایشون در پاسخ به جمله هویجوری! :( بسنده کردند! اگر ایشون من رو می بینند بگن آخه چراااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟ (dash) (dash) بعد از این اتفاق و ضربه روحی شدیدی که به من وارد شد 🙄 تصمیم گرفتم اسممو عوض کنم :) البته از یه نظرم حرفشون درست بود چون
** همه درگیریم
از حقیقت ها در می ریم
همه از قصه هامون فقط جوک ساختیم
مست کردیم و خندیدیم
خوب زندگی هم خوبه هم خشن
درد هر کی قدر جنبشه
فقط امیدوارم که تک به تک
اینا رو هم جمع نشه
چون که وقتی موقعی رسید
که سرسخت و عقده ای بشی
خشم توی شریانته
اون زمان وقت فریادته**
بسیار اندیشیدم بسیار تفکر کردم چندین اسم به ذهنم رسید اما به دلم ننشست که ناگاه یاد یه پسر گل افتادم که تو همین صندلی داغ آشنا شدم :) در نتیجه تصمیم گرفدم از ایشون هم مشورت بگیرم چون بسیار مغز خلاق و پویایی دارن. خلاصه پس از مشورت های فراوان ایشون نام شبح رو پیشنهاد دادن و خیلی به دل من نشست . انقد نشست که کلاً ته نشین شد 😁 پس از گذر از شش خان وارد مرحله هفتم می شدم. بله درست حدس زدین! آدمین 😎 باید ادمینو مجاب میکردم که اسممو به شبح سیاه تغییر بده. به همین دلیل یه درخواست نوشتم (با کمک همون پسر تپل مپل! 👿 ) پاسخم را ولی ادمین نداد (dash)
دوباره پیام دادم اما باز هم به در بسته خوردم . کم کم داشتم نا امید می شدم کهههههههههههههه یه تاپیک از ادمین جان دیدم پس معطل نکردم و به خصوصیش حمله ور شدم با تمام قوا 😁 دوباره درخواستمو مطرح کردم و فرستادم . همینجوری غصه می خوردم چند دقیقه ای بیشتر نگذشته بود که یک عدد روی پاکت نامم ظاهر شد! ینی کی می تونه با شه این وقت شب! در رو باز کردم… _ادمین: تموم کردیم!
_ چیو؟؟!! ?
ادمین: خنگ خدا اسم “شبح سیاه” رو دیگه! اما من خیلی خونسرد دوباره گفتم : شبح تاریکی چی؟
و اینچنین شد که ما نیز به ارواح پیوستیم! 😁 روحمان شاد و یادمان گرامی باد! ;)
از همین جا می خوام از روح بیمار به خاطر کمک در انتخاب نام یه تشکر ویژه کنم! روح جان الهی جیز جیگر بگیری! 👿 🙄 یه کون تپل گیرت بیاد خخخخخخخخخخخ همچنین از ادمین که بالاخره اسممو عوض کرد :-*
در پایان از کلیه کسانی که در این سفره نقش داشتند تشکر می نمایم ! شاد و پیروز باشید ;)