بررسي موضوعي قرآن

1391/12/16

به اين آيات دقت كنيد. دوست داشتيد نظر بديد
بقره 171
مَثَل (تو در دعوت) كسانى كه كافر شدند، بسان كسى است كه حيوانات را (براى نجات از خطر،) صدا مى زند; ولى آنها چيزى جز سر و صدا نمى شنوند; (كافران) كر و لال و كورند; از اين رو چيزى نمى فهمند.

فرقان 44
آيا گمان مى برى بيشتر آنان مى شنوند يا مى فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپايانند، بلكه گمراهترند.

محمد 12
خداوند كسانى را كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند وارد باغهاى بهشتى مى كند كه نهرها از پاى درختانش جارى است; در حالى كه كافران از متاع زودگذر دنيا بهره مى گيرند و همچون چهارپايان مى خورند، و سرانجام آتش دوزخ جايگاه آنهاست.

مدثر 49 تا 51
چرا آنها از تذكّر روى گردانند؟! گويى گورخرانى رميده اند، كه از (مقابل) شيرى فرار كرده اند!

جمعه 5 و 6
داستان كسانى كه مكلّف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نكردند، مانند داستان درازگوشى است كه كتابهايى حمل مى كند، (امّا چيزى از آن نمى فهمد). چه بد است مثل گروهى كه آيات خدا را انكار كردند، و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمى كند. بگو: «اى يهوديان! اگر گمان مى كنيد كه(فقط) شما دوستان خداييد نه ساير مردم، پس اگر راست مى گوييد آرزوى مرگ كنيد (تا به لقاى محبوبتان برسيد)!»

اعراف 175 تا 177
مَثَل او همچون سگ (هار) است كه اگر به او حمله كنى، زبانش را بيرون مى آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز زبانش را بيرون مى آورد; (گويى چنان تشنه دنياست كه هرگز سيراب نمى شود.) اين مَثَل گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند; اين داستانها را(براى آنها) بازگو كن، شايد بينديشند (و بيدار شوند). چه بد است مَثَل گروهى كه آيات ما را تكذيب كردند، و تنها به خودشان ستم مى نمودند!
نكته: در تفسير درباره شأن نزول به فرد خاصي اشاره نكرده؛ فقط گفته شخصي از بني اسرائيل بوده است.

اعراف 179 و 180
به يقين، گروه بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفريديم; آنها دلها [= عقلها] يى دارند كه با آن (انديشه نمى كنند، و) نمى فهمند; و چشمانى كه با آن نمى بينند; و گوشهايى كه با آن نمى شنوند; آنها همچون چهارپايانند; بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند (چون امكان هدايت دارند و بهره نمى گيرد). و بهترين نام ها براى خداست; خدا را به آن (نامها) بخوانيد. و كسانى كه نام هاى او را تحريف مى كنند (و بر غير او مى نهند)، رها سازيد.آنها بزودى جزاى اعمالى را كه انجام مى دادند، مى بينند.

يونس 42 و 43
گروهى از آنان، به تو گوش فرامى دهند (; امّا گويى كر هستند). آيا تو مى توانى سخن خود را به گوش كران برسانى، هرچند نفهمند؟! و گروهى از آنان، به سوى تو مى نگرند (امّا گويى هيچ نمى بينند)! آيا تو مى توانى كوران را هدايت كنى، هرچند نبينند؟!

حج 15
هركس گمان مى كند كه خدا پيامبرش را در دنيا و آخرت يارى نخواهد كرد، ريسمانى به سقف بياويزد، و (خود را حلق آويز و) نفس خود را قطع كند (و تا لبه پرتگاه مرگ پيش رود); ببيند آيا اين كار خشم او را فرو مى نشاند؟!

احزاب 19 (به ترجمه سوم مراجعه شود…)
آنها (در همه چيز) نسبت به شما بخيلند; و هنگامى كه (لحظات) ترس (و بحرانى) پيش آيد، مى بينى آنچنان به تو نگاه مى كنند،و چشمهايشان در حدقه مى چرخد، مانند كسى كه مى خواهد قالب تهى كند! امّا وقتى حالت خوف و ترس فرو نشست، زبانهاى تند و گزنده خود را با انبوهى خشم بر شما مى گشايند (و سهم خود را از غنايم مطالبه مى كنند.) در حالى كه در مال حريصو بخيلند; آنها (هرگز) ايمان نياورده اند، از اين رو خداوند اعمالشان را حبط و نابود كرد; و اين (كار) بر خدا آسان است.
ترجمه فولادوند : بر شما بخيلانند و چون خطر فرا رسد آنان را مى‏بينى كه مانند كسى كه مرگ او را فرو گرفته چشمانشان در حدقه مى‏چرخد [و] به سوى تو مى‏نگرند و چون ترس برطرف شود شما را با زبانهايى تند نيش مى‏زنند بر مال حريصند آنان ايمان نياورده‏اند و خدا اعمالشان را تباه گردانيده و اين [كار] همواره بر خدا آسان است.

محمد 20
كسانى كه ايمان آورده اند مى گويند: «چرا سوره اى نازل نمى شود (كه در آن فرمان جهاد باشد)؟!» امّا هنگامى كه سوره اى محكم (و روشنى) نازل مى گردد و در آن سخنى از جنگ است، منافقان بيماردل را مى بينى كه همچون كسى كه در آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه مى كنند; پس چه بهتر كه آنها بميرند!

معارج 36 تا 39
پس كافران را چه مى شود كه با سرعت نزد تو مى آيند، از راست و چپ، گروه گروه (و آرزوى بهشت دارند)؟! آيا هر يك از آنها (با اين اعمال زشتش) طمع دارد كه او را در بهشت پرنعمت الهى وارد كنند؟! هرگز چنين نيست; ما آنها را از آنچه خودشان مى دانند آفريده ايم.

فجر 14
به يقين پروردگار تو در كمينگاه (ستمگران) است.

يونس 21
ترجمه مكارم: بگو: «تدبير خداوند (از شما) سريع تر است
ترجمه فولادوند: بگو: نيرنگ خدا سريعتر است
ترجمه قمشه اي: بگو مكر و سياست الهي سريعتر است

آل عمران 54
ترجمه فولادوند: و خداوند بهترين مكر انگيزان است.
ترجمه قمشه اي: و خدا از همه بهتر تواند مكر كرد.
ترجمه مكارم: و خداوند، بهترين چاره جويان است.

انفال 30
ترجمه مكارم: و خدا بهترين چاره جويان و تدبيركنندگان است.
ترجمه قمشه اي: و خدا بهتر از هر كس مكر تواند كرد.
ترجمه فولادوند: و خدا بهترين تدبيركنندگان است.

عبس 17
مرگ بر اين انسان، چقدر ناسپاس است! مگر (خداوند) او را از چه چيز آفريده است؟! او را از نطفه ناچيزى آفريد، سپس اندازه گيرى كرد و موزون ساخت،

طارق 5 و 6
انسان بايد بنگرد كه از چه چيز آفريده شده است؟! از آبى جهنده آفريده شده است،

مائده 17
كسانى كه گفتند: «خدا، همان مسيح بن مريم است»، به يقين كافر شدند; بگو: «اگر خدا بخواهد مسيح بن مريم و مادرش و همه كسانى را كه روى زمين هستند هلاك كند، چه كسى مى تواند مانع شود؟ (آرى،) حكومت آسمانها و زمين، و آنچه ميان آن دو قرار دارد از آن خداست; هر چه بخواهد، مى آفريند; (حتى انسانى بدون پدر، مانند مسيح;) و خدا، بر هر چيزى تواناست.»

نور 50
آيا در دلهاى آنان بيمارى است، يا شك و ترديد دارند، يا مى ترسند خدا و پيامبرش بر آنان ستم كنند؟! (چنين نيست)، بلكه آنها خودشان ستمكارند.

فرقان 73
و كسانى كه هر گاه آيات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، كر و كور روى آن نمى افتند.

محمد 22 تا 24
اگر حكومت را بدست گيريد، آيا جز اين انتظار مى رود كه در زمين فساد نماييد و پيوند خويشاوندى را قطع كنيد؟! آنها كسانى هستند كه خداوند از رحمت خويش دورشان ساخته، گوشهايشان را كر و چشمهايشان را كور كرده است. آيا آنها در قرآن تدبّر نمى كنند، يا بر دلهايشان قفل هايى نهاده شده است؟!

كتاب قرآن مخصوص مكه و زبان عربي
نحل 103
ما مى دانيم كه آنها مى گويند: «(اين آيات را) انسانى به او تعليم مى دهد.» در حالى كه زبان كسى كه اينها را به او نسبت مى دهند عجمى است; ولى اين (قرآن)، زبان عربى آشكار است.

انعام 92
و اين كتابى است مبارك و هماهنگ با آنچه پيش از آن آمده كه ما آن را نازل كرديم; (تا مردم را بشارت دهى)و تا امّ القرى و كسانى را كه گرد آن هستند، [= ساكنان سرزمين وحى و همه جهانيان ]بترسانى.

يوسف 2
ما آن را قرآنى عربى (و فصيح و گويا) نازل كرديم، تا شما (آن را) درك كنيد.

طاها 113
و اين گونه آن را قرآنى عربى (و فصيح و گويا) نازل كرديم، و انواع وعيدها (و انذارها) را در آن بازگو نموديم، شايد آن تقوا پيشه كنند; يا برايشان سبب يادآورى شود.

شعرا 195
(آن را) به زبان عربى (و گويا، و) آشكار (نازل كرد).

فصلت 44
اگر آن را قرآنى عجمى قرار مى داديم به يقين مى گفتند: «چرا آياتش به روشنى بيان نشده؟! قرآن عجمى از پيغمبرى عربى؟!» بگو: «اين (كتاب) براى كسانى كه ايمان آورده اند هدايت و شفاست; ولى كسانى كه ايمان نمى آورند، در گوشهايشان سنگينى است و از مشاهده آن نابينا هستند;

شوري 7
و اين گونه قرآنى فصيح و گويا را بر تو وحى كرديم تا «امّ القرى» و كسانى را كه كرد آن هستيد[= ساكنان مكه و همه جهانيان را] انذار كنى و آنها را از روزى كه همگان در آن روز جمع مى شوند و هيچ شك و ترديدى در آن نيست بيم دهى;

زخرف 3
كه ما آن را قرآنى فصيح و گويا قرار داديم، تا شما (آن را به خوبى) درك كنيد.

فصلت 3
كتابى كه آياتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو كرده، و قرآنى است فصيح و گوياست براى جمعيتى كه آگاهند،
ترجمه فولادوند: كتابي است كه آيات آن، به روشني بيان شده، قرآني است به زبان عربي براي مردمي كه مي دانند.

3561 👀
0 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2013-03-08 17:33:41 +0330 +0330

قرآن چگونه جمع آوری شد؟
(قسمت آخر ):

اگر چه حکام وقت در يکسان سازی قرآن های جديت فراوان بخرج می دادند ولی مسلمانان تا مدت زيادی در مقابل اين تغييرات مقاومت می کردند . به نظر می رسد که پس از محمد جانشينان او که از قوم قريش بودند پس از يکسان سازی قرآن در زمان عثمان با هر خواندن قرآن با هر نوع لهجه ای غير از لهجه خودشان مخالفت می کردند. البته در اين ميان کسانی هم بودند که با مطرح کردن بحث قرآئات قرآن سعی در آن داشتند که نحوه خواندن قران را از حالت انحصاری لهجه قريش خارج سازند .مثلا ابو شامه در دفاع از خواندن قرآن به لهجه های مختلف می گويد: حق همين است; زيرا علت اجازه قرائت قرآن به غيرلهجه قريش، توسعه بر عرب بوده است; چون سزاوار نيست تنها بر يك قوم توسعه داده شود. بنابراين هيچ كس جز به اندازه توانش، مكلف نمى‏گردد. كسى كه عادت در لهجه و لغت او، اماله يا تخفيف همزه يا ادغام يا مضموم نمودن ميم جمع يا وصل هاء كنايه و چيزهايى شبيه اين امور است، چگونه به گونه‏اى ديگر تكليف شود؟( التمهيد، ج‏2، ص‏99 و 100)

البته اختلاف بين لهجه ها خود بخود باعث تغيير در قرآن می شد مثلا كسى كه از قبيله هذيل باشد ، به جاى حتى حين ( مؤمنون(23) آيه 54 ) عتى حين تلفظ مى‏كند. كسى كه از قبيله «اسد» (اسدى) است تعلمون و تعلم و تسود وجوه را به كسر تاء فعل مضارع تلفظ مى‏كند. تميميان به جاى تخفيف همزه كه در قريش مرسوم است، همزه را اظهار مى‏كنند. و بنا بر اين کاملا طبيعی بود که حتی پس از يکسان سازی قران ها توسط عثمان سالها بعد دوباره بين مسلمانان اختلاف پديد آمد نگاهی به تاريخ مرگ بزرگان علم قرآن نشان می دهد که نيمه دوم قرن اول هجرت در حالی آغاز می گردد که بسياری از راويان معتبر قرآن فوت کرده و نسلی نو با افکاری جديد جايگزين آنها شده بود( تاريخ وفات اين گروه، در تبيين شرايط جديد حاكم بر اين مرحله بسيار سودمند است: ابوبكر (12 ق.)، عمر (23 ق.)، ابى بن كعب (29 يا 33 ق.)، عبدالله بن مسعود (32 ق.)، ابوالدرداء (32 ق.)، معاذ بن جبل (33 ق.)، حذيفة بن يمان (35 ق.)، عثمان (35 ق.)، على‏بن ابى‏طالب (40 ق.)، ابوموسى اشعرى (44 ق.)، زيدبن ثابت (45 ق.)، ابوعبدالرحمن سلمى (47 ق.) و ابن عباس (68 ق.).)اما قرن دوم هجرت را قرن اختلافات شديد البته از نوعی ديگر در تاريخ قرآن می توان ناميد و منشا اصلی اين اختلافات دو شهر بصره و کوفه بودند باز هم نگاهی به تاريخ مرگ صاحب نظران معتبر قرآن که هر کدام هم برای خود مدعی يک قرائت خاص بودند به روشن شدن موضوع کمک می کند.
الف) مدينه
ابوجعفر يزيد بن قعقاع از قراى عشره (م 130 ق.)، شيبة بن نصاح (م 130 ق.) ونافع بن ابى نعيم از قراى سبعه (م 169 ق.).

ب) مكه
عبدالله‏بن كثير از قراى سبعه (م 103 ق.)، حميدبن قيس اعرج (م 130 ق.) و محمد بن محيصن از قراى اربعة عشره (م 123 ق.).

ج) شام
عبدالله بن عامر از قراى سبعه (م 118 ق.)، عطية بن قيس كلابى (م 121 ق.) ويحيى بن حارث ذمارى (م‏145ق.) .

و البته اين اختلاف در قرآن روز به روز بيشتر می شد و هر کسی برای خود مدعی يک نوع خاص از خواندن قرآن بود و در شهر های ديگر نيز مدعيانی ظهور کردند که صاحب نام های آنها به شرح زير است

ح)كوفه
يحيى‏بن وثاب (م 103 ق.)، عاصم‏بن ابى النجود از قراى سبعه (م 127 ق.)، سليمان اعمش از قراى اربعه عشره (م 148 ق.)، حمزة‏بن حبيب زيات از قراى سبعه (م 123 ق.) و كسائى از قراى سبعه (م 189 ق.).

د) بصره
عبدالله‏بن ابى اسحق (م 129 ق.)، ابو عمرو بن علاء از قراى سبعه (م 154 ق.)، حسن بصرى از قراى اربعة عشره (م 110 ق.)، عاصم جحدرى (م 128 ق.) و قتادة‏بن دعامه (م 117 ق.).

البته در بوجود آمدن اين اختلافات هميشه موضوع دکانداری و سو استفاده از دين نيز وجود داشته است مثلا وقتى بازار قرائت در قرن دوم و سوم رواج پيدا مى‏كند و در اين ميان عده‏اى از قاريان از ديگران سبقت مى‏گيرند و آوازه و شهرت آنان همه جا را فرا مى‏گيرد، گروهى ديگر نيز، كه در طلب نام و نان و مقامى هستند، شهرت خويش را در انتخاب قرائت‏هايى نادر و مخصوص به خود مى‏جستند. اينان تمامی سعی خود را بر اين قرار مى‏دهند كه قرآن را به گونه‏اى بخوانند كه ديگران نمى‏خوانند و البته براى قرائت خويش نيز با توجه به نقص و ايرادات ذاتي که در خود قرآن وجود دارد، دليل‏تراشى نيز مى‏نمودند. بعضی قاريانى كه به قرائت‏هاى شاذ و نادر روى آورده و شيفته چنين قرائت‏هايى گرديده‏اند، به احتمال زياد تحت تاثير اين خصلت قرار گرفته و مثل بسياری از آخوندان اين زمان دين و قرآن را وسيله‏اى براى شهرت و کسب پول و قدرت خويش قرار داده‏ بودند. البته در معروف شدن يک قرائت نيز سواد فرد راوی و ميزان نفوذ او در مراجع قدرت و ميزان مقبوليت او در مراجع دينی تاثير زيادی داشت و در هر صورت معروفيت يک قرائت به معنای معروفيت راوی و سرکيسه کردن مردم عامی توسط آن قرائت بود. کماينکه امروزه نيز از همين قران بسياری به نان و نوا رسيده اند که شمار آن در کشور ما کم نيست .

خلاصه اينکه دامنه اين اختلافات تا قرن چهارم کشيده شد و ديگر کسی را يارای آن نبود که مانند عثمان همه قرائت ها را از بين برده و يکی را جايگزين آن سازد زيرا عثمان هم خود از ياران بزرگ محمد بود و هم ساير ياران محمد بشدت از او حمايت می کردند ولی در قرن چهارم ديگر هر کسی برای خود مدعی بود و کسی هم نمی توانست ادعا کند که مثلا فلان قرائت را خود از زبان محمد شنيده است اما در اين ميان فردی بنام ابن مجاهد در اقدامى ضربتی ، موضوع اختلاف در قرائت قرآن را براى هميشه مسدود مى‏كند و با انتخاب هفت قراءت از قاريان قرن دوم هجرى و تدوين آنها در كتاب السبعه همه مدعيان روزگار خويش را، كه بلافاصله از خود عكس‏العمل نشان مى‏دادند را در مقابل عمل انجام شده‏اى قرار مى‏دهد. در واقع ابن مجاهد مجبور به اين کار بود .و او نمی توانست يک قرائت را بپذيرد و ديگری را رد کند و بناچار هفت قرائت را که هر کدام به نوعی مقبوليت بيشتری داشت را رسما پذيرفته و مابقی را مردود اعلام می کند

قرائت های شاذ:
همان طور که توضيح داده شد اختلاف در مورد قرآن هم به کل کتاب مربوط بود که قرآن ها در زمان عثمان يکسان گرديد ولی اين اختلاف بعد ها به قرآن های عثمانی هم سرايت پيدا کرد زيرا اين قرآن ها هم دقيقا مانند هم نبودند و بعد از نقطه گذاری و تبديل آن به الفبای عربی بر دامنه اختلافات افزوده شد و حتی امروزه هم، قرآن های رايج با هم اختلافاتی دارند و شبيه هم نيستند. و جالب است بدانيد علمای اسلام برای تشخيص يک قرائت صحيح شرايط زير را قرار داده اند :

شرط اول:صحت‏سند قرائت. بايد قرائت‏شناخته شده،داراى سند صحيح تايكى از صحابه باشد.

شرط دوم:با رسم الخط قرآن توافق داشته باشد.

شرط سوم:با قواعد ادبى عرب توافق داشته باشد.

هرگاه قرائتى داراى اين سه شرط باشد،صحيح و مورد قبول است.اگر يكى ازاين شروط را نداشته باشد غير صحيح و مردود است.اصطلاحا به قرائتى كه فاقدشروط مذكور است،شاذ گويند.

به زبان ديگر يعنی ساختمان نوشتاری قرآن آنقدر متزلزل و دارای ابهام است که برای قرائت آن هم شرط و شروط داردکه يکی از آنها سازگاری با قواعد ادبی است ولی در آينده خواهيم ديد که محمد و شايد خدای او در بسياری از موارد در قرآن امروزی اشتباهات گرامری فاحشی کرده اند.

آيا اين به ذهن انسان خطور نمی کند که با اين همه آيه و حديث که در مورد عاری از تغيير بودن قرآن دارد و مقايسه آن با سرگذشتی که مختصرا از آن ديديم نشان می دهد که همه اين آيات و احاديث دروغی بزرگ برای فريب ميليون ها انسان در گذشته و حال بوده و هست. در واقع از ابتدای تکوين دستآويزی برای استثمار انسانهای جاهل و نا آگاه بوده و هست و متاسفانه خواهد بود .

0 ❤️

2013-03-08 17:41:46 +0330 +0330

[quote=دل آرام تنها]اسلام پیروز است[/quote]
کس شعر نگو و گرنه میذارم درت.بعد میتونی بری به اون چوپون خودتو نشون بدی که دیگه تو سوره نسا زر نزنه که هستند زنایی که بعد از هربار سکس پرده هاشون به حالت اول برمیگرده.چه گوها.بی سواد احمق بی شعور.

0 ❤️

2013-03-08 17:55:00 +0330 +0330

فناتيک ها و مسلمانان آشنا به دانش امروزی در تلاش کسب وجهه برای اسلام مدعی کشف تيوری پيدايش جهان در قرآن هستند. شاهد مدعای آنان آيه ای از سوره فصلت است که در بعضی ترجمه ها می گويد جهان را از گاز و دود آفريديم. اين نمونه ايست از ارايه مدارک علمی آنان.

و اما آيه مورد نظر(11) از سوره فصلت:

ثم استوى الى السماء و هي دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعا او كرها قالتا اتينا طائعين

به پنج ترجمه ذيل توجه فرماييد:

image002.png

همانطور که می بينيد در يک مورد گاز و دود در مورد ديگر بخار و بقيه دود ترجمه کرده اند. در واقع لغت عربی آن “دخان” است که فقط معنی دود می دهد. نمونه ای از تحريف، مغلطه و بازی با کلمات، بويژه توسط کسانی که به دانش امروزی آشنا، اما جزم گرايی و تحجر فکری، پذيرش واقعيت را برايشان دشوار می سازد.

اما ادعای آنان در جزيياتش:

· دود، بعنوان ذرات معلق، قياسی بی عيب برای گازهای هيدروژن و هيليوم توجيه ميکنند در حاليکه دود ذرات خاکستر و بيشتر آن کربن است. بر خلاف گاز از سوختن يعنی اکسيداسيون بوجود آمده و هيچ شباهتی با عناصر تشکيل دهنده هيدروژن و هيليوم ندارد.

· ايده آغاز پيدايش جهان از مواد گازی شکل از قديم در ميان ايرانيان و يونانيان وجود داشته و قرآن آنرا به غلط بعنوان دود تکرار کرده و گرنه زبان عربی لغات کافی برای توضيح و تشريح گاز داشته است.علاوه بر اين حدس و گمان در موضوعات علمی در ميان فيلسوفان يونانی رواج فراوان داشته و حتی بسياری از فرضيات آنان مانند پيش بينی اتم، قوانين علم ترموديناميک، وجود منظومه های ديگر، چگونگی بوجود آمدن باران و پروسه تکامل به واقعيت پيوسته است. آيا درستی اين گمان زنی ها منتج به نتيجه گيری ما از دسترسی آنان به ماورالطبيه و غـيب گويی بايد بشود؟

· و اما نکته اصلی اينجاست که آغاز جهان از گاز نبوده است. اگر تيوری انفجار بزرگ صحيح باشد، پيدايش جهان، قبل از اينکه هر نوع ماده ای وجود داشته باشد، از انرژی محض است. چندين لحظه بعد از انفجار است که ماده شکل می گيرد و آنهم نه بصورت گاز بلکه پلاسما. بعد از سرد شدن پلاسماست که گازها بوجود می آيند. حتی در اين نقطه نيز هنوز گازها تنها مواد و يا بيشترين مواد تشکيل دهنده جهان نيستند. اشعه های الکترومغناطيسی، نور، جرم-انرژی و … از کميت بيشتری برخوردارند.

اما مشکل مسلمانان دو آتشه آشتی دهنده علم و دين به همين جا خاتمه نمی يابد. ذيلاُ به پس و پيش

ترجمه آيه فوق توجه فرماييد:

image004.png

درآيه 9 واضح و روشن اظهار می شود که در ابتدا زمين در دو2 روز آفريده می شود. آيه 10 کوهها و برکات روی زمين را در چهار روز بعد می آفريند. در اينجا بروشنی تنظيم زمانی را در آيه ها می بينيم. يعنی اول زمين بوجود می آيد(آيه 9) و سپس بر روی آن کوهها و درختان و برکات ديگر قرار می گيرند(آيه10). و سپس در آيه های 11 و 12 بقيه جهان آفريده می شوند. آيه 11: سپس به آسمان پرداخت… يعنی در حاليکه زمين و کوهها و برکات روی آن (درختان و گياهان و حيوانات) وجود داشته اند، در همان زمان بقيه جهان دود و يا بنا بر تحريف بعضی مسلمانان گاز بوده است. در اينجا می بينيم نه تنها ادعای پيش بينی قرآن در رابطه با کشفيات علوم جديد با سر به زمين می خورد، بلکه اشتباه غير قابل تکذيب قرآن در وجود داشتن زمين قبل از بقيه دنيا بخوبی مبرهن است.
می دانيم که از لحاظ علمی وجود داشتن زمين همزمان با گازی شکل بودن جهان غير ممکن است بويژه زمين پر از برکات"کوهها، درختان، ميوه ها، حيوانات". برای بوجود آمدن زمين و ديگر"برکات" ابتدا بايستی جهان گازی شکل منقبض شده، ستارگان را تشکيل دهد و سپس ستاره ها منفجر و دو باره منقبض شوند. فقط در سلسله سيکلهای انقباض و انفجار ستاره گان است که مواد سنگين (جامد) ، که زمين و محتوياتش از آن تشکيل شده، شکل می گيرند. در نتيجه زمين ميلياردها سال بعد از گازی شکل بودن جهان است که بوجود می آيد و بايستی صدها ميليون سال ديگر بگذرد تا ابتدايی ترين شکل زندگی يعنی گياهان بوجود آيند.
چنين اشتباه فاحشی فقط می تواند از انسان زمينی با اطلا عات محدود علمی سر زند. قرآن همانند بسياری از کتب و متون مذهبی نوشته شده در دوران گذشته، مملو از اينگونه ابهامات و اشتباهات است. البته بايد اذعان داشت که اين خطای علمی را قرآن از کتاب پيدايش((Genesis تورات بعاريت گرفته و آنرا تکرار ميکند با اين تفاوت که در تورات ستاره گان در روز چهارم آفريده می شوند و در قرآن روز پنجم و ششم. آفرينش زمين قبل از آسمان و ستاره گان در هر دو مشترک است.
آيه 12 وضع از اين هم بدتر کرده و خرافات رايج بين ايرانيان و يونانيان آنزمان را تکرار می کند. اعتقاد به هفت طبقه بودن آسمان بين مذاهب چند خدايی و تک خدايی آنزمان مانند مسحيت و يهوديت نيز وجود داشته است. تکرار اين اشتباه بدون هيچگونه توضيح علمی در قرآن کاملا عادی و نشان دهنده تراوشات طبيعی مغز انسان آن دوران است.
تنها توضيحی که برای ايده هفت آسمان می توان داد اين است که در آن زمان به غلط معتقد بودند منظومه شمسی دارای هفت “سياره” است که در محور خود بدور زمين در گردشند: خورشيد، ماه، مريخ، ژوپيتر، عطارد، زحل و زهره. هنوز هيچ کس از وجود اورانيوس، نپتون و پلوتون خبر نداشت و به اين واقعيت دست نيافته بودند که فقط ماه است که بدور زمين در حرکت است و زمين و ديگر سيارات بدور خورشيد در گردشند.
باورهای مانده از قرون و اعصار هر چند صدها سال دوام آورده اند دليل صحت و سقم آنها نمی باشد. برای دستيابی به حقيقت بايد جزم انديشی را رها کرده و اعتقادات خود را با کمک علم و منطق مورد ارزيابی قرار دهيم.

0 ❤️

2013-03-08 19:42:38 +0330 +0330

دوست خوبم AAKT
مطالبي را كه نوشته ايد كم و بيش و جسته گريخته شنيده يا خوانده بودم اما حقيقتا ًمطلبي به اين كاملي و جامعي نديده بودم. از اينكه منابع رو هم ذكر كرديدبسيار لذت بردم. از زحمتي كه كشيديد بينهايت سپاسگزارم
Ezra

0 ❤️

2013-03-09 10:34:40 +0330 +0330

[quote=Ezra]دوست خوبم AAKT
مطالبي را كه نوشته ايد كم و بيش و جسته گريخته شنيده يا خوانده بودم اما حقيقتا ًمطلبي به اين كاملي و جامعي نديده بودم. از اينكه منابع رو هم ذكر كرديدبسيار لذت بردم. از زحمتي كه كشيديد بينهايت سپاسگزارم
Ezra[/quote]
ممنون از شما و درود بر شما دوست عزیز به خاطر تاپیک خوبتون و خوشحالم از اینکه براتون مفید بوده.
پاینه و سرفراز باشید…

0 ❤️

2013-03-09 12:43:23 +0330 +0330

شبکه قرآن سیمای جمهوری اسلامی گزارش داد که قرآنی با 116 سوره در شهر سامرا عراق و توسط کارگرانی که مشغول حفاری شبکه‌ی فیبر نوری این شهر بودند پیدا شده است؛ این شبکه سپس با آیت الله مکارم شیرازی مصاحبه نمود و از وی صحت و سقم این خبر را بر اساس روایات معتبر اسلامی جویا شد؛ آیت الله مکارم با بیان اینکه حضرت علی نخستین فردی در تاریخ اسلام هستند که اقدام به جمع آوری قرآن نمودند و آن را به پایان رسانیدند، افزود: روایتی از سلیم بن قیس هلالی(متوفای سال 90 هجری) و به نقل از سلمان فارسی آمده است که امام علی علیه السلام هنگامیکه بی مهری مردم را نسبت به خود دید در خانه نشست و اقدام به جمع آوری قرآن نمود، او این قرآن را بر پوست 72 شتر نوشت و تحویل فرزندش امام حسن مجتبی(ع) داد و به ایشان سفارش نمودند که این مصحف را به امام پس از خودش تحویل دهد تا نزد فرزندم “محمد ابن حسن” ملقب به “مهدی” نگه داشته شود؛ وی در ادامه بیان کرد که به احتمال فراوان در زمان هجرت ولی عصر (عج) از سامرا به قم، ایشان مصحف را در سرزمین پدری خویش پنهان کردند تا مبادا به دست نااهلان بیفتد، خوشبختانه مطلع شدم که این مصحف توسط کارگری شیعه پیدا شده و قرار است که برای بررسی بیشتر این قرآن به شهر مقدس قم آورده شود تا در مسجد جمکران توسط نواب عام ایشان تحویل حضرت گردد.
آیت مکارم در ادامه‌ی اظهاراتشان گفتند: بنا به گزارشات موثق از منابع معتبر و خاص، این مصحف دارای 116 سوره است و در قرآنی که از سوی حضرت علی(ع) گرد آورده شده بود دو سوره به نامهای ولایت(1) و نورین(2) وجود داشت که در زمان خلفای سه گانه حذف شد و حضرت علی(ع) برای اینکه بین امت اسلامی تفرقه نیفتد از ذکر نام این دو سوره خودداری نمودند.

(1)
متن سوره‌ی “نورین”
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
یَا أیُهاَ اََلَذِینَ آمَنُوا آمِنوُا بِاَلنورَینِ اَنزَلنَاهُما یَتلُوانِ عَلَیکُم آیَاتِی وَ یَحذَرانِکُم عَذَابٌ ﴿۱﴾ وَاصطَفَی مِن اَلمَلاءِـکةٍ وَجَعَلَ مِن اَلمُؤمِنِینَ اُولئکَ فِی خَلقِهٍ ﴿۲﴾ وَلَقَد اُرسِلنَا مُوسَی وَ هَارونَ بِمَا اَستَخلِفٍ فَبَغُوا هَارونَ فَصَبرٌ جَمِیلٌ ﴿۳﴾ وَلَقَد اَتَینَا بِکَ اَلحُکمِ کَالَذِینَ مِن قَبلِکَ من المرسلین وجعلنا لک منهم وصیا لعلهم یرجعون ﴿۴﴾ یا ایها الرَسُولً قَد جَعَلنَا لِکَ فِی اَعنَاقٍ اَلذِینَ آمَنُوا عَهداً فَخُذُهٌ وَکُن مِنَ الشَاکِرینَ ﴿۵﴾ اِنَ عَلیاً قَانَت فِِی اَلَلیلِ سِاجِدً َیحذِرَ اَلآخِرةٍ وَ یَرجُوا ثَوابَ رَبِهِ قُل هَل یَستَوی اَلذِینَ ظَلَمُوا وَهُم بِعَذَابِی یَعلَمُونَ ﴿۶﴾

(2)
متن سوره‌ی “ولایت”
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
یَا أیُهاَ اََلَذِینَ آمَنُوا آمِنوُا بِالنِبِیِ وَبِالوَلِی اَلذِینَ بَعَثنَاهُمَا یَهدِیَانَکُم اِلَی صِرآطٍ مُستَقِیمَ ﴿۱﴾نَبییُ وَوَلِیُ بَعضُهَا مِن بَعضٍ وَاِنَا اَلعَلُیمٌ َالخَبِیرٌ ﴿۲﴾ اِنَ اَلَذِینَ یُوفُونَ بِعَهدِ اَللهِ لَهُم جَنَاتٍ اَلنَعِیمٍ ﴿۳﴾وَاُلذِینَ اِذَا تُلِیَت عَلَیهِم آیَاتُنَا کَانُوا بِآیَاتِنَا مُکََََََََََذِبیِنَ ﴿۴﴾ اِنَ لَهُم فِی جِهِنمَ مَقَاماً عَظِیمَا اِذَا نُودِیَ لَهُم یَومَ اَلقِیمَةِ أینَ اَلظَالِمُونَ اَلمُکَذِبُونَ اَلمُرسَلِینَ﴿۵﴾مَا خَلَقَهُم اَلمُرسِلِینَ اِلَا بِاَلحَقِ وَمَا کَانَ اَللهُ لَیُنظَرَهُم اِلی اَجَلٍ قَرِیبٍ ﴿۶﴾ وَسَبِحَ بِحَمدِ رَبِکَ وَعَلیٌ مِن اِلشَاهِدِینَ﴿۷﴾

0 ❤️

2013-03-09 15:27:42 +0330 +0330

آدم اينجا واقعاً مطالب جالبي مي بينه… من فكر مي كنم مطلبي كه enrique2000 گذاشته با نحوه جمع آوري قرآن كه توسط AAKT گذاشته شده رابطه منطقي داره و در واقع مكمل هم هستند… به خاطر اين مطالب از همتون ممنونم

0 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «