برگی از یادداشت های یک پزشک (۷)...!

1401/03/20


نگاهی به سرم دارویی که اهسته اهسته وارد رگم میشد کرد و نشست کنارم روی تخت و یکی از لیوانای چاییِ تازه دمِ توی دستش رو داد بهم، فهمیدم که یه چیزیش هست!
گفتم : گرفته ای امروز! چیزی شده؟!
لیوانو گذاشت رو میز و کلافه دست کشید به چشماش و گفت:
دیشب اومده بود به خوابم. می‌گفت حال و روزش زیاد خوب نیست؛ ازم خواست ببخشمش…!

به زور یه قلپ از چاییم خوردم و پوزخند زدم پرسید چی شده؟ جواب دادم :
نمی‌دونم چه حکمتیه آدما تا وقتی زنده اند فکرِ این روزاشونو نمی‌کنن!
بهش می‌گفتی چرا وقتی می‌تونستی یه بار نیومدی بگی اشتباه کردم؟! چرا تا موقعی که بودی یه بار نخواستی جبران کنی؟! چرا تا دیر نشده بود یه بار ازم خواهش نکردی ببخشمت؟!

چنگ زد به گلوش، انگار که نخواد بغضش بالاتر بیاد.
به شوخی گفتم : ببین من نزدیکه برم پیشش اگه پیامی داری بگو بهش برسونم!
نگاهی که کرد خیلی ترسناک بود و باعث شد ساکت بشم!
چند لحظه سکوت کردم و بعدش خم شدم جلو و دست گذاشتم رو زانوش
آروم گفتم: گیرم که دستش از دنیا کوتاهه، راستشو بگو! می‌تونی ببخشیش از تهِ دل؟!
دست کشید زیر چشمای ترش و سر تکون داد.
میدونستم جوابش منفیه! نه که نمی‌خواستا، نمی‌تونست!
نگاه از تن مچاله اش گرفتم و تکیه دادم به متکای روی تختم و انگشتامو محکم‌تر حلقه کردم دورِ گرمای دلچسبِ لیوان و مشغول شمردن قطره های داروی قرمز رنگ سرم شدم.
اهسته بلند شد و گفت : میرم به بقیه بیمارا سر بزنم! و رفت.

دفترچه یادداشتم روی پام بود، برداشتم و روی یه صفحه اش نوشتم :

کاشکی ما آدما قبل اینکه خیلی دیر بشه و دیگه نشه کاری کرد، به فکر جبران حقهایی که ناحق کردیم و تیمارِ دلهایی که خواسته یا ناخواسته رنجوندیم می افتادیم…!

کاش…!



🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁

برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2022-06-10 22:27:05 +0430 +0430

.

1 ❤️

2022-06-10 22:27:46 +0430 +0430

سلام، رسیدن بخیر. سالومه جان. نبودین.
مرسی از تاپیک قشنگت. 🌹 👌

1 ❤️

2022-06-10 22:31:44 +0430 +0430

پوزش میخوام شاه ایکس عزیز 🙏🌺

1 ❤️

2022-06-10 22:33:00 +0430 +0430

↩ rrahmog
درود. خوبید؟ یه مقدار گرفتارم .پوزش میخوام 🙏🌺

1 ❤️

2022-06-10 22:37:30 +0430 +0430

خوش برگشتی

بازم مثل همیشه زیبا و احساسی 🖤

1 ❤️

2022-06-10 22:40:24 +0430 +0430

↩ Texas yuri
درود و سپاس از لطف شما 🌺🙏
مانا و تندرست باشید

1 ❤️

2022-06-10 22:43:32 +0430 +0430

↩ سالومه۲۸
به لطف شما خوبم.
امیدوارم که گرفتاری تون کامل برطرف بشه.

2 ❤️

2022-06-10 22:50:36 +0430 +0430

مثل همیشه زیبا و با احساس

1 ❤️

2022-06-10 22:52:26 +0430 +0430

↩ rrahmog
سپاسگزارم

1 ❤️

2022-06-10 22:54:16 +0430 +0430

↩ rvb
درود و سپاس از همراهی سبزتان 🌺🙏

1 ❤️

2022-06-10 22:55:40 +0430 +0430

پنهان نکن لبخند خود را موقع رفتن…
عاشق نبودی بی گمان انکار لازم نیست

بگذار خوش باشد دلم با زخم تنهایی…
بعد از تو می ‌میرد ولی تیمار لازم نیست!

2 ❤️

2022-06-10 22:56:58 +0430 +0430

چه خوب می نویسی

1 ❤️

2022-06-10 23:15:23 +0430 +0430

↩ sirwan123
درود بر شما و سپاس از همراهی سبزتان 🌺🙏
یکی از بزرگترین اشتباهات زندگیم یاد نگرفتن کوردی است .در حد چند جمله بلد هستم و جوابتون رو با یکی از همین جملات میدم . پوزش میخوام اگه اشتباه مینویسم 🙏
زوور گولی به قوربان 🌺🙏

3 ❤️

2022-06-10 23:16:28 +0430 +0430

↩ زن پوش چادری ام
درود و سپاس از همراهی شما
نوش نگاهتان 🌺🙏

1 ❤️

2022-06-10 23:21:58 +0430 +0430

دوست دارم شعر گویم حال دل بهتر شود
با تو از احساس خوانم ،خطی از دفتر شود

دوست دارم در کنار چایی و قندان خود
لمس دستان تو باشد، مزه اش محشر شود!!

دوست دارم شعر هایم را بخوانی با نسیم
تازه گردم با صدایت ،گوش دنیا کر شود

دوست دارم طرحی از باران زنم بر شعر خویش
قطره قطره، نم نمک ریزد ،دو چشمم تر شود

دوست دارم بر مشامم بوی عطرت پیچد و…
تا به یک تصویر رویایی ز تو منجر شود

دوست دارم لحظه های بودنت را نازنین
آنقدر اینجا بمانی خستگی ها در شود…!!

4 ❤️

2022-06-10 23:29:46 +0430 +0430

کم پیدایی خانم؟

2 ❤️

2022-06-10 23:31:56 +0430 +0430

↩ تشنه عشق
درود بر شما و سپاس از همراهی سبزتان 🌺🙏🥰

1 ❤️

2022-06-10 23:33:43 +0430 +0430

↩ alipishi
درود علی آقا
پوزش میخوام مشکلی پیش اومده که نمیتونستم و نمیتونم زیاد به اینجا و دوستان سر بزنم.
هزار بار معذرت 🙏🌺🙏

1 ❤️

2022-06-10 23:35:07 +0430 +0430

↩ سالومه۲۸
لزومی به عذر خواهی نیست شما گناهی ندارید مشکل از منه…

2 ❤️

2022-06-10 23:45:25 +0430 +0430

↩ shahx-1
شرطِ عقل است که مردم بگریزند از تیر
من گر از دستِ تو باشد مژه برهم نزنم

حضرت سعدی

ببین من دیگه کی هستم شاه ایکس مردم آزار 🥰🌺🙏😂😂😂

4 ❤️

2022-06-10 23:47:31 +0430 +0430

↩ تشنه عشق
ما براے پُركردن‌ِ اين فاصله‌ها
به شعر پناه آورده‌ايم
به نقاشي
و از ترسِ زمان
گوشه‌هایے از خودمان را
در همهٔ اين‌ها
براے زنده‌ماندن جامی‌گذاريم
چه‌قدر دلم می‌خواهد از اين دنيا
سال‌ها بعد
پا به بيرون بگذارم
و به دنياے شما داخل شوم
و بگويم
همه‌چيز عوض شده است
و به دنيای‌ خودم برگردم

به زمين فكر مي‌كنم
كه چشم‌هايش را بسته‌اند
و به او گفته‌اند،
حالا پيدايمان كن!

3 ❤️

2022-06-10 23:49:47 +0430 +0430

↩ Lili48
درود لیلی عزیز و دوست داشتنی و سپاس از همراهی سبزت🥰🌺🙏
قسم به عشق ، ڪه گمگشته ے دلم بودی
اگر ڪنار تو بودم ، مڪملم بودی

به خاک مشترک و پاک هر دو مان سوگند
من از وجود تو بودم ، تو از گلم بودی

بدون دیدن روے تو ، عاشقت بودم
درون قاب دل آخر ، شمایلم بودی

هزار چرخ خطا زد فلک ، ڪه تا امروز
نبینمت ڪه همین جا ، مقابلم بودی…

لاادرے

4 ❤️

2022-06-11 07:18:56 +0430 +0430

طنین آرام صدایت
به گوش می‌رسد
چونان آواز پرنده‌ای در بند
که خواب را از سر می‌پراند.

نگاه‌ات را در می‌یابم
و چشمان نیل‌گون‌ات
در اشتیاق تو
روح‌ام را می‌فرازد.

چه خوش می‌گریم
در میانه‌ی شادمانی‌ام:
آه، تا در بَرَت گیرم
جایی حوالی قلب‌ام.
■میخائیل لرمانتاف

1 ❤️

2022-06-11 07:30:16 +0430 +0430

↩ تشنه عشق
جان دلم!
امروز بیا…
بـنـشـیـن لـحـظـه ای رو در روی مـَن ،
چایِ عطـــردار می خواهم !
چای از من ،عطرش با تو…

3 ❤️

2022-06-11 07:30:54 +0430 +0430

هزار سال است که دوست‌ات می‌دارم!
من، چونان تو،
از نخستین گزش، به عشق ایمان نمی‌آورم،
اما می‌دانم که ما پیش‌تر،
یک‌دیگر را دیدار کرده‌ایم،
به روزگاران، در میان افسانه‌ای راستین.

و ما دو چهره، یک‌دیگر را در آغوش فشردیم،
بر گستره‌ی آب‌های ابدی.
سایه‌ات، پیوسته، به سایه‌ی من می‌پیوندد
در گذر روزگاران
در میان آینه‌های ازلی و مرموز عشق
من هم‌واره از تو سرشارم،
در خلوت قرن‌های پیاپی…

آن‌جا مردی است کولی،
که چراغ‌دان‌های اشتیاق را می‌افروزد،
و با سازش می‌خواند:
اشعاری را
که بر اوراق بادها می‌نویسی،
برای من.
آن‌جا زنی است کولی،
که در بیشه‌های اعصار
گم شده است،
و ریزه‌های نان خاطرات آینده‌اش را با تو،
پی می‌گیرد،
تا گذرگاهِ کُمایِ روحی را
گم نکند.
■غاده السمان

2 ❤️

2022-06-11 07:33:37 +0430 +0430

↩ vahidjudo
از جان و تنم ، جز دلِ ویرانه نماندست
این هم به فدای تو شود ، ناز ترینم …

راحم تبریزی

3 ❤️

2022-06-11 07:36:32 +0430 +0430

↩ سالومه۲۸
کسی به فکر گل ها نیست
کسی به فکر ماهی ها نیست
کسی نمی خواهد
باورکند که باغچه دارد می میرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی می شود
و حس باغچه انگار
چیزی مجرّدست که در انزوای باغچه پوسیده ست.

حیاط خانۀ ما تنهاست
حیاط خانۀ ما
در انتظار بارش یک ابر ناشناس
خمیازه می کشد
و حوضِ خانۀ ما خالی است.
ستاره های کوچک بی تجربه
از ارتفاع درختان به خاک می افتند
و از میان پنجره های پریده رنگ خانۀ ماهی ها
شبها صدای سرفه می آید.
حیاط خانۀ ما تنهاست.

پدر می گوید
از من گذشته ست
از من گذشته ست
من بار خود را بردم
و کار خود را کردم
و در اتاقش از صبح تا غروب
یا شاهنامه می خواند
یا ناسخ التواریخ
پدر به مادر می گوید
لعنت به هر چه ماهی و هر چه مرغ
وقتی که من بمیرم دیگر
چه فرق می کند که باغچه باشد
یا باغچه نباشد
برای من حقوق تقاعد کافی ست.

مادر تمام زندگیش
سجّاده یی¬ست گسترده
در آستان وحشت دوزخ.
مادر همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی می گردد
و فکر می کند که باغچه را کفر یک گیاه
آلوده کرده است.
مادر تمام روز دعا می خواند
مادر گناهکار طبیعی ست
و فوت می کند به تمام گلها
و فوت می کند به تمام ماهی ها
و فوت می کند به خودش.
مادر در انتظار ظهور است
و بخششی که نازل خواهد شد.

برادرم به باغچه می گوید قبرستان
برادرم به اغتشاش علفها می خندد
و از جنازۀ ماهی ها
که زیر پوست بیمار آب
به ذرّه های فاسد تبدیل می شوند
شماره بر می دارد.
برادرم به فلسفه معتاد است.
برادرم شفای باغچه را
در انهدام باغچه می داند.
او مست می کند
و مشت می زند به در و دیوار
و سعی می کند که بگوید
بسیار دردمند و خسته و مأیوس است.
او نا امیدیش را هم
مثل شناسنامه و تقویم و دستمال و فندک و خودکارش
همراه خود به کوچه و بازار می برد
و نا امیدیش
آن قدر کوچک است که هر شب
در ازدحام میکده گم می شود.

و خواهرم که دوست گلها بود
و حرفهای سادۀ قلبش را
وقتی که مادر او را می زد
به جمع مهربان و ساکت آنها می برد
و گاه گاه خانوادۀ ماهی ها را
به آفتاب و شیرینی مهمان می کرد،
او خانه اش در آن سوی شهر است
او در میان خانۀ مصنوعیش
با ماهیان قرمز مصنوعیش
و در پناه عشق همسر مصنوعیش
و زیر شاخه های درختان سیب مصنوعی
آوازهای مصنوعی می خواند
و بچه های طبیعی می سازد.
او
هر وقت که به دیدن ما می آید
و گوشه های دامنش از فقر باغچه آلوده می شود
حمام ادکلن می گیرد
او
هر وقت که به دیدن ما می آید
آبستن است.

حیاط خانۀ ما تنهاست
حیاط خانۀ ما تنهاست.
تمام روز
از پشت در صدای تکّه تکّه شدن می آید
و منفجرشدن.
همسایه های ما همه در خاک باغچه هاشان به جای گل
خمپاره و مسلسل می کارند.
همسایه های ما همه بر روی حوض های کاشیِشان
سر پوش می گذارند
و حوضهای کاشی
بی آن که خود بخواهند
انبارهای مخفی باروتند
و بچه های کوچۀ ما کیف های مدرسه شان را
از بمبهای کوچک
پر کرده اند.
حیاط خانه ما گیج است.

من از زمانی
که قلب خود را گم کرده است می ترسم
من از تصوّر بیهودگیِ این همه دست
و از تجسّم بیگانگیِ این همه صورت می ترسم.
من مثل دانش آموزی
که درس هندسه اش را
دیوانه وار دوست می دارد، تنها هستم
و فکر می کنم که باغچه را می شود به بیمارستان برد
من فکر می کنم …
من فکر می کنم …
من فکر می کنم …
و قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
و ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی می شود

■فروغ_فرخزاد

2 ❤️

2022-06-11 07:40:36 +0430 +0430

↩ vahidjudo
سال ها تحمل رنج هاي پنهاني، به من بردباری فرا انسانی آموخته است…

ولاديمير ناباکوف

1 ❤️

2022-06-11 07:54:28 +0430 +0430

↩ سالومه۲۸
در کنار هم خواهیم آرمید
خواه یک‌شنبه باشد، یا دوشنبه
شب باشد یا بام‌داد، نیمه‌شب یا نیم‌روز
دل‌داده‌گی، مثل همه‌ی دل‌داده‌گی‌هاست
این را به تو گفته بودم
در کنار هم خواهیم آرمید
دیروز چونین بود
فردا نیز چونان خواهد بود

تنها چشم در راه تو هستم
قلب‌ام را به دستان‌ات سپردم
که با قلب‌ات، هماهنگ می‌زند
با آن چه از انسانیت روزگار گرفته
در کنار هم خواهیم آرمید

عشق من، همان عشق خواهد بود
و آسمان به‌سان ملافه‌ای بر روی ما
من بازوان‌ام را بر تو گره زده‌ام
تا دوست‌ات دارم، از آن می‌لرزم
تا هر زمان که تو بخواهی
در کنار هم خواهیم آرمید
■ لویی آراگون

1 ❤️

2022-06-11 23:35:12 +0430 +0430

کاش بدونیم که زندگی همین دنیا است و تکرار شدنی نیست و خیلی زود دیر میشود

1 ❤️

2022-06-11 23:47:51 +0430 +0430

َای کاش،،،،، ،
ای کاش،،،
ای کاش می‌فهمیدیم که زود دیر میشه،،،
ای کاش می‌فهمیدیم اجسام از آنچه در آینه، دیده می‌شوند به ما نزدیکتر نیستند،
چسبیده به آینه اند،،،،، ای کاش،،،، 😁😁😁😓😓😓

2 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «