«به کجا چنین شتابان؟»
گَوَن از نسیم پرسید
«دلِ من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟»
«همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم…»
«به کجا چنین شتابان؟»
«به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم»
«سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو ازین کویرِ وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلامِ ما را»
این شعر رو مرحوم حبیب خوند خیلی قشنگ خونده
و در مورد این شعر تو سوئس یا سوئد یه دیوار هست به نام دیوار اشعار
این شعر کدکنی رو روش نوشتن
چندین سال پیش تو شبکه پیام محمود سهیلی داشت در موردش توضیح میداد
کدکنی و این شعر محبوب کمونیست ها و چپی ها بوده. شعر قشنگ و غمگینیه
بهار فکر کنم لحظه بعد ارضا شدنته ک آروم شدی زدی تو خط شعر😂😂
یعنی بهار خانم من دیوانه این ابر مرد ادب پارسی هستم مرسی بابت تاپیکتون 🙏 🌹
دیر شد! بازآ
که ترسم ناگهان پرپر شود
دسته گل هایی
که از شوق تو در دل بسته ام…
کدکنی
↩ shoqi_bahar
همه چیز استاد کدکنی دوست داشتنیه شخصیتشون و اشعارشون من به شخصه مفتونشون هستم و بسیار احترام قائلم براشون 👌 ❤️
تقدیم به شما از کدکنی بزرگ
ای قرار دل طوفانی بی ساحل من
بهر آرامش این خاطر شیدا، تو مرو…