✿✿✿
✿✿✿
نقل قول از: پِسرها نمی گریند با درود بر جناب ترومن بله متعصفانه در نسخه جدید حساب کاربری پسر آبی حذف شد و خودمم دلیلش رو نمیدونم زیاد دنبال این تاپیک گشتم ولی پیداش نمیکردم
درود بر شما / اي بابا / خودت حذف نشي آقا / وگرنه يه کاربري که چندان مهم نيست(eyelash) / هر جا که هستي موفق باشي دوست خوبم ?
ﻣﺮﺩﻡ ﮊﺍﭘﻦ ﯾﮏ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ خیلی ﺟﺎﻟﺐ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ به نظر من ﺍﺳﺎﺱ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﮐﺸﻮﺭﺷﻮﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ …
ﺍﻭﻥ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﻣﯿﮕﻪ ؛
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﻴﺨﻲ ﻧﻌﻠﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩ …
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻧﻌﻠﻲ ، ﺍﺳﺒﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩ …
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﺳﺒﻲ ، ﺳﻮﺍﺭﻱ ﺍﻓﺘﺎﺩ …
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺳﻮﺍﺭﻱ ، ﺟﻨﮕﻲ ﺷﻜﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩ …
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺷﻜﺴﺘﻲ ، ﻣﻤﻠﻜﺘﻲ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺷﺪ… .
ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﻴﺦ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻧﻜﻮﺑﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ :)
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ؛
ﻫﺮ
ﻛﺎﺭ ﻣﺎ،
ﺣﺘﻲ ﻛﻮﭼﻚ،
ﺍﺛﺮﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺎ ﻧﺒﻴﻨﻴﻢ !..
زندگى مثل يک كامواست / از دستت كه در برود، مى شود كلاف سر در گم / گره مى خورد، میپيچد به هم، گره گره مى شود، بعد بايد صبورى كنى، گره را به وقتش با حوصله وا كنى، زياد كه كلنجار بروى، گره بزرگتر مى شود، کورتر مى شود.
يک جايى ديگر كارى نمى شود كرد، بايد سر و ته كلاف را بريد. يک گره ى ظريف و كوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قايم كرد، محوكرد، جورى كه معلوم نشود.
يادمان باشد گره هاى توى كلاف، همان دلخورى هاى كوچک و بزرگند، همان كينه هاى چند ساله .
بايد يک جايى تمامش كرد، سر و تهش را بريد. زندگى به بندى بند است به نام حرمت كه اگر پاره شود همه چیز تمام است.
دلم میخواد به این دهه هفتادیا و هشتادیا بگم دلبری با ساپورت (eyelash) و چکمه (eyelash) و… کار سختی نیست!!!
هر وقت تونستین مثل زمان ما با سیبیل، دماغ عمل نکرده، مانتو بنفش پیچ اسکن اپل دار، آستین خفاشی، دلبری کنی و شوهرتم واست غش کنه!!! (cowboy)
اونوقت میشینیم با هم در مورد بقیه ی معیارها حرف میزنیم ? ?
دیشب مادر زنم عکس پروفایلشو عوض کرد، منم واسه خود شیرینی واسش کامنت گذاشتم:
ماشالا ببین چه عکسی شده
الهی قربون عکست برم
عکست تو حلقم
این عکسو آدم میخواد بخوره!
میخوام عکستو بدم بزرگ کنن قاب کنم بزنم تو اتاقم
اصن این عکسه یا باغ بهشته؟!!
و …
خلاصه یه ربع بعدش زنم اومد تو اتاق و بعد از کلی فحش خوار مادر گفت فقط طلاق!
و اون موقع بود که فهمیدم کلید حرف « ع » لپ تاپم کار نمیکنه!!
چه زیبا میگوید نلسون ماندلا
“ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ” ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ / ﭼﻮﻥ ﻣﻔﯿﺪﯼ / “ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ” ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ / ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﻔﯿﺪ ﻧﺒﺎﺷﯽ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥﻗﯿﻤﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻣﻬﻢ، ﻭﺍﺑﺴﺘﻪﺍﻡ. ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻌﺒﻪﯼ ﺁﺑﺮﻧﮓ ﺑﯽﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ.
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ “ﺧﻮﺩ ﻭﺍقعی من” ﻫﺴﺘﻨﺪ…
به کسی که دوستش داری ““دلبسته”” باش نه وابسته…! :)
ﺁﺩﺍﻣﺲ ﺷﯿﮏ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ‘‘ﺁﺩﺍﻣﺲ ﺟﻮﻭﯾﺪﻧﯽ’’
باور کن ﺍﮔﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﮔﻮﺷﺰﺩ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩ ﺷﯿﺎﻓﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ
خیر ببینین
تا میتونید کپی کنید کسی اشتباه نکنه ?
زمين بهشت مي شود✔
روزيكه مردم بفهمند:
هيچ چيز عيب نيست جز قضاوت ومسخره كردن ديگران…!
هيچ چيز گناه نيست جز حق مردم…!
هيچ چيز ثواب نيست جز خدمت به ديگران. …!
هيچ كس اسطوره نيست الا در مهربانى و انسانيت…!
هيچ دينى با ارزش تر از انسانيت نيست…!
هيچ چيز جاودانه نمي ماند جز عشق…!
هيچ چيز ماندگار نيست جز خوبى …✔
نیااا
نیااا
نیاااا
ﻧﻴﺎااااا
ﻧﻴﺎاا
| _/ |
| ،'،'',', |
| ،'،'،','،'،' |
| '< :( >,' |
| ','، || '،',' |
|'،',||','،' |
بابا ميگم نيا …
مثلا دارم دوش میگیرمااا
تو حمومم اسایش نداریمااااا…
والاااا…
بیا حموم کردنمونم کپی کن
والاااا . . .
ملت بیکارناااااااااااا
☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️☺️
حالا که اومدی بیا پشتمو یه لیف بزن !!!
فروردین : اینا خیلی هنر کنن بتونن پیژامه ست کنن
اردیبهشت : خیلی خوشگل وخوش استیل هر چی بپوشن بهشون میاد بس که خوش تیپ و خوش استیل هستن
خرداد : بدک نیستن اگه جو بگیردشون قشنگ میپوشن
تیر : چهره ی عالی دارن ،تیریا اوج جذابیتن ،خدای احساس و الهه ی تیپ هستن
مرداد : به معنای واقعی مانکن هستن و توی تیپ زدن فوق العاده ان
شهریور : بانمک و خوش تیپ بس که خشکل هستن
مهر :مهریا اوج خوشتیپیشون شلوار کردی سیاه با تیشرت قرمزه
آبان : از بس خودشون خشکل هستن گونی هم بپوشن بهشون میاد
آذر : اینها گاهی فوق العاده خوش تیب گاهی هم راحتن.ولی بعد مردادیها نهایت تیپن.
دی : تیپشون مثل قیافشون عالیه حرف نداره همه هم دنبالشونن اینها همیشه تیپشون خاصه
بهمن : واویلا اینها از کودکیشون خوش تیپ بودن و هستن اصلا تیپ تو ذاتشونه ?
اسفند : خوش به حال همسراشون اینها هیچ وقت لباس زشت نمیپوشن همیشه به روز هستن
فوهو که 3 سال پيش در 94 سالگى در فوجيان درگذشت، در يک سيلندر نگه داشته شده است!
اپل، گوگل و کوکاکولا سه سال متوالى رتبه اول تا سوم را به عنوان باارزشترين برند دنيا کسب کردهاند
یکی از زیباترین مطالبی که تابحال خوندم
کورش کبیر و فاحشه
کورش بزرگ به دهی سفر کرد
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از کورش خواست تا مهمان وی باشد.
کورش پذیرفت و مهیای رفتن به خانه زن شد.
کدخدای دهکده هراسان خود را به کورش رسانید و گفت: «این زن، هرزه است به خانه او نروید»
کورش به کدخدا گفت: «یکی از دستانت را به من بده»
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان کورش بگذاشت.
آنگاه کورش گفت: «حالا کف بزن»! کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: « هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند…
کورش لبخندی زد و پاسخ داد: هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند!
برو و به جای نگرانی برای من نگران خودت و دیگر مردان دهکده باش
ناصرالدین شاه سالی یکبار آش نذری می پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می یافت تا ثواب ببرد. در حیاط قصر ملوکانه اغلب رؤسای مملکت جمع می شدند و برای تهیه آش شله، هریک کاری انجام می دادند. بعضی سبزی پاک میکردند، بعضی نخود و لوبیا خیس می کردند.
عده ای دیگ های بزرگ را روی اجاق میگذاشتند و خلاصه هرکس برای تملق و تقرب پیش ناصرالدین شاه مشغول کاری بود. خود شاه هم بالای ایوان می نشست و قلیان میکشید و از آن بالا نظاره گر کارها بود. سر آشپزباشی ناصرالدین شاه مثل یک فرمانده نظامی امر و نهی می کرد.
در پایان کار به در خانه هر یک از مردم کاسه آشی فرستاده میشد و او می بایست کاسه آنرا از سکه پرکند و به دربار پس بفرستد. وقتی که کسی کاسه کوچکی از دربار برایش فرستاده می شد کمتر ضرر می کرد و آنکه مثلا یک کاسه بزرگ آش (که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دریافت می کرد حسابی بدبخت میشد.
به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی مثلا با یکی از مردم دعوایش می شد٬ آشپزباشی به او می گفت: آشی برات بپزم که یک وجب روغن رویش باشد.
بچه از باباش میپرسه: ما چند خط زیر خط فقریم؟
.
.
.
.
.
باباش میگه: اگه یارانه مونم قطع کنن میریم صفحه بعد (dash)
آب را ول نکنیم
شاید آن بالاها
آدمی شیک و تمیز
بنز خود را دم در میشوید
یا کمی بالاتر
در حیاطی که ندارد سروته
یک نفر دارد استخرش را پرمیسازد!
«آب را ول نکنیم»
شاید این مایه جان، میرود تا که بشوید در و دیواری را!
مردم بالادست، خانههاشان چه جلایی دارد! و هواشان، چه هوای ملسی!
باغشان غرق گل است، عاری از خارو خسی،
لیک…
مردم پایین دست، «خانههاشان تنگ است»
زندگیشان لنگ است، کاسه شان بیآب است،
نانشان هم سنگ است!
«آب را ول نکنیم»
مردم بالادست، آب را میبلعند،
مردم پایین دست، «آب را میفهمند!»
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺳﻮﺍﺭ ﻭﺳﺎﯾﻞ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺗﻮ ﺷﻬﺮﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﺸﻪ:
ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯼ / ﺍﯾﻮﻟﻠﻠﻠﻠﻠﻞ / ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ ﻋﺎﻟﯿﻬﻬﻬﻪ
.
.
.
.
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯿﺸﻪ ? :
ﯾﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ﺧﺪﺍ ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩﻡ / ﯾﺎ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ / وااااااای ننه ما ﻋﺎﺩﺕ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ
ﺑﺮ ﺍﻭﻥ ﭘﺪﺭﺕ ﻟﻌﻨﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ / ﻧﮕﻬﺪﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺭ
ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻦ:
ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺎﻝ ﺩﺍﺩﻫﺎ … ﺑﯿﺎﯾﻦ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﯿﻢ …
مملکت که نیس دیوونه خونس
پدر مثل خودکار می مونه
شکل عوض نمی کنه
ولی یه دفعه می بینی که نمی نویسه
مادر مثل مداد می مونه
هر لحظه تراشیده شدنشو می بینی
تا اینکه تموم می شه