امروز ۲۳ دی، زادروز محمد علی جمالزاده ادیب، پدر و پیشتاز و بنیانگذار داستان نویسی کوتاه و مدرن و معاصر ایران، خالق فارسی شکر است، قصه گوی مدرن یکی بود یکی نبود، سر و ته یه کرباس ادبیات، کباب گر غاز، تلخ و شیرین گر، رونده صحرای محشر، و دیوانه بی بدیل دارالمجانین، پژوهشگر، مترجم، تاریخ شناس و آغازگر سبک رئالیست در ادبیات داستانی فارسی است.
برای تمامی دوستان، علاقه مندان و مدعیان به نوشتن داستان، خواندن کتاب های این مرد بزرگ را پیشنهاد میکنم.
پ ن: بازم تاکید میکنم مدعیان …
با جرعه ای از کتاب و قرآن ایشون، دارالمجانین، شما را به مهمانی و ضیافت خواندن کتب این مرد شریف و عزیز و گرامی دعوت میکنم.
“اگر بنا باشد از خوشیهای زندگی محروم باشم هزاربار مرگ را بر آن زندگی ترجیح میدهم و میگویم:
من از دوروزه حیات آمدم بجان ای خضر
چه میکنی تو بعمری که جاودان داری”
روحش شاد و یادش جاودان
انسان تا وقتی حرص لذت دارد که دستش از لذت کوتاه است ولی به همان نسبت که اسباب لذت فراهم میاید به همان نسبت هم از شدت حرص میکاهد.
↩ Esn~nzr
محمود دولت آبادى طى سخنرانى مبسوطى چنين گفت:
بارى… گفتم جمالزاده نمود نوع برخورد انسان ايرانى با تمدن غرب است ـ در كمال تعادل ـ بدون خودباختگى و در كمال تواضع. بله اينجا نوشتهام كه زندگى جمالزاده و كار او شرح نمونه وار مناسبات ترقىخواهان جامعه ما با غرب بخصوص با اروپا بوده است. وحدت در عين دو گانگى و دوگانگى در عين وحدت. جمالزاده عاشق اين سرزمين و اين مردم و اين زبان و اين فرهنگ بود و در عين حال در كمال تواضع، ذهنش به روى همه آموزههاى اين جهانى باز بود. در زوريخ رفته بودم يك كافه يكى از جوانانى كه مرا برده بود آنجا گفتش در اينجا يك وقتى لنين زندگى مىكرده و روى اين صندلى، و جمالزاده از لنين كتاب قرض مىگرفته مىبرده بخواند و بياورد پس بدهد! آرى فرموده فردوسى است…
مياساى ز آموختن يك زمان خيلى متشكرم
↩ وحید_لاهیجی
خداوند اگر به کسی نعمت شارلاتانی و چاخانی و وقاحت داده باشد در این مرز و بوم نانش تو روغن است و روی سبیل قیصر نقاره می زند.
تا این قماش اشخاص تاج سر ما هستند رنگ رستگاری را نخواهیم دید. خاک بر سرمان که تقصیر خودمان است.
اصلا ایرانی بت ساز و بت پرست خلق شده است و چشمش کور تا بوده چنین بوده و تا هست چنین خواهد بود …!
↩ Esn~nzr
سوء اخلاق حکم سیر و پیاز را دارد، چه بسا خوردنش گوارا و دلپذیر است ولی بعدا بوی ناخوش و ناهنجار آن دنیا را میگیرد و محیط را بدبو میسازد و جمعی را ناراحت می کند و تنها کسانی از این کیفیت ناگوار بی خبر و غافل می مانند که خودشان آن سیر و پیاز را خورده باشند…
↩ وحید_لاهیجی
تو این چرند و پرندها را از راه جهل و نادانی به قالب میزنی. و الا اگر به قدر یک سر سوزن منصف باشی تصدیق میکنی که صحبت داشتن و مباحثه در حقایقی که برتو مجهول است، کفر محض میباشد.
انسان تا وقتی حرص لذت دارد که دستش از لذت کوتاه است ولی به همان نسبت که اسباب لذت فراهم میاید به همان نسبت هم از شدت حرص میکاهد.